خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
روسیه (به روسی: Россия، واج‌نویسی: راسیا) با نام رسمی فدراسیون روسیه (Российская Федерация، واج‌نویسی: راسیسکایا فدراتسیا) که در روسیه آر. اف (Рф) نیز خطاب می‌شود، پهناورترین کشور جهان است که در شمال اوراسیا قرار دارد. این کشور در آسیای شمالی و اروپای خاوری واقع است و با اقیانوس آرام شمالی و اقیانوس منجمد شمالی؛ و نیز با دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. روسیه با ۱۴۴ کشور آسیایی و اروپایی مرز زمینی، و با کشورهای پیرامون دریای برینگ، دریای ژاپن، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. روسیه با ۱۷٬۰۷۵٬۴۰۰
(هفده میلیون و هفتاد و پنج هزار و چهارصد) کیلومتر مربع وسعت، عنوان پهناورترین کشور جهان را به خود اختصاص داده به گونه‌ای که اختلاف زمانی غربی‌ترین منطقه تا شرقی‌ترین نقطه روسیه در حدود ۹ ساعت است. کشور کانادا که به عنوان دومین کشور پهناور جهان شناخته می‌شود. تنها مساحتی در حدود ۵۸۸ درصد مساحت روسیه را دارا می‌باشد. همچنین روسیه مساحتی بیشتر از یک دوم مساحت قاره آفریقا را در بر می‌گیرد. اما بیشتر مساحت روسیه را مناطق خالی از سکنه تشکیل می‌دهند. این کشور در عرض‌های بالای جغرافیایی واقع شده و بیشتر مناطق کشور سردسیر است. به همین سبب، در بیشتر مناطق روسیه (به ویژه سرزمین بزرگ سیبری) شرایط کشاورزی فراهم نیست.
واژه روسیه یک کلمه اصیل روسی است و به معنای سرزمینی است که انسان‌های روس زبان در آنجا زیاد زندگی می‌کنند. می‌توان گفت ریشه واژه روسیه کلمه روس است و این واژه در زمان‌های قدیم از کلمه روس گرفته شده‌است. کشور روسیه یک کشور صنعتی است و مانند سایر کشورهای صنعتی دارای صنعت، علم و فرهنگ خودساخته و کاملاً مستقل و جدید است. کشور روسیه و پایتخت آن یعنی شهر مسکو مانند سایر کشورهای صنعتی و پایتخت‌های آن‌ها، از زیباترین کشورها و شهرها در دنیا است. در اینجا ذکر یک نکته لازم است و آن این که سردسیر بودن مناطق زیادی از کشور روسیه دلیل عدم انجام فعالیت‌های کشاورزی در این مناطق از این کشور صنعتی نمی‌تواند باشد و در این کشور صنعتی باید روزی فرا برسد که سرتاسر سرزمین‌های سرد تبدیل به زمین‌های کشاورزی و باغات شود. پیش از این شوروی سابق وسعتی معادل ۲۲٬۴۰۲٬۲۰۰ کیلومتر مربع داشته که روسیه مساحتی در حدود ۷۷ درصد آن را تشکیل می‌داده‌است و باقی مانده آن که شامل ۵٬۳۲۶٬۸۰۰ کیلومتر مربع بوده در جریان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به ۱۴ کشور مستقل تبدیل شده‌است؛ که این میزان، وسعتی در حدود ۲۳ درصد خاک شوروی سابق را تشکیل می‌داده‌است. روسیه به دو بخش روسیه اروپایی و روسیه آسیایی تقسیم می‌شود بخشی از روسیه که در قاره اروپا قرار دارد وسعتی در حدود ۴۴ میلیون کیلومتر مربع را به خود اختصاص داده و مساحتی در حدود ۲۴۴ درصد وسعت روسیه را شامل می‌شود ۷۷ درصد از جمعیت ۱۴۵ میلیون نفری روسیه در بخش اروپایی روسیه زندگی می‌کنند. پایتخت روسیه شهر مسکو است که در باختر و بخش اروپایی کشور قرار دارد و جمعیت آن ۱۲٬۴۰۴٬۰۰۰ نفر است.
روسیه با حدود ۱۴۵٬۹۲۶٬۰۰۰ نفر جمعیت نهمین کشور پرجمعیت دنیاست. تراکم جمعیت روسیه ۸٫۵۶ نفر در هر کیلومتر مربع است که از پایین‌ترین نرخ‌های تراکم جمعیت در جهان به حساب می‌آید. همچنین، نرخ رشد جمعیت در این کشور اندکی زیر صفر است. بیشتر جمعیت روسیه در غرب این کشور (بخش اروپایی) زندگی می‌کنند. بر اساس سرشماری سال ۲۰۱۰، حدود ۸۱ درصد از مردم این کشور از قومیت روس‌اند. در مجموع ۱۶۰ گروه قومی در این کشور سکونت دارند. تاتارها ۳٫۹۹ درصد جمعیت روسیه را تشکیل می‌دهند و بزرگترین اقلیت قومی این کشور محسوب می‌شوند. اقوام اوکراینی، چوواش، باشقیر، داغی، چچنی، و ارمنی نیز هر یک بیش از یک میلیون نفر جمعیت دارند و آوارهای قفقازی، بلاروسی‌ها، آسی‌ها، آذربایجانی‌ها و قزاق‌ها، تالش از دیگر اقوام پرجمعیت روسیه‌اند.
زبان رسمی روسیه، زبان روسی است؛ ولی ۲۷ زبان رسمی دیگر نیز در جمهوری‌ها و مناطق خودگردان این کشور وجود دارد. روسیه کشوری فدرال با تقسیمات کشوری پیچیده‌ای است که شامل ۸۳ واحد فدرال از جمله ۲۱ جمهوری خودگردان می‌شود. روسیه فرهنگ پرباری دارد و نویسندگان سرشناسی همچون تولستوی و داستایوفسکی را پرورانده‌است.
روسیه تا پیش از قرن هجدهم یک حکومت نه چندان نیرومند در خاور اروپا بود و چندان پهناور نبود. تا اینکه در آغاز سده ۱۸ میلادی و با اصلاحاتی که تزار پتر کبیر انجام داد، این کشور به یک امپراتوری پهناور و نیرومند بدل شد. در اکتبر سال ۱۹۱۷ انقلاب کمونیستی در این کشور رخ داد و نام کشور به «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» تغییر یافت. روسیه، با عنوان جمهوری فدراتیو روسیه شوروی، مهمترین و بزرگ‌ترین جمهوری در اتحاد جماهیر شوروی بود. در سال ۱۳۷۰ (۱۹۹۱) شوروی پس از جنگ سردی طولانی با غرب فروپاشید و فدراسیون روسیه و دوازده جمهوری دیگر جانشین آن شدند.
تاریخ روسیه را می‌توان به دوره باستان قبل از ۸۲۰ میلادی، دولت روسیه قدیم (۱۲۴۰–۸۶۲)، دوک نشین بزرگ ولادیمیر (۱۳۸۹–۱۱۵۷)، حکومت مسکو (۱۵۴۷–۱۲۶۳)، پادشاهی روسیه؛ تزارها (۱۷۲۱–۱۵۴۷)، امپراتوری روسیه (۱۹۱۷–۱۷۲۱)، اتحاد جمهوری‌های سوسیالیست شوروی (۱۹۹۱–۱۹۱۷) و فدراسیون روسیه؛ از فروپاشی شوروی تاکنون تقسیم کرد. فدراسیون روسیه دراین دوره‌ها، فرازونشیب‌های بسیاری را تجربه کرده، آشوب‌ها، قیام‌ها و حکومت‌های مختلفی را به خود دیده و همواره مورد توجه امپراطوران و جنگاوران تاریخ؛ از مغول‌ها تا ناپلئون بناپارت؛ امپراتور فرانسه و هیتلر؛ رهبر آلمان نازی، بوده‌است. این سرزمین در طول تاریخ خود بخش‌هایی از کشورهای مختلف از جمله شمال ایران در زمان امپراتوری و مناطقی از اطراف دریای بالتیک پس از جنگ جهانی دوم در دوره شوروی را به وسعت جغرافیایی‌اش افزوده‌است.
رهبران شوروی به ویژه پس از جنگ جهانی دوم، قدرت زیادی پیدا کرده و با همکاری برخی کشورها، بلوک شرق را در مقابل بلوک غرب تا سال ۱۹۹۰ میلادی، کنترل کردند. در این زمان بود که پس از حدود ۷۰ سال، نظام کمونیستی قدرت سابق خود را از دست داد و فروپاشید. فدراسیون روسیه، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کشور باقیمانده از این فروپاشی‌ست و جانشین شوروی در سازمان‌های مختلف بین‌المللی از جمله سازمان ملل متحد شد. روسیه دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل متحد است. این کشور ۷۶ درصد از خاک و ۶۶ درصد از جمعیت اتحاد جماهیر شوروی سابق را به خود اختصاص داده‌است. طی سال‌های پس از فروپاشی شوروی که روسیه جدید شکل گرفته، نظام انتخاباتی چند حزبی همانند کشورهای غربی در آن ایجاد شده‌است. برخلاف دوران کمونیستی که مالکیت شخصی تقریباً وجود نداشت، اکنون مسکو؛ پایتخت یکی از شهرهای جهان با جمعیت بسیارِ میلیاردرها محسوب می‌شود. روسیه طی چند قرن اخیر از جمله کشورهای قدرتمند و ثروتمند جهان بوده‌است و بناهای باشکوه و آثار هنری بسیاری در آن به‌وجود آمده که در دنیا شناخته شده‌اند. موزه‌ها، گالری‌ها و کتابخانه‌های روسیه یکی از غنی‌ترین از نوع خود در جهان به حساب می‌آیند.
واحد پول روسیه روبل است. روسیه با تولید ناخالص داخلی ۱٫۵۷۸ تریلیون دلار در سال ۲۰۱۷ هشتمین اقتصاد بزرگ جهان (ششمین بر مبنای قدرت برابری خرید) بوده‌است. این کشور پس از فروپاشی شوروی به اقتصاد بازار روی آورده‌است و به منابع طبیعی عظیم خود متکی است. درآمد سرانهٔ این کشور در سال ۲۰۱۳ بیش از ۱۸ هزار دلار (بر مبنای قدرت برابری خرید) که این کشور را در رتبه پنجاه و هفتم دنیا می‌نشاند. این کشور یکی از پنج عضو دائمی شورای امنیت سازمان ملل، عضو، شورای اروپا، سازمان تجارت جهانی، سازمان همکاری شانگهای و کشورهای مستقل همسود است.
ولادیمیر پوتین متولد ۷ اکتبر ۱۹۵۲ از ۷ مِی ۲۰۱۲ رئیس دولت، ضامن قانون اساسی، حقوق و آزادی‌های شهروندان روسیه است. پس از استعفای دمیتری مدودف متولد ۱۴ سپتامبر ۱۹۶۵، از ۱۵۵ ژانویه ۲۰۲۰ میخائیل میشوستین متولد ۳ مارس ۱۹۶۶ نخست‌وزیر روسیه می‌باشد. سـ*ـیاست کنونی روسیه، همکاری و عدم تنش با غرب و تلاش برای یکپارچگی و همبستگی مردمان این کشور است؛ اما به خاطر گسترش ناتو به شرق و پس از درگیری با گرجستان بر سر اوستیای جنوبی و الحاق کریمه به خاک خود، روابط روسیه و غرب به تیرگی گراییده‌است.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تاریخ

تاریخ روسیه به سده چهاردهم میلادی بازمی‌گردد که قلمرو پادشاهی تجاری مسکو به عنوان بازیگر اصلی در بین چندین منطقه کوچکتر مشابه مطرح شد. ایوان چهارم، معروف به ایوان مخوف، نخستین حاکم مسکو بود که خود را تزار نامید. در سده هفدهم رومانفها به حکومت روسیه دست یافتند و تا سیصد سال بر این کشور حکومت کردند. پتر کبیر و کاترین کبیر از بنام‌ترین این پادشاهان بودند که جنگها و اصلاحات زیادی را در جهت مدرن سازی این کشور پیاده کردند و با اقدامات بزرگشان روسیه را به ابرقدرت اوراسیا تبدیل کردند.
در اوایل سده بیستم، نارضایتی‌های عمیق در میان بخش‌های مختلف جامعه روسیه به اعتراضات گسترده‌ای در این کشور انجامید. در شرایطی که حاکمان کشور نسبت به درد و رنج توده‌های مردم بی‌تفاوت به نظر می‌رسیدند، جریان‌های سـ*ـیاسی رادیکال در کشور نیرو گرفتند. رخداد معروف به دوشنبه خونین در سال ۱۹۰۵، شکست از ژاپن در جنگ ۱۹۰۵ و شکست‌های این کشور در جنگ جهانی اول به این نارضایتی‌ها بسیار دامن زد. با آغاز جنگ جهانی اول در ۱۹۱۴۴ میلادی، حکومت تزاری در پی آن بود که سـ*ـیاست‌های توسعه طلبانه خود را تعقیب کند و در عین حال شورش‌های داخلی را به بهانه وقوع جنگ خاموش نماید. تلاش‌های روسیه برای توسعه اراضی خود متوجه دو منطقه بالکان و تنگه‌های بسفور و داردانل بود؛ چراکه بخش بزرگی از صادرات روسیه به ویژه غلات از این تنگه‌ها می‌گذشتند. سیاستمداران و نیروی دریایی روسیه به خوبی از سلطه آلمان بر عثمانی مطلع بودند و آن را برای منافع اقتصادی روسیه زیان آور می‌دانستند. ضعف درونی حکومت تزاری و الحاق این تنگه‌ها به روسیه از راه جنگ امکان‌پذیر نبود از این رو دولت تزار به اتحاد فرانسه و انگلستان پیوست تا بتواند از این طریق بر تنگه‌ها مسلط شود. بدین ترتیب روسیه وارد جنگ شد. طبقات حاکم می‌پنداشتند در این جنگ احساسات وطن پرستانه کارگران و قشرهای ضعیف جامعه بر احساسات انقلابی آنان چیره خواهد شد و این خود می‌تواند روسیه را احیا کند. اما روسیه تحمل یک جنگ بزرگ را نداشت و نیروهای آلمانی و اتریشی به راحتی واحدهای روسی را درهم شکستند. هرج و مرج اقتصادی شدیدتر شد و بحران سوخت بروز نمود. جنگ بر کشاورزی نیز اثر گذاشت و قطع صادرات غله نتوانست اثرات زیان بار کمبود مواد غذایی را جبران کند. فقر و تیره‌روزی به مرور افزایش یافت و این امر به شورش‌ها و اعتصابات کارگران دامن زد. شکست‌های ارتش روسیه نیز به این وضعیت دامن می‌زد. از سال ۱۹۱۶ با تضعیف حکومت تزارها روند اعتراضات مردمی در نواحی مختلف روسیه تشدید شد و در پتروگراد، مسکو و دیگر شهرهای روسیه نیز احزاب انقلابی و دهقانان و کارگران شرایط سرنگونی تزار را فراهم آوردند. با استعفای تزار نیکلای دوم در مارس ۱۹۱۷۷ میلادی حکومت تزاری عملاً سرنگون به نظر می‌رسید. پس از آن دولت موقت روی کار آمد. الکساندر فیودورویچ کرنسکی چهره برجسته این دولت محسوب می‌شد که در مقام وزارت دادگستری و با تعقیب و مجازات متهمین به فساد و جنایات گذشته، شهرت پیدا کرده بود. در نیمه ماه مارس ۱۹۱۷ تبعیدیان و فراریان روسی از چهار گوشه جهان؛ از اروپا و آمریکا تا سیبری، به سوی پتروگراد سرازیر شدند. از میان هزاران نفری که در بهار ۱۹۱۷ به روسیه بازگشتند، از هر گروه و طبقه ای؛ از انقلابیون قدیمی و سوسیالیست‌ها و لیبرال‌ها گرفته تا روشنفکران و دانشجویان همگی به کشور بازگشتند. گرچه تا ورود لنین به پتروگراد در ۱۶ آوریل ۱۹۱۷۷، خطری جدی دولت موقت را تهدید نمی‌کرد. لنین با تجاربی که در سال‌های فرار و تبعید اندوخته بود و شیوه خاصی که در مبارزات سـ*ـیاسی داشت، توانست طی مدتی کمتر از هفت ماه مسیر انقلاب روسیه را تغییر دهد و با براه انداختن انقلاب دومی که به انقلاب بلشویکی شهرت یافت، مسیر تاریخ روسیه را عوض کند.
نخستین سال‌های حکومت لنین با جنگ داخلی علیه حامیان سلطنت همراه بود و پس از مدتی رقابت برای جانشینی لنین شدت گرفت. وی در سال ۱۹۲۴ درگذشت و استالین در سال ۱۹۲۹۹ به رهبری بلامنازع حزب کمونیست شوروی دست یافت. سـ*ـیاست‌های استالین به صنعتی‌سازی سریع کشور انجامید اما حکومت او با حجم غیرمنتظره‌ای از پاکسازی‌های سـ*ـیاسی، تبعیدهای دسته‌جمعی و حبس و زندان همراه بود. در ژوئن ۱۹۴۱، آلمان به شوروی یورش برد و جنگی چهارساله درگرفت که ۲۷ میلیون شهروند شوروی در آن جان باختند. روسیه در جنگ جهانی دوم پیروز شد و کنترل سـ*ـیاسی بیشتر قلمرو اروپای شرقی و مرکزی را برای خود تضمین کرد. استالین تا زمان مرگش در سال ۱۹۵۳۳ در مسند قدرت باقی ماند. در این دوران حزب کمونیست با استفاده از دستگاه امنیتی عظیم خود بر تمام جنبه‌های زندگی اجتماعی جامعه تسلط یافت و شوروی با پرداخت بهایی گزاف از حیات انسان‌ها به یک ابرقدرت صنعتی و نظامی بدل شد.
خروشچف جانشین استالین تلاش کرد تا جنبه‌های بی‌رحمانه حکومت استالین را افشا کرده، و در عین حال، بخش‌های کلیدی حکومت کمونیستی را حفظ کند. وی سانسور را در جامعه کاهش داده و سـ*ـیاست خارجی همزیستی مسالمت‌آمیز با غرب را در پیش گرفت، اما با سرکوب قیام سال ۱۹۵۶ مجارستان، سلطه شوروی بر دولت‌های دست‌نشانده این کشور ادامه یافت. با این حال، دستگاه حزبی اعتماد خود را به وی از دست داده و اعتبار خروشچف در پی نحوه رویارویی او با بحران موشکی ۱۹۶۲ کوبا کاهش یافت. خروشچف در سال ۱۹۶۴ در یک کودتای حزبی برکنار شد. در دوران برژنف جانشین خروشچف، شرایط زندگی برای توده‌های مردم پیش‌بینی پذیرتر و مناسب‌تر شد اما سرکوب سـ*ـیاسی ادامه یافت. با این حال، با توجه به کاهش رشد اقتصادی و سر برآوردن مشکلات اجتماعی دوران برژنف به «عصر رکود» نامبردار شد. از سال ۱۹۷۹، شوروی در جنگی دراز و خونبار در افغانستان درگیر شد. یک نسل کامل قربانی جنگ شوروی در افغانستان شدند.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
جغرافیا

کشور روسیه در آسیای شمالی و اروپای شرقی واقع است و با اقیانوس آرام شمالی و اقیانوس منجمد شمالی؛ و نیز با دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک مرز آبی دارد. روسیه با ۱۴۴ کشور آسیایی و اروپایی مرز زمینی، و با کشورهای پیرامون دریای برینگ، دریای ژاپن، دریای خزر، دریای سیاه، و دریای بالتیک ارتباط دریایی دارد. روسیه یکی از کشورها با بیشترین ذخایر آب شیرین است. آبهای سطحی ۱۲/۴ درصد از روسیه را تشکیل می‌دهند که ۸۴ درصد آن در شرق اورال متمرکز است. دریاچه بایکال با ۳۱۷۰۰ کیلومتر مربع بزرگ‌ترین منبع آب شیرین و عمیق‌ترین دریاچه جهان به‌شمار می‌رود.
° سوغات روسیه

یکی سوغات‌های پرطرفدار روسیه عروسک ماتروشکا است. این عروسک از سال ۱۸۹۰ شروع به تولید در کارگاه‌های صنایع دستی شد. عروسک ماتروشکا تعدادی عروسک چوبی هستند که از وسط به دو قسمت تقسیم می‌شوند و درون هر عروسک، عروسک بعدی قرار گرفته‌است. برروی این عروسک‌ها تصویر صورت یک زن طراحی شده‌است. این عروسک‌ها معمولاً به صورت دست‌ساز تولید می‌شوند از ارزش معنوی بسیار بالایی در بین روس‌ها برخوردارند.
• ظروف خولخوم
ظروف خولخوم (Khokhloma) یکی از پرطرفدارترین سوغاتی‌های روسیه است. این ظروف از جنس چوب تولید شده و به رنگ طلایی رنگ آمیزی می‌شوند. سپس برروی این ظروف طرح‌های سنتی نقاشی می‌شود. این ظرف معمولاً به عنوان دکور استفاده می‌شوند.

° باورها

در کشور روسیه ادیان متنوعی وجود دارند، قانون اساسی سال ۱۹۹۷ به ادیان مسیحیت، اسلام، یهودیت و بودایی اهمیت ویژه ای داده‌است. حدود ۵۱۱ درصد مردم روسیه را مسیحیان تشکیل می‌دهند که از این میان ۴۵ درصد مردم روسیه پیروان کلیسای ارتدوکس شرقی و ۶۶ درصد دیگر پیروان مذاهب کاتولیک و اندکی نیز پروتستان‌ها هستند.
اسلام نیز در روسیه از گستردگی ویژه‌ای برخوردار است و پیروان آن حدود ۴۰ گروه قومی در روسیه را شامل می‌شوند. مناطقی از روسیه با بیشترین جمعیت مسلمان عبارتند از: قفقاز شمالی، ناحیه ولگا، اورال و غرب سیبری. بیشتر مسلمانان در جمهوری‌های آدیغیه، باشقیرستان، داغستان، اینگوشتیا، کاباردینو بالکاریا، کاراچای چرکسیا، اوستیای شمالی، تاتارستان و چچن زندگی می‌کنند. مسلمانان بسیاری نیز در منطقه فدرال مرکزی و در شهرهای بزرگی چون مسکو و سنت پتربورگ نیز ساکنند. مسجد جامع مسکو که در سال ۲۰۱۵ میلادی با حضور ولادیمیر پوتین افتتاح شد پذیرای بیش از ۱۰ هزار نفر است؛ و بزرگ‌ترین مسجد اروپا به‌شمار می‌رود. حدود بیش از ۲۰۰ میلیون نفر از جمعیت روسیه را مسلمانان تشکیل می‌دهند؛ گرچه آمار دقیقی در سرشماری‌ها از آنان اعلام نمی‌شود. اغلب مسلمانان روس، سنی مذهب‌اند. جمهوری خودمختار داغستان در جنوب روسیه در همسایگی با کشور جمهوری آذربایجان مهم‌ترین منطقه شیعه نشین روسیه و جمهوری خودمختار چچن و جمهوری خودمختار تاتارستان مهم‌ترین مراکز مسلمانان سنی مذهب در کشور روسیه هستند. آذری تبارهای مقیم روسیه نیز از دیگر شیعیان این کشور به‌شمار می‌روند.
دین یهودیت نیز در روسیه پیروان بسیاری دارد. حدود ۴ درصد از روس‌ها یهودی‌اند که عمدتاً در غرب روسیه سکونت دارند. روسیه چهارمین کشور جهان از نظر تعداد ساکنان یهودی است.
آیین بودایی در شرق روسیه پیروان زیادی دارد حدود ۶ درصد از مردم روسیه پیرو این آیین هستند.
سلطه کمونیسم در روسیه هفت دهه ادامه یافت و تأثیرات فراوانی از نظر فرهنگی و مذهبی بر این کشور گذاشته‌است گرچه کمونیست‌ها هرگز نتوانستند ادیان را در روسیه ریشه‌کن کنند و پس از فروپاشی شوروی و انحلال حاکمیت کمونیسم، دین در روسیه دوباره نقشی ویژه یافت و خصوصاً کلیسای ارتدوکس شرقی بخش گسترده‌ای از پیروانش را بازیافت اما کمونیسم باعث شد روسیه به یکی از بزرگترین کشورهای جهان با جمعیت بی‌دین تبدیل گردد در حال حاضر ۲۵ درصد از مردم این کشور خود را پیرو هیچ دینی نمی‌دانند.

° غذا و دسرها

در سبد غذایی روس‌ها چند ماده غذایی را زیاد می‌توان یافت: از جمله محصولات لبنی، تخم مرغ، سیب زمینی، چغندر، هویج، کلم، پیاز، خیار، گوجه فرنگی، شوید، تره، ماهی و خاویار قرمز. کشوری به وسعت روسیه با جمهوری‌ها و مناطق مختلفی که بعضاً صدها کیلومتر با یکدیگر فاصله دارند، قطعاً خوراک و دسرهای متفاوتی هم دارند. اما آشپزخانه ملی روسیه برای روس‌ها اهمیت ویژه ای دارد. آنچه تقریباً در همه مناطق روسیه به عنوان صبحانه مصرف می‌شود، کاشاست. کاشا که به نوعی یکی از غذاهای ملی روسیه به حساب می‌آید، مخلوطی ست از گندم سیاه، جو پرک، آرد چاودار و نشاسته ذرت که با یکدیگر پخته می‌شود و مقداری شیر و کره به آن اضافه می‌کنند. بلینی نیز در وعده صبحانه معمولاً وجود دارد که یا به صورت خانگی تهیه می‌شود یا از فروشگاه‌ها آماده می‌خرند. قهوه جایگاه ویژه ای بین روس‌ها دارد. کمتر کسی را در روسیه می‌توان یافت که روزانه و اغلب صبح‌ها یک فنجان قهوه ننوشد. وعده ناهار به سه بخش تقسیم می‌شود. بخش اول را معمولاً سوپ تشکیل می‌دهد که اغلب به صورت میکس شده یا مخلوط سبزیجات است. بُرش هم که جایگاه خاصی میان روس‌ها دارد. این سوپ از چغندر با سبزیجاتی چون پیاز و هویج تهیه شده و گاهی تکه‌ای گوشت ماهیچه هم در آن وجود دارد. هنگام سرو بُرش، کمی سمِتانا که نوعی کرم ترش است روی آن می‌گذارند. سوپ مخلوط گوشت و سبزیجات که سولیانکا نام دارد از انواع سبزیجات تازه تهیه می‌شود. شی نوعی سوپ متداول است که معمولاً از کلم درست شده و به صورت ترش یا شیرین مصرف می‌شود. بخش دوم اغلب پوره بادمجان، پلمنی سالاد کلم، گاه تکه‌های کالباس با گوشت سرخ شده، شاه ماهی یا خاویار است. بخش سوم نیز انواع پیراشکی، گوشت ماهی یا مرغ است که معمولاً تنها و گاهی با گرچکا، برنج و سیب زمینی صرف می‌شود. نان هم تقریباً همیشه در کنار غذا هست. کاتلت، سالاد آلیویه و ماکارونی هم از جمله غذاهایی ست که در وعده‌های ناهار مصرف می‌شوند. نوشیدنی‌هایی که همراه با ناهار صرف می‌شود معمولاً کمپوت یا همان آب میوه‌های شیرین است. انواع دسرها و شیرینی‌ها هم در آشپزخانه روسی تهیه می‌شود اما روس‌ها اغلب بعد از غذا چای می‌نوشند. وعده شام در بسیاری خانواده‌های روس ساده است. کمی سالاد با مخلوط حبوبات یا با تکه‌های کالباس و گاهی پوره سیب زمینی برای وعده شام از نظر آنها کافی‌ست. گرچه برخی نیز شام مفصل با نوشیدنی‌های متنوع به ویژه در مهمانی‌ها را ترجیح می‌دهند. روس‌ها نیز همانند ایرانی‌ها کلمه نوش جان؛ پریاتناوا آپِتیتا приятного аппетита را به اطرافیان خود هنگام صرف غذا می‌گویند که نشانه ادب و احترام است.

° تقویم

در روسیه باستان، سال شامل ۱۲ ماه بود که آنها را بر اساس پدیده‌های طبیعت نامگذاری کرده بودند. در قرن دهم میلادی با پذیرش مسیحیت در روسیه باستان، از سال شمار مورد استفاده رومیان یعنی تقویم یولیانسکی و همچنین تقسیم‌بندی ماه‌ها و روزهای هفته استفاده شد. آنها نام ماه‌ها را از رومیان گرفتند ولی اسامی روزهای هفته را خود برگزیدند. هفته به روسی نیدلیا Неделя است. روز دوشنبه به عنوان اولین روز هفته پانیدلنیک понедельник به معنی روز پس از بیکاری ست. سه شنبه فتورنیک Вторник به معنی دومین روز بعد از روز بیکاری، چهارشنبه سرِدا Среда به معنی روز وسط، پنجشنبه چِتوِرگ Четверг به معنی روز چهارم، جمعه پیاتنیتسا Пятница به معنای روز پنجم، شنبه سوبوتا Суббота به معنی روز آرامش و یکشنبه واسکرِسِنیه Воскресенье است.
• تقویم کریسمس در روسیه
در روسیه تاکنون ۳ تقویم استفاده شده‌است اما پس از گذشت تاریخی، تقویم مورد استفاده منسوخ شده‌است.
• تقویم گریگوریانسکی
یا همان گاه‌شمار میلادی معروف که در اکثر کشورهای دنیا استفاده می‌شود و در روسیه هم گاهشمار اصلی است. این گاهشمار با روی کار آمدن حکومت شوروی پا به روسیه نهاد و تا پیش از آن (دوران حکومت تزار) گاهشمار ژولینی رایج بود. اروپایی‌ها حدود ۳۵۰ سال پیش از روسیه به این گاهشمار روی آورده بودند.
• تقویم یولیانسکی
تقریباً فقط توسط کلیسای ارتودوکس روسیه برای مناسبت‌های مذهبی استفاده می‌شود. این گاه‌شمار را تزار «پتر کبیر» (قرن ۱۸ میلادی) وارد روسیه کرد. تا پیش از آن در حکومت تزاری، تقویم اسلاوی رایج بود. در اروپا هم این گاهشمار تا سده ۱۶۶ میلادی مورد استفاده بوده، اما به دلیل کم دقتی در محاسبات (درست مانند گاه‌شمار قمری) کنار گذاشته شد، و گاه‌شمار گریگوری جایگزین شد.
• تقویم اسلاوی|گاهشمار اسلاوی
دیگر در روسیه به کار نمی‌رود. تا پیش از تزار پتر کبیر (قرن ۱۸ میلادی) رایج بود و مبنای آن نه زاده شدن حضرت مسیح که آغاز آفرینش بود. اگر سال ۲۰۱۸ میلادی را به گاهشمار اسلاوی برگردانیم، سال ۷۵۲۶ اسلاوی است.
برای مدت‌ها، سال نو را در اول مارس (اسفند ماه) جشن می‌گرفتند. جشن ماسلنیتسا یا جشن آغاز بهار که همسانی‌هایی به نوروز ایرانی دارد، هنوز در روسیه در اسفند ماه جشن گرفته می‌شود. اما سپس تر، با تغییراتی، آغاز سال نو به اول سپتامبر (اواخر شهریور) منتقل شد.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرهنگ

روسیه از نظر تنوع فرهنگی یکی از رنگارنگ‌ترین کشورهاست. بیش از ۱۶۰ گروه مختلف از فرهنگ‌ها و قومیت‌های گوناگون در این کشور زندگی می‌کنند. از سالیان پیش، اسلاوها، باشقیرها، تاتارها، اهالی چچن، چوواش‌ها، اینگوش‌ها و دیگر اقوام روسیه با اشتراکات زیاد توانسته‌اند تولیدات فرهنگی متفاوتی را به مردم جهان ارائه کنند. موسیقی، ادبیات، نقاشی، هنر مینیاتور و باله حاصل تلاش این فرهنگ‌های گوناگون است که با ارائه گونه‌های مختلف توانسته‌اند به رشد بخشهایی از فرهنگ روسیه یاری رسانند. به گفته روس شناسان، یکی از دلایل چیره شدن ادبیات روس بر غرب در قرن‌های ۱۸، ۱۹ و ۲۰ همین گوناگونی فکری و فرهنگی بوده‌است. فرهنگ روسیه بر پایه‌های فرهنگ شرقی بنا شده؛ فرهنگی با زیرساخت‌های شرقی که همچنان به حیات خود ادامه می‌دهد. محور اغلب فعالیتهای فرهنگی در روسیه بر پایه احیاء و تقویت فرهنگ سنتی، پاسداشت مراسم آیینی و حفظ ارزش‌ها و میراث گذشته‌است.
ادبیات روسی نه تنها ارزش‌های زیباشناختی، ایده‌ها، اخلاق و معنویات را منعکس می‌کند بلکه در واقع انعکاس دهنده فلسفه روسیه است. تا قرن هجدهم میلادی عملاً ادبیات سکولار در روسیه وجود نداشت و متون ادبی بر پایه تاریخ، طبیعت و زندگی مردمان روس بنا شده بود. پس از آن از قرن هجدهم ادبیات سکولار میان شاعران و نویسندگان روسی نفوذ کرد. از جمله شاعران این دوره واسیلی تردیاکوفسکی، گاوریِل رومانوویچ درژاوین، میخاییل واسیلیویچ لومونوسف و نویسندگانی چون نیکلای میخاییلویچ کارامزین و الکساندر نیکلایویچ رادیشف را می‌توان نام برد. پس از آن از جمله شاعران معروف روسیه می‌توان به الکساندر سرگیویچ پوشکین میخاییل یوریویچ لرمانتوف آنا آندریِونا آخماتووا و ولادیمیر ولادیمیرویچ مایاکفسکی اشاره کرد. از نویسندگان بنام کلاسیک روس نیز فئودور میخاییلویچ داستایوفسکی، لف نیکلایویچ تولستوی، آنتون پاولویچ چخوف و ایوان الکساندرویچ بونین شهرت جهانی دارند. اکنون نیز روس‌ها بسیار به فرهنگ و ادب کلاسیک خود می‌بالند و با وجود نویسندگان و شاعران جوان و اهل ذوق امروزی، همچنان در کتابخانه هر خانواده روس، ادبیات کلاسیک جایگاه ویژه ای داراست.
هنر نقاشی در روسیه از دیرباز مورد توجه بوده‌است و هنرمندانی بنام در این عرصه می‌زیسته‌اند. گرچه اولین پرتره‌های واقع گرایانه در اوسط و اواخر قرن هفدهم میلادی و به صورت جدی تر در قرن هجدهم نمود پیدا کردند. در این دوران نقاشانی چون دیمیتری گریگورویچ لِویتسکی و ولادیمیر لوکیچ بٌرٌویکووسکی مشهورند. از همان زمان هنر نقاشی روسی روند جهانی در پیش گرفت و هنرمندان برجسته قرن نوزدهم روسیه ظهور کردند.

مجسمه‌سازی نیز در روسیه از جایگاه ویژه ای برخوردار است. این هنر به ویژه پس از روی کارآمدن پتر اول گسترش یافت و جلوه ای از سبک پیکرنگاری خلاقانه روسی را به نمایش می‌گذارد. در پارک‌ها، موزه‌ها، ایستگاه‌های مترو، نمای داخلی و بیرونی کاخ‌های دوران امپراتوری و میدان‌ها و خیابان‌های شهرهای روسیه مجسمه‌های زیبایی مشاهده می‌شوند که نمایانگر تاریخ این کشور چه دوران قبل از انقلاب اکتبر و چه پس از آن است. همچون مجسمه یک مرد و زن که در دستانشان داس و چکش دیده می‌شود به نام (زن و مرد کارگر)، کاری‌ست از پیکرنگار آن دوران وِرا ایگناتِونا موخینا که در نزدیکی ایستگاه مترو پارک ودنخا نصب شده و به یک ایده و نماد دوران شوروی در مسکو بدل شده‌است. در روسیه موزه‌ها و گالری‌های بسیاری وجود دارند. روس‌ها به هنر روسی افتخار می‌کنند و همواره بازدید از این موزه‌ها و گالری‌ها در برنامه آنها جای دارد. از میان این اماکن، موزه تریتیکوف، موزه هنرهای زیبا به نام الکساندر پوشکین در مسکو و موزه ارمیتاژ سنت پترزبورگ از معروف‌ترین و دیدنی‌ترین آنها محسوب می‌شوند.
تئاتر روسی نیز همچون تاریخ این کشور به بخش‌های مختلف از تئاتر دوران قدیم روسیه، تئاتر دوران پادشاهی، دوران کاترین، امپراتوری، تئاتر دوران شوروی تا تئاتر معاصر تقسیم و ژانرهای متفاوتی از قبیل رمانتیک، موزیکال، باله، طنز، پانتومیم و تجربی را دربرمی گیرد. از قرن‌های گذشته این هنر نزد روس‌ها رشد کرده و اکنون به یکی از قابل توجه‌ترین و مهم‌ترین ارکان هنر در روسیه تبدیل شده‌است. سالن تئاتر روسیه، بالشوی تئاتر و مالی تئاتر از معروف‌ترین و فعال‌ترین در مسکو و تئاتر مارینسکی در سنت پتربورگ محل اجرای نمایش‌ها در ژانرهای مختلف‌اند.
آیین‌ها و جشن‌های روس‌ها تنوع بسیاری دارد. ریشه و سرچشمه مراسم و آیین‌های تقویمی در روسیه از زمان باستان باقی مانده‌اند. جشن‌های تقویمی که به تغییر فصول یا ریشه مذهبی بر می‌گردد مانند ماسلنیتسا، سال نو میلاد مسیح، عید پاسخا، روز ایوان کوپالا همواره در روسیه با آداب خاصی برگزار می‌شوند. برخی جشن‌ها نیز یادبود روزهای مهم در تاریخ کشور و ملت است مانند روز جهانی زن، روز مدافعان میهن، روز پیروزی. در روسیه حتی روزهای مربوط به شهرها نیز وجود دارند که جشن‌های ویژه ای برای آن برگزار می‌شود؛ مانند روز مسکو که اوایل ماه سپتامبر برپا می‌شود. جشن‌های مربوط به مشاغل نیز از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند. از جمله این جشن ها؛ روز کارگران معدن، روز معلم، روز پزشک، روز دیپلمات، روز کارمندان فرهنگی، روز پرستار و روز وکیل را می‌توان نام برد.
ماسلنیتسا جشن استقبال از بهار و شکوفایی ست که هرسال بسته به تاریخ عید پاسخا یا همان عید پاک زمان برگزاری آن تغییر می‌کند. معمولاً فاصله برگزاری این جشن تا پاسخا حدود هفت هفته است. جشن‌های مربوط به ماسلنیتسا یک هفته ادامه دارد و هر روز به یک نام خوانده می‌شود. ماسلنیتسا از دوشنبه آغاز و یکشنبه ۷ روز بعد خاتمه می‌یابد. این جشن آمدن بهار را خبر می‌دهد و از خوراکی‌های معروف آن بلینی ست که گرد و روغنی پخته می‌شود و نماد خورشید است. روز آخر جشن که روز بدرقه ماسلنیتساست با روشن کردن آتش یا آتش زدن مترسک سرما و زمستان همراه است.
عید پاسخا با آداب خاصی برگزار می‌شود. انجام مراسم عشاء ربانی و گردهمایی در کلیساها، رنگ آمیزی و تزیین تخم مرغ، پختن شیرینی و کیک‌های مخصوص، دید و بازدیدهای خانواده‌ها و دوستان است از آن جمله اند. پاسخا در سال ۲۰۱۹ بنابر تقویم روسی خورشیدی از ۲۱ آوریل تا ۲۸ آوریل است.
۸ مارس روز جهانی زن در روسیه نیز گرامی داشته می‌شود. در این روز زنان و مادران مورد تقدیر قرار می‌گیرند، هدیه می‌گیرند و همه اعضای خانواده از آنان به پاس زحماتشان تشکر می‌کنند.
جشن ایوان کوپالا همان جشن فرارسیدن تابستان است که معمولاً دوهفته پس از شروع فصل تابستان برگزار می‌شود. خدای حاصلخیزی و فراوانی در تابستان نزد مردمان روس باستان کوپالا نام داشت و برای گرامیداشت این خدا، شب‌ها ترانه سر می‌دادند و از روی آتش می‌پریدند. اما پس از ظهور مسیحیت در روسیه این جشن با آداب مسیحیان درآمیخت و خدای کوپالا را پس از غسل تعمید، ایوان نامیدند.
از دیگر جشن‌های بسیار مهم روسیه گرامیداشت روز پیروزی؛ ۹ مِی است. این جشن به یاد قهرمانی‌ها و جانفشانی‌های مردمان روس در جنگ جهانی دوم برگزار می‌شود. ۹ مِی ۱۹۴۵ ارتش شوروی بر ارتش آلمان نازی غلبه یافت و چهار سال نبرد خونین پایان گرفت. این پراهمیت‌ترین اتفاق در تاریخ روسیه معاصر است و جشن‌های بسیاری در سراسر کشور به مناسبت آن برگزار می‌شود. رژه ارتش در میدان سرخ با حضور ولادیمیر پوتین و شخصیت‌های مهم نظامی و دولتی نیز از جمله مراسم خاص این روز است.
• مشاهیر فرهنگی

ویچسلاو ایوانوف؛ (۱۶ ژوئیه ۱۹۴۹–۲۸ فوریه ۱۸۶۶) را فرزانه شعر نمادگرایی روسیه خوانده‌اند. شاعر، محقق و منتقد ادبی بود و در مسکو زاده شد. در دانشگاه برلین در رشته تاریخ و ادبیات و زبان دوران باستان تحصیل کرد و رساله دکتری خود را در ۱۹۲۳ میلادی به پایان رساند. به زبان‌های آلمانی و ایتالیایی مسلط بود. در آغاز پیشه تاریخ‌دانی و واژه‌شناسی را دنبال می‌کرد تا آنکه نخستین مجموعه شعر خود به نام «ستارگان راهنما» را در ۱۹۰۲ منتشر کرد و در جایگاه شاعران نمادگرا قرار گرفت. در ۱۹۰۴۴ مقاله ای در نشریه «راه نو» منتشر نمود به نام «کیش یونانی رنج و ایزد جاوید» که سر و صدای زیادی به پا کرد. در همان سال شعری به نام «شفافیت» سرود و در سال ۱۹۰۷ شعر «اروس»، ۱۹۱۱ «شور قلبی» و ۱۹۱۲ «راز لطیف» را منتشر کرد. انقلاب روسیه او را مجبور به مهاجرت کرد. در ایتالیا ادبیات اسلاو تدریس می‌کرد و مقالات متعددی به زبانهای آلمانی و ایتالیایی نوشت. او در سالهای پایانی عمر تحولی را در خلاقیت خود تجربه کرد و وضوح و سادگی و پیوستگی احساس را در «دفتر خاطرات رم» به مخاطب عرضه نمود.
میخاییل باختین؛ (۷ مارس ۱۹۷۵–۱۷ نوامبر ۱۸۹۵) از رهبران مکتب شکل گرایی روسی‌ست. وی پژوهشگر ادبی و نظریه‌پرداز بود که او را بنیانگذار پست فرمالیسم می‌دانند. باختین در اودسا دبیرستان را تمام کرد و در ۱۹۱۳۳ میلادی وارد دانشکده زبان‌شناسی تاریخی شد و خود سال بعد از آن به دانشگاه پتربورگ رفت. او از محضر استادانی چون زلینسکی؛ پژوهشگر ادبیات کلاسیک، وودنسکی، فیلسوف برجسته و تروفسکی؛ استاد زبان وادبیات اسپانیایی بهره برد و در اثر خود «تراژدی هومری» از این شاگردی استفاده کرده‌است. باختین در ۱۹۲۹ کتاب «مسائل بوطیقای داستایفسکی» را منتشر کرد و در آن منطق مکالمه را با نام چندصدایی معرفی نمود. وی سال‌های جنگ را در مسکو گذراند. وی رساله ای در باب رابله؛ نویسنده سده شانزدهم فرانسه نگاشت که به عنوان رساله دکتری وی سالها بعد در ۱۹۶۵۵ میلادی منتشر شد. باختین در این اثر می‌گوید هر بوطیقایی که شایسته این نام باشد باید بر تعریف تازه ای از موضوع استوار گردد، متون ادبی باید همچون فرایندی اجتماعی تلقی شود که عمیقاً در تاریخ جای دارد. آثار عمده او که به فارسی ترجمه شده‌اند: ۱- مقاله روش‌شناسی علوم انسانی ۲- تخیل مکالمه ای.
اولگا برگولتس؛ (۱۳ نوامبر ۱۹۷۵–۱۶ مِی ۱۹۱۰) شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار و عضو اتحادیه نویسندگان شوروی، متولد لنینگراد است. نخستین مجموعه شعرش در ۱۹۳۴ میلادی منتشر شد و در پی آن کتاب «ترانه‌ها» ۱۹۳۵ و «برگ ریزان» ۱۹۳۸۸ از این بانوی روس انتشار یافت. خاطرات وی از محاصره لنینگراد به نام‌های «لنینگراد» ۱۹۴۲ و «جاده تر» ۱۹۴۵ حکایت محاصره ۹۰۰ روزه این شهر در جریان جنگ جهانی دوم و دیدگاه او نسبت به رویدادها را بیان می‌کند. او در این یادداشت‌ها با لحنی ساده، از ایمان، شجاعت و غرور مدافعان شهر و کشورش می‌گوید. این نوشته‌ها به نوعی بازتاب تجارب نسل اوست. در ۱۹۵۱ به دلیل سرودن اشعار حماسی، جایزه دولتی لنین را دریافت کرد. فیلم مستندی از زندگی او در سال ۲۰۱۰ میلادی ساخته شد.

ایوان بونین؛ (۸ نوامبر ۱۹۵۳–۲۲ اکتبر ۱۸۷۰) شاعر و نویسنده روس، برنده جایزه نوبل ادبیات ۱۹۳۳۳ میلادی است. او از خانواده ای اشرافی، درونگرا و علاقه‌مند به سفر بود. ابندا کار خود را از روزنامه‌نگاری آغاز کرد و بعدها پا به عرصه ادبیات و نویسندگی گذارد. شعر و نثر او مضامینی از غنای طبیعت، زیبایی اندوه‌زا و شب را تداعی می‌کند. نثر وی ثابت می‌کند که یکی از استادان بزرگ زبان و ادبیات روسی ست. داستان‌هایش تغزلی و سرشار از توصیف‌های طولانی از طبیعت است. با انقلاب بلشویکی در روسیه تصمیم به مهاجرت گرفت و در پاریس ساکن شد. بونین را از آخرین نمایندگان ادبیات سده نوزدهم روسیه می‌دانند، اگرچه وی تا نیمه دوم سده بیستم زندگی می‌کرد اما تنها دربارهٔ روسیه‌ای می‌نوشت که تولستوی و چخوف ترسیم می‌کردند. وی هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات گفت که به هیچ سبک خاصی تعلق ندارد؛ نه سمبولیست است نه ناتورالیست، بیشتر عمرش را در روستاها گذرانده و در نهایت این شعر سعدی را می‌خواند که: در اقصای عالم بگشتم بسی.. به‌سر برده‌ام ایام با هرکسی.. تمتع به هر گوشه‌ای یافتم.. ز هر خرمنی خوشه‌ای یافتم… از آثار منتشر شده بونین به فارسی می‌توان به «گذرگاه‌های سایه سار»، «آقایی از سانفرانسیسکو» و «پولدار» اشاره کرد.

° پوشش
لباس مردم روسیه در مناطق مختلف این کشور از تفاوت‌های برجسته ای برخوردار است، اما به سبب بروز حوادث مشترک در گذر سالیان دراز، پوشش‌های یکسانی پدید آمده‌است، که در این مورد، می‌توان چندین مورد را نام برد.
اوشانکا: در سده ۱۴ تا ۱۷ به عنوان کلاه رسمی کشور معرفی شد. کارایی این کلاه در برابر سرما سبب شد تا مردم روس در جای جایِ کشور، رفته رفته به استفاده از اوشانکا تشویق شوند. از سویی، استفاده رقصندگان روسی از آن در مناطق سردسیر، موجب شد تا جوانان ارتباط عمیقی با اوشانکا برقرار کنند. این کلاه امروزه به عنوان شناسنامه این کشور مورد توجه جهانیان واقع شده‌است.

سارافان: یکی دیگر از نشانه‌های فرهنگ روس در سراسر جهان، پوششی به نام سارافان است. این روپوش در ابتدا توسط زنان روستایی استفاده شد و رفته رفته راهش به شهرهای بزرگ راه یافت. کارشناسان و تاریخدانان معتقدند ریشه شکل‌گیری آن در سال ۱۳۹۷ توسط زنان روستایی بوده‌است، و ایجاد مزارع اشتراکی سبب شد تا سارافان در سده ۲۰۰ به عنوان یک پوشش مناسب به محبوبیت بالایی رسد.
کوکوشنیک: این نوع کلاه برای نخستین بار در سده ۱۶ میلادی توسط اسلاوهای روس استفاده می‌شد. تفاوت کوکوشنیک با نمونه‌های دیگر در این است که این کلاه، همه موهای سر را می‌پوشاند. این مورد هم نمونه دیگریست که نشانگر شکوفایی فرهنگ روس با کمک اقوام دیگر است.

° موسیقی

موسیقی بخش جدایی ناپذیر زندگی روس‌ها را تشکیل می‌دهد و از دیرباز موسیقی و باله جای خود را میان روس‌ها حفظ کرده‌است. پیُتر ایلیچ چایکوفسکی موسیقی دان روس برای همگان آشناست. موسیقی فولکلور محلی روسیه همانند غذا رنگارنگی بسیاری دارد، اما پرداختن قومیت‌های مختلف به موسیقی محلی، سبب شده تا موسیقی در سراسر روسیه ریشه بدواند. آواز، آهنگ، و ترانه‌های محلی با اثرگذاری بر سرودهای حماسی توانستند گروهی از مردم را در سده ۱۹ و ۲۰ به انقلاب‌های گوناگون نزدیک کند. در واقع، اثرگذاری موسیقی‌های حماسی که از موسیقی محلی ریشه گرفته‌است در برهه‌های تاریخی توانست اهداف خاصی را در بین مردم پیش ببرد. از تأثیرات دیگر نواهای محلی می‌توان به شکل‌گیری گروه‌های موسیقی بنامی در این کشور اشاره کرد. به دیگر بیان، شمار زیاد اقوام در روسیه توانسته بر بار موسیقی این کشور بیفزاید.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
تاریخ روسیه

تاریخ روسیه از گروه نژادی اسلاوهای شرقی آغاز می‌شود، که نهایتاً به روسی‌ها، اوکراینی‌ها و بلاروس‌ها تقسیم می‌شوند. نخستین ایالت اسلاویک شرقی، روس کیف، دین مسیحیت را در سال ۹۸۸ از امپراتوری بیزانس پذیرفت، که با شروع تجزیه بیزانس فرهنگ‌های اسلاویک فرهنگ روسیه را برای هفت قرن بعدی تعریف نمودند. روسیه کییف در نهایت به عنوان یک استان به چند ایالت تجزیه گردید که برای کسب مطالبات خود به عنوان وارثان تمدن و جایگاه غالب آن با یکدیگر رقابت می‌نمودند.
پس از قرن سیزدهم، حکومت مسکو به تدریج بر مرکز فرهنگی سابق غلبه نمود. تا قرن هجدهم، دستگاه حکومت مسکو تبدیل به امپراتوری روسیه گردید که از لهستان در شرق تا اقیانوس کبیر امتداد می‌یافت. توسعه در جهت غرب موجب آگاه شدن روسیه نسبت به پیشرفت کند آن کشور و نیز ایجاد انزوایی برای آن کشور گردید که مراحل اولیه گسترش در آن واقع شده بود. رژیم‌های جانشین در قرن نوزدهم به یک چنین فشارهایی با ترکیبی از اصلاحات ناخواسته و سرکوب بیگاری روسی پاسخ دادند که لغو رعیت‌داری درسال ۱۸۶۱ از آن جمله بود اما این الغاء به قیمت ناخوشایندی برای رعیت‌ها تمام شد و فشارهای انقلابی را افزایش داد. بین لغو رعیت‌داری و آغاز جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۴، اصلاحات استولیپین، قانون اساسی سال ۱۹۰۶ و مجلس کشور تغییرات چشمگیری را در اقتصاد و سـ*ـیاست روسیه ارائه نمود، اما تزار‌ها هنوز مایل به واگذاری حکومت استبدادی خود نبودند.
شکست نظامی و کمبود آذوقه سبب انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷ شد، و بلشویک‌ها و حزب کمونیست شوروی را به قدرت رساند. بین سال‌های ۱۹۲۲ تا ۱۹۹۱، تاریخ روسیه که اساساً تاریخ شوروی می‌باشد، به شکلی مؤثر به عنوان امپراتوری مبتنی بر ایدئولوژی تقریباً هم ارز با امپراتوری روسیه گردید. از همان سال‌های ابتدا، دولت روسیه بر مبنای یک حکومت تک حزبی از کمونیست‌ها پایه‌گذاری شد، که با آغاز آن در مارس ۱۹۱۸، آن‌ها خود را بلشویک نام نهادند. اما تا اواخر دهه ۱۹۸۰، با ضعف ساختارهای اقتصادی و سـ*ـیاسی که شرایطی حاد پیدا کرده بودند، در پایان دوره حکومت اتحاد شوروی، تغییرات چشمگیری در رهبری‌های اقتصادی و حزبی آن‌ها رخ داد.
از این رو تاریخ فدراسیون جدید روسیه کوتاه می‌باشد و تنها به فروپاشی اتحاد شوروی در اواخر سال ۱۹۹۱۱ برمی گردد. از زمان دستیابی به استقلال، روسیه خود را در صحنه بین‌المللی جانشین قانونی اتحاد شوروی سابق می‌داند. اما روسیه جایگاه خود را به عنوان ابرقدرت از دست داده چرا که مواجه با چالش‌های جدی در تلاش‌های خود برای ایجاد یک نظام جدید سـ*ـیاسی و اقتصادی پس از شوروری سابق می‌باشد. در جدال بر سر مالکیت سوسیالیستی برنامه‌ریزی متمرکز دولتی اموال در حوزه شوروی (سابق)، روسیه در تلاش برای ایجاد اقتصادی مبتنی بر عناصر سرمایه‌داری بازار با پیامدهایی مشقت‌بار بوده‌است. حتی امروز هم روسیه در اموری یکسان همچون فرهنگ سـ*ـیاسی و ساختار اجتماعی با تزارها و اتحاد شوروی سابق سهیم می‌باشد.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
° تاریخ

• ساکنان اولیه اسلاو
پیش از دوره مسیحیت، نواحی گسترده استپ محل سکونت قبیله‌هایی همچون نیاهندواروپاییان و سکاها بود. بازمانده تمدن‌های قدیمی نواحی استپ که در دوره قرن بیستم کشف شدند در نواحی همچون ایپاتووو کورگان، سینتاشتا، آرکائیم و پازیریک قرار داشتند. در قرن ۷۷ پیش از میلاد، تجار یونانی تمدن کلاسیک را به مراکز تجاری تانائیس و فاناگوریا آوردند. بین سده‌های سوم و ششم پس از میلاد، در قلمرو بـ*ـو*سفر به عنوان یک حکومت یونانی جانشین مستعمرات یونان گردید از طریق امواج پیاپی حملات چادرنشینان سرکوب گردید که توسط قبایل جنگجویی هدایت می‌شد که اغلب به سوی اروپا حرکت می‌کردند، و از جمله آن‌ها هون‌ها و آوارها بودند.
در طی قرن هشتم، گروهی از مردم ترک خزرها بر حوزه آبگیر ولگا در نواحی استپ بین خزر و دریای سیاه حکومت می‌کردند. خزری‌ها با توجه به قوانین و روحیه آزادی و جهان‌وطنی خود، اتصال اصلی بازرگانی بین ناحیه بالتیک و امپراتوری مسلمان عباسیان بودند که، مرکز حکومتش در بغداد واقع بود. آن‌ها متحدین مهمی برای امپراتوری بیزانس بودند، و جنگ‌های موفقیت‌آمیزی را علیه خلیفه‌های عرب به راه انداختند. آن‌ها در قرن هشتم، دین یهودیت را پذیرفتند.


• روس کییفی(Kievan Rus')
روسِ کیف نام دولتی قرون وسطایی اروپایی بود که در اواخر سدهٔ نهم میلادی تشکیل‌شد و پس از تازش مغولها میان سال‌های ۱۲۳۷ تا ۱۲۴۰ میلادی از میان رفت.
این مملکت در منابع هم‌عصر خویش، از جمله در متن‌های اسلامی، همواره روس خوانده می‌شده‌است و عنوان روسِ کیف مربوط به سدهٔ نوزدهم میلادی است که تاریخ‌نگاران موضوع روسیه برای اشاره به دولتی که پایتختش کی‌یف بوده این عنوان را بدان اطلاق نموده‌اند.

• روس کییفی در قرن یازدهم
وایکینگ‌ها، مردان شمال اسکاندیناوی، در غرب اروپا و وارانجیان‌ها در شرق، در ترکیبی از دزدی دریایی و تجارت به بیشتر نواحی شمال اروپا کوچ می‌کردند. در اواسط قرن نهم، آن‌ها به ماجراجویی در آبراهه‌های شرق دریای بالتیک تا سیاه و دریای خزر پرداختند. ساکنان اسلاوی ساکن در این نقاط، وارانجیان‌ها را به عنوان محافظان خود اجیر نمودند. بر طبق تاریخ اولیه روسیه کییفی، یک شخص وارانجیانی به نام روریک که حاکم منتخب Konung یا Knyaz در نوگورود حدود سال ۸۶۰۰ بود پیش از جانشینان خود به سوی جنوب حرکت نمود و قلمرو خود را تا کییف گسترش داد که پیشتر تحت سیطره خزری‌ها قرار داشت؛ بنابراین، اولین حکومت اسلاوی شرقی، روسی کییفی، در امتداد دره رود دنیپر در قرن نهم پدید آمد. گروهی هماهنگ از حکومت‌های شاهزادگان با منافع مشترک در حفظ تجارت در طول مسیرهای این رودخانه در روسیه کییفی مسیر بازرگانی خز، موم، و بردگان را بین اسکاندیناوی و امپراتوری بیزانس در امتداد ولخف و دنیپر کنترل می‌کرد.
نام روسیه به همراه کلمات Ruotsi درفنلاندی و Rootsi در استونی که از سوی برخی از دانشمندان یافت شده به کلمه Roslagen نسبت داده می‌شود. مفهوم کلمه Rus مورد بحث است، و دیگر مکاتب فکری آن را به ریشه‌های اسلاویک یا ایرانی ارتباط می‌دهند. (نگاه کنید به ریشه‌شناسی Rus و مشتقات آن) تا پایان قرن دهم، اقلیت Old Norse در میان مردم اسلاوی به وجود آمده بود که همچنین در راستای حملات مکرر برای غارت تزارگراد یا قسطنطنیه، تحت تأثیرات زبان یونانی و مسیحی قرار می‌گرفت. یکی از چنین مبارزاتی در طول حیات دروژینا رهبر برجسته اسلاوی اسویاتوسلاو اول رخ داد که او به جهت سرکوب کردن قدرت خزری‌ها بر رود ولگا مشهور است. درحالی که ثروت‌های امپراتوری بیزانس در حال نزول بود، فرهنگ آن پیوسته تحت تأثیر توسعه روسیه در قرون سرنوشت ساز خود قرار داشت. درمیان دستاوردهای پابرجای روسی- کییفی، فرقه مذهبی اسلاوی ارتودوکس شرقی است که به شدت تحت تأثیر تجزیه فرهنگ‌های بیزانسی و اسلاوی قرار داشته و فرهنگ روسیه را برای هزاره بعدی تعریف نمود. براساس دستور رسمی تعمید از سوی ولادیمیر اول به اهالی کییف، این ناحیه در سال ۹۸۸ دین مسیحیت را پذیرفتند. چند سال بعد، اولین مجموعه قوانین Russkaya Pravdaa ارائه گردید. از همان ابتدا، حاکمان کییفی از الگوی بیزانسی تبعیت کردند و کلیسا را حتی در مورد درآمدهایش به خود وابسته نمودند به نحوی که کلیسا و حکومت روسیه همواره با هم ارتباط تنگاتنگ داشتند.
تأثیر بیزانس و حجیا صوفیا بر معماری روسی در کییف آشکار می‌باشد که در قرن ۱۱ از سوی یاروسلاو خردمند ساخته شده‌است. تا قرن یازدهم، خصوصاً در دوره حکومت یاروسلاو خردمند، روسیه- کییفی توانست به شکوفایی اقتصادی و دستاوردهای معماری و ادبیات برسد که نسبت به آنچه که در بخش‌های دیگر این سرزمین وجود داشته، برتری داشت. در قیاس با زبان‌های تحت نفوذ مسیحیت اروپایی، زبان روسی کمتر تحت نفوذ نوشته‌های نخستین مسیحیت در یونانی و لاتین قرار گرفت. این به آن خاطر بود که زبان اسلاونیک کلیسا به‌طور مستقیم به جای نیایش مذهبی استفاده می‌شد.
مردم بیابانگرد ترک Kpchacks در اواخر قرن ۱۱، به عنوان نیروی غالب جایگزین پچنگ‌ها شدند که در همسایگی روسیه در نواحی استپ جنوبی قرار داشتند، و یک حکومت بیابانگرد را در امتداد دریای سیاه دشت کیپچک پایه‌گذاری نمودند. طی حملات منظم خود، خصوصاً به ناحیه کییف، آن‌ها فقط در طول یک روز حمله برای بیرون راندن آن‌ها از ناحیه استپ، خسارات سنگینی را به نواحی جنوبی روسیه وارد ساختند. تاخت و تازهای بیابانگردان سبب سرازیر شدن جمعیت اسلاوها به سوی نواحی امنتر و جنگلی انبوه در شمال و علی‌الخصوص منطقه معروف Zalesye شد.
نهایتاً در اثر مبارزات مسلحانه بین اعضای خانواده سلطنتی که به اتفاق هم حکومت را در اختیار داشند، روسیه- کییفی به عنوان یک سرزمین متلاشی شد. سیطره کییف به نفع ولادیمیر-سوزدال در شمال- شرق، و نوگورود در شمال، و Halych-Volhynia در غرب- جنوب رو به افول نهاد. ضربه نهایی در قرن سیزدهم فتوحات مغول‌ها و اردوی زرین بود. کییف ویران شد. Halych-Volhynia در نهایت جذب همسود لهستان و لیتوانی شد درحالی که نواحی ولادیمیر-سوزدال که تحت سیطره مغول‌ها قرار داشت و نیز جمهوری نوگورود مبنایی برای تأسیس کشور جدید روسیه گردید.

• حمله مغول
مغول‌های مهاجم به فروپاشی روسیه قدیم شتاب دادند. در سال ۱۲۲۳، سلاطین متفرق روسی با یک گروه مهاجم مغول در رود کالکا مواجه شدند و به‌طور کامل از آن‌ها شکست خوردند. در سال ۱۲۳۷۷، مغول‌ها شهر ولادیمیر را غارت کردند، آن‌ها روس‌ها را دردر کنار رود سیت به عقب راندند و سپس به سوی لهستان و مجارستان رهسپار شدند؛ و به این وسیله آن‌ها بیشتر قلمرو روس‌ها را فتح نمودند. تنها جمهوری نوگورود از این اشغال رهایی یافت و به شکوفایی خود در چرخه شبکه تجاری هانزا دست یافت.
تأثیر حمله مغول بر قلمروهای روسیه-کییف ناهنجار بود. فرهنگ این شهر پیشرفته تقریباً به‌طور کامل تخریب گردید. همچنان که شهرهای قدیمی تر همچون کییف و ولادیمیر هرگز از تخریب ناشی از حمله اولیه مغول‌ها بازسازی نشدند، شهرهای جدید مانند مسکو، توور و نیژنی نوگورود شروع به رقابت بر سر استیلا بر روسیه تحت سلطه مغول‌ها نمودند. اگرچه در سال ۱۳۸۰، یک ارتش روسی اردوی زرین را در کولیکوفو شکست دادند، اما تا حدود سال ۱۴۸۰، استیلای تاتار‌ها با گرفتن باج و خراج از سلاطین روسی ادامه یافت.

• روابط روسیه- تاتارها
پس از سقوط خزری‌ها در قرن دهم میلادی، ولگای میانه تحت سیطره سرزمین تجاری ولگا بلغاریا قرار گرفت، که آخرین بازمانده بلغارستان بزرگ‌تر در مرکز ناحیه Phanagoria قرار داشته‌است. در قرن دهم جمعیت ترک ولگا بلغاریا به اسلام گرویدند، که این موجب تسهیل تجارت آن‌ها با خاورمیانه و آسیای مرکزی گردید. درآستانه حملات مغول دردهه۱۲۳۰، ولگا بلغاریا از سوی ارتش طلائی تسخیر شد و جمعیت آن در جمهوری‌های جدید چوواش و تاتارغازان منتشر شدند.
مغول‌ها روسیه و ولگا بلغاریا را از پایتخت غربی خود سارای که یکی از بزرگ‌ترین شهرهای دنیای قرون وسطا بود، تحت کنترل داشتند. سلاطین شرق و جنوب روسیه، به مغول‌های ارتش طلائی که عموماً تاتار نامیده می‌شدند، باج می‌دادند؛ درعوض این به آن‌ها این امتیاز را می‌داد که به عنوان نماینده مغول‌ها تحت عنوان خوانین حکومت کنند. کلاً، حاکمان آزادی قابل توجهی داشتند تا مطابق میل خود حکم نمایند، درحالی که کلیسای ارتودوکس روسیه حتی (مراسم) احیای معنوی خود را تحت نظارت سلطان تزارالکسیس (حاکم) پایتخت و سرژیوس از رادونژ برگزار می‌کرد.
برای کلیسای ارتودوکس و بیشتر سلاطین روسی، جنگجویان صلیبی متعصب، به نظر می‌رسید تهدید بزرگ‌تری برای روال زندگی روس‌ها باشد تا برای مغول‌ها. دراواسط قرن سیزدهم، حاکم منتخب نوگورود، الکساندر نوسکی در نتیجه فتوحات بزرگ خود علیه سرداران تیوتونی و سوئدی‌ها به مقام قهرمانی دست یافت. الکساندر حمایت و مساعدت مغول‌ها را در مبارزه با مهاجمان غربی به دست آورد، که امیدوار بودند طی حملات مغول‌ها از فروپاشی روسی سود ببرند، و می‌کوشیدند تا این قلمرو را به چنگ آورده و روسیه را به کیش کاتولیک رمی متمایل سازند.
مغول‌ها به عنوان تاکتیک‌های نظامی و (مسائل) جا به جایی نفوذ خود را بر این نواحی از روسیه محدود کردند. روسیه مسکویت تحت اشغال مغول‌ها، شبکه پست جاده‌ای، آمار، نظام مالی، و سازمان نظامی خود را نیز توسعه دادند. نفوذ (مغول‌ها) را دربخش شرقی روسیه تا قرن هفدهم به قوت خود باقی ماند، زمانی که حکام روسی تلاش محسوسی را برای غربی کردن کشور خود انجام می‌دادند.

• پیدایش مسکو
دانیل الکساندروویچ، کوچک‌ترین پسر الکساندر نوسکی، که حکومت در مسکو را پایه‌گذاری نمود (که طبق رسم غربی Muscovy نامیده می‌شود)، در نهایت از سوی تاتارها از روسیه تبعید گردید. به دلیل جایگاه مناسب این شهر در کنار سیستم مرکزی رودخانه روسیه و احاطه شدن توسط جنگل‌ها و تالاب‌های محافظت شده، در ابتدا تنها تیول ولادیمیر بود اما به زودی موقعیت مرکزی خود را پیدا کرد. عامل اصلی ارتقاء مسکو، همکاری حکام آن با مافوق‌های مغولی خود بود، که به آن‌ها عنوان سلطان بزرگ اعطا می‌گردید و به عنوان نمایندگان مغول‌ها به جمع‌آوری باج و خراج از قلمروهای تحت نفوذ روسیه می‌پرداختند. موقعیت اجتماعی این قلمرو زمانی بیشتر تقویت گردید که آن تبدیل به مرکز کلیسای ارتودوکس شد. رئیس آن مرکز، در سال ۱۲۹۹ از کییف به ولادیمیر گریخت، و چند سال بعد مراکز دائمی کلیسا را در مسکو تأسیس نمود.
تا اواسط قرن ۱۴، قدرت مغول‌ها رو به تنزل نهاد، و سلاطین بزرگ (روسی) احساس کردند می‌توانند علناً مخالفت خود را نسبت به سیطره (یوغ) مغول‌ها نشان دهند. در سال ۱۳۸۰، کولیکوفو در کنار رود دن، خان مغول را شکست داد، و اگرچه این پیروزی حاصل از یک مبارزه سخت به حکومت تاتارها در روسیه پایان نداد، اما اعتبار و وجهه بزرگی برای سلطان بزرگ به همراه داشت. پایه قدرت روسیه هم‌اکنون محکم شده بود، و تا اواسط قرن چهاردهم، قلمرو آن تا حدود زیادی در اثر خرید و فروش (تجارت)، جنگ، و ازدواج گسترش یافت.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
• ایوان سوم، کبیر

در قرن ۱۵، سلاطین بزرگ روسیه در سرزمین‌های آن گردآمدند تا جمعیت و ثروت تحت نفوذ خود را افزایش دهند. موفقترین عامل این فرایند، ایوان سوم، ملقب به کبیر ۱۴۶۲- ۱۵۰۵ بود که وی کشور ملی روسیه را پایه‌گذاری نمود. هنگامی که او به سلطنت رسید، کشورش از ایالت آمریکایی ویرجینیای غربی امروز کوچک‌تر بود. ایوان با رقیب قدرتمند خود دوک بزرگ لیتوانی رقابت کرد، تا کنترل برخی از نواحی نیمه مستقل قلمرو علیا و حوزه‌های آبگیر رود دنیپر و رود اوکا را به دست آورد. از طریق نقض پیمان‌های برخی از سلاطین، کشمکش‌های مرزی، و جنگ طولانی با جمهوری نوگورود، ایوان توانست نوگورود و تیور را به همدیگر الحاق نماید. در نتیجه در دوران حکومت وی، وسعت مسکو سه برابر شد. طی درگیری وی با پسکف، راهبی به نام Filofei به ایوان سوم نامه‌ای نوشت، و در آن پیش‌بینی نمود که قلمرو بعدی وی Third Rome خواهد بود.
ایوان به عنوان (حاکم) معاصر با تئودور و دیگر سلاطین جدید دیگر در غرب اروپا، اقتدار خود را نسبت به تمامی سلاطین و بزرگان روسیه اعلام نمود، و با خودداری از پرداخت باج به تاتارها، او با دست زدن به حملات مکرر راه را برای شکست کامل مغولان اردوی زرین رو به زوال هموار ساخت، که هم اینک به خان‌ها و ارتش‌های متعددی تقسیم شده بودند. ایوان و جانشینان وی در پی حفاظت از مرزهای جنوبی تحت سیطره خود دربرابر حملات تاتارهای کریمه و لشکرهای دیگر بودند. جهت دستیابی به این هدف، آن‌ها احداث ساختاری از یک سد بزرگ کمربندی را بر عهده گرفتند و آن را به اربابان و بزرگان اعطا نمودند که خود را متعهد به خدمت به نظام (لشکر دولتی) می‌دانستند. این سیستم اربابی مبنایی برای تشکیل ارتش سواره نظام گردید.
به این طریق، انسجام داخلی با گسترش خارجی سرزمین (روسیه) همراه شد. تا قرن شانزدهم، حکام روسی کل سرزمین روسیه را یک دارایی اشتراکی برای خود محسوب می‌نمودند. شماری از سلاطین نیمه مستقل هنوز نسبت به برخی از سرزمین‌های خاص داعیه (مالکیت) داشتند، اما ایوان سوم این حکام فرعی را وادار نمود تا حکومت سلطان بزرگ روسیه را به رسمیت شناسند و فرزندان او را به عنوان حاکمان بی چون و چرا برای کنترل امور نظامی، قانونی و خارجی بدانند. تدریجاً، سلطان شهر مسکو به یک حاکم قدرتمند و خودکامه به نام تزار تبدیل شد. اولین حاکم مسکو تحت عنوان تزار، ایوان چهارم بود.

• ایوان چهارم (ملقب به) ایوان مخوف

توسعه قدرت‌های خودکامه استبدادی درطی دوره زمامداری ایوان چهارم، ۱۵۴۷-۱۵۸۴ به اوج خود رسید، وی که به نام «Ivan Grozny» به معنای ایوان جدی یا ایوان مخوف معروف بود، وی جایگاه سلطنت را تا درجه بی‌سابقه‌ای تقویت نمود، چراکه او به‌طور بیرحمانه‌ای نجیب‌زادگان را به انقیاد کشید و با جزئی‌ترین انگیزه‌ها، آن‌ها را تبعید یا اعدام می‌نمود. با این وجود، ایوان یک دولتمرد آینده نگر بود که دستورالعمل‌های قانونی جدیدی را رواج داد، و اصول اخلاقی (خاصی) روحانیون کلیسا را اصلاح نمود، و روابط سـ*ـیاسی و تجاری با کشورهای پایین دستی و انگلستان برقرار نمود. اگرچه نبرد لیونیا ی او برای کنترل سواحل بالتیک در نهایت به شکستی گزاف منجر شد، اما ایوان توانست خان نشینان کازان، آستراخان، و سیبری را با همدیگر یکپارچه سازد. از طریق این فتوحات، جمعیت قابل توجهی از تاتارهای مسلمان به وجود آمدند و این سرزمین تبدیل به یک کشور چند نژادی و چند مذهبی شد. همچنین، در حدود همین دوره بود که خانواده تجاری استروگانف شرکتی را تأسیس نمود که مقر آن در نواحی اورال قرار داشت، و کازاکهایی را اجیر نمود تا منطقه سیبری را استعمار نمایند.

• دوره گرفتاری‌ها

مرگ پسر بدون فرزند ایوان فئودور اول در پی جنگ‌های داخلی و مداخله بیگانگان، به عنوان دوره گرفتاریها (۱۳–۱۶۰۶) شناخته شده‌است. خودکامگی موجب تداوم دوره گرفتاریها و حکومت تزارهای ضعیف یا فاسد به دلیل تقویت دیوان سالاری در حکومت مرکزی گردید. بدون توجه به مشروعیت حکومت یا به دلیل دودستگی در کنترل (تـ*ـخت) حکومت، مأموران دولتی به کارخود ادامه دادند. مشاجرات پیرامون جانشینی (حکومت) در دوره گرفتاریها سبب از دست رفتن بیشتر حوزه قلمرو روسیه در نواحی همسود لهستانی-لیتوانی و سوئد درطی درگیری‌هایی همچون دیمیتریادز و جنگ اینگری گردید.

• رومانف‌ها

دوره گرفتاری‌ها در سال ۱۶۱۲ به سر رسید، زمانی که یک ارتش داوطلب وطن‌دوست، لهستانی‌ها را از کاخ کرملین روسیه و Zemsky Sobor اخراج نمودند که مرکب از نمایندگان ۵۰۰ شهر و حتی برخی از رعایا بودند تا میخائیل رومانف پسر جوان پدر روحانی فیلارت را برای حکومت انتخاب نمایند. سلسله رومانف تا سال ۱۹۱۷ بر روسیه حکومت نمودند.
وظیفه فوری سلسله جدید حفظ آرامش و صلح بود. بخت با روسیه یار بود، چراکه دشمنان اصلی آن یعنی همسود لهستان-لیتوانی و سوئد گرفتار درگیری تلخی با یکدیگر بودند، که این فرصت را برای مسکو فراهم ساخت تا در سال ۱۶۱۷۷ با سوئد پیمان صلح منعقد سازد و در سال ۱۶۱۹ با همسود لهستان-لیتوانی پیمان آتش‌بس امضا نماید. بازیابی سرزمین‌های از دست رفته از اواسط قرن ۱۷ آغاز شد، زمانی که قیام خملنیتسکی از قزاقان اوکراینی با هدف جنگ لهستان- روسیه برپاشد. پیمان (حاصله) آندروسوفو در سال (۱۶۶۷۷) دستاوردهای عمده‌ای را به دنبال داشت، از جمله اسمولنسک، کییف و بخش شرقی اوکراین. علاوه بر خطری که بیشتر در جنگ داخلی متوجه املاک می‌شود، نجیب‌زادگان و اشراف بزرگ با حکام اولیه رومانف همکاری می‌نمودند تا بتوانند به امر تمرکز دیوانسالارانه خاتمه دهند. از این‌رو، اصولاً دولت در امور نظامی نیازمند خدمت از سوی دو گروه بزرگان قدیم و جدید بود. درعوض تزارها به اشراف اجازه می‌دادند تا به امر به خدمت‌گیری رعایا بپردازند.
در قرن پیشین، حکومت حقوق رعایا را به جابجایی از نزد یک ارباب (ملاک) به ارباب (ملاک) دیگری محدود ساخت. به این ترتیب هم‌اکنون حکومت رعایای فراری را طبق قانون ارباب و رعیت به‌طور کامل به آواره شدن محکوم می‌کرد. اربابان زمین اختیار تام داشتند تا رعایا را بدون دادن زمین به آن‌ها اخراج نموده یا به ملاکان دیگر انتقال دهند. بار طاقت فرسای دادن مالیات هردو گروه حکومت و بزرگان بر دوش رعایای بود که میزان پرداخت آن ۱۰۰برابر از نرخ مالیات دراواسط قرن ۱۷ که یک قرن پیش از آن بوده، بیشتر بود. علاوه براین، ارزیابی مالیات تجار و صنعتگران طبقه متوسط همچون رعایا بود، و جابجائی محل اقامت برای آن‌ها ممنوع شده بود. کلیه قشرها مردم مجبور بودند تا عوارض نظامی و مالیات خاص دیگری را بپردازند. تحت چنین شرایطی، آشوب‌های رعیتی فراگیر شد و حتی شهروندان مسکو علیه رومانف‌ها در طی شورش مس، شورش نمک، قیام ۱۶۸۲ در مسکو به پا خواستند. تا این زمان بزرگ‌ترین قیام رعیتی در قاره اروپا در قرن هفدهم در سال ۱۶۶۷۷ درگرفت. قزاق‌ها به عنوان ساکنان آزاد جنوب روسیه نسبت به تمرکز فزاینده حکومت واکنش نشان دادند، و رعایا نیز با گریختن از نزد اربابان خود به شورشیان ملحق شدند. رهبر قزاق‌ها، استنکا رازین، هواداران خود را از رود ولگا گذراند، و رعایا را به قیام تـحـریـک نمود، و حکومت قزاق‌ها را جایگزین دولت‌های محلی نمود. بالاخره ارتش تزاری نیروهای وی را در سال ۱۶۷۰سرکوب نمود، و یکسال بعد او دستگیر و گردن زده شد. اما در کمتر از نیم قرن بعد، نهایتاً آشوب‌های گروه‌های نظامی در غائله آستراخان نیز فرونشانده شدند.

• امپراتوری روسیه

ایوان چهارم سرزمین‌های تاتاری کازان (۸۴–۱۵۳۳) و آستراخان (۱۵۶۶) را فتح نمود، و کنترل رود ولگا تا دریای خزر را به دست آورد. علاوه براین، از دهه ۱۵۸۰۰، روس‌ها را به دلیل تجارت خز عمیقاً از طریق ناحیه اورال به سوی صربستان کشاند. پتر کبیر برای دستیابی به دریچه‌ای به سوی غرب متمرکز شد، و در سال ۱۷۲۱۱ ناحیه بالتیک را از سوئد غصب نمود. کاترین کبیر خان‌نشین تاتار کریمه را به بخش‌های به دست آمده از همسود لهستان- لیتوانی الحاق کرد. نیروهای روسی در (۵۴–۱۸۱۶) کازاک‌ها را مطیع خود ساختند، و کنترل روسیه را بر قفقاز کامل نمودند و خان نشین‌های آسیای مرکزی (۷۶–۱۸۶۵) را به آن الصاق کردند. چین حوزه آبگیر رود آمور و بخش‌هایی از سواحل اقیانوس آرام (در مکانی که ولادیووستوک در سال ۱۸۶۰۰در آن بنا نهاده شد) و نیز اجاره Lüshunkou را در سال ۱۸۹۸ به روسیه واگذار نمود.

• پتر کبیر

پتر اول کبیر (۱۷۲۵–۱۶۷۲)، خودگردانی را در روسیه انسجام بخشید و نقش عمده‌ای را در وارد نمودن روسیه به سیستم حکومتی اروپایی ایفاء نمود. در اثر اقدامات متعادل در حکومت مسکو در قرن ۱۴۴، تا زمان پتر روسیه به بزرگ‌ترین کشور جهان تبدیل شده بود. با وسعتی حدود سه برابر قاره اروپا، این کشور از سرزمین‌های انبوه بالتیک تا اقیانوس آرام امتداد می‌یافت. با استقرار در اولین مقر روسیه در اقیانوس آرام در اواسط قرن ۱۷۷، تسخیر مجدد کییف، و آرام‌سازی قبایل سیبری، بیشترین میزان توسعه روسیه در قرن هفدهم واقع شد. اما این سرزمین وسیع تنها ۱۴ میلیون نفر جمعیت داشت. زمین‌های کشت غلات که در پشت زمین‌های کشاورزی در غرب امتداد داشتند، تقریباً همه مردم را وادار به کشاورزی در آن‌ها نمود. تنها کسر اندکی از این جمعیت در این شهرها زندگی می‌نمودند. پتر عمیقاً تحت تأثیر فناوری، تولید تسلیحات و سیاستگذاری‌های پیشرفته غرب قرار گرفته بود. او به مطالعه تاکتیک‌ها و استحکامات غربی پرداخت، و ارتشی به استعداد ۳۰۰۰۰۰نفر براساس اهداف خود تشکیل داد که به صورت مادام العمر آن‌ها را به خدمت فراخواند. او در سال ۹۸–۱۶۹۷ اولین حاکم روسی بود که تاکنون از غرب دیدار نموده بود که درآنجا او و ملازمینش عمیقاً تحت تأثیر قرار گرفتند. در جشن بزرگداشت فتوحاتش، او علاوه بر تزار خود را امپراتور خواند و روسیه مسکوی در سال ۱۷۲۱۱ رسماً به امپراتوری روسیه تبدیل شد.
اولین اقدامات نظامی پتر به‌طور مستقیم علیه ترکان عثمانی صورت گرفت. سپس توجهش به سوی شمال معطوف گردید. پتر هنوز بندر دریایی ایمنی در شمال نداشت به استثنای آرچنگل در دریای سفید که اسکله در آن به مدت ۹ ماه از سال منجمد بود. (راه) دستیابی به بالتیک ازسوی سوئد مسدود شده بود که از سه طرف این ناحیه را در برمی‌گرفت. اشتیاق پتر به پنجره‌ای به سوی دریا وی را در سال ۱۶۹۹ برآن داشت تا اتحادی پنهانی با همسود لهستان-لیتوانی و دانمارک علیه سوئد برقرار نماید، که منجر به جنگ بزرگ شمال شد. در سال ۱۷۲۱۱ جنگ پایان یافت، زمانی که سوئد خسته از جنگ مجبور به صلح با روسیه شد. پتر به چهار ایالت در جنوب و شرق خلیج فنلاند دست یافت، و به این وسیله او به آرزوی دلخواه خود در این دریا رسید. در آنجا او پایتخت جدید روسیه سن پترزبورگ را بنا کرد، تا به عنوان پنجره‌ای باز به سوی اروپا جایگزین روسیه، مرکز قدیمی فرهنگی روسیه شود.
پتر حکومت را مجدداً با آخرین الگوهای غربی سازماندهی نمود، و روسیه را به شکل حکومت مطلقه درآورد. او مجلس دوما ی سابق اشراف (شورای اعیان) را جهت ایجاد شورای عالی کشوری، با نه عضو سنا جایگزین نمود. نواحی حومه نیز به ایالت‌ها و بخش‌های جدید تقسیم شدند. پیتر به مجلس سنا گفت که مأموریتشان جمع‌آوری عواید مالیات می‌باشد. درعوض در دوره زمامداری او عواید مالیاتی سه برابر شد. به عنوان بخشی از اصلاحات وی، کلیسای ارتودوکس تاحدودی با ساختار اداری کشور همراه شد و عملاً به عنوان یک ابزار حکومتی درآمد. پتر مقام سراسقفی را منسوخ نمود و به جای آن یک مرجع اشتراکی تحت عنوان شورای کلیسا قرارداد که ریاست آن بر عهده یک مقام عادی دولتی بود. پتر کلیه آثار حکومت‌های خودگردان محلی را از بین برد، و بر لزوم تداوم و تشدید ارائه خدمات دولتی برای تمامی اعیان به جانشینان خود تأکید نمود.
پتر در سال ۱۷۲۵ درگذشت، درحالی که جانشینی نامشخص و یک قلمرو تهی از خود برجای گذارد. زمامداری او پرسش‌هایی را دربارهٔ اکراه روسیه درقبال رابـطـه با غرب، و تناسب اصلاحات یادشده مطرح نمود، و نیز مشکلات اساسی دیگری که پیش روی بسیاری از حاکمان جانشین وی قرار گرفته‌است. با این وجود، او مبانی ایجاد یک کشور نوین را در روسیه پایه‌گذاری نموده بود.

حکومت امپراتوری (۱۸۲۵–۱۷۲۵)

تقریباً ۴۰سال باید می‌گذشت پیش از آنکه یک حاکم نسبتاً جاه طلب و بیرحم بر تـ*ـخت حکومت روسیه ظاهر شود. کاترین دوم کبیر، اولین شاهزاده ژرمنی بود که از نسل ژرمن‌ها با یک پادشاه روسی ازدواج نموده بود. کاترین که او را فردی سبک‌مغز بی‌کفایت می‌دانست، به‌طوری ماهرانه اجازه داد تا وی به قتل برسد. اعلام شد که او از سکته مغزی مرده‌است، بنابراین وی در سال ۱۷۶۲ به حکومت رسید.
کاترین به قیام اعیان روسی که پس از مرگ پتر کبیر آغاز شده بود، کمک نمود. کاترین خدمت نظامی را برای اشراف ممنوع کرد، و با واگذار کردن امور حکومتی در ایالات، آن‌ها را بیشتر شادمان ساخت. کاترین نظارت‌های سـ*ـیاسی روسیه را بر همسود لهستان-لیتوانی گسترش داد و اقداماتی را انجام داد از جمله حمایت از فدراسیون تارگویکا، اگرچه هزینه اقدامات وی، و در راس آن‌ها نظام اجتماعی ظالمانه‌ای بود که رعایای ملاکان را ملزم می‌نمود تقریباً تمام وقت خود را برای کار بر روی املاک اربابان خود سپری نمایند، سبب قیام عمده رعایا در سال ۱۷۷۳ شد، پس از آنکه وی فروش رعایا را مجزا از زمین قانونی نمود. شورشیان با الهام از یک فرد قزاق دیگر به نام پوگاچف که قاطعانه فریاد زده بود اربابان را دار بزنید! پیش از آنکه به شکلی بیرحمانه سرکوب شوند، تهدید کرده بودند که مسکو را تصرف خواهند نمود. کاترین دستور داد تا پوگاچف را اعدام نموده و بدنش را در میدان سرخ شقه کردند، اما تفکر انقلاب با تعقیب او و جانشینانش تداوم یافت.
به هنگام سرکوب رعایای روسی، کاترین به شکلی موفقیت‌آمیز جنگی را علیه امپراتوری روبه زوال عثمانی به راه انداخت مرزهای جنوبی روسیه را تا دریای سیاه گسترش داد. سپس با اتحاد با حکام اتریش و پروسیا، طی دوره تجزیه لهستان، او با سرزمین‌های اوکراین و بلاروس در همسود لهستان–لیتوانی همکاری نمود، که با این عمل سرزمین روسیه از سمت غرب تا مرکز اروپا پیش می‌رفت. تا زمان مرگش در سال ۱۷۹۶، سـ*ـیاست توسعه طلبی وی، روسیه را به قدرت اصلی اروپا مبدل ساخته بود. این امر توسط الکساندر اول با غصب فنلاند از پادشاهی ضعیف شده سوئد در سال ۱۸۰۹ وبیسارابیا از عثمانی‌ها در سال ۱۸۱۲ ادامه یافت.
ناپلئون گام اشتباهی را برداشت زمانی که پس از گفتگو با تزار الکساندر اول، حمله به قلمرو تزاری را در سال ۱۸۱۲۲ ترتیب داد. این مبارزه یک فاجعه بود. با وجود آن که ارتش عظیم ناپلئون به سوی روسیه عزیمت نمود، اما راهبرد زمین سوخته روس‌ها نگذاشت تا مهاجمان از این کشور جان سالم به در برند. در هوای به شدت سرد روسیه، هزاران نفر از سربازان فرانسوی توسط مبارزان چریک روستایی غافلگیر و کشته شدند. زمانی که نیروهای فرانسوی عقب‌نشینی کردند، روس‌ها آن‌ها را تا مرکز و غرب اروپا و دروازه‌های شهر پاریس تعقیب نمودند. پس از آنکه نیروهای روسی و متحدینشان فرانسه را شکست دادند، الکساندر به عنوان منجی اروپا شناخته شد و بر ترسیم دوباره نقشه اروپا در سال ۱۸۱۵ در کنگره وین نظارت نمود، که وی را پادشاه کنگره لهستان می‌ساخت.
اگرچه امپراتوری روسیه در قرن بعدی نقش برجسته سـ*ـیاسی را ایفا نمود، و با شکست نیروهای فرانسه استحکام یافته بود، اما حفظ نظام رعیت داری جلوی پیشرفت اقتصادی را تا میزان قابل توجهی می‌گرفت. همچنان که رشد اقتصادی اروپای غربی در انقلاب صنعتی که در نیمه دوم قرن ۱۸۸ آغاز شده بود، شتاب می‌گرفت، روسیه با پدید آمدن مشکلات جدید برای امپراتوری به عنوان یک قدرت بزرگ، حتی از آن‌ها هم بیشتر عقب مانده بود.
روسیه امپراتوری از زمان شورش دسامبریست به بعد (۱۹۱۷–۱۸۲۵)
موقعیت اجتماعی روسیه به عنوان قدرتی بزرگ در اثر ناکارآمدی حکومت، انزوای مردم، و عقب ماندگی اقتصادی آن در هاله‌ای از ابهام قرار داشت. در پی شکست ناپلئون، الکساندر اول آماده شده بود تا راجع به اصلاحات در قانون اساسی بحث کند، اما با وجود آنکه شماری از این اصلاحات ارائه شد، اما تلاشی برای انجام تغییرات تمام عیار در آن انجام نگرفت. این تزار بالنسبه آزادیخواه با برادر جوان‌ترش نیکلای اول (۱۸۵۵–۱۸۲۵۵) جایگزین شد، که در آغاز زمامداری خود با یک قیام مواجه شد. پیشینه این شورش در جنگ‌های ناپلئونی نهفته بود زمانی که شماری از افسران کارآزموده روسی در راستای مبارزات نظامی به اروپا سفر می‌کردند که درآنجا در مواجهه با لیبرالیسم اروپای غربی، درطی بازگشت آن‌ها به دنبال تغییر روسیه با حکومت خودکامه بودند. این امر موجب بروز شورش دسامبریست در (دسامبر۱۸۲۵۵) شد، که هدف این تشکیلات کوچک اشراف آزادیخواه و افسران نظامی این بود که می‌خواستند برادر نیکلای را به عنوان پادشاه مشروطه در روسیه نصب کنند. این شورش به سادگی سرکوب شد، و سبب شد که نیکلای از برنامه غربی‌سازی پتر کبیر و قهرمان با این اصل فاصله بگیرد. خودگردانی درستی، و احترام به مردم پس از آنکه در سال ۱۸۰۲، لشکرهای روسی گرجستان متحد را تصرف نمودند، با کشور ایران بر سر کنترل آذربایجان درگیر شدند و مشغول جنگ قفقاز با ساکنان کوهستان شدند که به مدت بیش از نیم قرن به آن‌ها تحمیل شد. تزارهای روسی همچنین مجبور شدند به ناآرامی ایجاد شده در نواحی تازه تسخیر شده از همسود لهستان–لیتوانی بپردازند که مردم آن نقاط به دلیل نارضایتی از عدم استقلال خود، دو شورش مسلحانه را برپا نموده بودند. در نتیجه سـ*ـیاست‌های ابتدایی میانه‌روی روسیه موجب خودکامگی فزاینده‌ای در آنجا شده بود.

• اختلافات ایدئولوژیک و واکنش

تلافی جویی خشونت‌باری که در برابر شورش چهاردهم دسامبر صورت گرفت، این روز را درخاطره نهضت‌های انقلابی پس از آن برای مدتی طولانی حفظ نمود. به منظور سرکوب بیشتر این شورش‌ها، مدارس و دانشگاه‌ها تحت نظارت مستمر قرار گرفتند و مطالب (خاص) رسمی درسی برای دانشجویان تدوین گردید. پلیس‌های مخفی در تمام نقاط مستقر شدند. نیروهای به اصطلاح انقلابی به سیبری تبعید شدند و در زمان حکومت نیکلای اول، صدها هزار نفر از این افراد به ناحیه کاتورگا در سیبری اعزام شدند. در این جایگاه میخائیل باکونین به عنوان پدر هرج و مرج شناخته می‌شد. او در سال ۱۸۴۲، روسیه را به مقصد اروپای غربی ترک نمود، که در آنجا او در جنبشی سوسیالیستی فعال گردید. پس از شرکت در قیام (ماه) می‌شهر درسدن (آلمان) در سال ۱۸۴۹۹، به زندان افتاد و به سیبری منتقل شد، و سرانجام از آنجا فرار کرد و رهسپار اروپا شد. با وجود اختلافات عمده ایدئولوژیکی و تاکتیکی، او عملاً به نیروهای کارل مارکس پیوست. نظریات مختلف اجتماعی از سوی افراد روسی افراطی (رادیکال) همچون الکساندر هرتسن و پطر کروپوتکین مطرح می‌گردید.
پرسش راجع به جهت‌گیری روسیه، نیروی محرکه خود را از زمانی که برنامه غربی‌سازی پتر کبیر مطرح شد، به دست آورده بود. برخی از این تقلیدهای اروپایی خوشایند بودند درحالی که برخی دیگر در غرب هم مردود شناخته شده بودند و آن‌ها می‌خواستند به سنت‌های قدیمی در گذشته بازگردند. طرفداران نژاد اسلاو، با رویه اخیر سرستیز و جنگ داشتند و (عادات) روبه زوال غربی را تحقیر می‌نمودند. طرفداران اسلاوها مخالف با دیوانسالاری بودند، و اشتراک گرایی قرون وسطائی روسی را در آرامش یا اوبشچینا را بر فردگرایی غرب ترجیح می‌دادند.

• الکساندر دوم

نیکولاس تزار در حالی درگذشت که فلسفه (تفکر) وی مورد بحث بود. یک سال قبل، روسیه در جنگ کریمه شرکت نمود که این زدو خورد درابتدا در کریمه درگرفته بود. چون روسیه نقش مهمی را در شکست ناپلئون ایفا نموده بود، به عنوان یک کشور شکست ناپذیر از لحاظ نظامی فرض می‌شد، اما زمانی که به جنگ باائتلاف نیروهای توانمند اروپایی پرداخت، ورق برگشت و متحمل خسارات فراوانی در عرصه‌های خشکی و دریایی شد که زوال و ضعف رژیم تزار نیکولاس را نشان می‌داد.

• الکساندر سوم

تزار روسیه از ۱۳ مارس ۱۸۸۱ تا هنگام مرگش در ۱۸۹۴ بود. وی سـ*ـیاست یهودستیزانه‌ای داشت و انجام برخی مشاغل را برای یهودیان محدود کرد. وی همچنین ضداصلاحات بود.


تاریخ روسیه

 

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,202
امتیاز واکنش
12,617
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
° نهیلیسم

دردهه ۱۸۶۰، جنبشی تحت عنوان نهیلیسم در روسیه گسترش یافت. مدت زمانی بود که بسیاری از آزادیخواهان روسی به دلیل بحث‌های پوچ خود با روشنفکران ناخشنود بودند. نهیلیست‌ها تمامی ملاک‌های قدیمی را زیر سؤال بردند، و با استقلال فردی مبارزه نموده، و دستگاه حکومت روسیه را شگفت‌زده ساختند. نهیلیست‌ها درابتدا تلاش نمودند تا اشرافی‌گرائی را به عاملی برای اصلاحات تبدیل نمایند. زمانی که در آن نقطه ناکام ماندند، به طبقه رعایا رونمودند. مبارزه آن‌ها در حرکت به سوی مردم تحت عنوان نهضت ناردونیک شناخته می‌شود.
در حالی که نهضت ناردونیک در حال شتابگیری بود، دولت روسیه به سوی ریشه کنی آن حرکت می‌نمود. در پاسخ به واکنش فزاینده دولت، شاخه رادیکال ناردونیک‌ها، از تروریسم حمایت کرده و آن را پیاده می‌ساخت. مسئولین برجسته (دولتی) یکی پس از دیگری یا مورد سوء قصد قرار گرفته یا طی بمب‌گذاری کشته می‌شدند. نهایتاً پس از تلاش‌های مکرر، الکساندر دوم در سال ۱۸۸۱ ترور شد، و این در اوایل روزهایی بود که او پیشنهادی را مبنی برایجاد یک مجمع از نمایندگانی را می‌پذیرفت که به طراحی اصلاحاتی جدید علاوه بر لغو قانون رعیت‌داری می‌پرداختند تا چاره‌ای برای تقاضاهای انقلابی بیابند.
• استبداد و واکنش نسبت به حکومت الکساندر سوم
تزار جدید الکساندر سوم (۱۸۹۱–۱۸۸۱) بر خلاف پدرش، سراسر حکومت وی نوعی ارتجاع پایدار نسبت به اصل نیکلای اول تحت عنوان خودگردانی، درستی، و احترام به مردم بود. الکساندر سوم به عنوان یک طرفدار متعهد اسلاوها، معتقد بود که روسیه تنها در صورتی می‌تواند خود را از آشوب نجات دهد که جلوی اثرات مخرب اروپای غربی را بگیرد. در دوره زمامداری او، روسیه پیمان اتحاد با جمهوری فرانسه را منعقد ساخت تا قدرت فزاینده آلمان را مهار نماید، فتوحات خود را در آسیای میانه تکمیل نموده و امتیازات مهم ارضی و بازرگانی خود را از چین بگیرد.
نافذترین مشاور تزار کنستانتین پتروویچ پوبدونوتسف، معلم سرخانه الکساندر سوم و پسرش نیکلای، و مأمور شورای کلیسا از سال ۱۸۸۰ تا ۱۸۹۵ بود. او به شاگردان سلطنتی خود آموخت که از آزادی بیان و مطبوعات بهراسند و از مردم سالاری، قانون اساسی، و نظام پارلمانی متنفر باشند. تحت تعالیم پوبدونوتسف، انقلابیون سرکوب شدند و سـ*ـیاست روسی کردن کشور در سراسر روسیه اجرا گردید.
• نیکلای دوم و یک نهضت انقلابی جدید
نیکلای دوم (۱۹۱۷–۱۸۹۴) پسر الکساندر جانشین وی شد. انقلاب صنعتی که آغاز شد تأثیر به سزایی بر روسیه گذاشت، و نیروهای اجتماعی را پدیدآورد که بعدها به براندازی تزاریسم منجر گردید.
عناصر آزادیخواه در میان سرمایه داران صنعتی و اشراف، به اصلاحات اجتماعی صلح‌آمیز و سلطنت مشروطه مایل بودند که دموکرات‌های مشروطه خواه یا) کادت‌ها (را تشکیل می‌داد. انقلابیون جامعه گرا (سوسیال رولوسیونرها) سنت ناردونیک را باهم ادغام کرده بودند و از توزیع زمین بین افرادی که واقعاً بر روی آن کار می‌کردند- رعایا- حمایت می‌کردند. گروه رادیکال دیگر سوسیال دموکرات‌ها بودند که در واقع نمایندگان مارکسیسم در روسیه محسوب می‌شدند. با جمع کردن پشتیبانی از سوی روشنفکران رادیکال و طبقه کارگر شهرنشین، آن‌ها از انقلاب اجتماعی، اقتصادی و سـ*ـیاسی حمایت می‌نمودند.
در سال ۱۹۰۳ حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه به دو جناح تقسیم شد: بلشویک‌های رادیکال به رهبری لنین، و منشویک‌های میانه‌رو به ریاست یولی مارتف، دوست سابق لنین. منشویک‌ها بر این عقیده بودند که سوسیالیسم روسیه تدریجاً و با آرامش رشد خواهد نمود. بلشویک‌های تحت ریاست ولادیمیر لنین، از تشکیل یک گروه منتخب از انقلابیون حرفه‌ای حمایت می‌نمودند که مقید به یک نظام حزبی قوی بود تا به عنوان گروه پیشگامان طبقه کارگر برای کسب قدرت عمل کند و یک جمهوری دموکراتیک کارگری جایگزین رژیم تزاریسم شود.

° انقلاب ۱۹۰۵ روسیه

عملکرد فاجعه بار نیروهای مسلح روسی در جنگ روسیه- ژاپن در سال‌های (۱۹۰۵–۱۹۰۴) ضربه‌ای عمده به رژیم تزاری وارد نمود و ناآرامی را در آن کشور افزایش داد. در ژانویه ۱۹۰۵، واقعه‌ای تحت عنوان یکشنبه خونین زمانی رخ داد که کشیشی (پدر گاپون) جمعیت کثیری را به سوی کاخ زمستانی در سن پترزبورگ هدایت نمود تا عریضه‌ای را به تزار نیکلای رومانف دوم ارائه نماید. زمانی که جمعیت به قصر رسیدند، سربازان به سوی آن‌ها آتش گشودند و صدها نفر را به قتل رساندند. توده‌های مردم چنان از این کشتار به خشم آمدند که با برقرار کردن اعتصابی عمومی خواستار جمهوری شدند. این نشانگر آغاز انقلاب روسیه سال ۱۹۰۵۵ بود. شوراهای کارگران در بیشتر شهرها به وجود آمدند تا فعالیت‌های انقلابی را هدایت نمایند. روسیه فلج شد و حکومت نیز ناکام ماند. در اکتبر ۱۹۰۵۵، تزار نیکلای روما نف با بی میلی بیانیه اکتبر معروف را صادر نمود که ایجاد دومای ملی (مجلس قانونگذاری) را بدون هیچگونه تغییری تأیید می‌نمود. حق رأی در آن توسعه می‌یافت و هیچ قانونی بدون تصویب از سوی دوما نمی‌توانست به مرحله اجرا درآید. میانه‌روها راضی شدند، اما سوسیال دموکرات‌ها این امتیازات را ناکافی می‌دانستند و به همین دلیل اعتصابات جدیدی را سازماندهی نمودند. تا سال ۱۹۰۵، بین اصلاح طلبان تفرقه وجود داشت و تنها برای مدتی کوتاه موقعیت تزار نیکلای رومانف تقویت شد.

° روسیه در جنگ جهانی اول

در اوت ۱۹۱۴ روسیه وارد جنگ جهانی اول می‌شود. نخست فقط بلشویک‌ها مخالف جنگ هستند اما شکست‌های روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل می‌رساند.
تزار نیکلای رومانف دوم و هوادارانش با اشتیاق و „حس میهن‌پرستی“ وارد جنگ جهانی اول شدند، تا به دفاع از رفقای اسلاوی ارتودوکس روسیه، “صرب‌ها“، در میدان اصلی مبارزه بپردازند. در اوت ۱۹۱۴، ارتش روسیه وارد آلمان شد تا از نیروهای فرانسوی پشتیبانی کند. اما ضعف در اقتصاد روسیه و بی‌کفایتی و فساد دولت آن تنها برای مدت زمان کوتاهی در زیر پوستین ملی‌گرایی دوآتشه پنهان ماند. اما عقب‌نشینی‌های نظامی و بی‌کفایتی حکومت، به زودی بیشتر مردم را در روسیه ناراحت نمود و کنترل آلمان بر دریای بالتیک و نظارت آلمان- عثمانی بر دریای سیاه دست روسیه را از بیشتر منابع خارجی و بازارهای بالقوه قطع نمود.
از اواسط سال ۱۹۱۵، تأثیر جنگ و „حس میهن‌پرستی“ در حال تحلیل رفتن بود. کمبود منبع غذا و سوخت وجود داشت، تعداد مجروحان سرسام‌آور بود و تورم در حال فزونی بود. اعتصابات در میان کارگران کم درآمد کارخانه‌ها و رعایا افزایش یافته بود که بی‌وقفه خواستار اصلاحات ارضی بودند. ضمناً، بی‌اعتمادی عامه به رژیم از طریق یک منبع کم سواد پنهانی (گریگوری راسپوتین) منتشر می‌شد که نفوذ سـ*ـیاسی فراوانی درمیان حکومت (وقت) داشت. ترور او در اواخر سال ۱۹۱۶ به این رسوائی پایان داد اما نتوانست وجهه از دست رفته حکومت استبدادی را حفظ کند.

° انقلاب ۱۹۰۵ روسیه

عملکرد فاجعه بار نیروهای مسلح روسی در جنگ روسیه- ژاپن در سال‌های (۱۹۰۵–۱۹۰۴) ضربه‌ای عمده به رژیم تزاری وارد نمود و ناآرامی را در آن کشور افزایش داد. در ژانویه ۱۹۰۵، واقعه‌ای تحت عنوان یکشنبه خونین زمانی رخ داد که کشیشی (پدر گاپون) جمعیت کثیری را به سوی کاخ زمستانی در سن پترزبورگ هدایت نمود تا عریضه‌ای را به تزار نیکلای رومانف دوم ارائه نماید. زمانی که جمعیت به قصر رسیدند، سربازان به سوی آن‌ها آتش گشودند و صدها نفر را به قتل رساندند. توده‌های مردم چنان از این کشتار به خشم آمدند که با برقرار کردن اعتصابی عمومی خواستار جمهوری شدند. این نشانگر آغاز انقلاب روسیه سال ۱۹۰۵۵ بود. شوراهای کارگران در بیشتر شهرها به وجود آمدند تا فعالیت‌های انقلابی را هدایت نمایند. روسیه فلج شد و حکومت نیز ناکام ماند. در اکتبر ۱۹۰۵۵، تزار نیکلای روما نف با بی میلی بیانیه اکتبر معروف را صادر نمود که ایجاد دومای ملی (مجلس قانونگذاری) را بدون هیچگونه تغییری تأیید می‌نمود. حق رأی در آن توسعه می‌یافت و هیچ قانونی بدون تصویب از سوی دوما نمی‌توانست به مرحله اجرا درآید. میانه‌روها راضی شدند، اما سوسیال دموکرات‌ها این امتیازات را ناکافی می‌دانستند و به همین دلیل اعتصابات جدیدی را سازماندهی نمودند. تا سال ۱۹۰۵، بین اصلاح طلبان تفرقه وجود داشت و تنها برای مدتی کوتاه موقعیت تزار نیکلای رومانف تقویت شد.

° روسیه در جنگ جهانی اول

در اوت ۱۹۱۴ روسیه وارد جنگ جهانی اول می‌شود. نخست فقط بلشویک‌ها مخالف جنگ هستند اما شکست‌های روسیه حامیان سلطنت تزار را به حداقل می‌رساند.
تزار نیکلای رومانف دوم و هوادارانش با اشتیاق و „حس میهن‌پرستی“ وارد جنگ جهانی اول شدند، تا به دفاع از رفقای اسلاوی ارتودوکس روسیه، “صرب‌ها“، در میدان اصلی مبارزه بپردازند. در اوت ۱۹۱۴، ارتش روسیه وارد آلمان شد تا از نیروهای فرانسوی پشتیبانی کند. اما ضعف در اقتصاد روسیه و بی‌کفایتی و فساد دولت آن تنها برای مدت زمان کوتاهی در زیر پوستین ملی‌گرایی دوآتشه پنهان ماند. اما عقب‌نشینی‌های نظامی و بی‌کفایتی حکومت، به زودی بیشتر مردم را در روسیه ناراحت نمود و کنترل آلمان بر دریای بالتیک و نظارت آلمان- عثمانی بر دریای سیاه دست روسیه را از بیشتر منابع خارجی و بازارهای بالقوه قطع نمود.
از اواسط سال ۱۹۱۵، تأثیر جنگ و „حس میهن‌پرستی“ در حال تحلیل رفتن بود. کمبود منبع غذا و سوخت وجود داشت، تعداد مجروحان سرسام‌آور بود و تورم در حال فزونی بود. اعتصابات در میان کارگران کم درآمد کارخانه‌ها و رعایا افزایش یافته بود که بی‌وقفه خواستار اصلاحات ارضی بودند. ضمناً، بی‌اعتمادی عامه به رژیم از طریق یک منبع کم سواد پنهانی (گریگوری راسپوتین) منتشر می‌شد که نفوذ سـ*ـیاسی فراوانی درمیان حکومت (وقت) داشت. ترور او در اواخر سال ۱۹۱۶ به این رسوائی پایان داد اما نتوانست وجهه از دست رفته حکومت استبدادی را حفظ کند.

° انقلاب ۱۹۱۷ روسیه

انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، جنبشی سـ*ـیاسی در روسیه بود که در سال ۱۹۱۷ با سرنگونی دولت موقت که بعد از حکومت تزارها به روی کار آمده بود به اوج خود رسید و به برپایی اتحاد شوروی که تا سال ۱۹۹۱ برقرار بود انجامید. این انقلاب در دو مرحله صورت گرفت: ابتدا انقلاب فوریه ۱۹۱۷ بود که تزار نیکلای دوم، آخرین تزار روسیه، را از سلطنت خلع کرد. این انقلاب پس از کمی کش و قوس دولت موقت، به رهبری الکساندر کرنسکی، را به قدرت رساند. دومین مرحله، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ است.
در سوم مارس ۱۹۱۷ اعتصابی در یک کارخانه در پتروگراد (نام سابق سن پترزبورگ) رخ داد. تقریباً طی یک هفته تمام کارگران در خیابان‌ها سرگردان شدند و جنگ خیابانی درگرفت. زمانی که تزار دوما را منحل نمود و به اعتصابگران دستور داد که به کار خود بازگردند، دستورهای وی موجب انقلاب فوریه ۱۹۱۷شد.

° انقلاب فوریه ۱۹۱۷ روسیه

دوما دستور انحلال را نپذیرفت، و اعتصابگران بدون اعتنا به رژیم جلسات دسته جمعی خود را برگزار کردند، و ارتش نیز علناً در کنار کارگران قرار گرفت. چند روز بعد دولت موقت به ریاست شاهزاده لفوف (لووف) و با تأیید دوما تشکیل شد. روز بعد تزار از حکومت کناره‌گیری نمود. ضمناً، سوسیالیست‌ها در پتروگراد یک شورای کارگران و نمایندگان از سربازان تشکیل دادند تا قدرتی را که از دوما سلب شده بود به آن بازگردانند.
در ماه جولای رئیس دولت موقت استعفاء داد و الکساندر کرنسکی جایگزین وی گردید که از او پیشروتر بود اما به حد کافی رادیکال نبود. در زمان حکومت کرنسکی، شوراها، سازمان خود را از طریق تأسیس شوراهای محلی در سراسر کشور گسترش دادند. کرنسکی مرتکب اشتباه مهلک ادامه درگیری روسیه در جنگ جهانی شد که برای توده‌های مردمی خوشایند و مطلوب نبود.
لنین، از تبعید سوئیس وارد روسیه شد و امیدوار بود با تلاش بتواند روسیه را از گردونه جنگ خارج سازد. ترن لنین که وارد ایستگاه شد، مورد استقبال هزاران رعیت، کارگر و سرباز قرار گرفت.

° انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه

دومین مرحله، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ است. پس از وقایعی تاریخی، شوراهای کارگران و سربازان کنترل دولت را در اکتبر ۱۹۱۷۷ به دست گرفتند و کرنسکی و دولت موقت او را به تبعید فرستادند، این وقایع به عنوان“ انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه “ مشهور گردید.
انقلاب اکتبر تحت نظارت حزب بلشویک و به رهبری لنین به پیش می‌رفت، قدرت را طی یک یورش نظامی همه‌جانبه به کاخ زمستانی سن پترزبورگ و سایر اماکن مهم از دولت موقت گرفت. در این انقلاب افراد بسیار کمی کشته شدند. در طول این انقلاب در شهرهای اصلی روسیه همانند مسکو و سن پترزبورگ رویدادهای تاریخی برجسته‌ای رخ دادند. انقلاب در مناطق روستایی و رعیتی نیز پابه‌پای مناطق شهری در حال پیشروی بود و دهقانان زمین‌ها را تصرف کرده و در حال توزیع مجدد آن در میان خود بودند.
بلشویک‌ها شورای کمیسرهای خلق را به وجود می‌آورند و لنین صدر شورا و تروتسکی کمیسر امور خارجه می‌شود. مسکو به تصرف بلشویک‌ها در می‌آید و دومین کنگره شوراها برگزار می‌شود. مالکیت خصوصی لغو و کلیه امور به شوراهای روستایی واگذار می‌شود. تمام زمین‌ها میان مردم تقسیم می‌شود. در ۱۹۱۸ بلشویک‌ها رسماً نامشان را به حزب کمونیست اتحاد شوروی تغییر می‌دهند.
لنین توانست دولت بلشویک‌ها را از مشکل جنگ جهانی با انعقاد عهدنامه برست-لیتوفسک با آلمان در سال ۱۹۱۸۸، برهاند که در آن بلشویک‌ها از هرگونه ادعایی نسبت به اراضی فنلاند، سرزمین‌های بالتیک، لهستان، بلاروس، اوکراین، و نیز قلمرو امپراتوری عثمانی چشم پوشی می‌نمودند.

° جنگ داخلی روسیه

از اواخر ۱۹۱۸ تا اواخر ۱۹۲۰ شوروی درگیر جنگ داخلی است. ارتش سرخ به رهبری تروتسکی با گاردهای سفید ضدانقلابی می‌جنگند. گروه قدرتمند ضدانقلابیون تحت عنوان جنبش سفیدها، شروع به سازماندهی جهت براندازی شوراهای نمودند. در عین حال کشورهای متحدین و متفقین (۲۲۲ کشور) لشکرهای اعزامی متعددی را به روسیه فرستادند تا از نیروهای ضد بلشویک حمایت نمایند. متفقین می‌ترسیدند که روس‌ها با آلمان به خاطر پیمان برست- لیتوفسک ساخت و پاخت نمایند؛ آن‌ها همچنین امیدوار بودند که روس‌های سفید بتوانند سلسله مبارزات خود را علیه آلمان تداوم بخشند.
در پائیز ۱۹۱۸ رژیم بلشویک‌ها در موقعیت خطرناکی قرار گرفت، و از سوی متحدین سابق روسیه و دشمنان داخلی مورد دشمنی قرار گرفت، و وارد درگیری پراکنده با جمهوریخواهان ملی‌گرا در بلاروس و اوکراین و نیروهای هرج و مرج طلب گردید.
در مقابله با این وضعیت اضطراری، دوره ارعاب در روسیه از طریق ارتش سرخ و (چکا) آغاز شد که همه دشمنان انقلاب را نابود ساخت. اما به دلیل اهداف متعالی، بلشویک‌ها نمی‌توانستند رضایت تمامی عناصر اجتماعی را کسب نمایند. آن‌ها در کنار دیگر موسسات تزاری، پلیس مخفی تزارها را نابود کردند، چراکه مورد نفرت تمامی دسته‌های سـ*ـیاسی بود، و برای تضمین بقای حکومت خود آن را با یک پلیس سـ*ـیاسی دیگر جایگزین نمودند.
تا سال ۱۹۲۰ هرگونه مقاومت گاردهای سفید سرکوب گردید، سربازان خارجی این کشور را تخلیه نمودند، و دولت‌های بلشویک در بلاروس، اوکراین و قفقاز تأسیس شد. در ۱۹۲۰ شوروی عملاً مسلط می‌شود.
همچنان که روسیه در باتلاق جنگ داخلی فرورفته بود، مرزهای لهستان و روسیه در جنگ و پیمان ورسای تعریف نشده بود و بیشتر در اثر جنگ داخلی دچار آشوب می‌گردید. جنگ لهستان- شوروی (۱۹۲۱–۱۹۱۹) با شکست ارتش سرخ پایان یافت، و نیز مرزهای بین شوروی و لهستان معلوم گردید.

° روسیه در جنگ جهانی دوم

روسیه در جنگ جهانی دوم به نبرد مسکو شناخته می‌شود. این نبرد در بازهٔ زمانی اکتبر ۱۹۴۱ تا ژانویه ۱۹۴۲ رخ‌داد. نیروهای آلمان از آغاز اکتبر، بولدوزر وار به مسکو یورش بردند و تقریباً تمام مقاومت ها و ضد حملات را در هم می‌شکستند؛ ولی از نوامبر به خصوص دسامبر معجزه ای رخ داد. هوا به‌طور ناگهانی و وحشتناک سرد و بورانی شد و یخبندان نیز آغاز شد.

° نظریه دومینو

از دهه ۱۹۵۰ تا دهه ۱۹۸۰ تئوری بسیار مهم و حساسی بود (و وقایع خاورمیانه نشان می‌دهد که همچنان هست)، بر این باور که زمانی که یک کشور در منطقه‌ای از جهان تحت نفوذ کمونیسم قرار می‌گیرد کشورهای اطراف هم مانند ویژگی دومینو آن را دنبال می‌کنند. تئوری دومینو در طول جنگ سرد به منظور توجیه نیاز به مداخله آمریکا در سراسر جهان و محقق شدن این امر با مدیریت ایالات متحده به‌طور مستمر به کار بسته شد.
کشورهای زیادی از جمله چین، کره شمالی، ویتنام، کامبوج، کوبا، آلمان شرقی به نظام کمونیستی تبدیل شدند. روسیه به عنوان بزرگترین کشور کمونیستی جهان نقش رهبری تمامی کشورهای کمونیستی را داشت و رقیب سرسختی با ایالات متحده شد.

° جنگ سرد

به طور کلی دوره زمانی جنگ سرد از ۱۹۴۷ و آغاز دکترین ترومن تا فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱ در نظر گرفته می‌شود. به دلیل آن‌که در این دوران هرگز درگیری نظامی مستقیم میان نیروهای ایالات متحده و شوروی به وجود نیامد اما گسترش قدرت نظامی و کشمکش‌های سـ*ـیاسی منجر به جنگ‌های نیابتی و درگیری‌های مهم بین کشورهای پیرو و هم‌پیمانان این دو ابرقدرت شد، از واژه سرد برای توصیف این جنگ استفاده می‌شود. ریشه‌های جنگ سرد به پیروزی متفقین در جنگ جهانی دوم و پایان اتحاد موقت آمریکا و شوروی بر علیه آلمان نازی و در ادامه درگیری ایدئولوژیک و ژئوپلتیک دو کشور برای گسترش نفوذ جهانی باز می‌گردد. ترس از دکترین نابودی حتمی طرفین باعث شد تا هیچ یک از دو طرف حمله پیشگیرانه اتمی را آغاز نکنند. به غیر از مسابقه تسلیحات هسته‌ای و استقرارهای مرسوم نیروهای نظامی دو طرف از راه‌های دیگر همچون جنگ روانی، کارزارهای تبلیغات سـ*ـیاسی، جاسوسی، تحریم‌های اقتصادی گسترده، رقابت در مسابقات ورزشی و فناوری مثل رقابت فضایی برای اثبات برتری خود استفاده کردند. بخش عمده ای از تاریخ شوروی، مربوط به جنگ سرد و پیامدهای آن است.

° پایان استالینیسم

با مرگ جوزف استالین و روی کار آمدن خروشچف، روسیه سیاستی متفاوت را پیشه کرد. خروشچف رهبری اتحاد جماهیر شوروی را به عنوان دبیر اول حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۴ بر عهده داشت؛ او هم‌چنین در حدفاصل سال‌های ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۴، نخست‌وزیر اتحاد شوروی بود و ریاست شورای وزیران را بر عهده داشت. خروشچف در دوران مسئولیتش، مواردی از جمله استالین‌زدایی اتحاد جماهیر شوروی، حمایت از پیشرفت و توسعهٔ برنامه فضایی شوروی و چندین اصلاحات نسبتاً لیبرال در زمینهٔ سـ*ـیاست داخلی را پی‌گرفت. اعضای حزب کمونیست شوروی، در سال ۱۹۶۴ خروشچف را از قدرت برکنار کردند و لئونید برژنف را به عنوان دبیر اول حزب کمونیست شوروی و آلکسی کاسیگین را به عنوان نخست‌وزیر شوروی جایگزین وی کردند.

° گروباچف

گروباچف از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۹۱ رئیس دولت اتحاد جماهیر شوروی بود؛ به این‌صورت که از سال ۱۹۸۸ تا ۱۹۸۹ به عنوان صدر هیئت رئیسه شورای عالی شوروی، از سال ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۰ به عنوان رئیس شورای عالی شوروی و از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱ به عنوان رئیس‌جمهور اتحاد شوروی. از نظر ایدئولوژی، او در ابتدا به مارکسیسم-لنینیسم پایبند بود، اما از اوایل دههٔ ۱۹۹۰ به سمت سوسیال دموکراسی متمایل شد.

° فروپاشی شوروی

از او به عنوان یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های نیمهٔ دوم قرن ۲۰ یاد می‌شود؛ شخصیت گورباچف هم‌چنان محل بحث و جدال میان موافقان و مخالفان است. وی طیف وسیعی از ستایش‌ها و جوایز از جمله جایزه صلح نوبل را به دلیل نقش محوری در پایان دادن به جنگ سرد، محدود کردن نقض حقوق بشر در اتحاد جماهیر شوروی و خودداری از مداخلهٔ نظامی در پی سقوط دولت‌های مارکسیست-لنینیست در شرق و اروپای مرکزی و اتحاد دوباره آلمان دریافت کرده‌است؛ برعکس، او در روسیه به دلیل آن‌که جلوی فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را نگرفت، اغلب مورد سرزنش و سخره قرار می‌گیرد؛ اتفاقی که باعث کاهش تأثیر جهانی روسیه و بحران اقتصادی در این کشور شد.

° یلتسین

جانبداری بوریس یلتسین از برقراری دموکراسی در روسیه و کمک وی به این روند، از او در میان کشورهای غربی که خواهان فروپاشی شوروی بودند، یک چهره دموکرات ساخت. یلتسین در سال ۱۹۹۴ دستور حمله به چچن را صادر کرد. کاری که بعدها موجب پشیمانی او شد. او در سال ۱۹۹۶۶ برای دومین بار به ریاست جمهوری جمهوری فدراتیو روسیه انتخاب شد و تا سال ۱۹۹۹۹ در این مقام باقی‌ماند. او در تاریخ ۳۱ دسامبر ۱۹۹۹۹ از قدرت کناره‌گیری کرد و اداره امور کشور را به نخست‌وزیر وقت ولادیمیر پوتین سپرد.

° ولادمیر پوتین

پوتین پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه لنینگراد از طرف کا.گ.ب دعوت به همکاری شد و بین سال‌های ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ از سوی این سازمان در آلمان خدمت کرد، وی از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۹۹ پست‌های مختلفی را از مشاور رئیس دانشگاه دولتی لنینگراد تا دبیرکلی شورای امنیت ملی روسیه را تجربه کرد و سرانجام در اوت ۱۹۹۹۹ به مقام نخست‌وزیری روسیه رسید، در دسامبر همان سال و در پی استعفای بوریس یلتسین به عنوان رئیس‌جمهوری موقت روسیه برگزیده شد و در مارس ۲۰۰۰۰ طی انتخابات ریاست جمهوری، رئیس‌جمهور روسیه شد، وی در انتخابات سال ۲۰۰۴۴ نیز در سمت خود ابقا شد و سرانجام در ماه مه سال ۲۰۰۸ در دولت تازه به قدرت رسیده دیمیتری مدودف پست نخست‌وزیری روسیه را به عهده گرفت.
پس از روزها نبرد سنگین میان استقلال‌طلبان اوستیای جنوبی و ارتش گرجستان، یک آتش‌بس اعلام شد. پس از اعلام آتش‌بس، در تاریخ ۷ اوت ۲۰۰۸ نیروهای ارتش گرجستان در یک عملیات غافلگیرانه، شهر چخینوالی را تصرف کردند. فردای آن روز یعنی در ۸ اوت ۲۰۰۸۸ میلادی، روسیه در واکنش به حملهٔ ارتش گرجستان، بخشی از نیروهای خود را در مرز با اوستیا قرار داد و سپس تانک‌های روسیه وارد شهر چخینوالی شدند و جنگ جنگ اوستیای جنوبی ۲۰۰۸ آغاز شد. دمیتری مدودف، رئیس‌جمهور وقت روسیه، این اقدام روسیه را در جهت دفاع از شهروندان روسی ساکن در اوستیای جنوبی عنوان کرد. میخائیل ساکاشویلی رئیس‌جمهور گرجستان اعلام کرد: گرجستان از خود در برابر حملات روسیه دفاع خواهد کرد. گرجستان همچنین اعلام کرد که هواپیماهای جنگی روسیه فرودگاه بین‌المللی تفلیس را بمباران کرده‌اند. روسیه همچنین ناوهای جنگی خود را به بنادر گرجستان در حاشیه دریای سیاه اعزام کرد. همچنین چهار افسر روسی نیز توسط گرجستان دستگیر شدند.
ولادمیر پوتین در انتخابات سال ۲۰۱۲ روسیه نیز با کسب ۶۳ درصد آرا به عنوان سومین بار رئیس‌جمهور روسیه گردید. اعتراضات ۲۰۱۳–۲۰۱۱ روسیه در ۲۰۱۱ اعتراض به نتایج انتخابات پارلمان و ریاست‌جمهوری روسیه شروع شد و تا ۲۰۱۳ طول کشید. معترضان خواستار برگزاری انتخابات عادلانه در روسیه بودند.
الحاق کریمه به فدراسیون روسیه؛ یک بحران دیپلماتیک منطقه‌ای و بین‌المللی در شبه‌جزیره کریمه واقع در جنوب اوکراین است که در ماه‌های فوریه و مارس سال ۲۰۱۴ جمهوری کریمه پدیدار شد. این بحران متعاقب انقلاب ۲۰۱۴ اوکراین رخ داد؛ که در جریان آن رئیس‌جمهور اوکراین ویکتور یانوکوویچ که از جناح طرفدار روسیه بود سرنگون شد و سـ*ـیاست‌مداران طرفدار اروپا در شهر کیف پایتخت اوکراین به قدرت رسیدند.
تظاهرات ۲۰۲۱ روسیه در حمایت از رهبر بازداشته شده مخالفان آلکسی ناوالنی مخالف ولادیمیر پوتین و در حمایت از فیلم منتشر شده کاخی برای پوتین آغاز شد. وی پس از بازگشت به کشورش از آلمان در بازرسی گذرنامه در فرودگاه بازداشت شده‌است. به گزارش خبرگزاری اینترفاکس روسیه مقام‌های زندان فدرال روسیه بازداشت آقای ناوالنی را تأیید کرده‌اند.


منبع: ویکی‌پدیا


تاریخ روسیه

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا