خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~ریحانه رادفر~

کپیست انجمن رمان ۹۸
کپیست انجمن
  
عضویت
3/8/20
ارسال ها
534
امتیاز واکنش
10,796
امتیاز
303
سن
20
محل سکونت
♥Dream♥
زمان حضور
63 روز 18 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
«بسم الله الرحمن الرحیم»
دلنوشته: هبوط خنیانگر*
نویسندگان: Mahla_Bagheri و ~ریحانه رادفر~ کاربران انجمن رمان 98
ژانر: عاشقانه
مقدمه:

کودکی اندرون لبانت، زجه‌ی عاشقانه می‌زند و در لـ*ـب‌های من، تضرع، صاعقه در دامانش، نگاه می‌دارد!
چه اشعاری که در وصف شمیمِ شیدایی‌مان در هوای ماه، شهلا نشده است.
چه شب‌هایی که چشمانم به برکت دیدن روی پری‌ات روز نشدند.
چه غسل‌ها که با پرشتاب‌ترین باران پاییزی عشاق ادا نشدند.
چه نازدانه‌ها که در تب لمس دستان قدرتمند نوازنده‌ات بی حال نشدند.
چه سقوط‌هایی که از سر معنا گرفتند و شدند هبوط!

هبوط دستان ماهری از جنس خنیانگری زیر ماه‌بـ*ـو*سه‌های من و تو، جـنسی از ما!
لینک اثر:
*هبوط خنیانگر: سقوط نوازنده
#هبوط_خنیانگر


نقد و بررسی دلنوشته هبوط خنیانگر | کار گروهی کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ozan♪، دونه انار و 2 نفر دیگر

goli.e

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/8/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
3,639
امتیاز
228
زمان حضور
48 روز 13 ساعت 42 دقیقه
به نام خداوند آزادی و عشق و غم
نقد و بررسی دلنوشته هبوط خنیانگر
اثر
Mahla_Bagheri و ~ریحانه رادفر~

"ﮔﺎه گاهی که ﺩﻟﻢ میگیرد
به ﺧﻮﺩﻡ می‌گوﯾﻢ
بشکن قفلی که ﺩﺭﻭنت ﺩﺍﺭی
ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺩﺍﺭی
ﺧـﺪﺍ ﺍﻭﻝ ﻭ ﺁخـر ﺑﺎ ماست"

هبوط در لغت به معنای «پایین قرار گرفتن به صورت اجبار» است و گاهی برای کوچک کردن مخاطب استفاده می‌شود همانند آنچه برای هبوط شیطان وجود دارد. واژه هبوط برای تعظیم و بزرگداشت مخاطب نیز استفاده شده است؛ همچنین کلمه هبوط گاه در غیر معنای مذکور استفاده می‌شود.
در اکثر مواقع کلمه حبوط به داستان آدم و هوا اشاره دارد. هُبوط خروج آدم و حوا از بهشت و سکونت آن‌ها در زمین است. برخی مفسران هبوط را نه به معنای مکانی آن و خروج از بهشت بلکه به هبوط مقامی معنا کرده‌اند و معتقدند خداوند مقام آدم و حوا را تنزل داد و از آن تعبیر به هبوط کرد عده‌ای نیز معتقدند هبوط به جهت عقوبت حضرت آدم و حوا نبوده بلکه مصلحت بر این بوده که اینان به زمین آیند و با انجام تکالیفی که برعهده آنها آمد، به سعادت دست یابند.
و معنای خنیاگر: سرودگوی . سازنده . نوازنده . مغنی . آوازه خوان است.
(تو آن شبدر بی‌بوی سه‌برگی که به شانس پرواز چکاوک بی‌بال عشق، میان رگ‌های خشکیده‌ی قلبم سخت جایت دادم و آرزو چنین است:
«بیا حرف شویم، کلمات در وصف رخت نامحدودند!» )

در آغاز موج تحسین را روانه میکنم. اثری زیبا، مبتکرانه، غنی، قوی، با مفهوم و خاصی روبه رو بودیم. البته ریز اشکالاتی نیز در کار وجود داشت که طبیعی است و هیچ چیز در دنیا درکمال تکامل و بی نقص بودن نخواهد بود.
در ابتدا لازم است در مورد نام اثر نکاتی را متذکر شوم.
تا آنجا که میدانیم نام اثر از دو بخش (هبوط) و (خنیاگر) ساخته شده است. بخش اول که شامل کلمه هبوط است مشکلی ندارد و معناو مفهوم غلیظ و حتی ظاهر و آوایی زیبا و قشنگ دارد.
اما بخش دوم کلمه خنیاگر. نه این که ترکیب اشتباه باشد یا حتی بی معنا، نه! مشکل نگارش صحیح کلمه است.
تا جایی که در حیطه دایره لغات من میگنجد کلمه (خنیانگر) اشتباه است و نحوه صحیح نگارش آن (خنیاگر) است که دقیقا همان مفهوم مرتبط باکلمه هبوط را به ما میدهد.
درست است که اشکالات نگارشی قابل اصلاح هستند و ایرادی ندارد که نگارش یک کلمه اشتباه باشد، اما نام یک اثر ماندگار در ذهن است و برخورد اولیه مخاطب با اثر، نام آن است که میبیند و در ذهن ثبت میکند و اگر چیزی اشتباه باشد در همان شکل در ذهن حک خواهد شد و به علاوه آن اطلاعات اشتباهی را به مخاطب میدهد. البته لازم به ذکر است که فقط درلغاتی کمتر شناخته شده و سنگین مانند هبوط و خنیاگر و.... اینگونه است زیرا گاها مخاطبان برخورد چندانی با آن ها نداشته اند.

(کودکی اندرون لبانت، زجه‌ی عاشقانه می‌زند و در لـ*ـب‌های من، تضرع، صاعقه در دامانش، نگاه می‌دارد!
چه اشعاری که در وصف شمیمِ شیدایی‌مان در هوای ماه، شهلا نشده است.
چه شب‌هایی که چشمانم به برکت دیدن روی پری‌ات روز نشدند.
چه غسل‌ها که با پرشتاب‌ترین باران پاییزی عشاق ادا نشدند.
چه نازدانه‌ها که در تب لمس دستان قدرتمند نوازنده‌ات بی حال نشدند.
چه سقوط‌هایی که از سر معنا گرفتند و شدند هبوط!
هبوط دستان ماهری از جنس خنیانگری زیر ماه‌بـ*ـو*سه‌های من و تو، جـنسی از ما! )

متن بالا مقدمه شماست. در تمامی آثار دلنوشته مقدمه همیشه مهمترین بخش کار است. زیرا خواننده با خواند آن باید به خواندن بیشتر ترغیب شود. در اینجا باید گفت مقدمه ای زیبا و گیرا دارید و به قولی در بیگ بنگ کار به درستی عمل کرده اید.
اما اشکالات ریزی را نیز شاهد هستیم:
(چه شب‌هایی که چشمانم به برکت دیدن روی پری‌ گونه‌ات روز نشدند.)
(چه نازدانه‌ها که در تب و تاب لمس دستان قدرتمند نوازنده‌ات بی حال نشدند.)

در دو خط بالا تفاوتی نه چندان را شاهدیم.اما باید بگویم گه گاهی مکسر کردن و به کار بردن بعضی کلمات به تنهایی جالب نیست. نه این که اشتباه باشد، نه! اما اگر در کنار مترادف و هم آوای خود بیاید بهتر است مانند: تب و تاب. و در جمله اول (روی پری‌ات) جلوهی خیلی زیبایی ندارد اما اگر با کلمه ای دیگر ترکیب شود مانند (گونه) آوا و ظاهر زیبا تری خواهد گرفت.
(خیابان دلت را شبنم‌های اشک مانندِ ابرک‌ها اشغال کرده‌اند؛ آنان می‌دانند من مجنونِ بارانِ لیلی نقشم؟!
میانه‌ی کوچه‌ی بارانی قلبت چترم را می‌بندم و با پای برهنه می‌دوم؛ حیران نشده‌ام بلکه واله‌ی درونم حکم طوفانی وهمناک را صادر کرده تا تمام شهر را به جنونی نشیط دعوت کنم.
صدای شرشر باران در مغزم، همان لالایی
کودکی‌هایم است که مادرم با ناله زمزمه می‌کرد تا خوابم ببرد، دریغ از آگاهی این سامان کوچ کرده در مغزم! )

متن بالا یکی از بخش های زیبای دلنوشته است.
در این بخش به خوبی از تشبیه و کنایه استفاده شده و آوایی همانند شعر دارد.
میتوان گفت یکی از زیبا ترین جملاتی است که در کل اثر به آن برخورد کردم. غم و رنجی را به قلم آوردید که نه تنها لیلی و مجنون ها آن را درک میکنن، بلکه هرکسی که دوست داشتن و محبت را تجربه کرده قادر به درک اندوه و در عین حال عشق فراوان در این جمله است.
و همین طور متن بعدی:
(نسل من، افسردگان شیدای امیدوارند.
این چنین که همه رنگ، کمرنگ‌تر از لبان سرخت! همه مو صاف‌تر از پیچش زلفت! همه رو، تارتر از چشمان نابت! همه‌کس، در نبودت به هیچ محیا کنند!
نسل من کورند و لمس معجزه‌ی دستانت، جادو کند و من تب پرواز دارم! )

دراینجا نیز کار دشواری را انجام داده اید تا تمامی زیبایی های یک عاشقانه را اینچنین زیبا درکنار هم قرار دهید و تثبیت کنید به گونه‌ی که اینگونه گوشنواز و خوش آوا و مفهومی عمیق را شامل شود.
در ادامه باید ذکر کنم که اثر از قلمی قوی برخوردار است و از ترفند های نوشتاری صحیحی در آن استفاده شده. به خوبی تشبیه ها، کنایه ها، استعاره، وزن آوایی، ترکیبات وصی جدید، حس آمیزی و فضا سازی مناسب هر متن را در خود جای داده است.
در حالت کلی دلنوشته ای مانا و زیبایی را دارید. اثر از نامی زیبا، مطالبی مفهومی و نگارشی به یاد ماندنی بر خوردار است. باشد که شاهد آثاری بیشتر و زیبا تر از شما باشیم.

"انارهای باغچه رسيده‌اند
ترك‌خورده و رها ، ميان دستان سرد باد!
با سبد مهر بيا و تمام دانه‌های سرما‌زده و تب‌دار را بچين!"

.
.
.
باتشکر بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
goli.e


نقد و بررسی دلنوشته هبوط خنیانگر | کار گروهی کاربران انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، ozan♪، Mahla_Bagheri و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا