خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمکی براش از توی اینه فرستادم که حرصی خودش رو روی تـ*ـخت انداخت و با غیض بهم خیره شد.
هنوز چند ثانیه نگزشته بود که جووون کشتاری کشید و با نیش باز گفت:
_ دختر چه هیکلی داری جون میده برای..
حرصی جیغی کشیدم که پشت چشمی نازک کرد و شیطون گفت:
_ چرا جیغ میزنی میگم هیکلت جون میده برای..
بازم حرفش رو قط کردم که پوفی کشید و گفت:
_ اه میگم جون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 14 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
موهام رو نوازش میکرد. بغ کرده توی بـ*ـغلش بودم، ترس داشتم برای تنهایام برای اینده نا معلومم، صبورانه و بی هیچ حرفی نوازشم میکرد.
درست مثل دریا، برای من غریبه خواهری کرد نزاشت بغض خفم کنه.
نیکی:گریه کن گریه کن خواهری نزار بغض گلوت رو بِبُره گریه کن تا خالی شی.
هق زدم و مضلومانه لـ*ـب زدم:
_ دریا رو میخوام بگو بزارن ببینمش.
به شوخی با بغض...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 14 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
همراهشون از اتاق خارج شدم هیچ اشتیاقی برای دیدن ریخت نحسش نمیکردم اگه اون اوضی من و نمیبورد الان اون زنده بود من قاتل نمی شدم !
میلاد دست نیکی رو سفت گرفته بود منم کنارشون از پله‌های مارپیچ پایین میرفتم.
از واکنش روهان میترسیدم اگه تحقیرم میکرد بی جواب نمیزاشتمش.
روی اخرین پله واستادم و نگاهم به چهار مرد هیکلی کت شلوار پوش با دوتا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 15 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
خنده تمسخر امیزی کرد و نگاهم کرد.
_ همچین مالی هم نیستی دختر جون
خشک شده زمزمه کردم: چـــی؟
دستی به ریشای پرفسوریش که تار موی سفیدی توشون نبود کشید.
چشام از کاسه زد بیرون خشم سراسر وجودم رو گرفت. چشمام جایی رو جز اون کفتار پیر نمیدید و گوشام صدایی جز صدای کثیفش که توی سرم زنگ میخورد نمیشنید.
قبل از میلاد به سمتش خیز برداشتم، سرعتم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 15 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
انگار تازه به خودم اومدم من چکار کردم! از دردکشیدن بقیه حالم خوب شد! چی به سرم اومده؟ چی به سر باران اومده؟
اب دهنم رو قورت دادم و با چند چشم ورقرمبیده روبه‌رو شدم همشون به جز روهان بهت زده بهم خیره شده بودن، ولی روهان با مردمکایی که شاید اون اخر اخراش تحسین توش باشه نگاهم میکرد.
نازیلا هق هق کنان از کنارم رد شد و جفت باباش نشست و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 14 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
اولین تیکه کیک تموم شد با حرص تیکه دیگه برداشتم که سر و کله دو تاشون پیدا شد.
میلاد بازم شروع کرد کرم ریختن.
_یواش بابا مگه از سومالی اومدی؟
نیکی به بازوش زد و به شوخی گفت:
_چکارش داری بزار بخوره تا بتونه نفر بعدی رو نفله کنه.
معترض کیک رو تو بشقاب پرت کردم و با غیض اسمش رو صدا زدم که تک خنده‌ای کرد و سمت گاز رفت و شروع کرد درست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 12 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از اینکه سیر شدیم ظرفا رو توی سینک گزاشتیم، به گفته نیکی خدمتکارا میومدن میشستن.
نیکی کل خونه رو نشونم داد البته بهتر بگم کل عمارت رو نشونم داد اینقدر بزرگ بود که امکان گمشدنت توش امکان داشت ولی لاکردار سبکش خیلی قشنگ بود.
مجسمه‌ها و تابلو فرشای عتیقه که هر کدوم میلیاردی خریداری شدن چیزایی بود که بیشتر نظرم رو جلب میکرد.
مخصوصا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • خنده
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 12 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
به جایی که خودم بودم نگاه انداختم.
چهار نفر دقیقا کنار استخر بودن سه تا نشسته یکی سر پا، چـــی چهار نفر؟
یکم که زوم کردم متوجه روهان شدم که دست تو جیب من و نگاه میکرد.
شکه شده سمتش برگشتم.
_نه خوشم اومد داری کم کم استعدادات رو به نمایش میزاری.
خیره به مانیتور پسره رو مخاطب قرار داد.
_چطور بود؟
به پسره نگاه کردم ببینم چی میگه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 9 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دقت نقطه به نقطه باغ رو با چشمام چک کردم. حس میکردم توی قفسیم که امکان خروجش یک به صد.
اگه بخوام حالم رو توصیف کنم باید بگم: دریا طوفانیه، قایق سوراخ، پارو شکسته ولی هنوز امید دارم و از کوسه ها نمیترسم.
روهان ماهرانه شنا میکرد، اصلا از اب خوشم نمیومد خاطره خوبی با اب نداشتم و از بچگی از اب بازی بدم میومد.
بچگی! چه دلم خوشه، کدوم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 9 نفر دیگر

Mahsa_Sh

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/10/21
ارسال ها
81
امتیاز واکنش
965
امتیاز
153
محل سکونت
تگزاش
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 27 دقیقه
نویسنده این موضوع
منتظر جرواجر شدن بدنم بودم.
سرشو بالا اورد خزه‌های خاکستریش نرم بودن هیکلشم دو برابر یه سگ هاسکی بود.
زبون بزرگش رو روی ارواره های خونیش کشید، نفس نمیکشیدم.
اصلا شباهتی به سگ نداشت.ارواره هاش برای دریدن اماده بودن، چشای سیاهش از یه سیاه چاله مرگ بار خبر میرسوندن، پنجه های تیزش هشدار تیکه تیکه کردن و میداد، هیکل بزرگش ترس به همراه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان دلیبال | Mahsa_Sh کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Ahoraa، 0obitao0، SelmA و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا