Z.a.H.r.A☆
مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
- عضویت
- 19/7/21
- ارسال ها
- 1,348
- امتیاز واکنش
- 9,400
- امتیاز
- 333
- محل سکونت
- Otherworld
- زمان حضور
- 168 روز 9 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
حیوان خانگی در زیرزمین
«مامان به من گفت هرگز به زیرزمین نرو، اما میخواستم ببینم چه چیزی این صدا را ایجاد میکند. صدایش شبیه توله سگ بود و من می خواستم آن توله سگ را ببینم، بنابراین در زیرزمین را باز کردم و نوک پایم را کمی پایین آوردم. توله سگی ندیدم و بعد مامان مرا از زیرزمین بیرون آورد و سرم داد زد. مامان تا حالا سرم فریاد نزده بود و این منو ناراحت کرد و باعث شد گریه کنم. سپس مامان به من گفت که دیگر هرگز به زیرزمین نرو و یک کلوچه به من داد. این باعث شد حالم بهتر شود، بنابراین از او نپرسیدم که چرا پسری که در زیرزمین بود مانند یک توله سگ صدا میکرد، یا چرا دست و پا نداشت.»
کسی زیر تـ*ـخت من است
داستان پدری را روایت می کند که پسر خردسال خود را به رختخواب می برد:
“من شروع به خواباندن او در تـ*ـخت می کنم و او به من می گوید: “بابا، هیولایی زیر تـ*ـخت من است، انجا را بررسی کن.” به زیر تـ*ـخت نگاه می کنم و دوباره پسرم را می بینم، ، به من خیره شده و میلرزد و زمزمه میکند: “بابا، هیولایی روی تـ*ـخت من است.”
روح در خانه
«دیشب یکی از دوستان من را با عجله از خانه بیرون آورد تا مراسم افتتاحیه موسیقی را در یک بار محلی ببینم. بعد از چند نوشیدنی متوجه شدم تلفنم در جیبم نیست. میزی را که روی آن نشسته بودیم را کامل چک کردم و بعد از اینکه آن را پیدا نکردم از تلفن دوستم برای تماس با تلفن خودم استفاده کردم. بعد از دو زنگ یکی جواب داد، قهقهه ی خفیفی زد و تلفن را قطع کرد. دوباره زنگ زدم اما جوابی داده نشد. فکر کردم که یک شوخی از طرف دوتانم است و الانهاست که تلفنم را پس بدهند ، اما خبری نشد و در نهایت به خانه برگشتم. تلفنم را روی میز خوابم، درست همان جایی که گذاشتم، پیدا کردم.»
«مامان به من گفت هرگز به زیرزمین نرو، اما میخواستم ببینم چه چیزی این صدا را ایجاد میکند. صدایش شبیه توله سگ بود و من می خواستم آن توله سگ را ببینم، بنابراین در زیرزمین را باز کردم و نوک پایم را کمی پایین آوردم. توله سگی ندیدم و بعد مامان مرا از زیرزمین بیرون آورد و سرم داد زد. مامان تا حالا سرم فریاد نزده بود و این منو ناراحت کرد و باعث شد گریه کنم. سپس مامان به من گفت که دیگر هرگز به زیرزمین نرو و یک کلوچه به من داد. این باعث شد حالم بهتر شود، بنابراین از او نپرسیدم که چرا پسری که در زیرزمین بود مانند یک توله سگ صدا میکرد، یا چرا دست و پا نداشت.»
کسی زیر تـ*ـخت من است
داستان پدری را روایت می کند که پسر خردسال خود را به رختخواب می برد:
“من شروع به خواباندن او در تـ*ـخت می کنم و او به من می گوید: “بابا، هیولایی زیر تـ*ـخت من است، انجا را بررسی کن.” به زیر تـ*ـخت نگاه می کنم و دوباره پسرم را می بینم، ، به من خیره شده و میلرزد و زمزمه میکند: “بابا، هیولایی روی تـ*ـخت من است.”
روح در خانه
«دیشب یکی از دوستان من را با عجله از خانه بیرون آورد تا مراسم افتتاحیه موسیقی را در یک بار محلی ببینم. بعد از چند نوشیدنی متوجه شدم تلفنم در جیبم نیست. میزی را که روی آن نشسته بودیم را کامل چک کردم و بعد از اینکه آن را پیدا نکردم از تلفن دوستم برای تماس با تلفن خودم استفاده کردم. بعد از دو زنگ یکی جواب داد، قهقهه ی خفیفی زد و تلفن را قطع کرد. دوباره زنگ زدم اما جوابی داده نشد. فکر کردم که یک شوخی از طرف دوتانم است و الانهاست که تلفنم را پس بدهند ، اما خبری نشد و در نهایت به خانه برگشتم. تلفنم را روی میز خوابم، درست همان جایی که گذاشتم، پیدا کردم.»
مجموعه داستان های کوتاه ترسناک
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com