- عضویت
- 11/3/22
- ارسال ها
- 165
- امتیاز واکنش
- 86
- امتیاز
- 73
- زمان حضور
- 7 روز 8 ساعت 48 دقیقه
نویسنده این موضوع
آبستره
این اصطلاح در عامترین مفهومش به هنری اطلاق میشود که هیچ شیء واقعی را بازنمایی نکند یا هنری که ابطال هر نوع بازنمایی عالم واقع باشد، از این رو بسیاری از هنرهای تزئینی در این گستره جای میگیرند. اما کاربرد رایجتر این واژه، برای اشاره به آن نوع از هنر سدهی بیستم است که مفهوم قراردادی «اثر هنری» نزد اروپاییان را که مطابق آن هنر تقلید از واقعیت است کنار مینهد. گرچه هنر انتزاعی مدرن به چندین جنبش مختلف هنری بسط و گسترش یافته است اما میتوان همه آنها را در سه گرایش عمده تقسیمبندی کرد:
1) تقلیل صورت ظاهری اشیاء به فرمهای کاملاً ساده و خلاصه شده که نمونه آن را میتوان در آثار برانکوزی مشاهده کرد.
2) ساخت هنری اشیاء واقعی با استفاده از فرمهای بنیادین غیر بازنمایانگر همچون نقش برجستههای بن نیکلسون
3) بیان آزادانه و خودانگیخته همچون آثار منسوب به نقاشی کُنشی. انتزاعىگرى تمثیلى (فیگوراتیو) از طرف دیگر تمثیل (فیگور)های انتزاعی که در قالب نقاشى به نمایش درمیآیند به حالات غیرتجسمی نیز دستهبندی شدهاند، مانند عواطف، اصوات، و یا تجربیات روحانی. انتزاعیگریهای تمثیلی (فیگوراتیو) آثاری هستند تجردی یا ساده شده از واقعیت که جزئیات آنها حذف شده است و این اشیاء قابل تشخیص، تنها ماهیت و درجهای هستند از شکلی قابل تشخیص با اشکال ساده که بیننده به وسیله آن اهمیت خطوط را درک میکند. هنرمند انتزاعی به عمد از خطوط افقی، عمودی، یا مورب یا فرمهای ساده با انگارههای خاص برای خلق پویایی یا جلوههای بصری دیگر بهره میگیرد. هنگامی که اشکال به طور واضح در هنر آبستره تعریف نمیشوند عناصر دیگر مانند رنگ و خط اهمیت بسزایی مییابند. تولد در تاریخ هنر غرب، انفصال بین تصورى که نقاشی باید تصویرگر شیئی خاص باشد، در اوایل قرن بیستم واقع شد. این سبک شکلی از هنر مدرن و پست مدرن است که تمرکزش روی قدرت هر اثر جداگانه معطوف است تا ترکیببندی را به نحو جدیدی بیان کند. این سبک جنبشهایی مانند کوبیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی را شامل میشود. هنر آبستره در غرب در اوایل 1900 میلادی و با آثار هنرمندان کوبیست مانند پیکاسو و جورج براک، پدیدار شد. پس از آن هنرمندان به طور معمول تغییرات علم و تکنولوژی را در قرن بیستم به کمک این سبک به تصویر کشیدند. امپرسیونیسم، فوویسم، کوبیسم و جنبشهای دیگر این دوره در شکستن قوانین هنر که از رنسانس پیروی میشدند، با یکدیگر همکاری کردند. امپرسیونیسم به هنرمند اجازه داد تا بتواند اثرش را نیمه تمام ارائه کند، فوویسم در عوض رنگ را به معنی غیر واقع به کار برد. کوبیسم این ایده را معرفی کرد که میتوان اشیاء را از جهت متفاوت در یک سطح به تصویر کشید و تمامی این سبکها این ایده را گسترش دادند که رنگ، شکل و بافت میتواند عنوان اصلی اثر باشد. اکسپرسیونیسم انتزاعی (اکسپرسیونیسم آبستره) که در سال 1940 به صحنه آمد، اصول اکسپرسیونیسم را برای نقاشی انتزاعی به کار گرفت. نقاشیکنشی (اکشن پینتینگ) جکسون پالاکنمونه خوبی از این سبک است. هنر آبستره و روانشناسى هنر انتزاعی در سال 1911 با «تصویری با یک دایره» واسیلی کاندینسکی نقاش روس (1866-1944) آغاز شد. او بر این عقیده بود که رنگها احساسات و عواطف بر میانگیزند. او میگوید: «از تمامی هنرها، نقاشی آبستره از تمام آنها سختتر است. لازم است طراحی خوب بدانی، که حساسیت ترکیببندی و رنگها را به خوبی رعایت کنی، و اینکه یک شاعر واقعى باشی که این آخری ضروریست.» این هنرمند روانشناسى، نقاشى و موسیقى را به نوعى با یکدیگر عجین و پیوسته میدانست و به روانشناسی رنگ معتقد بود. به این ترتیب که رنگ قرمز براى او زنده، مطمئن و صمیمی بود، سبز آرام و حاکی از قدرت درون بود. آبی عمیق و ماوراء طبیعی بود، زرد میتوانست گرم، هیجانانگیز، گاهی آزار دهنده و شاید کاملا مجنون یا خودمانی باشد. و سفید به نظر خاموش ولی پر از احتمالات. او همچنین ابزار موسیقی همنوا با این رنگها را یافت: قرمز آوای ترومپت، سبز گام میانی ویلون، آبی روشن فلوت، آبی تیره ویلون سل، زرد فانفار یا ترومپت، و سفید مانند سکوتی میان هارمونی نواها بود. پیشگامان آبستره واسیلی کاندینسکی به عنوان پیشگام این سبک شناخته میشود. با این حال ریشههای این سبک را در پیش از این میتوان یافت. اگر نگاهی به اثر جی.ام.دبلیو ترنر بیندازیم متوجه میشویم که منظرههای او در حقیقت انتزاعی هستند. از نقاشان دیگری که نامشان با نقاشی انتزاعی گره خورده است، میشود پیت موندریان را نام برد. او آثارش را با روش مرسوم و نقاشی فیگوراتیو در زادگاهش هلند آغاز کرد. رنگهای به کار رفته در نقاشیهای او رنگهای اولیه خالص و عدم حضور هرگونه منبع به عنوان دنیای واقعی بودند. از دیگر نقاشان بنام این سبک میتوان از کازیمیر مالویچ، هنری ماتیس و چارلز دارونت یاد کرد. معمولاً از کاندینسکی به عنوان اولین پیشرو و خالق تصاویر غیر باز نمایانگر یاد میشود. اما از سال 1910 به بعد بسیاری از هنرمندان با گرایشات مختلف هنری به سمت هنر انتزاعی تمایل یافتند. کوپکا نقاش اهل چک و دیگر هم قطاران وی به تدریج از سال 1913 به بعد از کوبیسم به سمت هنر انتزاعی غیر بازنمایانگر روی آوردند. هم زمان مالهویچ سبک سوپره ماتیسم را ابداع کرد که نوعی هنر انتزاعی بود. در سال 1917 نیز گروه داستیل در هلند شکل گرفت و پیت موندریان سبک خاصی از هنر انتزاعی را پدید آورد. از دههی 1930 به بعد نیز شکلها و سبکهای متعددی از هنر انتزاعی شکلدهندهی جریان هنری سدهی بیستم شدند.
منبع:لیلیت
این اصطلاح در عامترین مفهومش به هنری اطلاق میشود که هیچ شیء واقعی را بازنمایی نکند یا هنری که ابطال هر نوع بازنمایی عالم واقع باشد، از این رو بسیاری از هنرهای تزئینی در این گستره جای میگیرند. اما کاربرد رایجتر این واژه، برای اشاره به آن نوع از هنر سدهی بیستم است که مفهوم قراردادی «اثر هنری» نزد اروپاییان را که مطابق آن هنر تقلید از واقعیت است کنار مینهد. گرچه هنر انتزاعی مدرن به چندین جنبش مختلف هنری بسط و گسترش یافته است اما میتوان همه آنها را در سه گرایش عمده تقسیمبندی کرد:
1) تقلیل صورت ظاهری اشیاء به فرمهای کاملاً ساده و خلاصه شده که نمونه آن را میتوان در آثار برانکوزی مشاهده کرد.
2) ساخت هنری اشیاء واقعی با استفاده از فرمهای بنیادین غیر بازنمایانگر همچون نقش برجستههای بن نیکلسون
3) بیان آزادانه و خودانگیخته همچون آثار منسوب به نقاشی کُنشی. انتزاعىگرى تمثیلى (فیگوراتیو) از طرف دیگر تمثیل (فیگور)های انتزاعی که در قالب نقاشى به نمایش درمیآیند به حالات غیرتجسمی نیز دستهبندی شدهاند، مانند عواطف، اصوات، و یا تجربیات روحانی. انتزاعیگریهای تمثیلی (فیگوراتیو) آثاری هستند تجردی یا ساده شده از واقعیت که جزئیات آنها حذف شده است و این اشیاء قابل تشخیص، تنها ماهیت و درجهای هستند از شکلی قابل تشخیص با اشکال ساده که بیننده به وسیله آن اهمیت خطوط را درک میکند. هنرمند انتزاعی به عمد از خطوط افقی، عمودی، یا مورب یا فرمهای ساده با انگارههای خاص برای خلق پویایی یا جلوههای بصری دیگر بهره میگیرد. هنگامی که اشکال به طور واضح در هنر آبستره تعریف نمیشوند عناصر دیگر مانند رنگ و خط اهمیت بسزایی مییابند. تولد در تاریخ هنر غرب، انفصال بین تصورى که نقاشی باید تصویرگر شیئی خاص باشد، در اوایل قرن بیستم واقع شد. این سبک شکلی از هنر مدرن و پست مدرن است که تمرکزش روی قدرت هر اثر جداگانه معطوف است تا ترکیببندی را به نحو جدیدی بیان کند. این سبک جنبشهایی مانند کوبیسم و اکسپرسیونیسم انتزاعی را شامل میشود. هنر آبستره در غرب در اوایل 1900 میلادی و با آثار هنرمندان کوبیست مانند پیکاسو و جورج براک، پدیدار شد. پس از آن هنرمندان به طور معمول تغییرات علم و تکنولوژی را در قرن بیستم به کمک این سبک به تصویر کشیدند. امپرسیونیسم، فوویسم، کوبیسم و جنبشهای دیگر این دوره در شکستن قوانین هنر که از رنسانس پیروی میشدند، با یکدیگر همکاری کردند. امپرسیونیسم به هنرمند اجازه داد تا بتواند اثرش را نیمه تمام ارائه کند، فوویسم در عوض رنگ را به معنی غیر واقع به کار برد. کوبیسم این ایده را معرفی کرد که میتوان اشیاء را از جهت متفاوت در یک سطح به تصویر کشید و تمامی این سبکها این ایده را گسترش دادند که رنگ، شکل و بافت میتواند عنوان اصلی اثر باشد. اکسپرسیونیسم انتزاعی (اکسپرسیونیسم آبستره) که در سال 1940 به صحنه آمد، اصول اکسپرسیونیسم را برای نقاشی انتزاعی به کار گرفت. نقاشیکنشی (اکشن پینتینگ) جکسون پالاکنمونه خوبی از این سبک است. هنر آبستره و روانشناسى هنر انتزاعی در سال 1911 با «تصویری با یک دایره» واسیلی کاندینسکی نقاش روس (1866-1944) آغاز شد. او بر این عقیده بود که رنگها احساسات و عواطف بر میانگیزند. او میگوید: «از تمامی هنرها، نقاشی آبستره از تمام آنها سختتر است. لازم است طراحی خوب بدانی، که حساسیت ترکیببندی و رنگها را به خوبی رعایت کنی، و اینکه یک شاعر واقعى باشی که این آخری ضروریست.» این هنرمند روانشناسى، نقاشى و موسیقى را به نوعى با یکدیگر عجین و پیوسته میدانست و به روانشناسی رنگ معتقد بود. به این ترتیب که رنگ قرمز براى او زنده، مطمئن و صمیمی بود، سبز آرام و حاکی از قدرت درون بود. آبی عمیق و ماوراء طبیعی بود، زرد میتوانست گرم، هیجانانگیز، گاهی آزار دهنده و شاید کاملا مجنون یا خودمانی باشد. و سفید به نظر خاموش ولی پر از احتمالات. او همچنین ابزار موسیقی همنوا با این رنگها را یافت: قرمز آوای ترومپت، سبز گام میانی ویلون، آبی روشن فلوت، آبی تیره ویلون سل، زرد فانفار یا ترومپت، و سفید مانند سکوتی میان هارمونی نواها بود. پیشگامان آبستره واسیلی کاندینسکی به عنوان پیشگام این سبک شناخته میشود. با این حال ریشههای این سبک را در پیش از این میتوان یافت. اگر نگاهی به اثر جی.ام.دبلیو ترنر بیندازیم متوجه میشویم که منظرههای او در حقیقت انتزاعی هستند. از نقاشان دیگری که نامشان با نقاشی انتزاعی گره خورده است، میشود پیت موندریان را نام برد. او آثارش را با روش مرسوم و نقاشی فیگوراتیو در زادگاهش هلند آغاز کرد. رنگهای به کار رفته در نقاشیهای او رنگهای اولیه خالص و عدم حضور هرگونه منبع به عنوان دنیای واقعی بودند. از دیگر نقاشان بنام این سبک میتوان از کازیمیر مالویچ، هنری ماتیس و چارلز دارونت یاد کرد. معمولاً از کاندینسکی به عنوان اولین پیشرو و خالق تصاویر غیر باز نمایانگر یاد میشود. اما از سال 1910 به بعد بسیاری از هنرمندان با گرایشات مختلف هنری به سمت هنر انتزاعی تمایل یافتند. کوپکا نقاش اهل چک و دیگر هم قطاران وی به تدریج از سال 1913 به بعد از کوبیسم به سمت هنر انتزاعی غیر بازنمایانگر روی آوردند. هم زمان مالهویچ سبک سوپره ماتیسم را ابداع کرد که نوعی هنر انتزاعی بود. در سال 1917 نیز گروه داستیل در هلند شکل گرفت و پیت موندریان سبک خاصی از هنر انتزاعی را پدید آورد. از دههی 1930 به بعد نیز شکلها و سبکهای متعددی از هنر انتزاعی شکلدهندهی جریان هنری سدهی بیستم شدند.
منبع:لیلیت
آبستره
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com