M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,861
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلیت پارچه بافی
کتان * ، کنف * ، پنبه * ، ابریشم * از جمله الیافی بودند که برای بافتن پارچه از آنها استفاده می شد. آشوریها در سده هفتم قبل از میلاد در شمال بین النهرین به تولید ابریشم می پرداختند. هخامنشیها نیز با فراگیری روش تهیه آن از آشوریها، ابریشم را به یونان صادر می کردند. کشف قطعات منسوج ابریشم با منشأ چینی و ابریشم با منشأ پیله های کرم ابریشم وحشی متعلق به سده پنجم قبل از میلاد در گورهای یونان و شبه جزیره کریمه ، این مسئله را تأیید می کند. آریستوفان در ۴۱۱ قبل از میلاد از تن پوشهای بغایت نازک و شفاف به نام لباس مادی یاد می کند (ریاضی ، ۱۳۷۴ ش ، ص ۵۰؛ وولف ، ص ۱۶۰).
کلیت پارچه بافی ، کنکور هنر
از سده سوم تا اوایل سده هفتم میلادی ، بافندگی ایران دارای اعتبار و منسوجات ابریشمی آن به دلیل داشتن نقشهای پرشکوه و رنگهای شفاف ممتاز بود. کشف قطعات متعدد پارچه های ابریشمی و پشمی ایران در ترکستان چین ، ژاپن ، قفقاز، فرانسه ، سوریه ، مصر و ایتالیا این مدعا را ثابت می کند (گیرشمن ، ج ۲، ص ۲۲۹ـ ۲۳۸). نخستین مدرک متقن از منسوجات نقش دار در نقش برجسته خسرو دوم (حک : ۵۹۱ ـ ۶۲۸ میلادی ) در طاق بستان برجای مانده که قدمت آن بیشتر از زمان خود کنده کاریها است (مک داوِل ، ص ۱۵۳).
نگاره های آمیخته با تصاویر شکارگران و جنگاوران ، تکی یا جفتی ، مورد پسند فرمانروایان صدر اسلام و اروپای قرون وسطا قرار گرفت و میراث ساسانی که عمدتاً مبتنی بر مضمون و مقام پادشاهی و شمایلگری وابسته به آن بود، سراسر جهان اسلام و اروپای مسیحی و چین و ژاپن را فراگرفت و تا پنج قرن پس از انقراض آن سلسله باقی بود (همان ، ص ۱۵۴).
۲) دستگاههای بافندگی و روشهای بافـت . دوک نخ ریسی اولین وسیله پارچه بافی است که الیاف را به نخ تبدیل می کند. تکامل این وسیله نقش مهمی در پیشرفت فن نساجی داشته و مقدمه پیدایش چرخ نخ ریسی است . یافته های باستان شناسی نشان دهنده استفاده دوک از دوره نوسنگی است . در بسیاری از محوطه های باستانی عصر نوسنگی ایران دوکهای متعددی یافت شده اند. مهری از محوطه چغامیشِ خوزستان متعلق به ۳۳۰۰ ق م زنی را در حال نخ ریسی نشان می دهد (باربر، ص ۵۷).
دستگاه بافندگی وسیله بعدی است که تاریخ ابداع آن به اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد می رسد. بر روی مهری که از شوش به دست آمده است ، دو نفر در کنار دستگاه بافندگی نقش شده اند که نشان دهنده وجود این حرفه در آغاز عصر شهرنشینی است (همان ، ص ۸۳). این دستگاه یکی از دست آوردهای تاریخ تمدن است که تمدنهای ایران ، چین ، سوریه و مصر در تکامل آن سهم بسزایی داشته اند. کار دستگاه بافندگی درهم تنیدن تار با پود است . دستگاه بافندگی تارها را به حالت کشیده نگاه می دارد تا پودها را بدان ببافند. نخستین بافته یافته شده از تپه یحیی در کرمان ، متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد و از نخهایی است که از الیاف حیوانی به دست آمده اند (همان ، ص ۱۳۲).
ایجاد طرح و نقش بر روی پارچه نیاز به ابزار و مهارتهای فنی داشت . به احتمال زیاد، بافت پارچه های طرح دار به شکل طرح دوپودی در جنوب و غرب ایران در حدود دوهزار سال قبل از میلاد رایج شده بود. در این روش دو پود باهم و در یک سازمان به کار می رفتند، یکی برای بافت ساده و دیگری برای جایی که لازم بود طرح بر روی پارچه آورده شود. این روش شکل ساده ای از پارچه مرکب است (وولف ، ص ۱۵۵). کمی بعد از ایران ، در چین نوعی بافت رایج شد که اصطلاحاً به آن تار طرح مرکب می گویند. در این روش دوتار با رنگهای متضاد به کار می رفت و قسمتی از هر تار طبق طرح روی پارچه آورده می شد و بدون آنکه تارها درهم با هم بافته شوند پود از بین دو تار عبور می کرد، و بافت پود دیگر مانند بافت ساده بود که در یک زمان با هر دو تار درهم می شد (همانجا). در آغاز عصر مسیحیت روش دیگری در بافت تار طرح مرکب در چین ابداع شد. این روش با روش قبلی اندکی تفاوت داشت ، بدین صورت که تار نگهدارنده در پود، جناغی بافته می شد و تار طرح روی آن آزاد بود. در این نوع بافت ، پارچه در قسمت تارهای آزاد و شناور اطلس نما می شد و بقیه پارچه زمینه جناغی متضاد پیدا می کرد (همان ، ص ۱۵۶).
این دو شیوه بافت با روشهای چینی از دوره اشکانی در شرق ایران رواج داشت و بتدریج به سوی غرب گسترش یافت . بافندگان ایرانی روش دو تار را به کار بردند، ولی چون به طرح بافت پودی عادت داشتند، روش چینیها را معکوس کردند و پارچه ای ترکیبی بافتند که طبق طرح یکی از پودها روی پارچه قرار می گرفت . این روش ترکیبی از اوایل دوره ساسانی در ایران رواج یافت و سپس به روم شرقی ، سیسیل ، ایتالیا و شمال اروپا راه یافت وبه نام پارچه های مرکب شهرت پیدا کرد (همانجا).
در دوره ساسانی روش دیگری در پارچه بافی رواج یافت که از دوره سلسله هان (۲۲۰ ق م ـ ۲۲۰ میلادی ) در چین رایج بود. این روش در سده دوم میلادی در آسیای مرکزی و در سده سوم میلادی در شام رونق داشت و در این منطقه به نوعی بافت جناغی مبدل گردید، سپس از شام به ایران و از ایران به چین رفت . این بافت از دوره ساسانی تاکنون در ایران رایج بوده است (همانجا).
بافت پارچه های طرح دار با نقوش هندسی و گیاهی نیازمند دستگاههای بافندگی کارآمد است . کمبود منابع تصویری و نوشتاری امکان قضاوت درباره کم وکیف دستگاههای بافندگی دوره اشکانی و ساسانی را دشوار می سازد. با اینهمه ، وجود پارچه هایی با طرحهای گیاهی ، جانوری و هندسی که از دوره ساسانی خاصه از پایان این دوره باقی مانده است ، وجود دستگاههای بافندگی تکامل یافته تری را نسبت به چین تأیید می کند ( رجوع کنید به پیگولوسکایا، ص ۳۱۹ـ۳۴۰).
در دوره اسلامی نیز دوک نخ ، چرخ نخ ریسی و دستگاه بافندگی مهمترین ابزارهای بافت بودند. مسکویه (۳۲۰ـ۴۲۱؛ ج ۲، ص ۲۳۰) احتمالاً به چرخ نخ ریسی در یکی از شهرهای عصر آل بویه اشاره دارد، که نشان دهنده کارآیی بالای این دستگاه است . این دستگاه در دوره اسلامی نیز با پیشرفتهای فنی همراه بود، از جمله تکامل رکابهای مخصوص بالا و پایین بردن متناوب تارها با حرکت پا، که تواناییهای بافنده را به مقدار زیاد افزایش می داد. در این دوره دستگاههای رکاب دار رواج یافت (حسن و هیل ، ص ۲۴۶ـ۲۴۷).
کیفیت نقش پارچه ها کمک ارزنده ای به شناخت دستگاههای بافندگی دوره اسلامی می کند. با دستگاه دو رکاب و دو تارکش می توان پارچه های ساده و راه راه و یا به عبارتی نقشهای هندسی بافت ، اما طرحهای تزیینی و بافت پارچه هایی با نقشهای جانوری و گیاهی و صحنه های شکار و غیره با دستگاههایی با رکابهای بیشتر امکان پذیر است . بافت چنین پارچه هایی نیاز به دستگاهی به نام «چله کش » دارد. مسلمانان این گونه دستگاههای نقش بندی را تکمیل کردند و در کارگاههای طرازبافی به کار گرفتند. مشخصات فنی و کیفی پارچه ها همواره موردتوجه محتسبان بود (همان ، ص ۲۵۱). پارچه ها بعد از اتمام بافت ، پرداخت و سپس به معرض فروش گذاشته می شدند. پارچه های پشمی را زیرفشار قرار می دادند تا پر و ضخیم شوند و بعد پارچه را می شستند. پارچه های کتانی را می کوبیدند تا سطح آن بهبود یابد. پس از کوبیدن و شستن ، پارچه را در هوای آزاد می گستردند تا خشک شود. کار رنگبری پارچه های پشمی و کتانی را قصّار (شوینده ) انجام می داد. سرانجام پارچه ها را اطو و صاف می کردند (همان ، ص ۲۵۲). در تولید انواع پارچه بیش از صد صنف فعالیت می کرد و حرفه های دیگری چون رنگبر، کوبنده ، رنگرز، نخ ریس نیز در کار تولید پارچه شرکت داشتند (همانجا).
۳) ایران . پارچه بافی دوره اسلامی حاصل تمام تجارب فنی و صورتهای هنری و مصالح گردآوری شده استادکاران ایران ، چین ، مصر، بین النهرین و سراسر دنیای یونانی ـ رومی و سبکهای جوامع دوره گرد و کوچ رو است . به دنبال وحدتی که مسلمانان در سراسر دنیای فتح شده به وجود آوردند، تمام فنون و تجارب هنری جوامع گذشته درهم آمیخت و هنری نو در پارچه بافی به وجود آمد که در هیچ زمانی ، چه قبل و چه بعد از آن ، دیده نشد و در هیچ کشوری نیز به اندازه ایران نبوغ و فعالیت مستمر، مایه پرورش انواع هنرهای سنتی نگردید.
در سده های نخستین دوره اسلامی ، بخصوص در عصر سامانی ، آل بویه و سلجوقی ، در کارگاههای پارچه بافی از سنّتهای ساسانی پیروی می شد و با آنکه هنرمندان می کوشیدند تا پارچه های متمایز و با طرحهایی متشکل از عناصر بیشتری به وجود آورند، تنها در زمان مغولان بود که طرحهای عمومی پارچه های ساسانی رواج و سلطه خود را از دست داد و نقشی حاصل از توالی نوارهای تزیینی موازی باهم جانشین آن گردید. این نوارها رفته رفته موجدار شد و در دوره صفویه تصویر آدمهای عادی نیز بدان افزوده گردید. از قرن یازدهم به بعد طرح بسیاری از پارچه ها و زریها، ردیفهای پیچ وتاب داری از نقوش گیاهان گلدار بود (جنسن ، ص ۲۰۴ـ۲۰۵).
شرح تولید و تجارت منسوجات در قرون اولیه اسلامی با مدارک کافی در آثار تاریخ و جغرافیانویسان مسلمان سده های چهارم و پنجم ، چون اصطخری ، ابن حوقل ، مقدسی و نویسنده حدودالعالم ، آمده است که گویای پیشرفت مداوم صنعت نساجی در سرزمینهای اسلامی است .
پارچه بافی پیشروترین صنعت ایران و دنیای اسلام بوده ، که بتدریج بسیار گسترده شده و حجم تولید و شمار شاغلان آن پیوسته افزایش یافته است . بخشی از صنعت نساجی ، که زیر نظر مقامات بالای دولت بود پارچه و تزیینات مخصوص پوشاک خلفا و امیران ، سران لشکر، مقامات بالای دولتی و همچنین انواع جامه های اهدایی از طرف دستگاه دولت را تولید می کرد و بخش دیگر تولیدکنندگان گروههای آزاد بودند که تولید خود را به دولت یا مستقیماً به بازرگانان می فروختند (حسن و هیل ، ص ۲۳۹). بعداز آنکه خلفای عباسی بغداد را مرکز خلافت قرار دادند و آرامشی در سراسر جهان اسلام برقرار شد، بتدریج مراکز سنتی پارچه بافی ایران چون شهرهای خوزستان ، فارس ، خراسان و ماوراءالنهر اعتبار خود را به دست آوردند. توجه و ارزشی که دین اسلام برای اهل حرفه و صنعت قائل بود، سبب شد که مالکان کارگاهها وابزار تولید بدون مشکل به فعالیتهای خود ادامه دهند. چه بسا به دلیل نیاز دستگاه دولت به پوشاک یا سود حاصل از تجارت آن ، از این صنعت حمایت می کردند. در شهرها در فاصله سده سوم و چهارم صنعتگران آزاد از سازمان منظم صنفی برخوردار بودند. در کنار تولید کنندگان کوچک شهر، کارگاههای بزرگی متعلق به دولت یا مالکان بزرگ وجود داشت ، مثلاً علی بن احمد راسبی در خوزستان ، هشتاد دستگاه کارگاه بافندگی در تملک داشت . در این کارگاهها پارچه های ابریشمی و جز آن تولید می شد (قُرطبی ، ص ۴۵). مسلمانان کارگاههای دولتی پارچه بافی را خصوصاً در امپراتوریهای روم شرقی و ساسانی درهم ادغام کردند و خراج سالانه خلفا و امرا شامل پارچه ها و جامه های هر محل نیز می شد ( تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ، ص ۲۰۷).l
براساس آثار نویسندگان سده چهارم ، کارگاههای شهرهای ایران در تولید انواع پارچه های ابریشمی ، پشمی ، پنبه ای و کتانی بسیار فعال و پررونق بود. پارچه های کتانی کازرون که مهر محل برآنها زده می شد، در تمام بازارهای آسیای میانه و مصر بدون بازرسی به فروش می رسید. پارچه های پنبه ای از نوع خشن و ظریف در اصفهان ، ری ، همدان ، قزوین ، قم و نیشابور تولید می شد، و در سده های چهارم و پنجم بتدریج پنبه جای کتان را گرفت . پارچه های ابریشمی در ری ، قزوین ، دامغان ، اصفهان و شیراز، و با تارهای طلا و نقره در شوشتر، شیراز، فسا، اصفهان و ری بافته می شد (همان ، ص ۲۰۴). شوشتر به دلیل ابریشمینه های «رومی »اش شهرت داشت . در فسا بافندگان پارچه پرده ای مخصوصی از ابریشم و پشم با شمسه ها و حاشیه ها برای امیر وقت تولید می کردند (مک داوِل ، ص ۱۵۴).
کتان * ، کنف * ، پنبه * ، ابریشم * از جمله الیافی بودند که برای بافتن پارچه از آنها استفاده می شد. آشوریها در سده هفتم قبل از میلاد در شمال بین النهرین به تولید ابریشم می پرداختند. هخامنشیها نیز با فراگیری روش تهیه آن از آشوریها، ابریشم را به یونان صادر می کردند. کشف قطعات منسوج ابریشم با منشأ چینی و ابریشم با منشأ پیله های کرم ابریشم وحشی متعلق به سده پنجم قبل از میلاد در گورهای یونان و شبه جزیره کریمه ، این مسئله را تأیید می کند. آریستوفان در ۴۱۱ قبل از میلاد از تن پوشهای بغایت نازک و شفاف به نام لباس مادی یاد می کند (ریاضی ، ۱۳۷۴ ش ، ص ۵۰؛ وولف ، ص ۱۶۰).
کلیت پارچه بافی ، کنکور هنر
از سده سوم تا اوایل سده هفتم میلادی ، بافندگی ایران دارای اعتبار و منسوجات ابریشمی آن به دلیل داشتن نقشهای پرشکوه و رنگهای شفاف ممتاز بود. کشف قطعات متعدد پارچه های ابریشمی و پشمی ایران در ترکستان چین ، ژاپن ، قفقاز، فرانسه ، سوریه ، مصر و ایتالیا این مدعا را ثابت می کند (گیرشمن ، ج ۲، ص ۲۲۹ـ ۲۳۸). نخستین مدرک متقن از منسوجات نقش دار در نقش برجسته خسرو دوم (حک : ۵۹۱ ـ ۶۲۸ میلادی ) در طاق بستان برجای مانده که قدمت آن بیشتر از زمان خود کنده کاریها است (مک داوِل ، ص ۱۵۳).
نگاره های آمیخته با تصاویر شکارگران و جنگاوران ، تکی یا جفتی ، مورد پسند فرمانروایان صدر اسلام و اروپای قرون وسطا قرار گرفت و میراث ساسانی که عمدتاً مبتنی بر مضمون و مقام پادشاهی و شمایلگری وابسته به آن بود، سراسر جهان اسلام و اروپای مسیحی و چین و ژاپن را فراگرفت و تا پنج قرن پس از انقراض آن سلسله باقی بود (همان ، ص ۱۵۴).
۲) دستگاههای بافندگی و روشهای بافـت . دوک نخ ریسی اولین وسیله پارچه بافی است که الیاف را به نخ تبدیل می کند. تکامل این وسیله نقش مهمی در پیشرفت فن نساجی داشته و مقدمه پیدایش چرخ نخ ریسی است . یافته های باستان شناسی نشان دهنده استفاده دوک از دوره نوسنگی است . در بسیاری از محوطه های باستانی عصر نوسنگی ایران دوکهای متعددی یافت شده اند. مهری از محوطه چغامیشِ خوزستان متعلق به ۳۳۰۰ ق م زنی را در حال نخ ریسی نشان می دهد (باربر، ص ۵۷).
دستگاه بافندگی وسیله بعدی است که تاریخ ابداع آن به اوایل هزاره چهارم قبل از میلاد می رسد. بر روی مهری که از شوش به دست آمده است ، دو نفر در کنار دستگاه بافندگی نقش شده اند که نشان دهنده وجود این حرفه در آغاز عصر شهرنشینی است (همان ، ص ۸۳). این دستگاه یکی از دست آوردهای تاریخ تمدن است که تمدنهای ایران ، چین ، سوریه و مصر در تکامل آن سهم بسزایی داشته اند. کار دستگاه بافندگی درهم تنیدن تار با پود است . دستگاه بافندگی تارها را به حالت کشیده نگاه می دارد تا پودها را بدان ببافند. نخستین بافته یافته شده از تپه یحیی در کرمان ، متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد و از نخهایی است که از الیاف حیوانی به دست آمده اند (همان ، ص ۱۳۲).
ایجاد طرح و نقش بر روی پارچه نیاز به ابزار و مهارتهای فنی داشت . به احتمال زیاد، بافت پارچه های طرح دار به شکل طرح دوپودی در جنوب و غرب ایران در حدود دوهزار سال قبل از میلاد رایج شده بود. در این روش دو پود باهم و در یک سازمان به کار می رفتند، یکی برای بافت ساده و دیگری برای جایی که لازم بود طرح بر روی پارچه آورده شود. این روش شکل ساده ای از پارچه مرکب است (وولف ، ص ۱۵۵). کمی بعد از ایران ، در چین نوعی بافت رایج شد که اصطلاحاً به آن تار طرح مرکب می گویند. در این روش دوتار با رنگهای متضاد به کار می رفت و قسمتی از هر تار طبق طرح روی پارچه آورده می شد و بدون آنکه تارها درهم با هم بافته شوند پود از بین دو تار عبور می کرد، و بافت پود دیگر مانند بافت ساده بود که در یک زمان با هر دو تار درهم می شد (همانجا). در آغاز عصر مسیحیت روش دیگری در بافت تار طرح مرکب در چین ابداع شد. این روش با روش قبلی اندکی تفاوت داشت ، بدین صورت که تار نگهدارنده در پود، جناغی بافته می شد و تار طرح روی آن آزاد بود. در این نوع بافت ، پارچه در قسمت تارهای آزاد و شناور اطلس نما می شد و بقیه پارچه زمینه جناغی متضاد پیدا می کرد (همان ، ص ۱۵۶).
این دو شیوه بافت با روشهای چینی از دوره اشکانی در شرق ایران رواج داشت و بتدریج به سوی غرب گسترش یافت . بافندگان ایرانی روش دو تار را به کار بردند، ولی چون به طرح بافت پودی عادت داشتند، روش چینیها را معکوس کردند و پارچه ای ترکیبی بافتند که طبق طرح یکی از پودها روی پارچه قرار می گرفت . این روش ترکیبی از اوایل دوره ساسانی در ایران رواج یافت و سپس به روم شرقی ، سیسیل ، ایتالیا و شمال اروپا راه یافت وبه نام پارچه های مرکب شهرت پیدا کرد (همانجا).
در دوره ساسانی روش دیگری در پارچه بافی رواج یافت که از دوره سلسله هان (۲۲۰ ق م ـ ۲۲۰ میلادی ) در چین رایج بود. این روش در سده دوم میلادی در آسیای مرکزی و در سده سوم میلادی در شام رونق داشت و در این منطقه به نوعی بافت جناغی مبدل گردید، سپس از شام به ایران و از ایران به چین رفت . این بافت از دوره ساسانی تاکنون در ایران رایج بوده است (همانجا).
بافت پارچه های طرح دار با نقوش هندسی و گیاهی نیازمند دستگاههای بافندگی کارآمد است . کمبود منابع تصویری و نوشتاری امکان قضاوت درباره کم وکیف دستگاههای بافندگی دوره اشکانی و ساسانی را دشوار می سازد. با اینهمه ، وجود پارچه هایی با طرحهای گیاهی ، جانوری و هندسی که از دوره ساسانی خاصه از پایان این دوره باقی مانده است ، وجود دستگاههای بافندگی تکامل یافته تری را نسبت به چین تأیید می کند ( رجوع کنید به پیگولوسکایا، ص ۳۱۹ـ۳۴۰).
در دوره اسلامی نیز دوک نخ ، چرخ نخ ریسی و دستگاه بافندگی مهمترین ابزارهای بافت بودند. مسکویه (۳۲۰ـ۴۲۱؛ ج ۲، ص ۲۳۰) احتمالاً به چرخ نخ ریسی در یکی از شهرهای عصر آل بویه اشاره دارد، که نشان دهنده کارآیی بالای این دستگاه است . این دستگاه در دوره اسلامی نیز با پیشرفتهای فنی همراه بود، از جمله تکامل رکابهای مخصوص بالا و پایین بردن متناوب تارها با حرکت پا، که تواناییهای بافنده را به مقدار زیاد افزایش می داد. در این دوره دستگاههای رکاب دار رواج یافت (حسن و هیل ، ص ۲۴۶ـ۲۴۷).
کیفیت نقش پارچه ها کمک ارزنده ای به شناخت دستگاههای بافندگی دوره اسلامی می کند. با دستگاه دو رکاب و دو تارکش می توان پارچه های ساده و راه راه و یا به عبارتی نقشهای هندسی بافت ، اما طرحهای تزیینی و بافت پارچه هایی با نقشهای جانوری و گیاهی و صحنه های شکار و غیره با دستگاههایی با رکابهای بیشتر امکان پذیر است . بافت چنین پارچه هایی نیاز به دستگاهی به نام «چله کش » دارد. مسلمانان این گونه دستگاههای نقش بندی را تکمیل کردند و در کارگاههای طرازبافی به کار گرفتند. مشخصات فنی و کیفی پارچه ها همواره موردتوجه محتسبان بود (همان ، ص ۲۵۱). پارچه ها بعد از اتمام بافت ، پرداخت و سپس به معرض فروش گذاشته می شدند. پارچه های پشمی را زیرفشار قرار می دادند تا پر و ضخیم شوند و بعد پارچه را می شستند. پارچه های کتانی را می کوبیدند تا سطح آن بهبود یابد. پس از کوبیدن و شستن ، پارچه را در هوای آزاد می گستردند تا خشک شود. کار رنگبری پارچه های پشمی و کتانی را قصّار (شوینده ) انجام می داد. سرانجام پارچه ها را اطو و صاف می کردند (همان ، ص ۲۵۲). در تولید انواع پارچه بیش از صد صنف فعالیت می کرد و حرفه های دیگری چون رنگبر، کوبنده ، رنگرز، نخ ریس نیز در کار تولید پارچه شرکت داشتند (همانجا).
۳) ایران . پارچه بافی دوره اسلامی حاصل تمام تجارب فنی و صورتهای هنری و مصالح گردآوری شده استادکاران ایران ، چین ، مصر، بین النهرین و سراسر دنیای یونانی ـ رومی و سبکهای جوامع دوره گرد و کوچ رو است . به دنبال وحدتی که مسلمانان در سراسر دنیای فتح شده به وجود آوردند، تمام فنون و تجارب هنری جوامع گذشته درهم آمیخت و هنری نو در پارچه بافی به وجود آمد که در هیچ زمانی ، چه قبل و چه بعد از آن ، دیده نشد و در هیچ کشوری نیز به اندازه ایران نبوغ و فعالیت مستمر، مایه پرورش انواع هنرهای سنتی نگردید.
در سده های نخستین دوره اسلامی ، بخصوص در عصر سامانی ، آل بویه و سلجوقی ، در کارگاههای پارچه بافی از سنّتهای ساسانی پیروی می شد و با آنکه هنرمندان می کوشیدند تا پارچه های متمایز و با طرحهایی متشکل از عناصر بیشتری به وجود آورند، تنها در زمان مغولان بود که طرحهای عمومی پارچه های ساسانی رواج و سلطه خود را از دست داد و نقشی حاصل از توالی نوارهای تزیینی موازی باهم جانشین آن گردید. این نوارها رفته رفته موجدار شد و در دوره صفویه تصویر آدمهای عادی نیز بدان افزوده گردید. از قرن یازدهم به بعد طرح بسیاری از پارچه ها و زریها، ردیفهای پیچ وتاب داری از نقوش گیاهان گلدار بود (جنسن ، ص ۲۰۴ـ۲۰۵).
شرح تولید و تجارت منسوجات در قرون اولیه اسلامی با مدارک کافی در آثار تاریخ و جغرافیانویسان مسلمان سده های چهارم و پنجم ، چون اصطخری ، ابن حوقل ، مقدسی و نویسنده حدودالعالم ، آمده است که گویای پیشرفت مداوم صنعت نساجی در سرزمینهای اسلامی است .
پارچه بافی پیشروترین صنعت ایران و دنیای اسلام بوده ، که بتدریج بسیار گسترده شده و حجم تولید و شمار شاغلان آن پیوسته افزایش یافته است . بخشی از صنعت نساجی ، که زیر نظر مقامات بالای دولت بود پارچه و تزیینات مخصوص پوشاک خلفا و امیران ، سران لشکر، مقامات بالای دولتی و همچنین انواع جامه های اهدایی از طرف دستگاه دولت را تولید می کرد و بخش دیگر تولیدکنندگان گروههای آزاد بودند که تولید خود را به دولت یا مستقیماً به بازرگانان می فروختند (حسن و هیل ، ص ۲۳۹). بعداز آنکه خلفای عباسی بغداد را مرکز خلافت قرار دادند و آرامشی در سراسر جهان اسلام برقرار شد، بتدریج مراکز سنتی پارچه بافی ایران چون شهرهای خوزستان ، فارس ، خراسان و ماوراءالنهر اعتبار خود را به دست آوردند. توجه و ارزشی که دین اسلام برای اهل حرفه و صنعت قائل بود، سبب شد که مالکان کارگاهها وابزار تولید بدون مشکل به فعالیتهای خود ادامه دهند. چه بسا به دلیل نیاز دستگاه دولت به پوشاک یا سود حاصل از تجارت آن ، از این صنعت حمایت می کردند. در شهرها در فاصله سده سوم و چهارم صنعتگران آزاد از سازمان منظم صنفی برخوردار بودند. در کنار تولید کنندگان کوچک شهر، کارگاههای بزرگی متعلق به دولت یا مالکان بزرگ وجود داشت ، مثلاً علی بن احمد راسبی در خوزستان ، هشتاد دستگاه کارگاه بافندگی در تملک داشت . در این کارگاهها پارچه های ابریشمی و جز آن تولید می شد (قُرطبی ، ص ۴۵). مسلمانان کارگاههای دولتی پارچه بافی را خصوصاً در امپراتوریهای روم شرقی و ساسانی درهم ادغام کردند و خراج سالانه خلفا و امرا شامل پارچه ها و جامه های هر محل نیز می شد ( تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز ، ص ۲۰۷).l
براساس آثار نویسندگان سده چهارم ، کارگاههای شهرهای ایران در تولید انواع پارچه های ابریشمی ، پشمی ، پنبه ای و کتانی بسیار فعال و پررونق بود. پارچه های کتانی کازرون که مهر محل برآنها زده می شد، در تمام بازارهای آسیای میانه و مصر بدون بازرسی به فروش می رسید. پارچه های پنبه ای از نوع خشن و ظریف در اصفهان ، ری ، همدان ، قزوین ، قم و نیشابور تولید می شد، و در سده های چهارم و پنجم بتدریج پنبه جای کتان را گرفت . پارچه های ابریشمی در ری ، قزوین ، دامغان ، اصفهان و شیراز، و با تارهای طلا و نقره در شوشتر، شیراز، فسا، اصفهان و ری بافته می شد (همان ، ص ۲۰۴). شوشتر به دلیل ابریشمینه های «رومی »اش شهرت داشت . در فسا بافندگان پارچه پرده ای مخصوصی از ابریشم و پشم با شمسه ها و حاشیه ها برای امیر وقت تولید می کردند (مک داوِل ، ص ۱۵۴).
کلیت پارچه بافی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com