خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام دلنوشته: در بند اسارت
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
این چه عشقی است که در دل دارم؟
من از این عشق چه حاصل دارم؟
می‌گیریزی ز من و در طلبت،
بازهم کوشش باطل دارم.
{
فروغ فرخزاد}
۱۱:۱۱


V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، Morad و 21 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
حقیقت، افترا است!
نقاب شجاعت زده و ادعای عاشقی در سر دارم.
عاشق آن خیالی که در حیات است؛ اما در رویایم!
راست این است که با هم عاشقانه آنچه بین‌مان است را در بند می‌بندیم...
ناراستی هم آن است که عاشقیم.
۱۳:۱۳


V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، Morad و 20 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
جوانی،
و اما جوانی‌ام
ای دریغا جوانی‌ام که هم اکنون در گذر نفس‌های بی جان استکان چای، جان می‌سپارد به انتظارت!
هرم نفس‌های بی‌جانش را مهمان آئورت بی دریچه احساسم می‌کنم؛ بلکه سبز شود دلی که در انتظارت... سپید گشته است.


V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، Morad و 18 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
سهو کرده‌ام به درست؛ چرا که مرا مرهم است زخم زدنت.
موت، مرگ پیش‌پای همه‌ست، چه زیبا که شهید آن آبی آسمان دیدگان تو باشم.



V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، Morad، YeGaNeH و 18 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
بدان چه دانند معنی عشق را؟
بی وفا چه داند ارزش عهد و پیمان را؟
آنکه الواط آمد الواط هم می‌رود؛ اما نمی‌داند یکی از داغِ عشق، سیلابِ خون می‌چکاند! نمی‌داند دردِ فراق، کوهِ غم است! نمی‌داند که با رفتنش رویاهایی می‌میرند که روزی آنچنان شوق به حیات داشتند که گویی ققنوس‌اند.



V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، Morad و 10 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
همان زمان که از گهواره‌ی خیال پرت شدم دانستم، آدم عیاش را چه به لالایی خواندن از عشق!
این‌ها همه لالایی خواباندن من بود، نه او.


V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، YeGaNeH و 11 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
حتی بوی تنت را فراموش نکرده‌ام. که بود می‌گفت از یادم می‌بری؟ در شهر به رسم رسوایی بلند فریاد بزنم :«من همه را اشتباه با اسم تو خطاب می‌کنم و خودم را هم از یاد برده‌ام؛ اما تو را نه» ؟ من را چشمانم رسوا می‌کنند چه نیاز به فریاد است!
رفتی ولی هرگز برنگرد، من با خیال تو با الفت روی، زندگی کردن را انس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • پوکر
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، YeGaNeH و 9 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمانت، ای وای چشمانت با من چه کرد؟
چشمانت آبی‌ست دلدار، به رنگ دریاست؛ اما همچون اقیانوس بی رحمانه، مرا به اعماق خود می‌برد و سپس خفه می‌شوم و این‌بار شرورانه پسم می‌زند.


V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • پوکر
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، YeGaNeH و 10 نفر دیگر

Narín✿

سرپرست بخش کتاب
سرپرست بخش
ناظر کتاب
ویراستار انجمن
  
  
عضویت
1/12/19
ارسال ها
2,131
امتیاز واکنش
43,894
امتیاز
418
محل سکونت
☁️
زمان حضور
107 روز 12 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
یار، ببخش گر سوزاندمت؛ خودم به دور شمعی می‌گشتم که سوختم از شعله‌هایش، عشق سوزنده‌اش چشمم را گرفته بود و ندیدم که داری به دورم می‌گردی!
همان‌جا که می‌گویند:
«آن‌کس را که دوستت دارد را دوست نداری؛ اما آن‌کس که تو هم دوستش داری اجاقش جایی دیگر روشن است».


V.I.P در بند اسارت | Narín✿ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH-، Dojham، Morad و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا