خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلنوشته: کاف مثل کاژه
به قلم: پریسان‌خاتون
ژانر: تراژدی
***
مقدمه:

دیشب سیل آمد!
خانه‌یمان را ویران ساخت،
دیارمان را به غرامت برد،
هم‌ولایتی‌هایمان را داغ‌دار کرد،
برای جانت دندان تیز کرده بود!
مجنون می‌زد و
نمی‌دانست من کاژه‌ام را،
به جز خدایش، به کَس نمی‌دهم!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 9 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
پدر، شکست!
دیدم کمرِ خمیده‌اش را،
دیدم بغض مردانه‌اش را،
دیدم سرِ بر بالین گذاشته‌اش را...
پدر حال‌اش خوب نبود،
گویا فراموشی داشت
و نمی‌شناخت تو را، عزیزترینم!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دایه جان، مویه کرد،
بر سر و صورتش چنگ ‌انداخت
گیس‌هایش را، تار به تار چید.
دایه، دلتنگِ آقاجان بود...
نمی‌گفت،
ولی من می‌دانستم؛
کاژه‌اش را در جوانی
به دست‌های بی‌رحمِ روزگار باخته بود
و دیگر، تاب و توان نداشت.


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
فارغ زِ هیاهوی اطراف
به حصار کشیدم؛ نازنینم
عطرت بوی بهشت داد.
آرام بود،
چون صورتِ ماه‌ات، آرام بود.
و من،
وجب به وجبِ جان‌ات را پرستیدم!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
نجوا کردم:
«- خدایم، کاژه‌ام را بیش‌تر از تو که نه...
ولی به اندازه‌ی خودت دوست‌اش دارم!»
اشک در چشمان خدا حلقه زد.
خواست به جانش بکشد،
اما...
وقتی دید پناهی چون تو دارم،
دستانم را به دستانت سپرد
و
دگر نگرانم نشد!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
خدایم نگرانم نشد!
و وای که...
مبادا با من قهر کرده باشد؟
کاژه گیان؛
می‌شود، معبودت را که دیدی
شفیعم شوی؟
یارای قهر کردن‌هایش را ندارم،
اصلاً وقتی مرا نمی‌بیند،
یک‌جایی از وجودم درد می‌کند...
شاید که قلبم باشد!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
دیشب سیل آمد!
عروسکِ دوستم را،
با خودش به تاراج برد
و دوست نازنینم،
تنها غصه‌اش زِ آوارِ خانه‌یشان بود!
یکی نبود بگویدش:
«- دیوانه؛
وقتی دُردانه‌ات نباشد،
دگر خانه و کاشانه به چه کارت می‌آید؟!»


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
و من...
پیشانی‌ات را غنچه باران کردم
حس‌اش کردی گل یاسم؟
اگر نه،
که محکم‌تر به جان بکشمت و ببویم‌ات؟!
نمی‌‌دانم دایه جانم،
چرا شیون سر داد؟
شاید کاژه‌ی او هم،
چون کاژه‌ی من،
خیلی خواستنی بوده است!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
گفتم خواستنی؟
محبوب‌ترینم؛
من امشب تو را می‌خواهم.
پناه‌ام می‌دهی؟
قول می‌دهم آزارت نرسانم.
سر بر زانوهایت بگذارم،
تو، موهایم را نوازش دهی
و برایم لالایی بخوانی.
حقیقتش را بخواهی؛
آوایت را به یاد ندارم،
چه می‌خواندی برایم؟!


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر

خاتون

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/2/22
ارسال ها
89
امتیاز واکنش
812
امتیاز
153
زمان حضور
1 روز 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بابا گیان؛
دل‌اش همراهی‌مان را خواست؛
گوشه‌ی دهان پایین‌اش را گزید
و زمزمه کرد:
«- بخواب آروم تو جانم،
نکن هرگز فراموشم
بخواب آروم کنار من،
تو پاییز و بهار من
لالا لالا تو مثل ماه،
بخواب که شب شده کوتاه
لالا لالا گل گندم،
نشی تو بی‌قراری گم
لالا لالا گل مریم،
چشمات رو هم میره کم‌کم... »


دل نوشته کاف مثل کاژه | خاتون کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، FaTeMeH QaSeMi، Mr. Sarmast و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا