Z.a.H.r.A☆
مدیر تالار ماورا
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
- عضویت
- 19/7/21
- ارسال ها
- 1,348
- امتیاز واکنش
- 9,398
- امتیاز
- 333
- محل سکونت
- Otherworld
- زمان حضور
- 168 روز 8 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
تمدن سومر در بین النهرین، یکی از کهنترین تمدنهای بشری است که در حاشیه رودهای دجله و فرات-در خاک کشور عراق امروزی- و در حدود ۵ تا ۴ هزار سال پیش از میلاد مسیح شکل گرفت. به باور بسیاری از کارشناسان، سومریان جزو اولین پیشگامان ایجاد فرهنگ شهری و تمدن هستند و گویا نخستین تمدن آنها در هزاره چهارم پیش از میلاد در «اوروک» ایجاد شد. جالب توجه آن است که این پیشگامان مدنیت به خدایانی باور داشتند که اغلب آنها با میوه کاجی در دست به تصویر کشیده شده اند. این خدایان در تقسیم بندهای الهی سومریان جزو گروه خدایان «آنوناکی» به شمار میروند که به معنای فرزندان خدای «آنو» (خدای آسمان) است.
به عبارت بهتر آنوناکی، خدایان بسیار کهن و اولیه سومری هستند. آنها خدایان باروری جهان زیرین نیز میباشند، که در نهایت به عالم مردگان ربط پیدا میکنند، جایی که مردگان مورد قضاوت قرار میگیرند و نام آنها از خدای قدیمی آسمان که آنو (آن) نام دارد گرفته شده است. در اساطیر سومری این خدایان از جهان خارج آمده اند و اینکه اکثر آنها میوه کاجی در دست دارند به باور بسیاری کارشناسان به این معناست که آنها برای دستیابی به این میوه به زمین آمده اند. اما چرا این میوه برای این خدایان مهم بوده است؟ موضوع به همین چشم سوم باز میگردد چرا که از گذشتههای بسیار دور، بسیاری از حکیمان باستان، این چشم را در ارتباط با غدهای در مغز انسان به نام «غده صنوبری» (Pineal gland) مرتبط دانسته و حتی هر دو را یک چیز قلمداد کرده اند. به عبارت دیگر خدایان آنوناکی برای به دست آوردن قدرت آگاهی بخشی این چشم سوم به زمین آمده بودند.
«شیوا» و سایر خدایان باستانی هندو نیز اغلب با چشم سومی بر پیشانی خود به تصویر کشیده میشوند. این چشم نشانگر بیداری یا روشنگری قلمداد میشود و به عنوان توانایی دیدن در قلمروهای فراتر از هستی، تفسیر شده است. موهای مخوف شیوا که به صورت دستهای از مارهای پیچیده شده به نظر میرسد، شباهت بسیار زیادی به مارپیچهای غده صنوبری دارد.
شیوای هندی با چشم سومی در وسط پیشانی
همین تصویر در یونان و مصر باستان هم نیز قابل مشاهده است. در مصر باستان، چشم «را» و چشم «هورس» که از نمادهای بسیار مهم آن عصر بودند نه تنها شباهت بسیار زیادی به شکل واقعی موقعیت غده صنوبری داشتند، بلکه همیشه به صورت مفرد به تصویر کشیده میشدند که گویی اشاره به یگانگی آن دارد. همچنین تصویر مار که از پیشانی خارج شده است و بر روی کلاهها و تاجهای مصری به وفور دیده میشود، الگویی برگرفته از سنتهای هند باستان درباره چشم سوم است. قرار گرفتن سر مار که موجودی مقدس به شمار میرود، در محل چشم سوم (پیشانی)، نشان از اهمیت این جایگاه دارد.
اهمیت غده صنوبری نه تنها در اساطیر و اندیشههای دینی، بلکه قرنهاست که مورد بررسیهای علمی نیز قرار گرفته است و اولین اسناد موجود درباره آن به یک پزشک و فیلسوف یونانی معروف به «گالن» باز میگردد. همکاران هم عصر گالن معتقد بودند که آنزیم غده صنوبری باعث گردش خون در «نفس» انسان که به عنوان «اولین ابزار روح» نامیده شده است، میشود. اما گالن این مسئله را رد کرد و بر این باور بود که غده صنوبری، فقط در تنظیم جریان خون نقش دارد. باور به ویژگیهای ماوراء طبیعی غده صنوبری هنگامی دوباره زنده شد که دانشمند و اندیشمند بزرگ فرانسوی «رنه دکارت» (۱۵۹۶-۱۶۵۰ م)، مجدداً به آن توجه کرد. دکارت مدعی شد که این غده «مقر اصلی روح» است و معتقد بود که غده صنوبری سرچشمه اندیشه است. وی معتقد بود که این غده در هر انسانی منحصر به فرد است و میتوان با استفاده از آن ذهن را از بدن جدا کرد.
به عبارت بهتر آنوناکی، خدایان بسیار کهن و اولیه سومری هستند. آنها خدایان باروری جهان زیرین نیز میباشند، که در نهایت به عالم مردگان ربط پیدا میکنند، جایی که مردگان مورد قضاوت قرار میگیرند و نام آنها از خدای قدیمی آسمان که آنو (آن) نام دارد گرفته شده است. در اساطیر سومری این خدایان از جهان خارج آمده اند و اینکه اکثر آنها میوه کاجی در دست دارند به باور بسیاری کارشناسان به این معناست که آنها برای دستیابی به این میوه به زمین آمده اند. اما چرا این میوه برای این خدایان مهم بوده است؟ موضوع به همین چشم سوم باز میگردد چرا که از گذشتههای بسیار دور، بسیاری از حکیمان باستان، این چشم را در ارتباط با غدهای در مغز انسان به نام «غده صنوبری» (Pineal gland) مرتبط دانسته و حتی هر دو را یک چیز قلمداد کرده اند. به عبارت دیگر خدایان آنوناکی برای به دست آوردن قدرت آگاهی بخشی این چشم سوم به زمین آمده بودند.
«شیوا» و سایر خدایان باستانی هندو نیز اغلب با چشم سومی بر پیشانی خود به تصویر کشیده میشوند. این چشم نشانگر بیداری یا روشنگری قلمداد میشود و به عنوان توانایی دیدن در قلمروهای فراتر از هستی، تفسیر شده است. موهای مخوف شیوا که به صورت دستهای از مارهای پیچیده شده به نظر میرسد، شباهت بسیار زیادی به مارپیچهای غده صنوبری دارد.
شیوای هندی با چشم سومی در وسط پیشانی
همین تصویر در یونان و مصر باستان هم نیز قابل مشاهده است. در مصر باستان، چشم «را» و چشم «هورس» که از نمادهای بسیار مهم آن عصر بودند نه تنها شباهت بسیار زیادی به شکل واقعی موقعیت غده صنوبری داشتند، بلکه همیشه به صورت مفرد به تصویر کشیده میشدند که گویی اشاره به یگانگی آن دارد. همچنین تصویر مار که از پیشانی خارج شده است و بر روی کلاهها و تاجهای مصری به وفور دیده میشود، الگویی برگرفته از سنتهای هند باستان درباره چشم سوم است. قرار گرفتن سر مار که موجودی مقدس به شمار میرود، در محل چشم سوم (پیشانی)، نشان از اهمیت این جایگاه دارد.
اهمیت غده صنوبری نه تنها در اساطیر و اندیشههای دینی، بلکه قرنهاست که مورد بررسیهای علمی نیز قرار گرفته است و اولین اسناد موجود درباره آن به یک پزشک و فیلسوف یونانی معروف به «گالن» باز میگردد. همکاران هم عصر گالن معتقد بودند که آنزیم غده صنوبری باعث گردش خون در «نفس» انسان که به عنوان «اولین ابزار روح» نامیده شده است، میشود. اما گالن این مسئله را رد کرد و بر این باور بود که غده صنوبری، فقط در تنظیم جریان خون نقش دارد. باور به ویژگیهای ماوراء طبیعی غده صنوبری هنگامی دوباره زنده شد که دانشمند و اندیشمند بزرگ فرانسوی «رنه دکارت» (۱۵۹۶-۱۶۵۰ م)، مجدداً به آن توجه کرد. دکارت مدعی شد که این غده «مقر اصلی روح» است و معتقد بود که غده صنوبری سرچشمه اندیشه است. وی معتقد بود که این غده در هر انسانی منحصر به فرد است و میتوان با استفاده از آن ذهن را از بدن جدا کرد.
انسان از چه زمانی با چشم سوم آشنا شد؟
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com