M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,861
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
نویسنده این موضوع
ناسوت یا لاهوت؟
انسان موجودی است دو عالمی، دارای وجودی برزخی میان لاهوت و ناسوت، که میان دو عالم و دو زمان و مکان سیر میکند او یا این جهانی و ناسوتی است و در زمان فانی سیر میکند و یا آنجهانی و لاهوتی است و متعلق به زمان باقی. انسان اگر به حقیقت وجود خویش بنگرد و به آن رو نماید و با زمان باقی نسبت پیدا کند، با ساحت فرشتگان و ملکوت قرین میگردد؛ و اگر به جهت ناسوتی و حیوانی وجودش رو کرده و با زمان فانی نسبت پیدا کند، به وجه حیوانیت رو خواهد نمود و زمان و مکان باقی را فراموش خواهد کرد.
حقیتق انسان آنجا متحقق میشود که او متذکر حق باشد و عهد خویش را در روز الست بیاد داشته باشد و اگر به عالم نگاه کند، حق را باطن آن ببیند. قوه خیال نیز که به منزله آئینه زمین و آسمان و ملکوت و جمع میان این دو است، اگر در عالم ملکوت سیر کند، تابش آنرا منعکس میکند؛ و اگر با عالم ملک تماس بگیرد و به آن تعلق گیرد، بیشک صور خیالیاش نیز مظهر این تعلق خواهند بود. بنابراین اگر انسان قطع تعلق از عالم مثال و ملکوت پیدا کند خیال او، آئینه عالم ملک و سفلی خواهد شد. در چنین حالتی، هنرمند با این خیال دیگر دنیا را از منظر ملکوت نمیبیند. حال آنکه اگر صورت خیالی هنرمند اصیل و دینی باشد، از منظر دیانت به عالم ملکوت تعلق پیدا میکند، و آنچه که در هنرش طرح میگردد در حقیقت نوعی بیان زمان و مکان ملکوتی دارد. هنرمند در چنین مقامی دنیا را نیز از منظر ملکوت و در پرتو آن مشاهده میکند.
وجود انسان، اگر توجه تام به حق پیدا کند، با طهارت نفس و اعراض از آلودگیهای روح و مشغلههای جسمی و بدنی قادر میگردد با ساحات نورانی روح انسانی و مرتبه ملکی و عالی حیات انسانی سروکار پیدا کرده و صور ملکوتی را مشاهده کند. نورانی شدن نفس و رفع ظلمت و حجابها، جز باتوجه تام و تمم به حق و عنایت حضرت رحمان میسر نمیگردد. لیکن با اشتغال نفس به لذات دنیوی وانهماک در شهوات وگرفتار آمدن قوه متخیله در تخیلات تباه، موجب میگردد تا انسان به حجابها گرفتار آمده و به حقیقت دست نیابد؛ هرچند ممکن است که شیطان، امور خیالی صرف عاری از حقیقت را به اندکی از امور دنیوی، خیال انسان را فاسد میکند که در این صورت زمان و مکانی که در عالم خیال به او روی مینماید نه زمان و مکان ملکوتی، بلکه زمان و مکانی شیطانی است.
هنرمند با تخیل خویش و صورت خیالی که در امور محسوس هنری از او صادر میشود، نسبت حضوری خود را با حق و حقیقت بیان میکند و به عبارتی نسبت میان خویش و عالم و آدم و مبدا عالم و آدم را حکایت میکند. اگر این مبدا و این حقیقت، خدا و عالم غیب باشد، هنرمند میتواند تعالی پیدا کند و به ساحت متعالی عالم قدس قدم بگذارد. در چنین وضعی، صورت خیالی هنرمند، مکاشفه و مشاهده غیب است. چنانچه هنرمند اصیل دینی چنین است. هرن چنین هنرمندی، هنر روحانی و به اعتباری هنر رحمانی است، هنریست که با عالم روحنی اتصال پیدا میکند. اما اگر هنرمندی از حق و حقیقت دور شود و به دنیا روی آورده و با نفوس شیطانی سروکار پیدا کند، صورت خیالی او رو به تدانی سیر میکند؛ حتی اگر هنرش دارای ظاهر زیبائی باشد. چنانچه هنر دوره جدید چنین است. هنرمند دوره جدید، با جنبه تاریک نفس انسانی و جهت حیوانی و ظلمانی نفس سروکار پیدا میکند. هنرمند در دوره جدید به عالم سفلی و امیال و اهوا شیطانی - که میتواند با شرع و شریعت الهی سرکوب و محدود شود -، توجه کرده و تعلق پیدا میکند. هنرمندی اینچنین، در آغاز دوره جدید جز زیبائی جسمانی آدمی را نمیبیند که البته در پایان سیر آن، این معیار نیز درهم میریزد. چنانچه در هنر پایانی تاریخ غرب، در فوویسم و کوبیسم و فوتوریسم و دادائیسم و سوررآلیسم و... متحقق و متجلی شده است.
اگرچه در آغاز هنر جدید، صورت خوب و زیبائی ظاهر و اینجهانی برای هنرمند متجلی میشود، اما در حقیقت این زیبائی، چیزی جز غفلت از زیبائی آن جهنی و واسطهای برای ماندن در زمان و مکان فانی وگرفتار آمدن او دربند عالم سفلی نیست. اساس بازگشت هنر و تفکر جدید، چه زمانی که در صدر آن از ملاکهای زیبائی تبعیت میکردند و چه زمانی که در پایان آن، هیچ ملاکی جز گزینش و نظر شخصی هنرمند قاعدهای ندارد، به اهوا و نفس و اصالت بشر است؛ بشری که در بعد از حق و حقیقت و مدار و ملاک بودن نفسش به قول اهل نظر در هیچ کجای تاریخ نمونه ندارد.
راز وجود و هنر یونانی
در دوره میتولومژی و اساطیر، هنرمند هنر خود را ملهم از«موز»ها و خدایان میدانست و به بیان حالات خدایان و اعمال و آثار فوق بشری و راز وجود میپرداخت. در این عصر، هنرمند، تنها چشم به زمین نداشت و حقایق ازلی را در زمین جستجو نمیکرد. او با آسمان و آسمانیان همسوئی و همسخنی و مراوده داشت. در این دوره، هنرمند، خدایان را میستود و میسرائید و مجسم میکرد. او زمینوزمان را خالی از راز نمیدید.
انسان موجودی است دو عالمی، دارای وجودی برزخی میان لاهوت و ناسوت، که میان دو عالم و دو زمان و مکان سیر میکند او یا این جهانی و ناسوتی است و در زمان فانی سیر میکند و یا آنجهانی و لاهوتی است و متعلق به زمان باقی. انسان اگر به حقیقت وجود خویش بنگرد و به آن رو نماید و با زمان باقی نسبت پیدا کند، با ساحت فرشتگان و ملکوت قرین میگردد؛ و اگر به جهت ناسوتی و حیوانی وجودش رو کرده و با زمان فانی نسبت پیدا کند، به وجه حیوانیت رو خواهد نمود و زمان و مکان باقی را فراموش خواهد کرد.
حقیتق انسان آنجا متحقق میشود که او متذکر حق باشد و عهد خویش را در روز الست بیاد داشته باشد و اگر به عالم نگاه کند، حق را باطن آن ببیند. قوه خیال نیز که به منزله آئینه زمین و آسمان و ملکوت و جمع میان این دو است، اگر در عالم ملکوت سیر کند، تابش آنرا منعکس میکند؛ و اگر با عالم ملک تماس بگیرد و به آن تعلق گیرد، بیشک صور خیالیاش نیز مظهر این تعلق خواهند بود. بنابراین اگر انسان قطع تعلق از عالم مثال و ملکوت پیدا کند خیال او، آئینه عالم ملک و سفلی خواهد شد. در چنین حالتی، هنرمند با این خیال دیگر دنیا را از منظر ملکوت نمیبیند. حال آنکه اگر صورت خیالی هنرمند اصیل و دینی باشد، از منظر دیانت به عالم ملکوت تعلق پیدا میکند، و آنچه که در هنرش طرح میگردد در حقیقت نوعی بیان زمان و مکان ملکوتی دارد. هنرمند در چنین مقامی دنیا را نیز از منظر ملکوت و در پرتو آن مشاهده میکند.
وجود انسان، اگر توجه تام به حق پیدا کند، با طهارت نفس و اعراض از آلودگیهای روح و مشغلههای جسمی و بدنی قادر میگردد با ساحات نورانی روح انسانی و مرتبه ملکی و عالی حیات انسانی سروکار پیدا کرده و صور ملکوتی را مشاهده کند. نورانی شدن نفس و رفع ظلمت و حجابها، جز باتوجه تام و تمم به حق و عنایت حضرت رحمان میسر نمیگردد. لیکن با اشتغال نفس به لذات دنیوی وانهماک در شهوات وگرفتار آمدن قوه متخیله در تخیلات تباه، موجب میگردد تا انسان به حجابها گرفتار آمده و به حقیقت دست نیابد؛ هرچند ممکن است که شیطان، امور خیالی صرف عاری از حقیقت را به اندکی از امور دنیوی، خیال انسان را فاسد میکند که در این صورت زمان و مکانی که در عالم خیال به او روی مینماید نه زمان و مکان ملکوتی، بلکه زمان و مکانی شیطانی است.
هنرمند با تخیل خویش و صورت خیالی که در امور محسوس هنری از او صادر میشود، نسبت حضوری خود را با حق و حقیقت بیان میکند و به عبارتی نسبت میان خویش و عالم و آدم و مبدا عالم و آدم را حکایت میکند. اگر این مبدا و این حقیقت، خدا و عالم غیب باشد، هنرمند میتواند تعالی پیدا کند و به ساحت متعالی عالم قدس قدم بگذارد. در چنین وضعی، صورت خیالی هنرمند، مکاشفه و مشاهده غیب است. چنانچه هنرمند اصیل دینی چنین است. هرن چنین هنرمندی، هنر روحانی و به اعتباری هنر رحمانی است، هنریست که با عالم روحنی اتصال پیدا میکند. اما اگر هنرمندی از حق و حقیقت دور شود و به دنیا روی آورده و با نفوس شیطانی سروکار پیدا کند، صورت خیالی او رو به تدانی سیر میکند؛ حتی اگر هنرش دارای ظاهر زیبائی باشد. چنانچه هنر دوره جدید چنین است. هنرمند دوره جدید، با جنبه تاریک نفس انسانی و جهت حیوانی و ظلمانی نفس سروکار پیدا میکند. هنرمند در دوره جدید به عالم سفلی و امیال و اهوا شیطانی - که میتواند با شرع و شریعت الهی سرکوب و محدود شود -، توجه کرده و تعلق پیدا میکند. هنرمندی اینچنین، در آغاز دوره جدید جز زیبائی جسمانی آدمی را نمیبیند که البته در پایان سیر آن، این معیار نیز درهم میریزد. چنانچه در هنر پایانی تاریخ غرب، در فوویسم و کوبیسم و فوتوریسم و دادائیسم و سوررآلیسم و... متحقق و متجلی شده است.
اگرچه در آغاز هنر جدید، صورت خوب و زیبائی ظاهر و اینجهانی برای هنرمند متجلی میشود، اما در حقیقت این زیبائی، چیزی جز غفلت از زیبائی آن جهنی و واسطهای برای ماندن در زمان و مکان فانی وگرفتار آمدن او دربند عالم سفلی نیست. اساس بازگشت هنر و تفکر جدید، چه زمانی که در صدر آن از ملاکهای زیبائی تبعیت میکردند و چه زمانی که در پایان آن، هیچ ملاکی جز گزینش و نظر شخصی هنرمند قاعدهای ندارد، به اهوا و نفس و اصالت بشر است؛ بشری که در بعد از حق و حقیقت و مدار و ملاک بودن نفسش به قول اهل نظر در هیچ کجای تاریخ نمونه ندارد.
راز وجود و هنر یونانی
در دوره میتولومژی و اساطیر، هنرمند هنر خود را ملهم از«موز»ها و خدایان میدانست و به بیان حالات خدایان و اعمال و آثار فوق بشری و راز وجود میپرداخت. در این عصر، هنرمند، تنها چشم به زمین نداشت و حقایق ازلی را در زمین جستجو نمیکرد. او با آسمان و آسمانیان همسوئی و همسخنی و مراوده داشت. در این دوره، هنرمند، خدایان را میستود و میسرائید و مجسم میکرد. او زمینوزمان را خالی از راز نمیدید.
از جوتو تا روسو _ هنرهای تجسمی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com