نویسنده این موضوع
«داستان طنز اساتید و دانشجویان»
تعدادی استاد دانشگاه را به فرودگاه دعوت کردند و آنها را در هواپیمایی نشاندند. وقتی درهای هواپیما را بستند، از بلندگو اعلام شد: این هواپیما ساخت دانشجوهای شماست!
وقتی اساتید محترم این خبر را شنیدند، همه از دم اقدام به فرار کردند!
همه با عجله به سمت در خروجی میدویدند، به جز یک استاد که خیلی ریلکس نشسته بود.
از او پرسیدند: چرا نشستی؟ نگو که نمیترسی!
استاد با خونسردی گفت:
اگر این هواپیما ساخت دانشجوهای من است که شک دارم پرواز بکند، تازه اگر روشن شود.
تعدادی استاد دانشگاه را به فرودگاه دعوت کردند و آنها را در هواپیمایی نشاندند. وقتی درهای هواپیما را بستند، از بلندگو اعلام شد: این هواپیما ساخت دانشجوهای شماست!
وقتی اساتید محترم این خبر را شنیدند، همه از دم اقدام به فرار کردند!
همه با عجله به سمت در خروجی میدویدند، به جز یک استاد که خیلی ریلکس نشسته بود.
از او پرسیدند: چرا نشستی؟ نگو که نمیترسی!
استاد با خونسردی گفت:
اگر این هواپیما ساخت دانشجوهای من است که شک دارم پرواز بکند، تازه اگر روشن شود.
داستان های کوتاه طنز خنده دار و طنز تلخ!
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: