M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,864
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکی از موضوعاتی که بخش قابل توجهی از مطالعات حوزه مدیریت و کسبوکار را به خود اختصاص داده است را اصطلاحاً سبکهای مدیریتی مینامیم. متفکرین حوزه مطالعات سازمان و مدیریت با بررسی سبکهای مدیریتی میکوشند چارچوبهای رفتاری و تصمیمگیری مدیران را شناسایی کرده و با استفاده از طبقهبندی سازی این سبکها، شیوه نگرش و اجرای مدیران را در سازمانها شناسایی کرده و نتیجتاً نسخههای را بپیچند که برای مدیران جوانتر کارآمدتر باشد. در واقع مطالعه سبکهای مدیران باعث میشود که امکان پیشبینی خروجیها و رفتار مدیران ممکن شود.
در ادبیات تخصصی حوزه مدیریت، بزرگانی چون پیتر سنگه، پیتر دراکر و بسیاری از بزرگان دیگر در حوزه سبکهای مدیریتی در سازمانها مطالعات قابل توجهی داشتهاند. در این مقاله قصد ندارم نتیجه مطالعات تخصصی دانشمندان حوزه سازمان و مدیریت را در حوزه سبکهای مدیریتی مرور کنم بلکه قصد دارم به زبان ساده، الگوی دیالکتیکی را ارائه کنم که با مدیران ارشد سـ*ـیاسی و نظامی در تاریخ معاصر ایران قابل انطباق باشد.
اگر فرض کنیم که مدیریت سازمان (بخوانید دولت یا قوه قضائیه یا هر نهاد و سازمان دیگری) با چند رکن زیر سر و کار دارد:
با در نظر داشتن اهداف و با استفاده از منابع، قرار است سازمانها اهداف خود را محقق کنند. لذا میتوان یکی دیگر از ابعاد را “اجرا” در نظر گرفت. قدرت در اجرا به معنای قدرت و مهارت در بهکارگیری منابع در راستای تحقق اهداف سازمانها، نظامها و ویا دولتهاست.
وقتی سخن از “اجرا” به میان میآید، ممکن است دوستانی که آشنایی با مفاهیم استراتژی دارند، یاد موضوعی به نام “جاریسازی استراتژی” در سازمانها بیفتند. البته که این یادآوری بسیار نیکوست و مطالعات قابل توجهی نیز در این حوزه انجام شده است اما به سبب پیچیده بودن برخی اصطلاحات و واژهها، به صورت تعمدی وارد این بحث نمیشویم و به صورت کاملاً ساده موضوع اصلی خود را مورد بررسی قرار میدهیم.
دو سبک اجرا در مدیریت معاصر
سبک اول را “مدیران بخشنامهای” و مدیران سبک دوم را “مدیران چکمهپوش” مینامم.
مدیران بخشنامهای
مدیران بخشنامهای بیشتر زمان خود را معطوف به نامهنگاری و امور سـ*ـیاستگذاری مینمایند. مدیران بخشنامهای تمرکز بالایی بر مکاتبات رسمی دارند و معمولاً چارچوبهای رفتاری مشخصی را برای خود تعریف میکنند. این دسته از مدیران که بخش عمدهای از مدیران دولتی، نظامی، قضائی و نهادی ایران را تشکیل دادهاند (و هنوز هم بیشترین فراوانی را در بین مدیران دارند)، دستاندرکارانی را برای خود میگزینند که امور اجرایی را در سطوح پایینتر مدیریت، راهبری و پایش کنند. در طول تاریخ معاصر هم میتوان نشان داد که این مدیران، زمانی منشأ اثر بودهاند که کادر مدیریتی لایقی در کنار خود داشتهاند. این سبک مدیریتی که در سطوح کلان سازمانی مورد استفاده قرار میگیرد، معمولاً تصمیمگیریها و نظارتهای کلان را انجام میدهند و غالباً دایره افراد نزدیکشان را خیلی گسترده نمیکنند.
برای مدیران بخشنامهای، دایره افراد قابل اعتماد ( که معمولاً شعاع بسیار کمی دارد) نقشی حیاتی بازی میکنند تا حدی که گاهی خیـ*ـانت یک عضو مدیریتی که نقش کلیدی دارد، باعث از بین رفتن نتایج تلاشهای چند ساله مدیر ارشد میشود.
مدیران چکمهپوش
مدیران چکمهپوش مدیرانی هستند که بیشتر زمان خود را به امور اجرایی و نظارتی اختصاص میدهند. این دست از مدیران، خیلی در اتاقهای بسته تاب نمیآورند و معمولاً وظایف نظارتی را خودشان بر دوش میکشند. این تیپ از مدیران، زمان کمتری را برای برگزاری جلسات تخصیص میدهند و البته خیلی به گزارشات رسمی نیز اکتفا نمیکنند. بازدیدهای میدانی از مهمترین و برجستهترین ویژگیهای این تیپ از مدیران است. چه علت این بازدیدهای مستمر امور اجرایی، بیاعتمادی به دایره مدیران نزدیک باشد و چه علاقه شخصی یا علل دیگر.
در این مقاله قصد بر این نیست که یکی از این رویکردها را بر دیگری ترجیح بدهیم یا همه مدیران سـ*ـیاسی، اقتصادی و نظامی را لزوماً متصف به صفات یکی از دو تیپ مدیریتی ارائه شده، نماییم اما همواره برای تبیین یک نظریه یا نظام فکری جدید ناچاریم در حالتی بسیار شاخص و اصطلاحاً Extreme بررسیهای خود را سازماندهی نماییم.
حالا چند نمونه در تاریخ معاصر ایران ذکر کنیم:
مدیران “بخشنامهای”
جناب آقای حسن روحانی، ریاست جمهوری فعلی ایران یکی از بارزترین نمونههای مدیران بخشنامهای است. ایشان خیلی اعتقادی به نزدیکی و زیست نفس به نفس با مردم ندارد و بیشتر این وظایف را به مدیران لایههای پایینتر خود تفویض کرده است. تعداد سفرهای استانی ایشان، تعداد جلساتی که مستقیماً با نهادهای دانشجویی و حتی نمایندگان مجلس برگزار کردهاند، کاملاً تأیید میکند که در نظر ایشان، مدیریت کلان به معنای ریلگذاری است و مدیر ارشد، لزومی ندارد به صورت مستقیم، در امور سطوح پایینتر (از دید ایشان البته) دخالت یا نظارت کند. شاید برای خیلی از خبرنگاران عجیب بود، زمانی که برخی از وزرای کابینه دولت آقای روحانی از عدم پاسخگویی رییس جمهور به تماسهای تلفنی آنها آنقدر شاکی بودند که کار به رسانهها کشیده شد اما با در نظر گرفتن رویکرد کلی ایشان، میتوانیم به خوبی متوجه بشویم که حتی در برخی موارد، ایشان به تماسها و درخواستهای وزرای خود نیز بیتفاوت بوده و هستند.
در تاریخ معاصر ما، تعداد قابل توجهی از مدیران کلان و ارشد در حوههای مختلف یافت میشوند که رویکردی مشابه آقای روحانی دارند.
در ادبیات تخصصی حوزه مدیریت، بزرگانی چون پیتر سنگه، پیتر دراکر و بسیاری از بزرگان دیگر در حوزه سبکهای مدیریتی در سازمانها مطالعات قابل توجهی داشتهاند. در این مقاله قصد ندارم نتیجه مطالعات تخصصی دانشمندان حوزه سازمان و مدیریت را در حوزه سبکهای مدیریتی مرور کنم بلکه قصد دارم به زبان ساده، الگوی دیالکتیکی را ارائه کنم که با مدیران ارشد سـ*ـیاسی و نظامی در تاریخ معاصر ایران قابل انطباق باشد.
اگر فرض کنیم که مدیریت سازمان (بخوانید دولت یا قوه قضائیه یا هر نهاد و سازمان دیگری) با چند رکن زیر سر و کار دارد:
- هدف: طبیعی است که هر سازمانی هدف یا اهدافی را دنبال میکند. مثلاً قوه مجریه کشور در پی افزایش رفاه عمومی مردم و حداکثرسازی کیفیت زندگی مردم است یا پلیس به دنبال افزایش امنیت عمومی و یا قوه قضائیه به دنبال جاریسازی عدالت و دفاع از حقوق مردم است.
- منابع: هر سازمانی برای تحقق اهداف خود منابعی را به کار میگیرد. این منابع میتوانند منابع مالی، منابع انسانی و یا سایر منابع و داراییها باشند.
با در نظر داشتن اهداف و با استفاده از منابع، قرار است سازمانها اهداف خود را محقق کنند. لذا میتوان یکی دیگر از ابعاد را “اجرا” در نظر گرفت. قدرت در اجرا به معنای قدرت و مهارت در بهکارگیری منابع در راستای تحقق اهداف سازمانها، نظامها و ویا دولتهاست.
وقتی سخن از “اجرا” به میان میآید، ممکن است دوستانی که آشنایی با مفاهیم استراتژی دارند، یاد موضوعی به نام “جاریسازی استراتژی” در سازمانها بیفتند. البته که این یادآوری بسیار نیکوست و مطالعات قابل توجهی نیز در این حوزه انجام شده است اما به سبب پیچیده بودن برخی اصطلاحات و واژهها، به صورت تعمدی وارد این بحث نمیشویم و به صورت کاملاً ساده موضوع اصلی خود را مورد بررسی قرار میدهیم.
دو سبک اجرا در مدیریت معاصر
سبک اول را “مدیران بخشنامهای” و مدیران سبک دوم را “مدیران چکمهپوش” مینامم.
مدیران بخشنامهای
مدیران بخشنامهای بیشتر زمان خود را معطوف به نامهنگاری و امور سـ*ـیاستگذاری مینمایند. مدیران بخشنامهای تمرکز بالایی بر مکاتبات رسمی دارند و معمولاً چارچوبهای رفتاری مشخصی را برای خود تعریف میکنند. این دسته از مدیران که بخش عمدهای از مدیران دولتی، نظامی، قضائی و نهادی ایران را تشکیل دادهاند (و هنوز هم بیشترین فراوانی را در بین مدیران دارند)، دستاندرکارانی را برای خود میگزینند که امور اجرایی را در سطوح پایینتر مدیریت، راهبری و پایش کنند. در طول تاریخ معاصر هم میتوان نشان داد که این مدیران، زمانی منشأ اثر بودهاند که کادر مدیریتی لایقی در کنار خود داشتهاند. این سبک مدیریتی که در سطوح کلان سازمانی مورد استفاده قرار میگیرد، معمولاً تصمیمگیریها و نظارتهای کلان را انجام میدهند و غالباً دایره افراد نزدیکشان را خیلی گسترده نمیکنند.
برای مدیران بخشنامهای، دایره افراد قابل اعتماد ( که معمولاً شعاع بسیار کمی دارد) نقشی حیاتی بازی میکنند تا حدی که گاهی خیـ*ـانت یک عضو مدیریتی که نقش کلیدی دارد، باعث از بین رفتن نتایج تلاشهای چند ساله مدیر ارشد میشود.
مدیران چکمهپوش
مدیران چکمهپوش مدیرانی هستند که بیشتر زمان خود را به امور اجرایی و نظارتی اختصاص میدهند. این دست از مدیران، خیلی در اتاقهای بسته تاب نمیآورند و معمولاً وظایف نظارتی را خودشان بر دوش میکشند. این تیپ از مدیران، زمان کمتری را برای برگزاری جلسات تخصیص میدهند و البته خیلی به گزارشات رسمی نیز اکتفا نمیکنند. بازدیدهای میدانی از مهمترین و برجستهترین ویژگیهای این تیپ از مدیران است. چه علت این بازدیدهای مستمر امور اجرایی، بیاعتمادی به دایره مدیران نزدیک باشد و چه علاقه شخصی یا علل دیگر.
در این مقاله قصد بر این نیست که یکی از این رویکردها را بر دیگری ترجیح بدهیم یا همه مدیران سـ*ـیاسی، اقتصادی و نظامی را لزوماً متصف به صفات یکی از دو تیپ مدیریتی ارائه شده، نماییم اما همواره برای تبیین یک نظریه یا نظام فکری جدید ناچاریم در حالتی بسیار شاخص و اصطلاحاً Extreme بررسیهای خود را سازماندهی نماییم.
حالا چند نمونه در تاریخ معاصر ایران ذکر کنیم:
مدیران “بخشنامهای”
جناب آقای حسن روحانی، ریاست جمهوری فعلی ایران یکی از بارزترین نمونههای مدیران بخشنامهای است. ایشان خیلی اعتقادی به نزدیکی و زیست نفس به نفس با مردم ندارد و بیشتر این وظایف را به مدیران لایههای پایینتر خود تفویض کرده است. تعداد سفرهای استانی ایشان، تعداد جلساتی که مستقیماً با نهادهای دانشجویی و حتی نمایندگان مجلس برگزار کردهاند، کاملاً تأیید میکند که در نظر ایشان، مدیریت کلان به معنای ریلگذاری است و مدیر ارشد، لزومی ندارد به صورت مستقیم، در امور سطوح پایینتر (از دید ایشان البته) دخالت یا نظارت کند. شاید برای خیلی از خبرنگاران عجیب بود، زمانی که برخی از وزرای کابینه دولت آقای روحانی از عدم پاسخگویی رییس جمهور به تماسهای تلفنی آنها آنقدر شاکی بودند که کار به رسانهها کشیده شد اما با در نظر گرفتن رویکرد کلی ایشان، میتوانیم به خوبی متوجه بشویم که حتی در برخی موارد، ایشان به تماسها و درخواستهای وزرای خود نیز بیتفاوت بوده و هستند.
در تاریخ معاصر ما، تعداد قابل توجهی از مدیران کلان و ارشد در حوههای مختلف یافت میشوند که رویکردی مشابه آقای روحانی دارند.
سبکهای مدیریتی تاریخ معاصر ایران
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com