خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
زنده در انجماد یک کنار (سارا سلماسی )

می زنی در نرفته ای آقا
تا ابد با جنازه درگیری

تا کجا رفته ای؛ولی هر شب
پای تاوان لاشه می میری

زنده در انجماد یک کنار
مرگ را کرده ای هماغوشت

فکر کن،تا کجای این قصه -
زندگی می کند فراموشت.

مرگ یعنی که زخم کاری بود
وقت افتادنت به ****

رد شد از سرخی کمربندت
روی بامت کبوترت، پر ،پر.

آسمانت همیشه پاییزی
می رود در هوای دیگر سر

مرگ یعنی سکوت خون گریه
بودنش در قطار ،اجباری

سرنوشتی به غیر رفتن نیست
مثل این ریل های تکراری

دور از تو نشست و عاشق بود
مرگ یعنی زنی که شاعر شد

عاشقی با مداد و یک دفتر
درد را، هی؛ کشید و ماهر شد

اتهامش **** ذهنی است
حکم اعدام لازم الاجراست

صورتت را عقب نکش آقا
تا تفی می کنی که سر بالاست


اشعار سارا سلماسی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: *SADAT* و فروغ ارکانی

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
سال سردی همیشه دی ماهم، فصل هایم بهار کم دارد
عشق وقتی درون من یخ بست، شعرهایم دچار کم دارد
درهوایم که مانده بغض آلود، دردها روی هم تلنبارند
تا بپاشد به روی دستانم، بغض من انفجار کم دارد
در سکوتی که از رضایت نیست، توپ پر دارم و نمی جنگم
ای خدا ؛یک بهانه ای باید،جنگ آتش بیار کم دارد
مرگ روی شقیقه ام دارد ،می شمارد دوباره یک .دو.سه
سال ها می رود بدین منوال ،این شمردن چهار کم دارد
زیر یک سقف هر چه چرخیدم ، دورهایم مدام ناقص بود
عشق خط خورده بود و فهمیدم، زندگی یک مدار کم دارد
کاش می شد طناب بردارم، پرت دنیای دیگری باشم
جبر ماندن گرفته پایم را،دست من اختیار کم دارد
عشق اما دریچه ای باز است رو به لبخند ناب فرداها
تا بتابد به روی امروزم یک دل بی گدار کم دارد


اشعار سارا سلماسی

 
  • تشکر
Reactions: *SADAT* و فروغ ارکانی

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
در بهت پوتین‌ها، میان جیغ باتومت
هی می‌کشی عطر تنم را توی آ*غو*شت
موهای من بی‌روسری افتاده در مشتت
این بار هم می‌بازی و یادم فراموشت

می‌بازی و می‌بازمت، این چندمین دست است؟
پا پس بکش از بازی بد نحس و تکراری
من ‌ برّه‌ات بودم که حالا گرگ لازم شد؟
از تو که می‌خواهد برایم چشم بگذاری؟

تا شهرزاد قصه‌ها محکوم اعدام است
شوریده با من کرده صدها قصه را از بَِر
بنشین برایت چشم‌هایم قصّه می‌بافند
این سرنوشت شوم را بازی نکن دیگر

آهِ مونّث‌ها منم، تو دردِ در مردی
با من بیا فریاد شو حالا که هم‌دردیم
وقتی خیابان‌ها، فقط، بی کس‌ترت کردند
بگذار راهِ رفته را تا خانه برگردیم

آزادی‌ات را کول کن مامور معذورم
در می‌رویم از پشتِ بام کوچه‌ی بن‌بست
پوتینِ سرخت را بیا برشانه‌ام بگذار
تا پلّه پلّه دامنی معراج در من هست

خالی شده در بغض‌هایم گاز اشک‌آور
این رودهای داغ را از صورتم بردار
یا سر بکش حجم مرا تا گرمِ بازوهات
یا سرب‌های داغ را در سـ*ـینه‌ام بشمار

سارا سلماسی


اشعار سارا سلماسی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
باهم خیال شهر را سرگیجه می‌پاشیم
وقتی خیابان‌های بندر دورِمان چرخید

وقتی دویدم سمت هرمزگان آ*غو*شت
لنگر به لنگر، موی من، دست تو را پیچید

وقتی که لبخندت چراغِ سبز روشن کرد
رد می‌شویم از زرد و قرمزهای آزادی

بلوارِ چشمِ ساحلی را زود می‌بندیم
یک شب کنارِ بهت لنگرگاهِ صیادی

یک شب که دریا در سرش امواج وحشی نیست
آهسته از لـ*ـب‌های ساحل کام می گیرد-

در جورچینِ سایه‌ای پاداده در مهتاب
من تکّه‌تکّه در تنت آرام می‌گیرد

می‌رقصمت در ضربه‌های تن تَنِ لیوا
از بازیِ «اهلِ هوا» تا «زارِ» جاشوها

می‌رقصمت در جِنگ جِنگِ سرکشِ خلخال
تا جبهه‌ی دلواپسی در چشم خالوها

دلواپسی‌ها، پای طوفان را نمی‌بندد
تا بی‌هوا، افتاده دستت لای لیمو‌هام

از رفتنت در صخره‌ها بدجور می‌ترسم
«هی هی، مراقب باش انگشتت، النگوهام»


اشعار سارا سلماسی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,858
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 23 دقیقه
می‌خوابمت در شعرهای خسته‌ی «رامی»
با بغضِ هرشب مانده در«گل‌های داوودی»*
شرجی به شرجی بالشم را زیر می‌گیرم
وقتی ببینم تو، فقط رویای من بودی

دنیا به قدر تخم ماهی‌هاست وقتی ‌که
قرمز بخواهی، ماهیِ خاکستری باشم

هر شب کنار لنج تو راهی شوم اما
روز سفر با ناخدای دیگری باشم

سارا سلماسی

*ابراهیم منصفی «رامی» ترانه سرای بندرعباسی که
«گل‌های داوودی» از ترانه‌های اوست.


اشعار سارا سلماسی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا