خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

هلیا فکوری

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/7/21
ارسال ها
28
امتیاز واکنش
322
امتیاز
168
سن
18
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 22 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام دلنوشته: جانان
نام دلنویس: هلیا فکوری
ژانر: عاشقانه
***
مقدمه:
عاشقم!
عاشقی که تَبَش گرفتارم کرده!
آری تَب‌دار عشقی گشتم که برایش تفریحی بیش نبودم!
تفریحی که برای او مملوء از لذّت بود و
برای من... !


نقد و بررسی دلنوشته جانان | هلیا فکوری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: دونه انار

دونه انار

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/8/20
ارسال ها
338
امتیاز واکنش
8,903
امتیاز
313
سن
17
زمان حضور
92 روز 7 ساعت 52 دقیقه
با نام و یاد خدا
نقد و بررسی دلنوشته‌ی جانان
دل نویسی، بسیار جذاب و گیراست! سخنانی که از دل ‌می‌آیند و با احساسات ادقام می‌شوند و بوی واقعیت می‌دهند. دلنوشته‌ی جانان هم حرف دل خیلی از عشاق باشد.
نکته ای که در این دلنوشته مشهود است، استفاده حدقل یک پرسش در هر قسمت است. این عمل کمی هوشمندانه است، زیرا نویسنده با این پرسش‌ها خواننده را به چالش می‌کشد. همچنین می‌توان گفت برخی از این پرسش‌ها، پرسش انکاری بودند که خود نیز به خوشمنظر شدن متون دلنوشته می‌افزاید.
اما نویسنده با کمی خلاقیت می‌تونست، رقعه‌ی(نوشته‌ی) خود را گیراتر کند. مثابه ایجاد وزن و یا قافیه در پایان این پرسش‌هاست. برای مثال به متن ذیل توجه کنید.
نگاهم کن!

خوب به بنده‌ی حقیرت بِنگر!
وابسته شده‌ام...
وابسته بنده‌ای که تو سرِ راهَم قرار دادی!
نمی‌دانم چگونه و کجا ولی تو بَذر عشق را در من کاشتی!
حال تو بگو ای پروردگار، چه کنم با قلبی که فریاد زند مجنون را؟
مگر شفا نمی‌دهی؟
مگر معجزه نمی‌کنی؟
بگو چه کنم با قلبی سوزان؟

چه آب زلالی ریزم بر این قلب که خاموش کند آتش سوزانش را؟!
این مضمون قسمتی از دلنوشته جانان است که قرار است حال ان را تحلیل کنیم. در این قسمت فقط دو پرسش میانی، "مگر شفا نمی‌دهی؟" و سوال بعدی آن "مگر معجزه نمی‌کنی؟" دارای قافیه هستند. هنگام خواندن این قسمت زمانی که به این دو پرسش رسیدم، به دیده بسیار مقدورتر بود و در گویش آسوده‌تر بیان و دارای لحن زیبایی بود. حال متصور شوید تمامیه پرسش‌ها دارای قافیه بود.( هرچند این متن یک دلنوشته است و نیازی به قافیه ندارد این مورد صرفا یک پیشنهاد است!)
متنی این چنین پدید می‌آمد.
حال تو بگو ای پرودگارا، با قلبی که جنون را فریاد می‌زد، چه می‌کنی؟
مگر شفا نمی‌دهی؟
مگر معجزه نمی‌کنی؟
بگو با قلبی سوزان چه می‌کنی؟
ز کدام چشمه‌ات آب زلالی ریزم بر این قلب، که آتش سوزانش را خاموش کنی؟
وی با کمی تغییر دادن جملات، توانست قافیه‌ی را ایجاد کند. هرچند باید این را هم ذکر کنم که دل نویس خود تصمیم گیرنده است و این فقط در حد یک پیشنهاد است!
میخواهم یک پرسش را مطرح کنم، آیا تا به حال ترکیبی نظیر "احاله احساسات" به گوشتان خورده است؟ کارایی آن را می‌دانید؟ احاله احساسات یا همان انتقال احساسات وظیفه‌ی سنگینی را در دل نویسی به عهده دارد. احاله‌ی احساسات و دیگر موارد (که در ادامه ذکر می‌کنم) به اصطلاح "فضاسازی" گفته می‌شود.
فضاسازی چه در دلنویسی و چه در رمان نویسی و... کاربرد دارد و در هر دو از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. حال کاربرد آن چیست و چگونه می‌توان فضاسازی را به وجود آورد؟
فضاسازی در دلنویسی یعنی همه چیز... بله همه چیز!
تعریفی کوتاه در مورد فضاسازی به این صورت است که، مقدمه سازی، با استفاده از هر آکون تزیینی ادبی، مانند آرایه‌ها و... برای احاله احساسات راحت‌تر و همچنین مقدورتر و زیباتر...
در اصل آسان‌تر بخواهم تعریفش کنم، باید به این صورت بیان کنم که فضاسازی ایجاد فضایی برای انتقال احساسات به خواننده است، حال برای ایجاد این فضا می‌توان از هر گونه خلاقیت‌ها، آرایه‌های ادبی و... استفاده کرد.
دلنوشته جانان، از فضاسازی متوسطی برخور دار بود. نویسنده تمام سعیش را کرده بود تا این فضا را ایجاد کند ولی کمی ناتوان عمل کرده بود و این را می‌توان از احساساتی که قدرت بیانشان را ندارد، ولی سعی می‌کند آن را نشان دهد، فهمید...
برای مثال متن زیر را بررسی می‌کنم.
تحملم طاق شد و چشم گشودم، اما اشکانم مانع دیدن جانانم شدن!

بَس است! بُگذارید عشقی که تَب‌دارم کرده را ببینم.
با انگشتانم پسشان زدم و به جانانم خیره شدم.
چقدر شکسته شده بود! مگر خوشبخت نبود با عروس‌اش؟
مگر نباید اکنون وسط مراسم عروسی‌اش باشد؟

این‌جا چه می‌کنی جانا؟
دل نویس با به میان کشیدن مسئله‌ی ازدواج معشوق در همان روزی که عاشق تصمیم به مرگ داشت تلاش خود را کرده بود تا مصاص (احساس) خواننده را معبوث کند، ولی آیا فقط ییانش کافی بود؟ خیر نگارشگر با کمی اغراق می‌توانست خیلی راحت‌تر احساسات خواننده را به چالش بکشد. چگونه می‌توانست این کار را کند؟
با استفاده از آرایه‌های ادبی، چون تشبیه، مبالغه و... می‌توانست این متن را خیلی بهتر جلو دهد و همچنین جدای از آن فضاسازیی ایجاد شده طوری صورت می‌گرفت که احاله احساسات به خواننده راحت‌تر بود و همچنین خواننده را تا خد زیادی تهت تاثر قرار می‌داد.
جانان، اسمی که نگارشگر آن را برای دل‌ نویسی‌های خود برگزیده بود و این نام را با استفاده مکرر از کلماتی چون جانا، جانان و... مناسب دلنوشته کرده بود. اما نویسنده در انتخاب اسم کنی کوتاهی کرده بود.
می‌توانست با استفاده از متردافات این کلمه اسمی خاص تر پیدا کند.
مقدمه:

عاشقم!
عاشقی که تَبَش گرفتارم کرده!
آری تَب‌دار عشقی گشتم که برایش تفریحی بیش نبودم!
تفریحی که برای او مملوء از لذّت بود و

برای من... !
دیگر تکرار این جمله، زمانی که تمام دل نویسان از ان مطلعن مکار درستی نیست، ولی باز هم تکرارش می‌کنم.
مقدمه پس از اسم مهم ترین و اصلی ترسن بخش حذب خواننده است!
نگارشگر با به اتمام نرساندن جمله‌اخر این مصاص قلقلک را در خواننده برای ادامه‌ی دلنوشته ایجاد کرده بود تا خواننده پیگیر سرنوشت این عشق تب دار باشد.
در کل می‌توان گفت دلنوشته جانان راهی طولانی و پر پیچ و خم را در انتظار دارد، راهی که با ویرایش برخی دلنوشته‌ها و اضافه کردن مورادی چون فضاسازی به متون می‌تواند او را حذاب تر و گیراتر کند.
نگارشگر تا همین جا هم استعدادش را به نمایش گذاشته و میتواند بهتر از این نیز عمل کند.
تیم نقد انجمن رمان 98


نقد و بررسی دلنوشته جانان | هلیا فکوری کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • جذاب
Reactions: هلیا فکوری
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا