خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,260
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع





قمر آن نیست که عاشق برد از یاد او را
یادش آن گل که نه از کف ببرد باد او را

ملکی بود قمر پیش خداوند عزیز
مرتعی بود فلک خرم و آزاد او را

چون خدا خلق هان کرد به این طرز و مثال
دقتی کرد و پسندیده نیفتاد او را

دید چیزی که به دل چنگ زند در وی نیست
لاجرم دل ز قمر کند و فرستاد او را

حسن هم داد خدا بر وی حُسن عجبی
گرچه بس بود همان حسن خداداد او را

جمله اطوار نکوهیده از او باز گرفت
هرچه اخلاقِ نکو بود و بجا ، داد او را

گر به شمشاد و به سوسن گذرد اندر باغ
بپرستند همه سوسن و شمشاد او را

بلبل از رشک صدای او گلو پاره کند
ورنه بهر چه بُوَد این همه فریاد او را



گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,260
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع


روزگار آسوده دارد مردم آزاده را
زحمت سندان نمی آید در بگشاده را

از سر من عشق کی بیرون رود مانند خلق
چون کنم دور از خود این همزادۀ آزاده را

خوش نمی آید به گوشم جز حدیث کودکان
اصلاً اندر قلب تأثیریست حرف ساده را

من سر از بهر نثار مقدمت دارم به دوش
چند پنهان سازم امر پیش پا افتاده را

ای که امشب باده‌ای با ساده خوردی در وثاق
نوش جانت باد من بی‌ساده خوردم باده را

خان و مان بر دوش خواهی شد تو هم آخِر چو ما
رو خبر کن از من آن اسباب عیش آماده را

هر چه خواهد چرخ با من کج بتابد گو بتاب
من هم اینجا دارم آخر آیةُ اللّه زاده را




گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,260
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع




خر عیسی است که از هر هنری باخبر است
هر خری را نتوان گفت که صاحب هنر است

خوش‌لـ*ـب‌ و خوش‌دهن‌ و چابک ‌و شیرین‌حرکات
کم‌خور و پردو و با تربیت و باربر است

خرِ عیسی را آن بی‌هنر انکار کند
که خود از جملۀ خرهای جهان ‌بی‌خبراست

قصدِ راکب را بی ‌هیچ نشان می‌داند
که کجا موقعِ مکثست و مقامِ گذر است

چون سوارش برِ مردم همه پیغمبر بود
او هم اندر برِ خرها همه پیغامبر است

مرو ای مردِ مسافر به سفر جز با او
که ترا در همه احوال رفیقِ سفر است

حال ممدوحین زین جامه بدان ای هشیار
که چو من مادح بر مدحِ خری مفتخر است

من بجز مدحتِ او مدحِ دگر خر نکنم
جز خرِ عیسی گور پدر هرچه خر است






گزیده اشعار ایرج میرزا

 

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,692
امتیاز واکنش
21,260
امتیاز
423
زمان حضور
44 روز 20 ساعت 40 دقیقه
نویسنده این موضوع





باز روز آمد به پایان شامِ دلگیر است و من
تا سحر سودایِ آن زلفِ چو زنجیر است و من

دیگران سر سرخوش در آ*غو*شِ جانان خفته اند
آنکه بیدارست هر شب مرغِ شبگیر است و من

گفته بودم زودتر در راهِ عشقت جان دهم
بعد از این تا زنده باشم عُذرِ تأخیر است و من

سُبحَه و سَجّاده و مُهری مرتّب کرده شیخ
تا چه پیش آید خدا یا دامِ تزویر است و من

از درِ شاهانِ عالَم لَذَّتی حاصل نشد
بعد از این در کنجِ عُزلت خدمتِ پیر است و من

با چنین رعنا غزالی خدعه ساز و عشوه باز
پنجه اندر پنجه کردن قوّۀ شیر است و من

هر گرفتاری کند تدبیرِ استخلاصِ خویش
تا گرفتارش شوم پیوسته تدبیر است و من

مَنعَم از کوشش مکن ناصح که آخِر می رسم
یا به جانان یا به جان میدانِ تقدیر است و من
تا نویسم شِمّه‌ای از شرحِ دردِ اشتیاق
از سرِ شب تا سحر اسبابِ تحریر است و من

شاه می خواهم که گوید در رخِ اعدایِ مُلک
قطع و فصلِ این دعاوی کارِ شمشیر است و من

در نظامِ امرِ کشور در رواجِ خطِّ عشق
آنکه بتواند سرافرازی کند میر است و من

خواجۀ اعظم نظام السّلطنه کز خدمتش
آنکه نازد بر زمین و آسمان تیر است و من

پیش اربابِ هنر در یک دو بیت از این غزل
قافیه گر شایگان شد عذر تقصیر است و من





گزیده اشعار ایرج میرزا

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر

من گرفتم تو نگیر



چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر
من گرفتم تو نگیر



بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر



زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر
من گرفتم تو نگیر



یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم



زن و فرزند ببستند مرا با زنجیر
من گرفتم تو نگیر



بودم آن روز من از طایفه دُرد کشان
بودم از جمع خوشان



خوشی از دست برون رفت و شدم لات و فقیر
من گرفتم تو نگیر



ای مجرد که بود خوابگهت بسـ*ـتر گرم
بسـ*ـتر راحت و نرم



زن مگیر ؛ ار نه شود خوابگهت لای حصیر
من گرفتم تو نگیر



بنده زن دارم و محکوم به حبس ابدم
مستحق لگدم



چون در این مسئله بود از خود مخلص تقصیر
من گرفتم تو نگیر



من از آن روز که شوهر شده ام خر شده ام
خر همسر شده ام



می دهد یونجه به من جای پنیر
من گرفتم تو نگیر


گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
گویند مرا چو زاد مادر

پستان به دهان گرفتن آموخت



شبها بر گاهواره ی من

بیدار نشست و خفتن آموخت



دستم بگرفت و پا به پا برد

تا شیوه ی راه رفتن آموخت



یک حرف و دو حرف بر زبانم

الفاظ نهاد و گفتن آموخت



لبخند نهاد بر لـ*ـب من

بر غنچه ی گل شکفتن آموخت



پس هستی من ز هستی اوست

تا هستم و هست دارمش دوست


گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
رسم است هر که داغ جوان دیده

دوستان رأفت برند حالت آن داغ ‌دیده را



یک دوست زیر بازوی او گیرد از وفا

وان یک ز چهره پاک کند اشک دیده را



آن دیگری بر او بفشاند گلاب قند

تا تقویت شود دل محنت ‌کشیده را



یک چند دعوتش به گل و بـ*ـو*ستان کنند

تا برکنندش از دل، خار خلیده را



جمعی دگر برای تسلای او دهند

شرح سیاه ‌کاری چرخ خمیده را



القصه هر کس به طریقی ز روی مهر

تسکین دهد مصیبت بر وی رسیده را



آیا که داد تسلیت خاطر حسین

چون دید نعش اکبر در خون تنیده را



آیا که غمگساری‌ و اندوه بری نمود

لیلای داغ‌ دیده‌ی محنت ‌کشیده را



بعد از پدر دل پسر آماج تیغ شد

آتش زدند لانه‌ی مرغ پریده را


گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
قصه شنیدم که بوالعلا به همه عمر

لحم نخورد و ذوات لحم نیازرد



در مرض موت با اجازه دستور

خادم او جوجه ها به محضر او برد



خواجه چو آن طیر کشته دید برابر

اشک تحسّر ز هر دو دیده بیفشرد



گفت چرا ماکیان شدی نشدی شیر

تا نتواند کَسَت به خون کشد و خورد



مرگ برای ضعیف امر طبیعی است

هر قوی اول ضعیف گشت و سپس مرد


گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
شنیدم کارفرمایی نظر کرد

ز روی کبر و نخوت کارگر را



روان کارگر ازوی بیازرد

که بس کوتاه دانست آن نظر را



بگفت ای گنج ور این نخوت از چیست؟

چو مزد رنج بخشی رنج بر را



من از آن رنج بر گشتم که دیگر

نبینم روی کبر گنج ور را



تو از من زور خواهی من ز تو زر

چه منت داشت باید یکدگر را



تو صرف من نمایی بدره ی سیم

مَنَت تاب روان نور بصر را



منم فرزند این خورشید پر نور

چو گل بالای سر دارم پدر را



مدامش چشم روشن باز باشد

که بیند زور بازوی پسر را



زنی یک بیل اگر چون من در این خاک

بگیری با دو دست خود کمر را



نهال سعی بنشانم در این باغ

که بی منت از آن چینم ثمر را



نخواهم چون نوشیدنی کس به خواری

خورم یا کام دل خون جگر ر ا



ز من زور و ز تو زر، این به آن در

کجا باقی است جا عجب و بطر را؟



فشانم از جبین گوهر در آن خاک

ستانم از تو پاداش هنر را



نه باقی دارد این دفتر نه فاضل

گهر دادی و پس دادم گهر را



به کس چون رایگان چیزی نبخشند

چه کبر است این خداوندان زر را؟



چرا بر یکدگر منت گذارند

چو محتاجند مردم یکدگر را


گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
25,242
امتیاز واکنش
64,121
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
272 روز 9 ساعت 46 دقیقه
این جهان پیش رادمردِ حکیم

هست محنت ‌فزای ِغم آباد



زن و مرد و شه و گدا دارند

همه از دست این جهان فریاد



چشم عبرت گشا ببین که چسان

مسند جم بداد بر کف باد



پیرزالی است نوعروس‌ نمای

کرده در زیر خاک بس داماد



همه ناکام از زمانه روند

هیچ‌کس نیست از جهان دل‌شاد



جامهٔ مرگش آسمان دوزد

هرکه اندر زمین ز مادر زاد


گزیده اشعار ایرج میرزا

 
  • تشکر
Reactions: Mobina.85
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا