شعر کودکانه گربه ای که مادره

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

یه سگ قُلدُر داره،
همسایه‌ی ما.
اسم سگش «گُرگی»یِ
از اون بلاهاس.

اون یکی همسایه‌مون،
یه گربه داره.
اسم گربه‌ش «نازی»یِ
از اون خوشگلاس.

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

سم گربه‌ش «نازی»یِ
از اون خوشگلاس.

«نازی» یه بچه داره،
به اسم «ملوس».
از اون آتیشپاره‌ها،
از اون شیطوناس.

گربه‌های کوچه‌مون
از ترس «گرگی»

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

جاشون سر درختو ُ
رو پشت بوناس.

«ملوس» از ترس «گرگی»،
رفته رو درخت.
«گرگی» میخواد درختوُ
از جا درآره.

– «ملوس» داره می‌لرزه ،
مثل برگ بید.
«گرگی» خونش به جوشه،

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

«گرگی» خونش به جوشه،
آتیش می‌باره .

– « ملوس» مثل ماهیه،
گرگی» نهنگه.
«ملوس» مثل شکاره،
«گرگی» تفنگه.

– « نازی » اگه برسه
اونوخ می‌بینه
گربه‌یی که مادره

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

گربه‌یی که مادره
چه جور می‌جنگه.

– «نازی» از رو پشتِ بون،
پرید رو دیوار.
مثل یه ببر از دیوار،
پرید تو باغچه.

– «گرگی» اگه زرنگی،
وقت فراره.
شمشیر توُ غلاف کن،
بزن به کوچه.

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

بزن به کوچه.
موهای «نازی‌خانم»
مثل سوزن شد.
پنجه‌های خوشگلش
گُرزِ صد من شد.

رسید یهِ پنجه زد
تو پُوزِ «گُرگی»
دنیا به چشم «گرگی»
قدِ ارزن شد.

«گُرگی» تو یه ثانیه،

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

«گُرگی» تو یه ثانیه،
رسید توپخونه.
دور میدون چرخیدوُ،
خورد به قورخونه.

توپخونه با قورخونه‌ش،
به اون گندگی،
به چشم «گرگی» شدن
گود زورخونه.

مناره‌ی پامنار

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

مناره‌ی پامنار
تو چشم «گرگی»،
یه قرقره شده بود،
براش می‌رقصید.

چنار پاچنارم،
با شاخ و برگش،
یه فرفره شده بود،
دورش می‌چرخید.

سیده کوثر موسوی · 15/2/22

«گرگی» این‌همه نناز،
به زور و هوشت،
اگه اسمت «گرگی»یِ
یا که نهنگه.

این حرفو زنگوله کن
بزن به گوشِ‌ت:
«گربه‌ای که مادره،
ماده پلنگه.»

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین