M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,864
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
رئالیسم یا واقعگرایی در نقاشی در اواسط قرن نوزدهم میلادی در فرانسه ظهور کرد. این سبک تمامی فرمهای سنتی هنر را کنار زد و رویدادهای واقعی یا داستانهای تاریخی را، به عنوان موضوع نقاشی، جایگزین تصاویری آرمانگرایانه کرد.
اگرچه رئالیستها هرگز گروهی منسجم نبودند اما از این مکتب به عنوان اولین جنبش هنری مدرن یاد میشود که تمامی فرمهای سنتی هنر، ادبیات و تشکیلات اجتماعی را پس از انقلاب صنعتی و عصر روشنفکری نفی کرد. رئالیسم که در دههی ۱۸۴۰ در فرانسه آغاز شد، انقلابی در نقاشی پدید آورد و آنچه از مفهوم هنر درک میشد را گسترش داد.
نقاشان رئالیست که در عصری پرآشوب با خصوصیاتی چون انقلاب و تغییرات گستردهی اجتماعی کار میکردند، تصاویر آرمانگرایانه و استعارههای ادبیِ هنر سنتی را با رویدادهای واقعی جایگزین کردند. آنها در آثارشان به مسائل جامعه وزنی مشابه با نقاشیهای تاریخی و حکایتهای ادبی دادند. انتخاب آنها برای آوردن زندگی روزانه به روی بوم نقاشی، اولین جلوه از شوق آوانگارد برای تلفیق هنر و زندگی بود. به علاوه، نفی بسیاری از تکنیکهای تصویری از سوی آنها، بسیاری از تعاریف و بازتعاریف مدرنیسم در قرن بیستم را از پیش آشکار کرد.
شروع رئالیسم
پیش از رئالیسم؛ نقاشی تاریخی و آکادمی هنر
آکادمی سلطنتی نقاشی و مجسمهسازی در سال ۱۶۴۸ میلادی توسط لویی چهاردهم تأسیس شد و برای تقریباً دو قرن تولید هنر در فرانسه را مدیریت کرد. از آنجایی که فرانسه از نظر فرهنگی در اروپای آن دوران سرآمد بود، این آکادمی استانداردهایی را برای هنر در سراسر این قاره وضع کرد و به سراغ تأسیس استودیوهایی برای آموزش جوانان بااستعداد و شناسایی دستاوردهای هنری در نمایشگاههای گاه و بیگاه خود رفت.
بالاترین شیوه و فرم هنر که در سال ۱۶۶۸ در قالب کنفرانسی از سوی این دانشگاه اعلام شد، هنر نقاشی تاریخی بود؛ تصویری بزرگ از یک روایت که معمولاً موضوعاتی چون اساطیر کلاسیک، داستانهای مذهبی انجیل، داستانهای ادبی یا دستاوردهای تاریخی جوامع انسانی را در بر میگرفت. تنها متبحرترین نقاشان مجاز به نقاشی در این ژانر بودند. آثار آنها از سوی آکادمی با بیشترین استقبال و احترام همراه بود. ژانرهای بعدی از نظر اهمیت و سلسلهمراتب؛ نقاشی پرتره برای تصویرگری چهرهی افراد مهم، ژانر صحنهها برای به تصویر کشیدن فقرا یا انسانهای کماهمیت، ژانر طبیعت برای نقاشی ماهیت زندگی و ژانر نقاشی اشیاء برای به تصویر کشیدن طبیعت بیجان بود.
نئوکلاسیسم که از یافتههای باستانشناسی در یونان و ایتالیا در اواسط قرن هجدهم و آرمانهای روشنفکرانه جان میگرفت، تبدیل به بهترین سبک برای نقاشی تاریخی در اواخر قرن هجدهم شد. نقاشی تاریخی نئوکلاسیک، به مانند آثار ژاک لویی داوید، از ارجاعات کلاسیک، تکنیکها و صحنههای ترکیبی برای تشریح رویدادها و ارزشهای معاصر استفاده میکرد. برای مثال، نقاشی معروف داوید با نام سوگند هوراتیها ارزش میهنپرستی را با به تصویر کشیدن یک داستان تاریخی رومی روایت میکند.
رمانتیسیسم در پاسخ به نئوکلاسیسم، انقلاب صنعتی و ترویج زندگی و جامعهی روشنفکری، آ*غو*ش خود را به روی احساسات غیرمنطقی و شدید و موضوعات عجیب و غریب به عنوان منابع اصیلتری برای خلاقیت هنری گشود. چشماندازهای رمانتیک به جای مناظر زیبا و منظم فضای باز، تبدیل به صحنهای برای تضاد میان انسان و طبیعت شدند. به جای تحسین فضیلتهای مدنی که در آثار داوید به چشم میخورند، هنرمندانی مانند اوژن دلاکروا به سراغ نقاشیهایی چون مرگ سارداناپالوس رفتند؛ صحنهای پرآشوب و متلاطم با الهام از نمایشنامهی لرد بایرون که در آن شاهِ آشور دستور نابودی داراییهای خود را میدهد و همسران ترسان و ملتمس خود را به سبب شکست در جنگ نهایی قتلعام میکند.
اونُره دومیه و هنر نقد اجتماعی
دیگر تأثیر مهم بر رئالیسم، انفجار گستردهی خبرنگاری انتقادی و کاریکاتور در آغاز حکومت سلطنتی ژوئیه بود. اگرچه پادشاهی استبدادی لوئی فیلیپ یکم منجر به سقوط وی شد اما در ۵ سال اول حکومت، وی آزادی فراوانی نصیب نشریات و روزنامهها کرد. در این دوران بود که اونُره دومیه (Honoré Daumier) شروع به انتشار کاریکاتورهایی انتقادی از سلطنت، نظیر نقاشی چاپیِ گارگانتوا، با الهام از رمان فرانسوا رابله، کرد که در آن شاه بهعنوان یک غول پرخور به تصویر کشیده شده است.
این شیوه از نقاشی که میشد آن را در نشریات چاپ و تکثیر کرد، دومیه را قادر ساخت تا بتواند تفکرات انتقادی خود را رواج دهد. علیرغم اینکه دومیه به خاطر کشیدن چهرهای منفی از شاه به عنوان گارگانتوا، ۶ ماه زندانی شد اما همچنان به خلق آثار رئالیستی با شیوهی چاپ سنگی نظیر خیابان ترانسنونِن، پانزدهم آوریل ۱۸۳۴ ادامه داد. او در این اثر واقعهی جنایتکارانهی کشتار بیگناهانی از طبقهی کارگر به دست دولت فرانسه را به تصویر کشید. این اثر به قدری برای سلطنت خطرناک بود که لویی فیلیپ دستور داد تا عوامل وی تا جای ممکن، نسخههایی از آن را تهیه و معدوم کنند. دومیه به نقاشی و شیوهی چاپ سنگی خود برای دههها ادامه داد و آثاری با محوریت کاملاً اجتماعی نظیر «واگن درجه سه» خلق کرد.
گوستاو کوربه، انقلاب های سال ۱۸۴۸ و ریشههای سوسیالیسم
وقتیکه حکومت سلطنتی ژوئیه در سال ۱۸۴۸ سقوط کرد و منجر به شکلگیری جمهوری دوم بین سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۱ شد، موج بزرگتری از انقلاب در اروپا شکل گرفت که تغییرات اجتماعی گسترده در آلمان، ایتالیا، امپراطوری اتریش، هلند و لهستان را به وجود آورد. این حوادث همراه با انتشار کتاب فلسفهی فقر از پیر ژوزف پرودون در سال ۱۸۴۶ و مانیفست حزب کمونیسم از مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ نور جدیدی را به طبقهی حاشیهنشین در جامعه تاباند و رئالیسم تبدیل به زبان بصری برای نقاشیهای آنها شد.
گوستاو کوربه، دوست پرودون و طرفدار سرسخت رئالیسم، حملهای چندجانبه به قدرت سـ*ـیاسی فرانسه، طبقهی متوسط جامعه و آکادمیهای هنری را ترتیب داد. اثر او با عنوان تدفین در اورنان آغاز رئالیسم به عنوان نیرویی عظیم در عرصهی هنری اروپا را رقم زد. او با روایت واقعی خود از مراسم تدفین یک روستایی در ابعادی که مختص نقاشی تاریخی و تمثیلی بود، هراسی در دل هنرمندان وابسته به قدرت به وجود آورد.
نقاشی دیگر او با عنوان سنگشکنان دو کارگر ناشناس از طبقهی فرودست جامعه را نشان میدهد که در حال انجام کاری کمرشکن با حقوقی بسیار اندک هستند. صحنهای که پیوندی دردناک با سوسیالیسم را برای مخاطب طبقهی متوسط تداعی میکرد. نقاشی زنان جوان در کرانهی رود سن دیگر اثر کوربه با همین حس و حال بود که تصویری بیپرده از دو زن روسپی در کنار رود با لباسهایی نامرتب را روایت میکرد و موجب تلخ شدن ذائقهی طبقهی متوسط جامعه شد.
اگرچه رئالیستها هرگز گروهی منسجم نبودند اما از این مکتب به عنوان اولین جنبش هنری مدرن یاد میشود که تمامی فرمهای سنتی هنر، ادبیات و تشکیلات اجتماعی را پس از انقلاب صنعتی و عصر روشنفکری نفی کرد. رئالیسم که در دههی ۱۸۴۰ در فرانسه آغاز شد، انقلابی در نقاشی پدید آورد و آنچه از مفهوم هنر درک میشد را گسترش داد.
نقاشان رئالیست که در عصری پرآشوب با خصوصیاتی چون انقلاب و تغییرات گستردهی اجتماعی کار میکردند، تصاویر آرمانگرایانه و استعارههای ادبیِ هنر سنتی را با رویدادهای واقعی جایگزین کردند. آنها در آثارشان به مسائل جامعه وزنی مشابه با نقاشیهای تاریخی و حکایتهای ادبی دادند. انتخاب آنها برای آوردن زندگی روزانه به روی بوم نقاشی، اولین جلوه از شوق آوانگارد برای تلفیق هنر و زندگی بود. به علاوه، نفی بسیاری از تکنیکهای تصویری از سوی آنها، بسیاری از تعاریف و بازتعاریف مدرنیسم در قرن بیستم را از پیش آشکار کرد.
شروع رئالیسم
پیش از رئالیسم؛ نقاشی تاریخی و آکادمی هنر
آکادمی سلطنتی نقاشی و مجسمهسازی در سال ۱۶۴۸ میلادی توسط لویی چهاردهم تأسیس شد و برای تقریباً دو قرن تولید هنر در فرانسه را مدیریت کرد. از آنجایی که فرانسه از نظر فرهنگی در اروپای آن دوران سرآمد بود، این آکادمی استانداردهایی را برای هنر در سراسر این قاره وضع کرد و به سراغ تأسیس استودیوهایی برای آموزش جوانان بااستعداد و شناسایی دستاوردهای هنری در نمایشگاههای گاه و بیگاه خود رفت.
بالاترین شیوه و فرم هنر که در سال ۱۶۶۸ در قالب کنفرانسی از سوی این دانشگاه اعلام شد، هنر نقاشی تاریخی بود؛ تصویری بزرگ از یک روایت که معمولاً موضوعاتی چون اساطیر کلاسیک، داستانهای مذهبی انجیل، داستانهای ادبی یا دستاوردهای تاریخی جوامع انسانی را در بر میگرفت. تنها متبحرترین نقاشان مجاز به نقاشی در این ژانر بودند. آثار آنها از سوی آکادمی با بیشترین استقبال و احترام همراه بود. ژانرهای بعدی از نظر اهمیت و سلسلهمراتب؛ نقاشی پرتره برای تصویرگری چهرهی افراد مهم، ژانر صحنهها برای به تصویر کشیدن فقرا یا انسانهای کماهمیت، ژانر طبیعت برای نقاشی ماهیت زندگی و ژانر نقاشی اشیاء برای به تصویر کشیدن طبیعت بیجان بود.
نئوکلاسیسم که از یافتههای باستانشناسی در یونان و ایتالیا در اواسط قرن هجدهم و آرمانهای روشنفکرانه جان میگرفت، تبدیل به بهترین سبک برای نقاشی تاریخی در اواخر قرن هجدهم شد. نقاشی تاریخی نئوکلاسیک، به مانند آثار ژاک لویی داوید، از ارجاعات کلاسیک، تکنیکها و صحنههای ترکیبی برای تشریح رویدادها و ارزشهای معاصر استفاده میکرد. برای مثال، نقاشی معروف داوید با نام سوگند هوراتیها ارزش میهنپرستی را با به تصویر کشیدن یک داستان تاریخی رومی روایت میکند.
رمانتیسیسم در پاسخ به نئوکلاسیسم، انقلاب صنعتی و ترویج زندگی و جامعهی روشنفکری، آ*غو*ش خود را به روی احساسات غیرمنطقی و شدید و موضوعات عجیب و غریب به عنوان منابع اصیلتری برای خلاقیت هنری گشود. چشماندازهای رمانتیک به جای مناظر زیبا و منظم فضای باز، تبدیل به صحنهای برای تضاد میان انسان و طبیعت شدند. به جای تحسین فضیلتهای مدنی که در آثار داوید به چشم میخورند، هنرمندانی مانند اوژن دلاکروا به سراغ نقاشیهایی چون مرگ سارداناپالوس رفتند؛ صحنهای پرآشوب و متلاطم با الهام از نمایشنامهی لرد بایرون که در آن شاهِ آشور دستور نابودی داراییهای خود را میدهد و همسران ترسان و ملتمس خود را به سبب شکست در جنگ نهایی قتلعام میکند.
اونُره دومیه و هنر نقد اجتماعی
دیگر تأثیر مهم بر رئالیسم، انفجار گستردهی خبرنگاری انتقادی و کاریکاتور در آغاز حکومت سلطنتی ژوئیه بود. اگرچه پادشاهی استبدادی لوئی فیلیپ یکم منجر به سقوط وی شد اما در ۵ سال اول حکومت، وی آزادی فراوانی نصیب نشریات و روزنامهها کرد. در این دوران بود که اونُره دومیه (Honoré Daumier) شروع به انتشار کاریکاتورهایی انتقادی از سلطنت، نظیر نقاشی چاپیِ گارگانتوا، با الهام از رمان فرانسوا رابله، کرد که در آن شاه بهعنوان یک غول پرخور به تصویر کشیده شده است.
این شیوه از نقاشی که میشد آن را در نشریات چاپ و تکثیر کرد، دومیه را قادر ساخت تا بتواند تفکرات انتقادی خود را رواج دهد. علیرغم اینکه دومیه به خاطر کشیدن چهرهای منفی از شاه به عنوان گارگانتوا، ۶ ماه زندانی شد اما همچنان به خلق آثار رئالیستی با شیوهی چاپ سنگی نظیر خیابان ترانسنونِن، پانزدهم آوریل ۱۸۳۴ ادامه داد. او در این اثر واقعهی جنایتکارانهی کشتار بیگناهانی از طبقهی کارگر به دست دولت فرانسه را به تصویر کشید. این اثر به قدری برای سلطنت خطرناک بود که لویی فیلیپ دستور داد تا عوامل وی تا جای ممکن، نسخههایی از آن را تهیه و معدوم کنند. دومیه به نقاشی و شیوهی چاپ سنگی خود برای دههها ادامه داد و آثاری با محوریت کاملاً اجتماعی نظیر «واگن درجه سه» خلق کرد.
گوستاو کوربه، انقلاب های سال ۱۸۴۸ و ریشههای سوسیالیسم
وقتیکه حکومت سلطنتی ژوئیه در سال ۱۸۴۸ سقوط کرد و منجر به شکلگیری جمهوری دوم بین سالهای ۱۸۴۸ تا ۱۸۵۱ شد، موج بزرگتری از انقلاب در اروپا شکل گرفت که تغییرات اجتماعی گسترده در آلمان، ایتالیا، امپراطوری اتریش، هلند و لهستان را به وجود آورد. این حوادث همراه با انتشار کتاب فلسفهی فقر از پیر ژوزف پرودون در سال ۱۸۴۶ و مانیفست حزب کمونیسم از مارکس و انگلس در سال ۱۸۴۸ نور جدیدی را به طبقهی حاشیهنشین در جامعه تاباند و رئالیسم تبدیل به زبان بصری برای نقاشیهای آنها شد.
گوستاو کوربه، دوست پرودون و طرفدار سرسخت رئالیسم، حملهای چندجانبه به قدرت سـ*ـیاسی فرانسه، طبقهی متوسط جامعه و آکادمیهای هنری را ترتیب داد. اثر او با عنوان تدفین در اورنان آغاز رئالیسم به عنوان نیرویی عظیم در عرصهی هنری اروپا را رقم زد. او با روایت واقعی خود از مراسم تدفین یک روستایی در ابعادی که مختص نقاشی تاریخی و تمثیلی بود، هراسی در دل هنرمندان وابسته به قدرت به وجود آورد.
نقاشی دیگر او با عنوان سنگشکنان دو کارگر ناشناس از طبقهی فرودست جامعه را نشان میدهد که در حال انجام کاری کمرشکن با حقوقی بسیار اندک هستند. صحنهای که پیوندی دردناک با سوسیالیسم را برای مخاطب طبقهی متوسط تداعی میکرد. نقاشی زنان جوان در کرانهی رود سن دیگر اثر کوربه با همین حس و حال بود که تصویری بیپرده از دو زن روسپی در کنار رود با لباسهایی نامرتب را روایت میکرد و موجب تلخ شدن ذائقهی طبقهی متوسط جامعه شد.
تاریخ پیدایش نقاشی رئالیسم
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com