- عضویت
- 12/8/18
- ارسال ها
- 2,007
- امتیاز واکنش
- 7,220
- امتیاز
- 308
- زمان حضور
- 0
نویسنده این موضوع
گفتوگوی جورج استالز با اوتا بارت – بخش نخست
مترجم: امید امیدواری
تصویر ۱: عکسی از نمایشگاه اوتا بارت در گالری اِلویرا گونزالس، مادرید، اسپانیا، ۲۰۱۲
تمرکز و مطالعهی اوتا بارت، عکاس معاصر آلمانی، بر مقولهی ترجمانِ ادراک عکاسانه به ادراک انسانی است. بارت غالباً موضوعات خاص و نامعلوم را برای عکاسی برمیگزیند که همانندیِ اندکی با جهان واقعی دارند؛ نظیر تغییر شکل پردههای سفید در پرتوهای نور خوررشید یا تصویری نگاتیو از چیزها. این موضوعات در آثار وی به شکلی انتزاعی و تحریفشده در میآیند. بارت میگوید: «در جستجوی شیوههایی هستم که بتوان از طریق آنها توجه و تمرکز بیننده را از روی موضوع عکس برداشت و بر فرایند ادراکیشان گذاشت. چگونه میتوانم به جای اندیشیدتان دربارهی موضوع عکس، کنشِ دیدنتان را به شما یادآوری کنم؟»
اوتا بارت در سال ۱۹۵۸ در برلین به دنیا آمد و در نوجوانی به ایالاتمتحده نقل مکان کرد. فوق لیسانس هنرهای زیبایش را از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس دریافت کرده است. وی در سال ۲۰۰۴ کمک هزینهی گوگنهایم و در سال ۲۰۱۲ کمک هزینهی مؤسسهی مک آرتور را دریافت میکند. آثار بارت در موزهی هنر مدرن نیویورک، انستیتوی هنر شیکاگو، مرکز هنر واکر در ایالت مینهسوتا، گالری تیت لندن و موزهی هنر لسآنجلس و… نگهداری میشود. او در حال حاضر ساکن کالیفرنیا است و از سال ۲۰۱۲ به عنوان استاد مدعو، در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس مشغول تدریس است.
همزمان با برگزاری نمایشگاه عکس اوتا بارت در سال ۲۰۱۲ در گالری الویرا گونزالس در مادرید اسپانیا، جورج استالز، منتقد و کیوریتور، با این عکاس آلمانی مصاحبهی مفصلی کرده که پرسش و پاسخهای طرح شده در آن، تقریباً شرح و تبیین تمام آثار بارت را در بر میگیرد.
این گفتوگو توسط امید امیدواری برای انتشار در سایت عکاسی ترجمه شده است که در دو بخش منتشر خواهد شد. در ادامه شما را به خواندن بخش نخست گفتوگو دعوت میکنیم.
جورج استالز: عکسهایی که بر دیوار گالری اِلویرا گونزالس مادرید آویختهاید (تصویر ۱)، دقیقاً همسو و همخوانِ با عکسهایی است که بهطور همزمان در کتابی با عنوان طراحی با نور، نقطهی کور، ۲۰۱۲ (تصویر ۲) چاپ و منتشر کردهاید، نظرتان در مورد رابـ*ـطهی میان نمایشگاهکردن و چاپکردن عکس و همچنین ارتباطِ دیوارها و صفحهها چیست؟ بهطور کلی، این پرسش را در خصوص عکاسی و سبک کاریتان و همچنین این مجموعهی مشخص و شیوهای که برای برپاییاش در مادرید انتخاب کردهاید، مطرح میکنم.
تصویر ۲: جلد کتابِ عکسِ طراحی با نور
اوتا بارت: تلاش زیادی برای نمایش آثارم میکنم، بهعلاوهی اینکه آنها را از سایر شیوههای رایج نمایش عکس متمایز میسازم. سطح عکسهایم، برخلاف تلألو و درخشش کاغذهای عکاسی، همیشه مات است. به این سطح مات نیاز دارم چرا که موجد ابهام است و جائی است که نگاه در آن مینشیند و آفرینندهی گونهای عمق است. بیننده میتواند به دقت تصویر را بررسی کند، امری که در مورد سطح براق رایج امکانپذیر نیست. برای هر مجموعه عکس از قابهای مختلفی استفاده کردهام. برخی با قابهای سفید بسیار نازک و بدون شیشه ارائه شدهاند، به گونهای که سطح اثر را احاطه کردهاند و بقیه با قابهای جعبهای آویزان [۱] به نمایش گذاشته شدهاند تا به وضوح لبهی کار مشخص گردد و نیز آنها ارجاعی به قاب نقاشیهای موندریان هستند. در مجموع هیچ یک از عکسها لبهی برجسته و محسوسی ندارند. تمام این تدابیر در پیوند با وجود پدیدارشناختی این آثار در هنگام نصب و چیدمانشان است. افزون بر این موارد، اندازهی عکسها نیز آگاهانه انتخاب شدهاند و برای هر مجموعه اندازههایی هدفمند و معنادار تعیین شده است حتی برای برخی از عکسهای یک مجموعه این تفاوت اندازه با بقیه دیده میشود. اندازه، ادراک چیزها را تغییر میدهد. اندازهی کوچک ایجادکنندهی احساس نزدیکی است و از طرفی بیننده در رویارویی با آثار بزرگتر از خودش، احساس میکند توسط اثر احاطه شده است. در این نمایشگاه، عکسهایی که از دستم گرفته شده (که پرده و نور را لمس کرده)، در اندازهی طبیعی انسان چاپ شده است.
در زمانهای زندگی میکنیم که میتوانیم نمایشگاهها را در اینترنت ببینیم و اینگونه تصور کنیم که آنچه دیدهایم را درست فهمیدهایم و تجربه کردهایم ولی به هیچ وجه این موضوع درست نیست. میان فهم و درک تصاویر موجود در یک کتاب یا وب با ایستادن روبروی یک اثر هنری و امکان مشاهدهی تمامی ویژگیهای پیچیده و ظریفش، که عادتهای دیداریمان را به بازی میگیرد و به تجربهی اثر منجر میگردد، هیچ مناسبت و شباهتی وجود ندارد. نظر به اینکه اساساً عکاسی من دربارهی ادراک دیداری است، از تدابیر مختلفی برای جلب توجه بیننده بهره میجویم تا بر ظرافتهای دیداری تصاویر تمرکز کند.
از سوی دیگر، گرچه کتاب چنین امکاناتی را از بیننده سلب میکند ولی شامل مزیتهای دیگری است. هرگز تکعکس کار نمیکنم، فقط به عکاسیِ پروژهای فکر میکنم؛ به مجموعههایی یکپارچه و کامل. همواره از اینکه باید نمایشگاهی را برای آخرین مرتبه ببینم، غمگین میشوم چرا که با اتمام زمان نمایشگاه، تعامل میان تصاویر از بین میرود، درست شبیه پازلی که تکههایش از هم جدا شده باشد. کلکسیونهای معدودی قادرند برخی از آثار هنری را به صورت مجموعههای کامل جمعآوری و نگهداری کنند و از طرفی هر اثری عمری دارد، اما کتاب این اجازه را به شما میدهد که پروژه را در زمینهای که در آن شکل گرفته بارها ببینید. بهعلاوه، کتاب غالباً نزدیک و در دسترس شماست و میتوانید بهواسطهی آن مدت زمانی را با عکسها سپری کنید و در زمانهای مختلف دوباره به آن رجوع کنید. با تماشای چندبارهی یک اثر یا زیستن با آن، نظرات و قضاوتهای ما دگرگون میشوند؛ به بیانی دیگر، هر قضاوت دقیق و ژرفی بهتدریج هویدا میشود. تصاویر کتابِ طراحی با نور، نقطهی کور، ۲۰۱۲ به ترتیب خاص و دقیقی کنار هم قرار گرفتهاند، این مجاورت آگاهانه، در نمایشگاهم در گالری الویرا گونزالس نیز مشاهده میگردد. با اینحال کتاب، فرصت مشاهدهی عکسها در زمانهای دیگر را در اختیارتان میگذارد.
استالز: مسائل پدیدارشناختی اهمیت فوقالعادهای برای شما دارند، چنانکه عمیقاً در کارتان ریشه دواندهاند. لطفاً در مورد آنها بحث کنید، بهویژه دربارهی نسبت عکاسیتان با «وجودِ» پدیدارشناختیای، که پیشتر از آن گفتید.
بارت: فعالیت هنریام با گروهبندی عکسها آغاز شد؛ آثاری که با نقاشیهای شبه اُپ آرت[۲] تلفیق میشدند و همگی به شیوههایی متفاوت، به کنش «دیدن» اشاره داشتند. طرحهای نقاشیشدهی سیاهوسفیدِ انتزاعی مرتعش میشدند و توهم دیدنِ رنگ را بوجود میآوردند که شباهت فراوانی به نقاشیهای بریجیت رایلی[۳] داشتند. کارهای بعدیام پرسشهای پدیدارشناختی را به روشهای گوناگون مطرح میکنند؛ روشهایی اعم از ناواضحسازی نقطهی فوکوس، ارجاع به پسدیدهای نوری[۴] و نظایر اینها. پدیدارشناسی بازیگر همیشگی عکاسیام بوده است. مردم اغلب از من میپرسند که آیا تمهید و اقدامی برای گیجکردن بیننده بکار میگیرم. خیر، هدفم گیجکردن بیننده نیست بلکه آگاهانه کاری انجام میدهم که سبب میشود انتظار و پیشنگرشتان از آنچه یک عکس میتواند باشد را از نو بیازمایید. این امر از طریق تولید تصاویری که در مغایرت با تصویر مرسوم این مدیوم است، رخ میدهد. بنظرم هر مدیومی زمانی در کارآمدترین و جذابترین شکل خودش به سر میبرد که انتظارات متعارف را دگرگون میکند و متضاد آنچه از آن انتظار میرود را نشان میدهد. مدیومی که ما را وادار میکند به جای تشخیص فوری و آسان موضوع اثر، حقیقتاً آن را تجربه کنیم.
استالز: گفتهاید که یکی از عکسهای این نمایشگاه، با عنوان کمپوزیسیون شمارهی ۱۰، (تصویر ۳) کار مورد علاقهتان است و آن را نمونهای متمایز میدانید. لطفاً کمی دربارهی برداشتتان از کار نهایی صحبت کنید، بهویژه در مورد این مجموعه عکس.
تصویر ۳: کمپوزیسیون شمارهی ۱۰، ۲۰۱۱
بارت: مجموعهای که به آن اشاره کردید عنوانش هست: کمپوزیسیونهای نور بر سطوح سفید (۲۰۱۱)؛ پروژهای که رد و نقشِ نور آفتاب بر اشیاء اتاق خوابم مثل کمد و کشوها را بازنمایی میکند. در چند روز هر سال، نور پنجرهی اتاقم، به شکل مستقیم بر اشکال سادهی کمد و کشوها میتابد و بدین طریق این امکان برایم مهیا است تا از طریق بالا و پایینزدن پردهی پنجره و کنترل دقیق شکل نور، عکسهای انتزاعیِ هندسی شبیه نقاشیهای پیت موندریان بگیرم. در همهی عکسهای این مجموعه، تکهها یا باریکههایی از فضاها و سطوح دیده میشوند؛ مثلاً بخش باریکی از یک راهرو در سمت چپ برخی از عکسها یا خطوط عمودی حاشیهی کشوها در سمت راست درهای مسطح. این تمهیدات دیداری بدین منظور در نظر گرفته شدهاند که عکسها از یک تصور اولیه از فضای دوبعدی به سمت تحقق و ادراک یک صحنهی سهبعدی، در نوسان باشند. به بیانی دیگر اینگونه به نظر میآیند که از بازنمایی خطوطی انتزاعی در استحاله به عکاسی، فضایی ژرف و عمیق مییابند.
ولی عکسی که از آن نام بردید، به نحوی کراپ شده که هیچ نشانهای از فضای سهبعدی در آن دیده نمیشود. این عکس میتواند یک فتوگرام باشد یا یک طراحی یا یک نقاشی و همانطور که مشاهده میکنید در آن اشکال مستطیلشکلی که حاصل نور و رنگ خاکستریاند، وجود دارد. امکان دارد دو خط مرئیِ ناچیز، موجد حس عمق باشد اما اگر در جریان زمینهی مجموعه نباشیم و بقیهی عکسها را ندیده باشیم، یقیناً این دو خط چنین حسی را متبادر نخواهندکرد. این سادگی را دوست دارم؛ از یک سو، تصویر به سادهترین فرمش و به مینمالترین عناصر تقلیل پیدا کرده و از سوی دیگر، متشکل از هیچ است بجز نور نشسته بر سطحی سفید. فهم اینکه با عکسی مواجهایم که در اتاق گرفته شده دقت و توجه زیادی از جانب شما میطلبد.
مترجم: امید امیدواری
تصویر ۱: عکسی از نمایشگاه اوتا بارت در گالری اِلویرا گونزالس، مادرید، اسپانیا، ۲۰۱۲
تمرکز و مطالعهی اوتا بارت، عکاس معاصر آلمانی، بر مقولهی ترجمانِ ادراک عکاسانه به ادراک انسانی است. بارت غالباً موضوعات خاص و نامعلوم را برای عکاسی برمیگزیند که همانندیِ اندکی با جهان واقعی دارند؛ نظیر تغییر شکل پردههای سفید در پرتوهای نور خوررشید یا تصویری نگاتیو از چیزها. این موضوعات در آثار وی به شکلی انتزاعی و تحریفشده در میآیند. بارت میگوید: «در جستجوی شیوههایی هستم که بتوان از طریق آنها توجه و تمرکز بیننده را از روی موضوع عکس برداشت و بر فرایند ادراکیشان گذاشت. چگونه میتوانم به جای اندیشیدتان دربارهی موضوع عکس، کنشِ دیدنتان را به شما یادآوری کنم؟»
اوتا بارت در سال ۱۹۵۸ در برلین به دنیا آمد و در نوجوانی به ایالاتمتحده نقل مکان کرد. فوق لیسانس هنرهای زیبایش را از دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس دریافت کرده است. وی در سال ۲۰۰۴ کمک هزینهی گوگنهایم و در سال ۲۰۱۲ کمک هزینهی مؤسسهی مک آرتور را دریافت میکند. آثار بارت در موزهی هنر مدرن نیویورک، انستیتوی هنر شیکاگو، مرکز هنر واکر در ایالت مینهسوتا، گالری تیت لندن و موزهی هنر لسآنجلس و… نگهداری میشود. او در حال حاضر ساکن کالیفرنیا است و از سال ۲۰۱۲ به عنوان استاد مدعو، در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس مشغول تدریس است.
همزمان با برگزاری نمایشگاه عکس اوتا بارت در سال ۲۰۱۲ در گالری الویرا گونزالس در مادرید اسپانیا، جورج استالز، منتقد و کیوریتور، با این عکاس آلمانی مصاحبهی مفصلی کرده که پرسش و پاسخهای طرح شده در آن، تقریباً شرح و تبیین تمام آثار بارت را در بر میگیرد.
این گفتوگو توسط امید امیدواری برای انتشار در سایت عکاسی ترجمه شده است که در دو بخش منتشر خواهد شد. در ادامه شما را به خواندن بخش نخست گفتوگو دعوت میکنیم.
جورج استالز: عکسهایی که بر دیوار گالری اِلویرا گونزالس مادرید آویختهاید (تصویر ۱)، دقیقاً همسو و همخوانِ با عکسهایی است که بهطور همزمان در کتابی با عنوان طراحی با نور، نقطهی کور، ۲۰۱۲ (تصویر ۲) چاپ و منتشر کردهاید، نظرتان در مورد رابـ*ـطهی میان نمایشگاهکردن و چاپکردن عکس و همچنین ارتباطِ دیوارها و صفحهها چیست؟ بهطور کلی، این پرسش را در خصوص عکاسی و سبک کاریتان و همچنین این مجموعهی مشخص و شیوهای که برای برپاییاش در مادرید انتخاب کردهاید، مطرح میکنم.
تصویر ۲: جلد کتابِ عکسِ طراحی با نور
اوتا بارت: تلاش زیادی برای نمایش آثارم میکنم، بهعلاوهی اینکه آنها را از سایر شیوههای رایج نمایش عکس متمایز میسازم. سطح عکسهایم، برخلاف تلألو و درخشش کاغذهای عکاسی، همیشه مات است. به این سطح مات نیاز دارم چرا که موجد ابهام است و جائی است که نگاه در آن مینشیند و آفرینندهی گونهای عمق است. بیننده میتواند به دقت تصویر را بررسی کند، امری که در مورد سطح براق رایج امکانپذیر نیست. برای هر مجموعه عکس از قابهای مختلفی استفاده کردهام. برخی با قابهای سفید بسیار نازک و بدون شیشه ارائه شدهاند، به گونهای که سطح اثر را احاطه کردهاند و بقیه با قابهای جعبهای آویزان [۱] به نمایش گذاشته شدهاند تا به وضوح لبهی کار مشخص گردد و نیز آنها ارجاعی به قاب نقاشیهای موندریان هستند. در مجموع هیچ یک از عکسها لبهی برجسته و محسوسی ندارند. تمام این تدابیر در پیوند با وجود پدیدارشناختی این آثار در هنگام نصب و چیدمانشان است. افزون بر این موارد، اندازهی عکسها نیز آگاهانه انتخاب شدهاند و برای هر مجموعه اندازههایی هدفمند و معنادار تعیین شده است حتی برای برخی از عکسهای یک مجموعه این تفاوت اندازه با بقیه دیده میشود. اندازه، ادراک چیزها را تغییر میدهد. اندازهی کوچک ایجادکنندهی احساس نزدیکی است و از طرفی بیننده در رویارویی با آثار بزرگتر از خودش، احساس میکند توسط اثر احاطه شده است. در این نمایشگاه، عکسهایی که از دستم گرفته شده (که پرده و نور را لمس کرده)، در اندازهی طبیعی انسان چاپ شده است.
در زمانهای زندگی میکنیم که میتوانیم نمایشگاهها را در اینترنت ببینیم و اینگونه تصور کنیم که آنچه دیدهایم را درست فهمیدهایم و تجربه کردهایم ولی به هیچ وجه این موضوع درست نیست. میان فهم و درک تصاویر موجود در یک کتاب یا وب با ایستادن روبروی یک اثر هنری و امکان مشاهدهی تمامی ویژگیهای پیچیده و ظریفش، که عادتهای دیداریمان را به بازی میگیرد و به تجربهی اثر منجر میگردد، هیچ مناسبت و شباهتی وجود ندارد. نظر به اینکه اساساً عکاسی من دربارهی ادراک دیداری است، از تدابیر مختلفی برای جلب توجه بیننده بهره میجویم تا بر ظرافتهای دیداری تصاویر تمرکز کند.
از سوی دیگر، گرچه کتاب چنین امکاناتی را از بیننده سلب میکند ولی شامل مزیتهای دیگری است. هرگز تکعکس کار نمیکنم، فقط به عکاسیِ پروژهای فکر میکنم؛ به مجموعههایی یکپارچه و کامل. همواره از اینکه باید نمایشگاهی را برای آخرین مرتبه ببینم، غمگین میشوم چرا که با اتمام زمان نمایشگاه، تعامل میان تصاویر از بین میرود، درست شبیه پازلی که تکههایش از هم جدا شده باشد. کلکسیونهای معدودی قادرند برخی از آثار هنری را به صورت مجموعههای کامل جمعآوری و نگهداری کنند و از طرفی هر اثری عمری دارد، اما کتاب این اجازه را به شما میدهد که پروژه را در زمینهای که در آن شکل گرفته بارها ببینید. بهعلاوه، کتاب غالباً نزدیک و در دسترس شماست و میتوانید بهواسطهی آن مدت زمانی را با عکسها سپری کنید و در زمانهای مختلف دوباره به آن رجوع کنید. با تماشای چندبارهی یک اثر یا زیستن با آن، نظرات و قضاوتهای ما دگرگون میشوند؛ به بیانی دیگر، هر قضاوت دقیق و ژرفی بهتدریج هویدا میشود. تصاویر کتابِ طراحی با نور، نقطهی کور، ۲۰۱۲ به ترتیب خاص و دقیقی کنار هم قرار گرفتهاند، این مجاورت آگاهانه، در نمایشگاهم در گالری الویرا گونزالس نیز مشاهده میگردد. با اینحال کتاب، فرصت مشاهدهی عکسها در زمانهای دیگر را در اختیارتان میگذارد.
استالز: مسائل پدیدارشناختی اهمیت فوقالعادهای برای شما دارند، چنانکه عمیقاً در کارتان ریشه دواندهاند. لطفاً در مورد آنها بحث کنید، بهویژه دربارهی نسبت عکاسیتان با «وجودِ» پدیدارشناختیای، که پیشتر از آن گفتید.
بارت: فعالیت هنریام با گروهبندی عکسها آغاز شد؛ آثاری که با نقاشیهای شبه اُپ آرت[۲] تلفیق میشدند و همگی به شیوههایی متفاوت، به کنش «دیدن» اشاره داشتند. طرحهای نقاشیشدهی سیاهوسفیدِ انتزاعی مرتعش میشدند و توهم دیدنِ رنگ را بوجود میآوردند که شباهت فراوانی به نقاشیهای بریجیت رایلی[۳] داشتند. کارهای بعدیام پرسشهای پدیدارشناختی را به روشهای گوناگون مطرح میکنند؛ روشهایی اعم از ناواضحسازی نقطهی فوکوس، ارجاع به پسدیدهای نوری[۴] و نظایر اینها. پدیدارشناسی بازیگر همیشگی عکاسیام بوده است. مردم اغلب از من میپرسند که آیا تمهید و اقدامی برای گیجکردن بیننده بکار میگیرم. خیر، هدفم گیجکردن بیننده نیست بلکه آگاهانه کاری انجام میدهم که سبب میشود انتظار و پیشنگرشتان از آنچه یک عکس میتواند باشد را از نو بیازمایید. این امر از طریق تولید تصاویری که در مغایرت با تصویر مرسوم این مدیوم است، رخ میدهد. بنظرم هر مدیومی زمانی در کارآمدترین و جذابترین شکل خودش به سر میبرد که انتظارات متعارف را دگرگون میکند و متضاد آنچه از آن انتظار میرود را نشان میدهد. مدیومی که ما را وادار میکند به جای تشخیص فوری و آسان موضوع اثر، حقیقتاً آن را تجربه کنیم.
استالز: گفتهاید که یکی از عکسهای این نمایشگاه، با عنوان کمپوزیسیون شمارهی ۱۰، (تصویر ۳) کار مورد علاقهتان است و آن را نمونهای متمایز میدانید. لطفاً کمی دربارهی برداشتتان از کار نهایی صحبت کنید، بهویژه در مورد این مجموعه عکس.
تصویر ۳: کمپوزیسیون شمارهی ۱۰، ۲۰۱۱
بارت: مجموعهای که به آن اشاره کردید عنوانش هست: کمپوزیسیونهای نور بر سطوح سفید (۲۰۱۱)؛ پروژهای که رد و نقشِ نور آفتاب بر اشیاء اتاق خوابم مثل کمد و کشوها را بازنمایی میکند. در چند روز هر سال، نور پنجرهی اتاقم، به شکل مستقیم بر اشکال سادهی کمد و کشوها میتابد و بدین طریق این امکان برایم مهیا است تا از طریق بالا و پایینزدن پردهی پنجره و کنترل دقیق شکل نور، عکسهای انتزاعیِ هندسی شبیه نقاشیهای پیت موندریان بگیرم. در همهی عکسهای این مجموعه، تکهها یا باریکههایی از فضاها و سطوح دیده میشوند؛ مثلاً بخش باریکی از یک راهرو در سمت چپ برخی از عکسها یا خطوط عمودی حاشیهی کشوها در سمت راست درهای مسطح. این تمهیدات دیداری بدین منظور در نظر گرفته شدهاند که عکسها از یک تصور اولیه از فضای دوبعدی به سمت تحقق و ادراک یک صحنهی سهبعدی، در نوسان باشند. به بیانی دیگر اینگونه به نظر میآیند که از بازنمایی خطوطی انتزاعی در استحاله به عکاسی، فضایی ژرف و عمیق مییابند.
ولی عکسی که از آن نام بردید، به نحوی کراپ شده که هیچ نشانهای از فضای سهبعدی در آن دیده نمیشود. این عکس میتواند یک فتوگرام باشد یا یک طراحی یا یک نقاشی و همانطور که مشاهده میکنید در آن اشکال مستطیلشکلی که حاصل نور و رنگ خاکستریاند، وجود دارد. امکان دارد دو خط مرئیِ ناچیز، موجد حس عمق باشد اما اگر در جریان زمینهی مجموعه نباشیم و بقیهی عکسها را ندیده باشیم، یقیناً این دو خط چنین حسی را متبادر نخواهندکرد. این سادگی را دوست دارم؛ از یک سو، تصویر به سادهترین فرمش و به مینمالترین عناصر تقلیل پیدا کرده و از سوی دیگر، متشکل از هیچ است بجز نور نشسته بر سطحی سفید. فهم اینکه با عکسی مواجهایم که در اتاق گرفته شده دقت و توجه زیادی از جانب شما میطلبد.
گفتوگوی جورج استالز با اوتا بارت – بخش نخست
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com