خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
بزاق دهنم رو قورت دادم و چشم‌های رنگ شبم رو بستم و گفتم:
- به زبون چیز ترسناکی نیست اما؛ تصورش، تصور این‌که ما الان داریم توی همون خونه چند روز رو گرچه برای سفر می‌گذرونیم هم......

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 10 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
عصر بود که به ویلا رسیدیم، آن‌چنان که تصور می‌کردم خوش نگذشت؛ با افکار درگیر.‌‌..قطعاً خوش گذشتن محال الممکنه!
اما خلقتی که از خدا دیدم، برام جالب بود، جالب و جذاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 9 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
و بعد لیوان رو روی لـ*ـب‌های خشکم قرار داد، مز‌ه‌ش حالم رو بهم می‌زد، البته اون لحظه مزه‌ی هرچیزی برام بد بود.
دقایقی بعد همگی از اتاق خارج شدیم و باز هم سکوت! جنین‌وار روی مبل جمع شدم و ملحفه‌ی کنار رو روی خودم کشیدم. خوابم می‌اومد اما؛ ترس جای خواب رو گرفته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 8 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
در ویلا باز شد و وهاب با دست‌های کثیف وارد شد، ترلان قهقه‌زنان گفت:
- آخه تو که تخصصت نیست چرا دست به این کارا می‌زنی؟
وهاب دهن کجی کرد و به طرف سینک اومد و بعد از شست‌و شوی دست‌هاش گفت:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 8 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم رو زیر چونه‌ام گذاشتم و خیره به چهره‌اش شدم و گفتم:
- نمی‌دونم چی بگم اما؛ باید تحمل کنیم تا بتونیم از ویلا خارج بشیم!
آروم‌تر زمزمه کردم:
- البته اگر بذارن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 8 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
- ببین نمی‌دونم؛ ترلان حالش بده! ما دو نفر توی ویلا تنهاییم، سعی کن خیلی زود خودت رو برسونی.
با نگرانی حرف‌هام رو تایید کرد، قطع کردم و مضطرب به ترلان نگاه کردم‌. آروم و خیره در افق‌‌‌... مقصدی نامشخص! تندتند روی پارکت‌های سالن قدم برمی‌داشتم. بغض داشتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 7 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
- حرف بزن لعنتی، این‌جا چه‌خبره؟ چرا به این ریخت افتادین؟ وهاب و یاشار کجان؟
لـ*ـب گزیدم و دستش رو به به طرف آشپزخونه کشیدم. شروع به تعریف ماجرا کردم. از اولش تا آخرش. از تمام ریز اتفاقات تا الان. انگار باور این مسائل براش سخت بود اما؛ با دیدن وضعمون گویا باور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 7 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساغر سرش رو برگردوند و با چشم‌های اشکی و لکنتی که از اثر دید این اتفاق بود گفت:
- چ...چرا کارد دستش بود؟ چی کار می‌خواد بکنه؟
نفس‌هام به شماره افتاده بودن! صدای تیک‌تاک ساعت رو مخم بود، لعنتی از این حس بیش از حد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 7 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
- ولم کنید! ولم کنید! بسه بسه.
دست‌هایی روی شونه‌هام نشست و جری‌ترم کرد اما؛ سعی داشت تا آرومم کنه. با ضربه‌ای که به صورتم وارد کرد چشم‌های اشکیم رو باز کردم. ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 7 نفر دیگر

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
تند‌تند خدا رو صدا زدم، خدایا...خدایا می‌دونم که چه‌قدر بی‌چشم و روام، خدایا خدا جونم می‌دونم که هروقت احتیاجت دارم به یادت میافتم. خدایا التماست می‌‌کنم کمکم کن! خدایا الان جز تو تکیه‌گاه و کمکی ندارم...همون لحظه با داد بلندی ترلان روی زمین افتاد و قامت ساغر که چوب بر دست بود، نمایان شد. گریه می‌کرد! درک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



یغماگر | ~MoBiNa~ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *NiLOOFaR*، . faRiBa .، Tabassoum و 7 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا