خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
(هُما)
انسی، قدرت طلب، خودِ قدرت در سرمِ اون اشتباه منه و می‌تونه بزرگترین دست آورم باشه که جهان رو که هیچ، کیهان، خارج از اون هم بتونه دست و پا گیر کنه من زندگی رو از اون شروع کردم چشمام رو تیز کرده حالت گربه‌ای رو بهشون دادم چشما بخشی از جمجمه‌ی منه مغزی که به بیرونِ! با خودم زمزمه می‌کنم:
- من قدرتی دارم که نباید کنترل بشه قدرت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: *NiLOOFaR*، Essence، Arti و 9 نفر دیگر

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی پس از مکث طولانی، صدای محکم بسته شدن در آهنی می‌آید سر می‌چرخاند، موهایش صورتش را می‌زند قطره اشکی از همان اشک‌هایی که تحقیرش کرده‌ است روی گونه‌ی استخوانی‌اش، فرو ریخته است صورتش سرخ شده، تمام قدرتی که از خودش دارد در مغزش جمع شده از همه جا ضربه می‌زند.
احساس بازنده‌ای را دارد که به دست یک نفر دو بار شکسته است‌ یا ادامه می‌دهد و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: *NiLOOFaR*، Essence، Arti و 8 نفر دیگر

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
مکث که می‌کند برایش گران تمام می‌شود سرش را به راست می‌چرخاند و نگاهش روی مریضش در تیمارستان می‌ماند به صورت لبخند دارد و همان لباسی که در تیمارستان کُله افراد در تن دارد را؛ دارد لباس گشاده آبی رنگ، چشم‌هایش را روی هم فشار می‌دهد گویی همه چی برایش در آن لحظه سکرت است، چطور پیدایش کرده؟! انگار هفت ساله شده و ارتعاش مغزی‌ِ کمتری نسبت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: NASA's، *NiLOOFaR*، Essence و 6 نفر دیگر

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
(راوی)
روی یه صندلی مقابل وسمه نشسته بود که در کناری از میز مقابل سیستم دروغ سنج وجود داشت او خوب از زبان بدنش خبر داشت پس سعی کرد او را حفظ کند وسمه از آن پرسید:
- از جاش خبر داری؟!
سوزن را به نوک انگشتش زد با بهم زدن سیستم خونش و دردی که می‌کشید بدنش را در حالتی ثابت نگه داشته و دروغ سنج را هک می‌کرد پس گفت:
- آره من از جاش خبر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: NASA's، *NiLOOFaR*، Essence و 6 نفر دیگر

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
(هُما)
لـ*ـبم رو با زبون تر می‌کنم به صندلی چوبی تکیه میدم و پاهام رو روی میز فلزی می‌ذارم همچنان پاهایم رو روی هم می‌ذارم به چشم‌های به رنگ خاکش نگاه می‌کنم دلم می‌خواد چشماش رو با یه نفس پاف بزنم که خاک نگاهش بره هوا و بتونم یه چیزهایی رو مشخص کنم به جاش به انگلیسی لـ*ـب می‌زنم:
- I don't even be in the game, so I dun't know
من حتی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، NASA's، SelmA و 6 نفر دیگر

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمش عملاً بخش آسیب پذیر مغز و ضعف مغز؛ است که از خودش فرار کرده و روی صورت نقش آفرینی می‌کند. اگر مغز مریض است از چشم معلوم است اگر مغز حیله دارد در چشم همان تابلوی حیله است تا جایی که روی چشم پرده تاریک‌تر نباشد حقیقت از آن آشکار است چشم مغزی است که خودش به خودش حمله می‌کند! یادش می‌آید تو یک تصویر تار از پدرش که چشمایش می‌لرزد و او...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: ~MobinA~، YeGaNeH، MaRjAn و 2 نفر دیگر

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
سپس می‌چرخم و سمت پنجره‌‌ی کوچیک این کلبه می‌رم از بیرون صدای پایکوبی میاد نگاهم از همان پنجره به سوی جنگلِ! شب شده و جنگل از سکوتی که روز پا برجا بود در اومده؛ صدای سوسوی باد میان برگ‌ها میاد همراه با صدای بلند رقص؛ به زمین نگاه می‌کنم خاک هم عوض شده و به رنگ سرخ در اومده چشمام رو ریز می‌کنم شاید این تصویر اصلیِ جنگلِ و اون تصویر روز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
(راوی)
او آرام و حساب شده حرکت می‌کند درست مثل نبض یک مرده است آرام و بی‌ سرو صدا و بی ردِ پا! یک نقشه از وسط پاره شده را یکی را در دست چپ دارد؛ یکی را در دست راست چشم‌هایش هنگام تفکر چنان ریز است و رو به هولوگرام کم رنگ خواهرش دست جلو میارد و سخن می‌گوید:
- این دست و تو بگیر این دستم مالِ من!
منظورش نقشه‌است و خواهرش در مقابل به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 

سویل

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/11/21
ارسال ها
41
امتیاز واکنش
739
امتیاز
203
سن
19
زمان حضور
22 روز 6 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
(تکوین)​
(ناشناس)
در قلب جنگل زیر درختی عظیم نشسته‌ان جایی که خاک از آن‌جا نفس می‌گیرد هر دو دست‌های خاکی‌اشان را روی چمن‌ها می‌کشند گویی ضربانی زیر دستانشان نبض گرفته باشد گل‌هایی در آن بخش به شکلی زیگ‌زال رشد کرده‌ان انگار‌انگار به قلب شلیک شده باشد اما؛ آن گلوله به جای زخم، زخم‌های قبلی و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان داهی جوهر | سویل کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا