نقد و بررسی دلنوشته سیر زندگانی | E.Orang کاربر انجمن رمان ۹۸

E.Orang · 22/8/21

*به نام پروردگار شطرنج*

نام دل‌نوشته: شطرنج‌باز
نگارشگر: E.Orang (الف. اورنگ)
ژانر: انگیزشی، فانتزی
منتقدین: حنانه سادات میرباقری و Z.A.H.Ř.Ą༻
مقدمه:
زندگی چیست؟ امتحانی الهی؟ رویایی ملموس؟ یا شاید تنها یک بازی نفس‌گیر و مهیج که توان از آدمی‌زاد می‌ستاند. بی‌شک، شما هم برای‌تان پیش آمده است که گاهی لرز بر تنتان افتد و وحشتی نهان در وجودتان شورشی خاموش به پا کند. آری، شما در غفلت، به دل شطرنجی عظیم گام نهاده‌اید. اما شما تنها نیستید! بی‌گمان، دست کم یک‌بار عبارت "از تو حرکت، از خدا برکت!" را شنیده‌اید؛ دنیای شطرنج‌گونه‌ی کنونی بر اساس همین شعار عرفانی بنا گشته‌است و شطرنج‌بازی زبردست شما را هدایت می‌کند، ای مهره‌های کوچک هراسان!

نکته1: این دل‌نوشته تنها تصورات شخصی است و هیچ‌گونه جنبه‌ی علمی و روان‌شناختی ندارد!
نکته2: هرگونه تشابه در متن این دل‌نوشته تصادفی بوده و در صورت مشاهده به بنده اطلاع دهید تا ویرایشات لازم انجام گیرد.

دل نوشته - شطرنج‌باز | E.Orang کاربر انجمن رمان 98

زندگی چیست؟ امتحانی الهی؟ رویایی ملموس؟ یا شاید تنها یک بازی نفس‌گیر و مهیج که توان از آدمی‌زاد می‌ستاند.

forum.roman98.com

Z.A.H.Ř.Ą༻ · 23/8/21

بسم رب القم

نقد و برسی شطرنج باز

خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان
اما به قدر فهم تو کوچک می‌شود
و به قدر نیاز تو فرود می‌آید
و به قدر آرزوی تو گسترده می‌شود
و به قدر ایمان تو کارگشا می‌شود
ناامیدان را امید می‌شود
گمگشتگان را راه می‌شود
در تاریکی ماندگان را نور می‌شود
خداوند همه چیز می‌شود همه کس را…
به شرط اعتقاد
به شرط پاکی دل
به شرط طهارت روح
به شرط پرهیز از معامله با ابلیس
بشویید قلب‌هایتان را از هر احساس
ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبان‌هایتان را از هر گفتار ناپاک
و دست‌هایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردی‌ها، ناراستی‌ها، نامردمی‌ها…
چنین کنید تا ببینید چگونه
بر سفره شما با کاسه‌ای خوراک و تکه‌ای نان می‌نشیند
در دکان شما کفه‌های ترازویتان را میزان می‌کند
و در کوچه‌های خلوت شب با شما آواز می‌خواند
مگر از زندگی چه می‌خواهید که درخدایی خدا یافت نمی‌شود
نادر ابراهیمی
با خواندن شطرنج باز مدام این شعر نادر ابراهیمی به خاطرم می‌آمد که بی شک بی ربط هم به دلنوشته شطرنج باز نبود.
اما بهتر هست کمی بیشتر به موضوع دلنوشته بودن یا نبودن شطرنج باز بپردازیم.
همانطور که می دانیم؛ دلنوشته حاصل مونولوگ گویی ادبی احساسات دلنویس است. اما اصولی را که نویسنده در شطرنج باز به کار برده هیچ شباهتی به دلنوشته نداشته و بیشتر شبیه یک داستان انگیزشی فوق العاده خلاق می‌باشد.
قرار نیست در این نقد شاهد یک نقد طولانی و ادبی با ساختار نقد دلنوشته باشیم.
و نیازی هم نمی بینم که خیلی مانور بدهم.
بنابراین از بحث دلنوشته خارج می‌شویم.
از بحث دلنوشته خارج می شوم چون که دلم نمی‌خواد برای چنین اثر فوق‌العاده ای یک نقد تخریب گر بنویسم.
به نظرم نویسنده بهتر است برای اثرش درخواست ناظر بدهد و آن را در قالب یک داستان کوتاه ادبی بنویسد.
در آن صورت یک اثر ادبی با بار معنایی بسیار خواهیم داشت.
راستش واقعا نمی‌دونم چی بنویسم؛ اول اینکه چون اثر مورد نظر دلنوشته نیست و دوم اینکه اینکه نقد داستان کوتاه معیار هایی دارد.
شطرنج باز استعاره از انسان های بسیاری بود که هر کدام را جداگانه و خلاقانه در مراحل مختلف رسیدن به هدف با عوامل موفقیت و شکست برسی کرده و برای هر کدام تشبیه ای نوشته و داستانی خلق کرده. به شدت توصیه می‌کنم این اثر را در قالب یک داستان کوتاه ادبی ارائه کنید که حتم دارم استقبال بی نظیری از آن خواهد شد.
اما اگر نویسنده بخواهد این اثر را به عنوان یک دلنوشته منتشر کند باید به نکات بسیاری توجه داشت. و اشکالات بسیاری که باید رفع شوند.
در دلنویسی توصیه می شود از جملات کوتاه تر اما تاثیر گذارتر استفاده شود.
به عنوان یک دلنوشته، طولانی بودن جمله ها و پست ها باعث خستگی و دلزدگی خواننده می‌شود. پس جمله ها و پست ها هر چه کوتاه ترو تاثیر گذار تر بهتر است.
و اینکه برای دلنوشته باید از سبک داستان گونه و روایت گرانه شطرنج باز خارج شود.
فضاسازی شطرنج باز بسیار خلاقانه طراحی شد بود. مملو از آرایه های ادبی و توصیفات و ترکیبات جالب و کلماتی که بار معنایی بسیار بالایی داشتند. به شخصه هر جمله را که می‌خواندم از خلاقیت و قلم خوب نویسنده به وجد می‌آمدم.
اصلا دلم نمی‌خواهد به دید یک دلنوشته این اثر را نقد کنم‌.
پس حرفی نمی‌مونه و کلام آخر
شطرنج باز بسیار دلنشین و خلاقانه طراحی شده بود اما نویسنده به عنوان یک دلنوشته موفق عمل نکرده بود. به امید موفقیت های بیشتر شما.
سپاس بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد ادبی رمان۹۸
zahra
نقد خوبی نشد می دونم اما مطمئنم این اثر به عنوان یک داستان کوتاه عالی خواهد شد.
عذرخواهی میکنم بابت نقد کلیشه و بی سر و ته:)

حنانه سادات میرباقری · 25/8/21

به نام خداوند رنگین کمان

"اگر اخراج شدید ترس به دل‌تان راه ندهید. مگر شطرنج‌باز عالَم را فراموش کرده‌اید؟"
دلنوشته شطرنج باز از ابتدا تا انتها و چه در ظاهر و چه باطن بر آرایه‌ی جان بخشی سوار بود. آرایه‌ای که مانند جمله‌ی بالا در سرتاسر دلنوشته متن‌هایی به یاد ماندنی پدید اورده است. این آرایه‌ گاهی اوقات بازیکن شطرنج را به خدا تشبیه می‌کند و گاهی هم مهره‌ های بازی را به انسان‌ها! ولیکن نکته مهم و ارزشمند این دلنوشته، این است که در کنار این آرایه، بسیاری آرایه‌های دیگر هم دستی در کار دارند‌.
"ای دلاوران، هم‌چون کبوتری سپید به سوی هدف خود به پرواز درآیید!"
به طور مثال در جمله‌ی بالا، آرایه‌ی تشبیه را مشاهده می‌کنید که چند بار در دلنوشته خودنمایی کرده است.
"در ردیف دوم، ابتدا رُخ است که رخ می‌نماید."
آرایه‌ی بعدی که در این جمله و این دلنوشته نظر مرا جلب کرد، آرایه‌ی جناس تام است که تکراری زیبا به تصویر کشیده است.
"حال، از فرش دو رنگ روزگار اندکی برخیزید و به نیمه‌ی عرش رجوع کنید. چشمان رنگینتان را بگشایید تا صورت سفید مشتاق سربازان پیش‌تاز راه موفقیت را بنگرید! زره‌پوشیده، آماده‌اند تا به سوی هدف خود در دوردست‌ها بشتابند؛ با پوتین‌هایی آهنین و دل‌هایی از جنس ایمان به شطرنج‌باز هدایت‌گرشان!"
یکی از موضوعاتی در نظرم مهم آمد و خواستم بازگو کنم این است که
بهتر است راوی دلنوشته‌تان را مشخص کنید. به طور مثال در متن بالا در ابتدا دارید با خواننده حرف می‌زنید و بعد به حالت سوم با مهره‌ها سخن می‌گویید. سعی کنید یک راوی ثابت، مشخص کنید.
"او خود را کنار کشیده‌است، غافل از این‌که فرصت‌طلبان از او به عنوان پلی بهر وصال بهره می‌برند."
همانطور که در متن بالا می‌بینید، تناسب کلمات در دلنوشته‌ای به نثر ادبی رعایت شده. یعنی با اینکه کلمه های ارزشمند و جدید در دلنوشته وجود دارند، زننده و غیر قابل فهم نیستند. به جز تناسب کلمات، نام و ژانر، مقدمه و محتوای دلنوشته هم تقریبا باهم هماهنگ هستند‌. قید کردم که نامی برازنده و متناسب دارید، ولی سعی کنید برای هر پارت نام نگذارید چرا که این کار از انسجام دلنوشته شما می‌کاهد. همچنین ژانر فانتزی هم به دلنوشته شما ربطی ندارد و بهتر است حذف شود‌. با این حال، مقدمه‌تان هیجان انگیز بود. ضرب المثلی که در آن قرار داده بودید هم، شکلی ادبی‌ و زیبا به دلنوشته شما داده بود. ولی بهتر است به طور نامحسوس سوال کنید و مستقیما در مقدمه سوال نپرسید!
"ذکاوت ستودنی آنان، همواره مانند نفس لوامه در گوش‌شان طنین می‌اندازد که"بنشین؛ اما نه با دستانی گره خورده و مسکوت!" .
ولی همانطور که می‌بینید فضاسازی خوبی در دلنوشته انجام شده و نویسنده کاملا تواناست که احساستش را بیان کند. همچنین او به طور زیبایی می‌تواند توصیف کند که توقف یعنی چه. دلنوشته ایده و نگرشی جدید دارد و حالتی پیوسته به خود گرفته. زیرا در هر قسمت، نویسنده مهره‌ای را توصیف می‌کند و بعد از توصیف همه‌ی مهره‌ها، بیش از یک پارت راجب برخی مهرها و قوانین حرف می‌زند. در این‌جا بهتر بود، برای این‌که دلنوشته قابل پیش بینی نباشد، به جای این‌که در انتها کمی راجب قوانین، داستان سرایی کنید قبل از این که معرفی مهره‌ها تمام شود، این کار را انجام می‌دادید. یعنی یکبار معرفی می‌کردید، بعد کمی داستان می‌گفتید و بعد دوباره به ادامه معرفی می‌پرداختید. در کل دلنوشته شما،
کمی از حالت دلنوشته خارج شده. آن هم به علت این‌که حجم و اطلاعات زیادی در خود گنجانده و به نوعی آموزشی هم شده.
در نهایت امیدوارم با بهره گیری از این و پیشنهادات داده شده در شکوفایی و پشرفت خود کوشا باشید. با آرزوی موفقیت.
1400/6/3
سپاس بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان ۹۸
حنانه سادات میرباقری
حنانه سادات میرباقری
E.Orang

goli.e · 11/9/21

آغاز هر نامه نام خداست که بی نام او نامه یکسر خطاست
نقد و بررسی دلنوشته سیر زندگانی
اثر E.Orang
اگر نمیتوانی شاه راه باشی ، کوره راه باش
اگر نمیتوانی خورشید باشی ، ستاره باش
با بردن و باختن اندازه ات نمی گیرند
هر آنچه که هستی ، بهترینش باش
در زندگی یک نویسنده ایده ها زیاد و زمان نوشتن کم است. زمان را برای هر اشتباه یا هر کاری که موفق نشدید به عذا و سرزنش ننشینید. آینده نیز هنوز نیامده پس خود را درگیر آن نکنید. پیش بروید، بنویسید، خط بزنید، اصلاح کنید، دور بیاندازید و یا دوباره آن را باز گردانید اما هیچ گاه از نوشتن و حرکت قلمتان دست نکشید.
پس همانطور که گالیله میگوید: قدر زمان حال را بدانید که گذشته هرگز بر نمی گردد و آینده شاید نیاید . . .
در وهله اول باید گفت که متونتان فلسفه به زبان سلیس است که انتخاب آن برای قالب بسیار کار هوشمندانه بود.
البته کار سختی را نیز در پیش گرفته‌اید چون سطح انتظارات از متون فلسفی تا حدودی بالاست که خب اما شما از همان ابتدا و با نوشتن یک مقدمه بسیار خوب سطح انتظارات را نیز بالا تر بردید:

( زندگانی چیست؟ وهم مطلق؟ بعید می‌دانم. زیرا زندگی چون رویایی واحد راکد نیست. سیری است بهر وصال. هر که شیدای رویای خویش باشد، این راه رونده را دنبال می‌کند و ساکن نمی‌ماند. وای بر آن کس که خویش را در مرداب محبوس نگاه دارد! رویای‌ شیرین شما فراسوی حصاری است که اطراف خویش کشیده‌اید. ای فرزندان آدم! همراه با اسب تیزپای زندگانی گام بردارید تا شما را به ساحل نیک‌بختی رساند! دولت خویش را تنها خویش توانید مزین نمایید.)

