خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید!

برای طراحی تجسم، همه چیز از اینجا شروع میشه. ممکنه تو ذهن تون یک اژدها رو با سر ترسناک، اندازه بزرگ، بال های عجیب، دم بلند خاردار تصور کنید. اونقدر براتون واقعی هست که می تونید لمسش کنید.
یک مداد یا تبلت گرافیکی بر می دارید. احساس می کنید انرژی خلاقیت توی انگشت هاتون جاری شده و … اما نشد. اگه طراحی تون بد باشه، متوجه میشید من چی میگم. اما موقعی که عکس مرجع داشته باشید می تونید طرحی واقعی ترسیم کنید. درسته؟ خطوط رو مرتب می کشید، مداد تحت کنترل شما قرار داره و نسبت ها رو به خوبی رعایت می کنید اما فقط زمانی که یک چیز رو تو واقعیت می بینید نه تو تخیل.
طراحی تجسم به مهارت بالاتری نسبت به طراحی واقعیت نیاز داره. جدای از این ها، با طراحی واقعیت دارید چیزی که همه دیدن رو مجددا خلق می کنید. تمام موجودات هیجان انگیز و داستان های فانتزی توی ذهن تون منتظر این هستن که آزاد بشن و فقط شما باید متولد شدن اون ها رو روی کاغذ و به واقعیت پیوستن شون رو تماشا کنید و بقیه هم کارتون رو تحسین کنن. اما چرا اینقدر سخته؟ چطوری بین تصویر ذهنی و خطوطی که با دست خلق می کنید، ارتباط مناسبی برقرار کنید؟

با آموزش ” چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید! ” با ما همراه باشید…

چطوری طراحی می کنید؟

اول باید به این سوال جواب بدید. طراحی به سادگی فکر کردن نیست و از جنبه های مختلفی تشکیل شده (سبک های مختلف طراحی هم از همین جنبه های مختلف ناشی میشه. حتی طراحی واقعیت). بنابراین روشی که برای طراحی از مرجع استفاده می کنید، می تونه (یا نمی تونه) کاملا با روشی که برای طراحی تجسم استفاده می کنید، متفاوت باشه. به همین دلیل، جای تعجب نیست که طراحی واقعیت براتون راحته و طراحی تجسم مشکل. در صورتی که به هر دو کار طراحی گفته میشه.

با روش های مختلف میشه از یک تصویر طراحی کرد. مثلا با روش های زیر می تونید تصویر واقعی یک اسب رو بکشید:

– از یک اسب واقعی عکس بگیرید.

– یک اسب رو به عنوان مدل در نظر بگیرید و توی نور مناسب ازش عکس بگیرید.

– از رنگ ها برای نقاشی اسب استفاده کنید.

– از نقاط نوری برای کشیدن نقاشی دیجیتال از اسب استفاده کنید.

تمام این روش ها اگه به درستی مورد استفاده قرار بگیره، منجر به تصویری واقعی از اسب میشه. درست مثل طراحی. درسته که طراحی واقعیت و طراحی تجسم هر دو توسط دست، ذهن و خطوط انجام میشه، اما روش متفاوتی رو دنبال می کنه. به عبارت دیگه، موقع بازآفرینی (طراحی واقعیت) و خلق (طراحی تخیل)، دو فرآیند متفاوت توی ذهن انجام میشه.

طراحی از مرجع: کپی کردن

یک تصویر مرجع رو در نظر بگیرید. سعی کنید اون رو طراحی کنید و ببینید چطور این کار رو انجام میدید. چطور بود؟ واقعا دارید طراحی می کنید؟ فرآیندهای ذهنی رو در نظر بگیرید. این فرآیندها رو تحلیل کنید. در مورد تصویر مرجع چه سوالاتی از خودتون می پرسین و چطوری به این سوال ها جواب میدید؟

محبوب ترین روش استفاده از یک تصویر مرجع، کپی کردن خطوط هست. برای اینکه این کار به درستی انجام بشه، به مهارت در کپی کردن، یعنی مشاهده فاصله ها و بازآفرینی اون تصویر در مقیاسی متفاوت، نیاز دارید. تمرین کردن این روش راحت تر هست و توی زمان کوتاهی هم نتیجه میده و حس می کنید طراحی خوبی شدید اما در واقع مهارت تون توی کپی کردن خطوط و نسبت ها زیاد شده. اگه حافظه خوبی داشته باشید، حتی می تونید خطوط رو حفظ کنید و بعدا بدون مرجع اون ها رو رسم کنید. اما در واقع همین کار هم هیچ ربطی به طراحی تخیل نداره. نیازی نیست یادآوری کنم که توی طراحی خطوط زیادی وجود داره و بنابراین حفظ کردن شون سخت هست و به راحتی هم فراموش میشن.


چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید!

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
طراحی تجسم: مشاهده

حالا سعی کنید چیزی که توی تخیل تون هست رو طراحی کنید. حالا چه سوالات براتون پیش میاد؟ چه جوابی به این سوال ها میدید؟
روش متداول طراحی تجسم به این شکل هست: تصویر چیزی رو توی ذهن تون می بینید، اون رو حس می کنید و وارد فرآیند طراحی میشید. ایده ذهنی توی این روش خیلی کم رنگ هست و نمی تونید اون رو به وضوح ببینید. اما یک حس قوی وجود داره که بهتون میگه اگه مداد بردارید، شکاف های تجسم تون به صورت خودکار پر میشه. اما بازم نمیشه و احساس نا امیدی می کنید.


به همین دلیل، چیزی که توی تجسم هست رو نمیشه به راحتی تصویر مرجع، طراحی کرد. چون نمی تونید خطوط و نسبت های چیزی که نمی بینید رو کپی کنید. چیزی که توی ذهن هست رو فقط زمانی میشه دید که طراحی کرده باشید. فرقی هم نمی کنه چیزی که می خواستید شده باشه یا نه. اما چرا؟ چرا یک حس قوی بهتون میگه می تونید اون چیز رو ببینید در صورتی که نمی تونید؟

تصاویر تجسم

تجسم یک ویژگی ذهنی هست که بهمون اجازه میده عناصر مختلف واقعیت رو با هم ترکیب کنیم و نسخه های جدیدی از اون رو خلق کنیم. خلاقیت به مهارت در همین کار گفته میشه. هر قدر خلاق تر باشید، می تونید از یک چیز قدیمی، ساختارهای جدید بیشتری خلق کنید.


همه ما به شکلی خلاق هستیم اما بعضی ها خلاقیت بیشتری نسبت به بقیه دارن. جالب اینجاست که بچه ها خلاق تر اند چون که نمی تونن عمق پوچی رو درک کنن و بدون اینکه در مورد چیزی قضاوت کنن، ایده های جدیدی خلق می کنن و ایده های مسخره رو میزارن کنار. هرقدر که ما بزرگ تر میشین، چیزهای بیشتری یاد می گیریم و خلاقیت مون هم به خاطر خاطر توی عذاب میفته. چون که از شکست و از مسخره شدن، می ترسیم.

یک نکته مهم: اگه می خواید خلاقیت تون رو پرورش بدید، یک نفر رو پیدا کنید و از هم سوال بپرسید اما اجازه ندارید بگید نمی دونم. هر قدر سوال ها و جواب ها مسخره تر باشن، بهتره.

خلاق بودن برای قدرت تجسم کافیه اما اونقدر کافی نیست که این تجسم ها رو روی کاغذ بیاریم. برای به تصویر در آوردن چیزی که توی تخیل هست، باید با عناصر واقعیتی که برای خلق تجسمی جدید استفاده می کنید، آشنا باشید.

اگه دوست دارید اژدها بکشید مهم نیست. اما اژدها وجود نداره بلکه مفهوم اژدها وجود داره (در فرهنگ غربی: موجود خزنده بزرگ و بالدار). موجود زنده ای با چنگال ها و فک بزرگ حیوانی با پاهایی برای حرکت کردن و بال هایی که اون رو به پرواز در میارن. برای پردازش کردن، این حجم از اطلاعات خیلی زیادی اند. اما با این وجود پردازش می کنید.

حافظه

میشه گفت دو نوع حافظه وجود داره. حافظه فعال و منفعل. حافظه منفعل، فقط خواندنی هست. از این نوع حاظفه برای به خاطر سپردن موضوعات استفاده میشه. مثلا فلان چیز با این ویژگی های الف، ب و پ، توی حافظه منفعل ذخیره میشه. بنابراین موقعی ویژگی های الف، ب و پ، یاد اون اون چیز میفتین. ذخیره کردن اطلاعات در حافظه منفعل کار سختی نیست و این اطلاعات برای مدتی طولانی توی این حافظه می مونه. اما از طرفی، دسترسی مستقیم به این اطلاعات ندارید و برای دسترسی بهشون باید بین اطلاعات ارتباط برقرار کنید. بدون همچین ارتباطی، نمیشه از این اطلاعات استفاده کرد.

حافظه منفعل، تمام اطلاعات اطراف رو بدون اینکه شما بخواید، جمع آوری می کنه اما بهتون اجازه دسترسی مستقیم نمیده. فقط می تونید اطلاعات رو از بیرون دریافت کنید و درست مثل معادله، این اطلاعات رو با ویژگی هایی که تو حافظه تون دارید، ارتباط بدید.

اما حافظه فعال چیز دیگه ای هست. این حافظه، از کپی اطلاعاتی که دریافت کردید و خودتون خواستید ذخیره کنید، تشکیل میشه. وقتی سعی می کنید چیزی رو حفظ کنید، در واقع یک کپی ازش تهیه می کنید. اما این کپی با گذشت زمان کمرنگ میشه. هر بار که سعی می کنید این اطلاعات رو بازیابی کنید، مستحکم تر میشه. مکانیزم یادآوری و تکرار هم به همین شکل عمل می کنه.

حافظه منفعل

بیاین به فرآیند یادآوری، نگاه عمیق تری بندازیم. حافظه منفعل کاملا ناهشیاره. به یک چیز نگاه می کنید (۱) و بعد ویژگی های اون چیز رو توی ذهن تون ذخیره می کنید (۲). بدون اینکه نسبت به این کار هشیار باشید. به همین دلیل هست که حالت مو و صورت دوستاتون رو به خاطر دارید بدون اینکه بهشون فکر کنید.
موقعی که چیزی رو می بینیم که قبلا دیدیم، حافظه منفعل باعث میشه احساس کنیم اون چیز برامون آشناست چون ناهشیار ما بهمون میگه این چیز از قبل توی پایگاه داده حافظه مون وجود داره. برای همین هست که بچه ها با دیدن هر چیزی شگفت زده میشن (حافظه منفعل بچه ها هنوز خالی هست) اما بزرگ تر ها به این چیزها توجه هم نمی کنن. وقتی چیزی رو می بینیم که قبلا ندیدیم، توجه مون جلب میشه و توی حافظه منفعل مون ذخیره میشه و از اون به بعد دیگه برامون جالب نیست.


چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید!

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
حافظه منفعل علی رغم مفید و سریع بودن، تنبل هم هست. این حاظفه بدون اینکه از ذهن هشیار استفاده کنه، تمام چیزهایی که در اطراف وجود داره رو شناسایی می کنه. فقط به یک چیزی نگاه می کنید و چشم ها این اطلاعات رو به مغز منتقل می کنن و بعد چیزی که می بینید رو شناسایی می کنید، بدون اینکه بدونید برای یک مدت کوتاه، نمی دونستید اون چیز، چی هست. حتی نمی دونستین که در موردش سوال داشتید، چون به محض اینکه سوال براتون پیش اومد، جوابش رو دریافت کردید.
آیا میشه بدون مکانیزم مقایسه، به اطلاعات ذخیره شده در حافظه منفعل دسترسی داشت؟ بله اما فقط به صورت ناهشیار. به رویاهاتون فکر کنید. توی بعضی رویاها مخصوصا رویاهای واضح، می تونید جزئیاتی رو ببینین که به طرز باورنکردنی واقعیت هستن. تمام رویاها بر اساس حافظه منفعل شکل میگیرن. به همین دلیل، می تونید اطلاعاتی که یه مدت بهش فکر نکردین رو بازخوانی کنید. چون حتی اگه به صورت هشیار هم نخواید اما ناهشیارتون سعی می کنه جواب سوال ها رو بده.

حافظه فعال

حافظه فعال پیچیده تر از این حرف هاست. این حافظه برای به یاد آوردن یک چیز، به تلاش هشیارانه نیاز داره. هر موقع سعی می کنید اسم یا عددی رو حفظ کنید، یا موقعی که سعی دارید چیزی رو به خاطر بیارید، از حافظه فعال استفاده می کنید.


اما این تلاش ارزشش رو داره. حافظه فعال بهمون اجازه میده با استفاده از همون روشی که برای به یاد آوردن یک چیز استفاده می کنیم،، چیزی رو از ذهن بازآفرینی کنیم.
حافظه فعال همون طور که از اسمش پیداست، به هشیاری نیاز داره و از این رو کندتر عمل می کنه. یعنی هم نسبت به سوال ها و هم نسبت به پاسخ ها آگاهی دارید و برای برگردوندن اطلاعات به ذهن، باید تلاش کنید.
فرض کنید دوست تون مدل موهاش رو تغییر داده. حافظه منفعل میگه یک چیزی درست نیست(یک چیزی با الگو هماهنگی نداره). حالا باید ظاهر قبلی دوست تون رو با استفاده از حافظه فعال، به یاد بیارید. اگه با سوال “چه تغییری کرده؟” مواجه نشدید، یعنی کپی اطلاعات قبلی تو ذهن تون وجود نداشته و اگه هم الگویی توی حافظه منفعل تون وجود داشته باشه، بهش اجازه دسترسی ندارید. بنابراین حافظه منفعل بهتون میگه این شخص رو میشناسید اما نمی تونید بگین ازش چه چیزهایی می دونید.

نمی دونم که چی می دونم

حافظه منفعل و فعال در واقع یک چیز هستند. اما فرآیند یادآوری و بازخوانی این دو حافظه تفاوت داره.
بیاید فرض کنیم خاطرات رو بشه تو یک محفظه با جدار شیشه ای ذخیره کرد. این محفظه هیچ راه خروجی نداره و بنابراین اگه می خواین خاطره جدیدی بهش اضافه کنید، باید اون رو سوراخ کنید. اگه این کار به صورت ناهشیار به راحتی انجام میشه. اما اطلاعات ناهشیار رو نمیشه به صورت هشیارانه از خارج کرد. تنها چیزی که توی این کار بهمون کمک می کنه، جواب کوتاست: بله یا خیر در برابر سوال آیا اطلاعات X توی حافظه ذخیره ست؟ این حافظه منفعل ماست.
ذخیره کردن اطلاعات به صورت هشیار، به زمان و تلاش بیشتری نیاز داره. تمام اطلاعات باید با فشار وارد محفظه بشن اما اگه این کار رو با برنامه انجام بدید، به راحتی می تونید این اطلاعات رو بازیابی کنید. این حافظه فعال ماست.
مشکل اینجاست که با گذشت زمان، دسترسی به اطلاعات سخت تر میشه. بعد از گذشت یک مدت زمان، اطلاعات رو نمیشه به خوبی و به سرعت به یاد آورد و بعد از گذشت زمان طولانی ممکنه این کار غیر ممکن بشه. تنها راهی که برای جلوگیری از این مشکل وجود داره اینه که اطلاعات رو پیش از اینکه دیر بشه، مجددا تکرار کنیم. هر قدر این کار با فاصله زمانی کمتری انجام بشه، فراموشی هم دیرتر صورت می گیره.
این یکی از روش های به خاطر سپردن هست. حافظه انسان هنوز به طور کامل کشف نشده و مسلما پیچیده تر از این توضیحاتی هست که دادم. اما با مفاهیم حافظه منفعل و فعال میشه فهمید مشکل طراحی تجسم چی هست و چه طوری میشه اون رو برطرف کرد.


چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید!

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
تجسم: ترکیبی از حافظه ها

حالا می دونیم چرا بعضی وقت ها می دونیم یک چیز چه شکلی داره اما نمی تونیم اون رو رسم کنیم. اما چیزای دیگه ای هم هست.

چیزی که توی ذهن داریم رو نمی تونیم به صورت بصری بکشیم. حافظه ما خیلی پیچیده ست. مثلا موقعی که من میگم کلید، به صورت خودکار شکل کلید میاد توی ذهن تون اما می تونین مزه یا بوی فلز رو هم احساس کنید، صدای برخورد کلیدها با همدیگه رو بشنوید، سرمای فلز رو توی دست تون حس کنید و حتی وزنش رو احساس کنید. این ها بستگی به این داره که چقدر حساس باشید.

یک بار دیگه به اژدهایی که توی ذهن تون تجسم می کنید، دقت کنید. واقعا اون رو می بینید؟ یا وزن بدنش، گرمای نفسش و صدای دمش رو موقع سر خوردن روی زمین احساس می کنید؟ شاید احساس عجیبی داشته باشید که نتونید توصیفش کنید. مثلا موقعی که چنگال هاش رو باز می کنه و آماده تکه تکه کردنه یا لرزشی که موقع غریدن توی گلوش ایجاد میشه.

تمام این اطلاعات نشون میده که تصویر چیزی که توی ذهن تون هست، کامله اما اطلاعات بصری، یعنی همون اطلاعاتی که برای طراحی بهش نیاز دارید، همچنان ضعیفه. چطور؟ وقتی پنجه ها رو احساس می کنید، دیگه نیازی به دیدن ندارید. با این وجود نمیشه اسحساس رو کشید.

چطور بفهمیم بخش دیداری تجسم مون کامل هست و میشه اون رو به واقعیت آورد یا نه؟

تجسم رو امتحان کنید

این کار ساده ست. تمام عناصر تصویری رو که بخشی از حافظه فعال هستند رو کنار هم بزارید و ببینید این عناصر واقعی هستن یا نه. چطوری؟ از خودتون سوال بپرسید و جواب این سوال ها رو با کلمات بدید نه با طراحی. هر قدر جزئیات اطلاعات بیشتر باشه، شانس اینکه توی طراحی موفق بشید، بیشتره.

اشتباه نکنید. به این سوالات به راحتی میشه جواب داد:

– چند تا پا داره؟

– چشماش به چه اندازه اند؟

– دمش چقدره؟

– اندازه پاهاش چقدره؟

– چه رنگی هست؟

– چه فرمی داره؟

– بزرگ هست یا کوچک؟

– نر هست یا ماده؟

– چاق هست یا لاغر؟

– پاهاش چطوریه؟ چنگال و پنجه و سم داره؟

مشکل اینجاست که توی خود این سوالات هم سوال وجود داره. چاق یعنی چی؟ بزرگ و کوچک یعنی چی؟ چه فرقی بین چنگال و پنجه یا نر و ماده وجود داره؟ یا حتی چیزای دیگه. پا، دم یا چشم چیه؟ تمام این تعاریف توی حافظه منفعل ما ذخیره شده و برای همین هست که باهاشون آشنا هستید. اما به این معنی نیست که بدونید به صورت فعالانه بهش دسترسی داشته باشید و بتونید اون ها رو بکشید.


به همین دلیل همه ما وسوسه میشیم به جای اینکه در مورد این اطلاعات سوال کنید، بکشیمشون. پیش خودتون فکر می کنید: نمی تونم توصیفش کنم اما می تونم بکشمش. حافظه منفعل برای پاسخ به سوالات به چیزی برای مقایسه نیاز داره: می دونید X چیه؟ یه چیزی بهم نشون بدید، من میگم X هست یا نه. اون موقع شروع می کنین به کشیدن و امیدوار هستید که جوابش رو بگیرید. “نه این نیست”. مسلما الان احساس بدی پیدا می کنید.


برای امتحان کردن دانش می تونید از یک روش دیگه استفاده کنید. اگه دقیقا می دونین بال چی هست، باید بتونین جزئیاتش رو بگید. اگه نتونید جزئیات بال رو دقیق بگید، نمی تونید اون رو بکشید.

کندوکاو حافظه

حالا دیگه می دونیم چه چیزی اساس مشکل مون رو شکل میده. اما چطوری این مشکل رو برطرف کنیم؟ برای طراحی تجسم چه کاری باید انجام بدیم؟ خب پاسخ ساده ست. باید حافظه منفعل رو جایگزین حافظه فعال کنیم. بهتون نکته ای رو میگم که به دردتون می خوره.

روی یک جنبه تمرکز کنید

اول اینکه فرآیند یادگیری رو پیچیده تر از چیزی که هست نکنید. روی یک ابزار و یک تکنیک تمرکز کنید. اگه موقع طراحی تجسم مشکل دارید، پای مشکلات دیگه رو هم وسط نکشید. بهتر اینه که با یک دشمن مبارزه کنیم تا با یک ارتش.

از یک مداد ساده استفاده کنید. حتی به تبلت نوری هم نیازی نیست. چون خود تبلت ها هم گاهی منبع مشکلات میشن. اگه توی سایه زدن، رنگ آمیزی و کارهایی از این قبیل مهارت دارید، احتمالا وسوسه میشید برای پوشوندن اشتباهات کار، از این مهارت ها استفاده کنید. اما با این کارها مشکل برطرف نمیشه.


چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید!

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و Tabassoum

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدترین چیزی که یک هنرمند می تونه بگه اینه که من نمی تونم طراحی کنم. طراحی جنبه های زیادی داره و من مطمئنم که هر کسی حداقل تو چند تا از این جنبه ها مهارت داره. مثل نگه داشتن مداد و فشار دادن اون روی کاغذ. اگه توی کپی کردن مهارت دارید می تونید در مورد مهارت طراحی هم خوش بین باشید. مشکل در طراحی تجسم بسیار رایج هست و طبیعی هست.

از اونجایی که هر دو نوع طراحی به یک شکل انجام میشه، ممکنه گیج شده باشید و ندونین کدوم برای شما راحت تر و کدوم مشکل هست. اگه بتونید این دو مهارت یعنی طراحی به عنوان یک مهارت دستی و درک اشیا به عنوان مهارت ذهنی رو از هم تفکیک کنید، می تونید به راحتی مهارتی که توش ضعف دارید رو شناسایی کنید و بفهمین مشکل از کجاست.

شروع کنید. یک چیزی رو از تجسم تون طراحی کنید. چیزی روی کاغذ مشخص هست؟ عالیه. تونستید بکشید. حالا بهش یه نگاه بندازید. مشکلش چیه؟ منظورم اینه که دقیقا مشکلش چیه؟ “قشنگ نشده” جواب نیست. “پاهاش قشنگ نشده” بهتره. نمیشه کاری کرد کل نقاشی قشنگ بشه اما میشه جزئیات رو قشنگ کشید. حالا رفع مشکل راحت تر شده. کشیدن کل نقاشی از تجسم، سخت از کشیدن پاهای اژدها بر اساس تجسمه.
مسلما تو خیلی بخش ها مهارت کافی ندارید. اما اجازه ندید این چیزها شما رو نا امید کنن. یک لیست ازشون تهیه کنید و رو هر کدوم به صورت جداگانه کار کنید.

مشاهده، پرسش، پاسخ

یک بار دیگه این مطلب رو تکرار می کنم. اگه می دونین از روی تصویر مرجع طراحی کنید اما نمی تونید از تجسم تون طراحی کنید، مشکل توی طراحی نیست. موقعی که می خواید شماره تماس تون رو بنویسید اما فراموش می کنید، مشکل از نوشتن نیست، مشکل اینه که این شماره توی حافظه فعال تون جا نگرفته.

پس نگید “نمی تونم اسبی که تجسم می کنم رو بکشم”. بگید “یادم نمیاد اسب چه شکلی بود”. برای طراحی چیزی از تجسم، باید اول اون رو به ذهن بسپرید تا بتونید اون رو به خاطر بیارید.

موجودات زنده پیچیده تر از کلمات یا اعداد هستند. برای طراحی موجودات زنده، نمی تونید یک تصویر رو به ذهن بسپرید چون از هر منظر، به یک شکل به نظر می رسن. به علاوه، حرکت و رفتار موجودات زنده هم روی تصویر نهایی تاثیر میزاره.

تمام این ویژگی ها رو باید به حفظ کنید و برای این کار نمی تونید فقط به تکنیک کپی کردن خطوط تکیه کنید. از نظر تئوری، حیوانی که قصد دارید به خاطر بسپارید رو میشه تبدیل به یک سری خطوط کرد و بعد اون رو حفظ کرد. اما این کار بسیار سخت هست و بنابراین از یک روش دیگه استفاده می کنیم:

گام اول

طراحی اشکال ساده مثل دایره، مکعب، استوانه و غیره رو یاد بگیرید. برای اینکار به درک مقدماتی از مناظر نیاز دارید و از این نمی تونید به راحتی چشم پوشی کنید. نیازی نیست نگران پوشوندن نقاط یا خطوط باشید. فقط کافیه چشم انداز یا منظر و نقشی که توی دنیای ما دارن رو درک کنید.

توی این مرحله باید بتونین هر شکلی که می خواین رو از تجسم تون طراحی کنید و بهشون ظاهری مشخص بدید. ممکنه به نظرتون کسل کننده برسه اما یادتون باشه تا زمانی که نتونید اشکال ساده رو طراحی کنید، نمی تونید موجودات فانتزی خلق کنید. هر قدر لازمه برای این کار زمان بزارید. در غیر این صورت، انگار طرحی از خطوط مختلف رو کشیدین که کسی هم متوجه نمیشه چی هست. در ضمن به خودتون دروغ نگید. اگه به خودتون دروغ بگید، هیچ آموزشی نمی تونه بهتون کمک کنه.



گام دوم

سعی کنید با اشکال ساده ای که طراحیش رو قبلا یاد گرفتید، شکل های پیچیده تری بکشید. نیازی نیست این ساختارها همگی واقعی باشن. بنابراین از کشیدنشون لـ*ـذت ببرید. الان زمان این رسیده که از اشکالی که قبلا طراحی می کردید، در کنار هم استفاده کنید و ساختارهای تجسمی تون رو باهاش به واقعیت تبدیل کنید.

اگه نتونید ساختارهای ساده رو تصور و طراحی کنید، چطوری می تونید شکل پیچیده ای که توی تصورتون هست رو بکشید؟ با خودتون صادق باشید. می دونم مشتاق این هستید که برید مرحله بعد اما باور کنید این مرحله ارزش وقت گذاشتن رو داره. همین جا صبر کنید. صبور باشید. اگه بیشتر از چیزی که انتظار داشتید طول کشید هم نا امید نشید. معمولا ۸۰% چیزهایی که باید بکشیم از تجسم مون ناشی میشه. اگه این مرحله رو با برنامه ریزی یاد بگیرید، هیچ وقت نمیگید “دیگه نمی تونم بکشم”.


گام سوم

حالا موقع نگاه کردن رسیده. این بار روی موضوع طراحی تمرکز کنید. اگه می خواید اسب بکشید، برید و یک اسب زنده رو ببینید. مدل های واقعی پیدا کنید یا حداقل از عکس های بزرگ از منظرهای مختلف استفاده کنید. با دقت نگاه کنید و کل بدن و تمام جزئیاتش رو تجسم کنید. به هر سوالی که براتون پیش میاد جواب بدید. اسب رو خوب نگاه کنید. به تمام جزئیات توجه کنید. با تمام بخش های بدن اسب آشنا بشید. اندازه چشم ها و تناسب اعضا رو درک کنید. ببینین اگه یکی از اعضاش تغییر می کرد، اسب چه شکلی می شد.


گام چهارم


همون طور که توی تصویر می بینید، یک مرجع از تمام منظرها تهیه کنید. تمام مشاهدات و اندازه گیری ها، تمام جزئیات ظریفی که فکر می کنید مهم اند رو توش اعمال کنید.یادتون باشه که به مرجع نگاه نکنید و بعد بخواین طراحی کنید. وظیفه تون اینه که جزئیات رو شامل تمام اطلاعاتی که برای بازآفرینی هر بخش از اسب وجود داره، تشریح کنید. نه اینکه یک عضو رو از تصویر مرجع نگاه کنید و بعد همون رو طراحی کنید.

ظاهر، حرکت، رفتار و ویژگی های دیگه اسب رو تشریح کنید. جزئیاتی که بعد از مشاهده توی ذهن تون می مونه، ممکنه بعدا فراموش بشه. این مرجع برای آینده هم نیازه. بعدا بدون اینکه به اسب نگاه کنید می تونید پشت میز بشینید و طرحش رو بکشید. حتما به تمام سوالاتی که ممکنه در آینده براتون پیش بیاید، پاسخ بدید.


نکته مهم اینکه ذهن ما برای پاسخ های ساده مثل قرمز، بلند، تیز، ساخته نشده. بهتره پاسخ رو با اطلاعات قبلی مون پیوند بدیم. به جای اینکه بپرسید اسب چه جور دندان هایی داره، بهتره بپرسید اسب چی می خوره؟ سعی کنید پاسخ سوالات رو به این شکل بنویسید: اسب فلان ویژگی ها رو داره به دلیل فلان. حافظه ما شبکه ای از اطلاعات به هم متصل هست و اگه به همین شکل هم ازش استفاده بشه، بهتر کار می کنه.

گام پنجم

روز بعد کشیدن طرح اولیه، باز هم اون رو بکشید. اما این بار تمیز تر. سعی کنید همه چیز واضح باشه. حتی برای کسی که اسب رو تا حالا ندیده. با استفاده از طرح مرجع، مجددا اسب رو طراحی کنید. بعد ببینین تمام جزئیات رو توش رعایت کردید یا نه. در غیر این صورت اطلاعات جدید کسب کنید و طرح تون رو آپدیت کنید.

یک جایی رو برای نگه داشتن کاغذها در نظر بگیرید و طرح های اولیه رو توش بزارید. تبریک میگم. اولین مرحله رو تموم کردید.

گام ششم

دو یا سه روز به خودتون استراحت بدید. اما نه بیشتر. سعی کنید با استفاده از اطلاعات طرح مرجع، اما بدون اینکه بهش نگاه بندازین، اسب رو مجددا بکشید. ممکنه سخت باشه اما می بینید همه چیز یادتون هست. وقتی تموم شد، طرح مرجع رو بردارید و اشتباهات رو اصلاح کنید. به جزئیات توجه کنید و دلیل کشیدن اون ها رو به ذهن بسپارید. یک بار دیگه ببینید سوالی براتون پپیش اومده یا نه. در صورت لزوم، طرح مرجع رو هم آپدیت کنید.


گام هفتم

مرحله قبل رو هر از گاهی تکرار کنید. از بازه های زمانی کوتاه شروع کنید و به تدریج زمان بین طراحی رو زیاد نید. هر بار تعداد اشتباهات تون کم تر میشه و بالاخره یک روز می بینید دیگه نیازی به مرجع ندارید. چون حافظه فعال تون اسب رو به خوبی توی خودش جای داده. همین کار رو در مورد تمام اشکال یا حیوانات انجام بدید. به این ترتیب، حافظه فعال تون پربار تر میشه.

دقت کنید که طراحی دقیق و کامل می تونه سخت و زمان بر باشه. مثلا در مورد اسب باید طراحی استخوان ها، تاندون ها، ماهیچه ها و رگ ها رو یاد بگیرید تا طرح تون واقعی به نظر بیاد. خوشبختانه هیچ کس انتظار نداره طراحی تجسم کاملا واقعی به نظر بیاد. اما از طرف دیگه، ساده بودن طرح هم درک اون رو دشوار تر می کنه.



تمرین کنید(در غیر این صورت شکست می خورید)

مغز ما از اینکه فضا و انرژی رو در اختیار اطلاعاتی قرار بده که بهش نیاز نداریم، تنفر داره. مسلما به چیزی که ازش استفاده نمی کنیم، نیاز هم نداریم. حالا به خوبی می تونید اسبی که تجسمش می کنید رو طراحی کنید. اما اگه برای یک مدت، استفاده از حافظه فعال رو متوقف کنید، مثلا یک ماه یا شاید هم یک سال، تمام اطلاعات پاک میشن. خوشبختانه اگه فرآیند یادگیری رو به درستی دنبال کنید، به راحتی می تونید اطلاعات رو مجددا برگردونید. اما یادتون باشه که نمیشه یادگیری تجسم رو یک بار برای همیشه یاد گرفت. بلکه باید تمرین کنید.

نتیجه

این مقاله، نتیجه گیری فوق العاده ای داره. همیشه برای طراحی از مجع استفاده کنید. این مرجع می تونه یک عکس یا حافظه باشه. حالا دیگه می دونید حتی هنرمندای با استعداد هم نمی تونن از تجسم شون طراحی کنن. بلکه این هنرمندا هم طراحی رو از مرجع شروع کردن و بعد به سطحی که الان هستن، رسیدن. پس شما هم نمی تونید از تجسم طراحی کنید بلکه می تونید از مرجعی که توی ذهن تون ذخیره کردید، طراحی کنید. اینکه چقدر با استعداد یا بی استعداد هستید، مهم نیست. طراحی خلاقانه رو می تونید به راحتی یاد بگیرید. به تلاش و زمان نیاز داره اما ارزشش رو داره.

امیدواریم آموزش ” چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید! ” برای شما مفید بوده باشد…
منبع: مجسمه سازی


چرا طراحی تجسم دشوار است؟ روش این نوع طراحی را بیاموزید!

 
  • تشکر
Reactions: *NiLOOFaR* و Tabassoum
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا