- عضویت
- 1/8/21
- ارسال ها
- 4,188
- امتیاز واکنش
- 38,170
- امتیاز
- 443
- سن
- 16
- محل سکونت
- قصر نوتلا
- زمان حضور
- 101 روز 10 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
درنهایت حضرت سلیمان به یكی از فرشتگان نگهبانش سپرد كه هرچه زودتر خواستهی این پیرمرد را برآورده كند. فرشته هم در كمتر از یك لحظه مرد را به هندوستان برد و به قصر حضرت سلیمان برگشت. آن روز هم مثل همیشه حضرت سلیمان به امور مردم رسیدگی میكردند كه عزراییل از راه رسید و بر پیامبر خدا تعظیم كرد.
حضرت سلیمان به گرمی از ایشان استقبال كردند و گفتند: چه عجب حضرت عزراییل به دیدن ما آمدهای؟ عزراییل گفت: این نزدیكیها كاری داشتم. گفتم حالا كه تا اینجا آمدهام برای عرض ادب خدمت شما هم برسم.
حضرت سلیمان (علیه السلام) به یاد پیرمردی افتاد كه چند ساعت پیش به حضور ایشان آمده بود و گفته بود به شدت از نگاه عزراییل ترسیده از عزراییل پرسید راستی میخواستم بپرسم صبح چرا پیرمرد همسایهی ما را در كوچه با نگاهت ترساندی؟
عزراییل لبخندی زد و گفت: من كسی را نترساندم، فقط از دیدن آن پیرمرد آنجا خیلی تعجب كردم.
حضرت سلیمان (علیه السلام) پرسیدند: چرا؟ عزراییل گفت: تعجب من از این بود كه قرار بود من ساعتی دیگر جان آن پیرمرد را در هندوستان بگیرم. اما وقتی دیدم آن موقع او در كوچه هست خیلی تعجب كردم.
حضرت سلیمان (علیه السلام) لحظاتی را در فكر فرو رفتند سپس گفتند: به درستی كه هیچ كس نمیتواند جلوی خواست و ارادهی الهی را بگیرد.
منبع راسخون
حضرت سلیمان به گرمی از ایشان استقبال كردند و گفتند: چه عجب حضرت عزراییل به دیدن ما آمدهای؟ عزراییل گفت: این نزدیكیها كاری داشتم. گفتم حالا كه تا اینجا آمدهام برای عرض ادب خدمت شما هم برسم.
حضرت سلیمان (علیه السلام) به یاد پیرمردی افتاد كه چند ساعت پیش به حضور ایشان آمده بود و گفته بود به شدت از نگاه عزراییل ترسیده از عزراییل پرسید راستی میخواستم بپرسم صبح چرا پیرمرد همسایهی ما را در كوچه با نگاهت ترساندی؟
عزراییل لبخندی زد و گفت: من كسی را نترساندم، فقط از دیدن آن پیرمرد آنجا خیلی تعجب كردم.
حضرت سلیمان (علیه السلام) پرسیدند: چرا؟ عزراییل گفت: تعجب من از این بود كه قرار بود من ساعتی دیگر جان آن پیرمرد را در هندوستان بگیرم. اما وقتی دیدم آن موقع او در كوچه هست خیلی تعجب كردم.
حضرت سلیمان (علیه السلام) لحظاتی را در فكر فرو رفتند سپس گفتند: به درستی كه هیچ كس نمیتواند جلوی خواست و ارادهی الهی را بگیرد.
منبع راسخون
عزرائیل در خانهاش قدم میزند
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com