مقدمه‌تان به خوبی نشان دهنده انگیزشی بودن ژانر انتخابی شماست و از طرفی از همان اول آن حس انگیزه و امید را القا میکند و از طرفی خواننده را مجاب میکند تا با ادامه دادن آن بیشتر و بهتر با روح و خود درونی اش ارتباط برقرار کند و بیشتر روغن امید را در چراغ زندگانی اش بچکاند تا نور آن کوره راه درست مسیر موفقیت را نشانش دهد.

(اگر امیدوار هستید آن را اثبات کنید. گام به سوی هدف بردارید و از عزلت‌گزینی دل بکنید. امید به زبان‌ریزی و رجزخوانی نیست! پا به عرصه نهید و سپر در دست گیرید. فریاد زنید و مبارز طلب کنید. رستم باشید و سوار بر رخش آرزوهای‌تان گردید. سیر زندگانی را با سم‌های کوبنده رخش‌تان از سر گذرانید. بر روی زین اشراف بیشتری به اطراف‌تان دارید. بنگرید و بیاموزید. باید مبارز باشید تا سیر وصال یابید!)

متن بالا پست دهم شماست. از این متن بخش انگیزشی بودن ماجرا رنگ و بوی دیگری میگیرد زیرا تا قبل از آن شما فقط در حال آماده سازی اذهان و قانع کردن آنها بودید که افکار منفی را کنار بگزراند و دید دیگری به زندگی داشته باشند اما از پست دهم به بعد شما رسما به طور جدی تری خواننده را به چالش میکشید که اگر واقعا امیدوار است باید حرکتی کند و به قولی به آن عمل کند زیرا اگر کاری نکند داستان "عالم بی عمل همچو زنبور بی عسل است" بارها و بارها تکرار خواهد شد در نتیجه این بخش بهترین بخش کار شماست.

(تنفس کنید و بیاموزید هوا بهر چه است! لمس کنید و بیاموزید مشقت چگونه است و سهولت چگونه! زندگانی را بچشید تا شیرینی و تلخی را تشخیص دهید. تنها گذر کردن نیست که شما را می‌پروراند. زیستن را بیاموزید تا پرورانده شوید. دیدگاه و ذهن خویش را در سیری که مملو از اندرز است پرورش دهید.)

در این متن نیز شما راهی را بازگو و نشان دادید که خیلی از افراد گاهاً ممکن است از آن خارج شده باشند و نیاز به یک محرک و جرقه داشته باشند تا دوباره به خود باور کنند و راه درست را پیدا کنند.
در حالت کلی دلنوشته‌تان از قلمی قوی و نشأت گرفته از قوه منطقی بسیار قوی شخصیتتان است.
انتخاب ژانر انگیزشی و قالب فلسفی کاری پر ریسک و شخت است زیرا بعضا نویسنده نمی تواند به خوبی از پس آن برآید که اما شما در آن به خوبی عمل کرده اید.
فضا سازی، حس آمیزی، تشبیهات، کنایه، ترکیبات وصفی جدید به خوبی در اثرتان نمایان است و در تمامی حالات نیز این موضوعات حفظ شده و حتی بهتر از قبل نیز از آنها استفاده کردید و
در این دلنوشته از موضوعاتی استفاده کردید که بسیار معمولی هستد ولی کم تر به آن ها توجه میکنیم .
(هرگاه گمراه می‌شوید به زمین و زمان ناسزا نگویید. لعن و نفرین شما را پیش‌تر نمی‌فرستند! بلکه اندیشیدن است که این حین یاری‌گرتان خواهد بود.)
.
.
باتشکر بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان 98
goli.e

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

نقد و بررسی دلنوشته سیر زندگانی | E.Orang کاربر انجمن رمان ۹۸

E.Orang

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دل نوشته - شطرنج‌باز | E.Orang کاربر انجمن رمان 98

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

حنانه سادات میرباقری

کاربر نیمه حرفه‌ای

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

goli.e

کاربر نیمه فعال

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین