- عضویت
- 7/3/21
- ارسال ها
- 1,228
- امتیاز واکنش
- 19,563
- امتیاز
- 373
- محل سکونت
- یک دنیای فراموش شده
- زمان حضور
- 150 روز 12 ساعت 3 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی سریال حرفه ای
سریال حرفهای که به تازگی از شبکه نماوا پخش میشود، مدت زمان زیادی است که حواشی و تبلیغاتش به گوشمان خرده بود. نه اینکه داستان عجیب و غریبی داشته باشد یا فضاسازی نوینی. بلکه سیروان و زانیار خسروی با سریال حرفهای تجربهی خود را جلوی دوربین قرار بوده آغاز کنند. آیا سریال حرفهای با این اوصاف ارزش تماشا و دنبال کردن را دارد؟
سریال حرفهای از جنبهی فیلمنامه در ابتدای کار خود به شدت هیجانی شروع میشود. یک مقدمهی مرموزی را شاهد هستیم که سیروان خسروی در نقش فردی به اسم سیامک به نظر میرسد که یک کارچاقکن حرفهای است، اما هدف و انگیزههایش از انجام کارهای سکانس اول برایمان تا حدودی در هالهای از ابهام قرار دارد. او چه اتفاقاتی را پشت سر گذاشته تا الان به این شکل درآمده؟ بخش عمدهای از داستان فصل اول سریال حرفهای باید روی این اساس سوار شود که این فرد را بشناسیم. در درجهی دوم، خط اصلی داستانی یا پیرنگ کلی کار برایمان نامفهوم جلوه میکند. اگر کسی از بینندهی قسمت اول بپرسد سریال حرفهای داستانش دربارهی چه چیزی است، از پاسخ میماند چون آنقدر اتفاقات قسمت اول جسته و گریخته روایت شده و آنقدر شخصیتهای ریز و درشت جلوی دوربین ظاهر میشوند که بیننده میماند آیا واقعا فیلمنامهی درستی در کار است؟ فعلا و بر اساس قسمت اول میتوان نتیجه گرفت که خشت اول فیلمنامه بد گذاشته شده.
از لحاظ بازیگری اما سریال، بهتر از بخش داستانی عمل میکند. سیروان خسروی که ظاهرا شخصیت اصلی ماجراست به خوبی حال و شخصیتِ یک کارچاقکن را به بیننده منتقل میکند. بخشی از این انتقال حس به کارگردانی برمیگردد؛ چراکه یکی از مولفههایی که روی پرستیژِ یک کارچاقکن تاثیر مثبت دارد، سکوتِ بازیگر، نوع نگاه و تن سردی صدایش باید باشد. کارگردان سریال حرفهای که مصطفی تقیزاده نام دارد، به درستی از سیروان بازی میگیرد اما نکته عجیب اینجاست که بازی خوبی را از زانیار خسروی شاهد نیستیم. شاید یک دلیل مهم به شخصیتپردازی ضعیفِ شخصیتِ داخل سریالش ربط داشته باشد.
سایر شخصیتها نیز دست کمی از کاراکترِ زانیار در سریال ندارند و روابط میان شخصیتها نیز در ابتداییترین شکل ممکن قرار دارد. مثلا از طریق گفتوگوی میان شخصیتها باید پی ببریم که شخصیت رویا با بازی بهره کیان افشار خواهر امیرعلی است. مخاطب که ما باشیم به جای خو گرفتن با شخصیتها به واسطهی نقشآفرینی بازیگران سریال، مدام در تلاش هستیم ابتدا شخصیتها و روابط میان آنها را درک کنیم و متاسفانه سریال در ابتدای راه خود کمکی به این مسئله نمیکند. پس از پایان قسمت اول، احتمالِ اینکه اسامی شخصیتها یادتان مانده باشد تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود. آیا واقعا نیاز بود تمام شخصیتها در همان اپیزود اول به بیننده معرفی شوند؟ مسلما خیر.
آیا این ایرادِ سیروان خسروی است که به دوربین ظاهرا نگاه میکند یا تدوینگر که درست کات نزده؟ هیچ دلیل منطقی و عقلانی وجود ندارد که سیروان در این صحنه به صورت زیر چشمی دوربین را نگاه میکند!
به کارگردانی قسمت اول ایراداتی وارد است که مهمترین مشکل را میتوان نورپردازی سریال دانست. برای مثال برخی اوقات نورهایی را میبینیم که نیازی به وجودشان نیست به جز تزئین کردن نمای جلوی دوربین. یا زاویهی نور به شکلی است که توفیری به حال بیننده ندارد. به طور کلی هر اتفاقی، چه جزئی و چه ساده جلوی دوربین میافتد باید روی بیننده تاثیری بگذارد. استفاده از نور قرمز به صورت مکرر آن هم در قسمت اول، نکتهی خاصی را منتقل نميکند.
استفاده از تکنیکهای فیلمبرداری به ظاهر وان شات در برخی از سکانسهای قسمت اول نیز جالب است. مورد بعدی که کمی آزاردهنده به نظر میرسد را میتوان استفادهی بیحد و اندازه از موسیقیِ پسزمینه در سکانسهای قسمت اول دانست.
میگوییم «آزاردهنده»؛ چراکه کارکردِ موسیقی باید انتقال حس باشد. برای مثال سیامک در نقطهای از داستان، روی پشت بام خانهای نشسته، به آتش نگاه میکند و در همین حین موسیقی پخش میشود. از اینکه ما نمیتوانیم بفهمیم چه چیزی در مغزش میگذرد کمی آشفته خواهیم شد. از اینکه موسیقی نیز به کشفِ ذهنِ این آدم کمک نمیکند نیز کلافه میشویم. سوال اینجاست آیا اگر موسیقی پسزمینهای در کار نبود، اتفاق خاصی میافتاد و به تجربهمان از این سکانس لطمه وارد میشد؟ مسلما خیر. کارکرد موسیقی در قسمت اول جای ابهام دارد.
سریال حرفهای که به تازگی از شبکه نماوا پخش میشود، مدت زمان زیادی است که حواشی و تبلیغاتش به گوشمان خرده بود. نه اینکه داستان عجیب و غریبی داشته باشد یا فضاسازی نوینی. بلکه سیروان و زانیار خسروی با سریال حرفهای تجربهی خود را جلوی دوربین قرار بوده آغاز کنند. آیا سریال حرفهای با این اوصاف ارزش تماشا و دنبال کردن را دارد؟
سریال حرفهای از جنبهی فیلمنامه در ابتدای کار خود به شدت هیجانی شروع میشود. یک مقدمهی مرموزی را شاهد هستیم که سیروان خسروی در نقش فردی به اسم سیامک به نظر میرسد که یک کارچاقکن حرفهای است، اما هدف و انگیزههایش از انجام کارهای سکانس اول برایمان تا حدودی در هالهای از ابهام قرار دارد. او چه اتفاقاتی را پشت سر گذاشته تا الان به این شکل درآمده؟ بخش عمدهای از داستان فصل اول سریال حرفهای باید روی این اساس سوار شود که این فرد را بشناسیم. در درجهی دوم، خط اصلی داستانی یا پیرنگ کلی کار برایمان نامفهوم جلوه میکند. اگر کسی از بینندهی قسمت اول بپرسد سریال حرفهای داستانش دربارهی چه چیزی است، از پاسخ میماند چون آنقدر اتفاقات قسمت اول جسته و گریخته روایت شده و آنقدر شخصیتهای ریز و درشت جلوی دوربین ظاهر میشوند که بیننده میماند آیا واقعا فیلمنامهی درستی در کار است؟ فعلا و بر اساس قسمت اول میتوان نتیجه گرفت که خشت اول فیلمنامه بد گذاشته شده.
از لحاظ بازیگری اما سریال، بهتر از بخش داستانی عمل میکند. سیروان خسروی که ظاهرا شخصیت اصلی ماجراست به خوبی حال و شخصیتِ یک کارچاقکن را به بیننده منتقل میکند. بخشی از این انتقال حس به کارگردانی برمیگردد؛ چراکه یکی از مولفههایی که روی پرستیژِ یک کارچاقکن تاثیر مثبت دارد، سکوتِ بازیگر، نوع نگاه و تن سردی صدایش باید باشد. کارگردان سریال حرفهای که مصطفی تقیزاده نام دارد، به درستی از سیروان بازی میگیرد اما نکته عجیب اینجاست که بازی خوبی را از زانیار خسروی شاهد نیستیم. شاید یک دلیل مهم به شخصیتپردازی ضعیفِ شخصیتِ داخل سریالش ربط داشته باشد.
سایر شخصیتها نیز دست کمی از کاراکترِ زانیار در سریال ندارند و روابط میان شخصیتها نیز در ابتداییترین شکل ممکن قرار دارد. مثلا از طریق گفتوگوی میان شخصیتها باید پی ببریم که شخصیت رویا با بازی بهره کیان افشار خواهر امیرعلی است. مخاطب که ما باشیم به جای خو گرفتن با شخصیتها به واسطهی نقشآفرینی بازیگران سریال، مدام در تلاش هستیم ابتدا شخصیتها و روابط میان آنها را درک کنیم و متاسفانه سریال در ابتدای راه خود کمکی به این مسئله نمیکند. پس از پایان قسمت اول، احتمالِ اینکه اسامی شخصیتها یادتان مانده باشد تقریبا نزدیک به صفر خواهد بود. آیا واقعا نیاز بود تمام شخصیتها در همان اپیزود اول به بیننده معرفی شوند؟ مسلما خیر.
آیا این ایرادِ سیروان خسروی است که به دوربین ظاهرا نگاه میکند یا تدوینگر که درست کات نزده؟ هیچ دلیل منطقی و عقلانی وجود ندارد که سیروان در این صحنه به صورت زیر چشمی دوربین را نگاه میکند!
به کارگردانی قسمت اول ایراداتی وارد است که مهمترین مشکل را میتوان نورپردازی سریال دانست. برای مثال برخی اوقات نورهایی را میبینیم که نیازی به وجودشان نیست به جز تزئین کردن نمای جلوی دوربین. یا زاویهی نور به شکلی است که توفیری به حال بیننده ندارد. به طور کلی هر اتفاقی، چه جزئی و چه ساده جلوی دوربین میافتد باید روی بیننده تاثیری بگذارد. استفاده از نور قرمز به صورت مکرر آن هم در قسمت اول، نکتهی خاصی را منتقل نميکند.
استفاده از تکنیکهای فیلمبرداری به ظاهر وان شات در برخی از سکانسهای قسمت اول نیز جالب است. مورد بعدی که کمی آزاردهنده به نظر میرسد را میتوان استفادهی بیحد و اندازه از موسیقیِ پسزمینه در سکانسهای قسمت اول دانست.
میگوییم «آزاردهنده»؛ چراکه کارکردِ موسیقی باید انتقال حس باشد. برای مثال سیامک در نقطهای از داستان، روی پشت بام خانهای نشسته، به آتش نگاه میکند و در همین حین موسیقی پخش میشود. از اینکه ما نمیتوانیم بفهمیم چه چیزی در مغزش میگذرد کمی آشفته خواهیم شد. از اینکه موسیقی نیز به کشفِ ذهنِ این آدم کمک نمیکند نیز کلافه میشویم. سوال اینجاست آیا اگر موسیقی پسزمینهای در کار نبود، اتفاق خاصی میافتاد و به تجربهمان از این سکانس لطمه وارد میشد؟ مسلما خیر. کارکرد موسیقی در قسمت اول جای ابهام دارد.
نقد و بررسی سریال حرفه ای
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com