M O B I N A
سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
- عضویت
- 3/4/21
- ارسال ها
- 24,702
- امتیاز واکنش
- 63,864
- امتیاز
- 508
- سن
- 19
- محل سکونت
- BUSHEHR
- زمان حضور
- 273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد فیلم یلدا
فیلم «یلدا» به کارگردانی مسعود بخشی و با بازی بهناز جعفری و فرشته صدرعرفایی یکی از فیلمهای سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر است. در ادامه نگاهی به این فیلم داشتهایم
مسعود بخشی، کارگردان فیلمهای «یک خانواده محترم» و «تهران انار ندارد»، در تازهترین اثرش یعنی فیلم «یلدا» به سراغ موضوعی رفته است که چگونگی تبدیل آن به یک فیلم بلند سینمایی، همه ما را درباره آن کنجکاو میکند. فیلم «یلدا» روایت قصه مریم کمیجانی کم سن و سال است که متهم به قتل یا به بیان بهتر عدم تلاش برای نجات جان شوهرش، ناصر ضیا شده است. حال قرار است در طول یک برنامه تلویزیونی از دختر مقتول یعنی مونا ضیا (با بازی بهناز جعفری) رضایت بگیرد. با خواندن این خلاصه داستان، کنجکاو میشویم ببینیم چگونه مسعود بخشی میتواند مخاطبش را تا انتها درگیر چنین موضوعی کند. باید گفت که بخشی با رفت و آمدهایی که بین فضای استودیو برنامه، اتاق فرمان، محوطه ورودی ساختمان و حتی فضای شهری داشته، تلاش کرده است که ریتم مناسبی به فیلم خود بدهد و تا حدی هم موفق بوده است. اما روایت قصه اصلی با توجه به میزانسن ایستای اکثر سکانسها که دو شخصیت اصلی روبروی هم نشستهاند و فقط از طریق دیالوگ گذشته خود را تعریف میکنند میتواند مخاطب را خسته کند. همچنین فیلم از منظر فیلمنامه به خصوص در فصل پایانی خود دچار مشکلاتی میشود که در ادامه به تفصیل درباره آن صحبت میکنیم.
در ادامه جزییات داستان فیلم لو میرود
فیلم با پلانهای هوایی از نمای برج میلاد و خیابانهای تهران آغاز میگردد، تا موقعیت جغرافیایی خود را به روشنی مشخص کند. قرار است به قصه یکی از آدمهای این شهر بپردازیم که به فضای رسانه میرود و زندگیاش را بازگو میکند. میتوان چنین برداشت کرد که حسی از گرفتار بودن در ترافیک خیابانها از ابتدا در درونمان نهادینه میشود تا این حس در فضای پشت صحنه برنامه تلویزیونی، جایی که همه چیز زیر نظر گرفته شده است و مریم خود را در قاب دوربینهای یک برنامه زنده گرفتار میبیند، ادامه پیدا کند. دوربین روی دست با تلفیق نور پردازیهای کم مایه، حسی از اضطراب و خفگی را در دل مریم ایجاد میکند که به نظر میرسد طلب بخشش آن هم در مقابل دوربین یک برنامه زنده، به هیچ عنوان برای او کار سادهای نیست. آن وقت است که مسیر سی دقیقه ابتدایی فیلم به راضی کردن مریم میگذرد. مادر (با بازی فرشته صدرعرفایی) با انگیزه نجات دخترش، و مسئول برنامه (با بازی بابک کریمی) با نیت پخش برنامهای جذاب.
فیلم از منظر فیلمنامه به خصوص در فصل پایانی خود دچار مشکلاتی میشود
وقتی با مجری و فضای برنامه که نام آن را لـ*ـذت عفو گذاشتهاند روبرو میشویم، به تدریج رگههایی از فضای هجو آمیزی را که فیلمساز پیش گرفته است در مییابیم. فیلم اساسا قرارداد میکند که این برنامه کاملا ساختگی است و در حال و هوای رئال نباید به آن نگریست. مسئول برنامه مدعی آن است که با اجرای چنین برنامهای میتواند امثال این دختر را نجات دهد. ما شاهد هستیم که در طول فیلم کوچکترین حرکات مجری برنامه را به او گوشزد میکند و تاکید مداوم بر این اقدام او در جهت تاکید اصلی فیلمساز است. مسعود بخشی ما را بیش از هر چیز متوجه فضای پشت صحنه چنین برنامههایی میکند که در صدا و سیما نیز شاهد آن بودهایم.
ما در حالت عادی با اتفاقاتی که در پشت صحنه این برنامهها رخ میدهد بیگانهایم و حال وقتی که او دوربین خود را به اتاق فرمان میبرد، متوجه دوگانگی حاکم بر فضای مقابل و پشت دوربین این برنامهها میشویم. جالب اینجاست که در فضای استودیو نیز شخصیتها به گونهای با یکدیگر جر و بحث میکنند که انتظارش را در یک برنامه زنده واقعی نداریم. شاید فیلمساز نشان میدهد که واقعیت چنین برنامهای این است که شخصیتها جلوی دوربین خود واقعیشان باشند و نه آن چیزی که در برنامههای ساختگی بیرون از فیلم سراغ داریم. کما اینکه در جایی از فیلم که یک بازیگر را به عنوان مهمان وسط چنین ماجرایی دعوت میکنند (صرف نظر از اینکه این اتفاق خود هجوی دیگر است از سو استفاده کردن از یک بازیگر برای جذاب کردن یک برنامه)، بازیگر در دیالوگی تاکید میکند که میخواهد خود واقعیاش باشد.
فیلم «یلدا» به کارگردانی مسعود بخشی و با بازی بهناز جعفری و فرشته صدرعرفایی یکی از فیلمهای سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر است. در ادامه نگاهی به این فیلم داشتهایم
مسعود بخشی، کارگردان فیلمهای «یک خانواده محترم» و «تهران انار ندارد»، در تازهترین اثرش یعنی فیلم «یلدا» به سراغ موضوعی رفته است که چگونگی تبدیل آن به یک فیلم بلند سینمایی، همه ما را درباره آن کنجکاو میکند. فیلم «یلدا» روایت قصه مریم کمیجانی کم سن و سال است که متهم به قتل یا به بیان بهتر عدم تلاش برای نجات جان شوهرش، ناصر ضیا شده است. حال قرار است در طول یک برنامه تلویزیونی از دختر مقتول یعنی مونا ضیا (با بازی بهناز جعفری) رضایت بگیرد. با خواندن این خلاصه داستان، کنجکاو میشویم ببینیم چگونه مسعود بخشی میتواند مخاطبش را تا انتها درگیر چنین موضوعی کند. باید گفت که بخشی با رفت و آمدهایی که بین فضای استودیو برنامه، اتاق فرمان، محوطه ورودی ساختمان و حتی فضای شهری داشته، تلاش کرده است که ریتم مناسبی به فیلم خود بدهد و تا حدی هم موفق بوده است. اما روایت قصه اصلی با توجه به میزانسن ایستای اکثر سکانسها که دو شخصیت اصلی روبروی هم نشستهاند و فقط از طریق دیالوگ گذشته خود را تعریف میکنند میتواند مخاطب را خسته کند. همچنین فیلم از منظر فیلمنامه به خصوص در فصل پایانی خود دچار مشکلاتی میشود که در ادامه به تفصیل درباره آن صحبت میکنیم.
در ادامه جزییات داستان فیلم لو میرود
فیلم با پلانهای هوایی از نمای برج میلاد و خیابانهای تهران آغاز میگردد، تا موقعیت جغرافیایی خود را به روشنی مشخص کند. قرار است به قصه یکی از آدمهای این شهر بپردازیم که به فضای رسانه میرود و زندگیاش را بازگو میکند. میتوان چنین برداشت کرد که حسی از گرفتار بودن در ترافیک خیابانها از ابتدا در درونمان نهادینه میشود تا این حس در فضای پشت صحنه برنامه تلویزیونی، جایی که همه چیز زیر نظر گرفته شده است و مریم خود را در قاب دوربینهای یک برنامه زنده گرفتار میبیند، ادامه پیدا کند. دوربین روی دست با تلفیق نور پردازیهای کم مایه، حسی از اضطراب و خفگی را در دل مریم ایجاد میکند که به نظر میرسد طلب بخشش آن هم در مقابل دوربین یک برنامه زنده، به هیچ عنوان برای او کار سادهای نیست. آن وقت است که مسیر سی دقیقه ابتدایی فیلم به راضی کردن مریم میگذرد. مادر (با بازی فرشته صدرعرفایی) با انگیزه نجات دخترش، و مسئول برنامه (با بازی بابک کریمی) با نیت پخش برنامهای جذاب.
فیلم از منظر فیلمنامه به خصوص در فصل پایانی خود دچار مشکلاتی میشود
وقتی با مجری و فضای برنامه که نام آن را لـ*ـذت عفو گذاشتهاند روبرو میشویم، به تدریج رگههایی از فضای هجو آمیزی را که فیلمساز پیش گرفته است در مییابیم. فیلم اساسا قرارداد میکند که این برنامه کاملا ساختگی است و در حال و هوای رئال نباید به آن نگریست. مسئول برنامه مدعی آن است که با اجرای چنین برنامهای میتواند امثال این دختر را نجات دهد. ما شاهد هستیم که در طول فیلم کوچکترین حرکات مجری برنامه را به او گوشزد میکند و تاکید مداوم بر این اقدام او در جهت تاکید اصلی فیلمساز است. مسعود بخشی ما را بیش از هر چیز متوجه فضای پشت صحنه چنین برنامههایی میکند که در صدا و سیما نیز شاهد آن بودهایم.
ما در حالت عادی با اتفاقاتی که در پشت صحنه این برنامهها رخ میدهد بیگانهایم و حال وقتی که او دوربین خود را به اتاق فرمان میبرد، متوجه دوگانگی حاکم بر فضای مقابل و پشت دوربین این برنامهها میشویم. جالب اینجاست که در فضای استودیو نیز شخصیتها به گونهای با یکدیگر جر و بحث میکنند که انتظارش را در یک برنامه زنده واقعی نداریم. شاید فیلمساز نشان میدهد که واقعیت چنین برنامهای این است که شخصیتها جلوی دوربین خود واقعیشان باشند و نه آن چیزی که در برنامههای ساختگی بیرون از فیلم سراغ داریم. کما اینکه در جایی از فیلم که یک بازیگر را به عنوان مهمان وسط چنین ماجرایی دعوت میکنند (صرف نظر از اینکه این اتفاق خود هجوی دیگر است از سو استفاده کردن از یک بازیگر برای جذاب کردن یک برنامه)، بازیگر در دیالوگی تاکید میکند که میخواهد خود واقعیاش باشد.
نقد و بررسی فیلم یلدا
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com