خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Ashly

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/2/21
ارسال ها
48
امتیاز واکنش
1,064
امتیاز
153
محل سکونت
ماه
زمان حضور
3 روز 18 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام ایزد یکتا
نام رمان: مهره‌های گمشده
نویسنده : Ashly کاربر انجمن رمان۹۸
ژانر: فانتزی، عاشقانه
ناظر رمان: *~SARA~*
خلاصه : خاطرات دیرینه، می توانند مفید و ناخوشایند باشند؛ منتها زاویه دید آن، به او بستگی دارد. مهره مؤنثی که بایستی به تعاقب مهره مذکر خود برگردد و از ماهیتی که زمان بسیاریست کاری کرده است او بر روانش مهره فراموشی را بزند، سر دربیاورد.
او می‌تواند مهره نهان شده اش را در زیر گنجینه‌های قدرت، آشکار کند و اولین سر نخ او، سه حرف دارد.


نقد و بررسی رمان مهره های گمشده | Ashly کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، ASAL RIAZIAN، MĀŘÝM و 3 نفر دیگر

goli.e

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/8/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
3,639
امتیاز
228
زمان حضور
48 روز 13 ساعت 42 دقیقه
هو یا حق
هرکجا عشق آید و ساکن شود هرچه ناممکن بود ممکن شود
عشق یعنی شور هستی در کلام عشق یعنی شعر، سرخوشی؛ والسلام
نقد و بررسی رمان مهره های گمشده
رمان های فانتزی رمان های جذاب و سرگرم کننده ای هستند به شرطی که قوائد نوشتاری آن رعایت و موضوعاتش جدید و مبتکرانه باشد
نام رمان خوب و مناسب است و با ایده کلی داستان هم خوانی دارد.
ژانر رمان نیز خوب و مناسب است اما در داستان چندان قسمت عاشقانه وجود ندارد. اگر کمی صحنه های احساسی بیشتری اضافه کنید، قطع بر یقین خیلی بهتر خواهد شد.
دررابطه با خلاصه رمان بایدگفت که کمی مانند مقاله های خبری شده است! میتوانستید از کمی عواطف و احساسات بیشتری برای متن خلاصه استفاده کنید.مثلا( حافظه دفتر خاطراتی است که همیشه همراهمان است. در هر لحظه میشود ورق زد، خواند، و به یاد آورد.
صفحات خالی چه میشنود؟ پاسخش در آینده است. آینده ای که در آن دوباره رو در رو قرار خواهیم گرفت. راز های سر به مهر برملا خواند شد. خاطرات از یاد رفته دوباره به میان خواهند آمد. مهره های گم شده، دوباره پیدا میشوند و واقعیت هارا بازگو خواهند کرد.ولی چطور؟ پاسخش در سر نخی سه حرفی پنهان است.)

مقدمه رمان نیز کاملا یا محتوای داستان همخوانی دارد و نوسینده را برای خواندن ادامه داستان جذب میکند و میتوان حس و حال فانتزی و تخیلی بودن را از آن دریافت کرد.
شروع رمان و پارت اول بسیار جذاب و گیراست و بسیار عالی برای نوشته شده.
استفاده از فلش بک در ابتدا و آغاز رمان، ترفندی است که خواننده را کنجکاو تر به خواندن ادامه داستان بپردازد. بسیار از شگرد خلاقانه ای برای شرع استفاده کرده اید. آفرین!
اما استفاده بیش از اندازه فلش بک در روند داستان، همه چیز را در هم میپیچد و باعث سردرگمی مخاطب میشود.برای مثال در آخر پارت اول یک فلش بک به روایت جیک داریم که نصفه رها شده و ادامه اش در اواسط پارت بعد آمده و این دقیقا مشکلیست که در تمامی پارت ها آن را شاهد بودیم! درست است که روایت داستان از چند زاویه و دید چند شخصیت اشکالی ندارد و گاهی خیلی موثر تر از داستانی است که یک راوی دارد اما این که مدام و بعد از هفت یا هشت خط راوی ها تغییر میکنند، فقط و فقط باعث سر درگمی میشود و جلوه زیبای داستان را خراب میکند. لطفا حداقل یک پارت کامل را از زبان یک شخصیت تعریف و سپس با رعایت همین امر یک تا سه پارت فلش بک، تغییر شخصت و.... را داشته باشید.
در ادامه شاهد درگیری های جیک و سموئل هستیم که علت آن حسادت و جنگ ب سر تاج و تـ*ـخت و میراث شاهزاده هاست.هرچند که درغالب آن نفرین و طلسم همچین اتفاقی افتاده اما باز هم جز کلیشه ها محصوب میشود و استفاده از آن ها قدیمی و حوصله سر بر است. البته هستند افرادی که این کلیشه هارا به یک داستان جذاب تبدیل میکنند.
مورد بعدی که باید بابتش نوسینده را تحسین کرد، رویداد ها و وقایع، شخصیت پردازی است. اما توصیفات و توضیحات کامل را نمیبینیم و به اصطلاح برای رویدادها به درستی فضا سازی نشده است. برای مثال زمانی که سلنا از پل سقوط کرد. مطمئنن همه چیز به این سادگی که گفته شد نیست. برای مثال میشد بجای(عصبانی شد اومد تا تلفن رو بگیره اما از پل پرت شد پایین ،رفتم تا بگیرمش اما نمی دونم چی شد که روی هوا معلق موند بعد پرواز کرد، بالای سفیدش رو باز کرده بود اما اون که یه دختر عادی بود!
نکنه این دختر یک نژاد خاص از موجودات پرندس ؟ روی پل وایساد .
ترسیده بود اما بعد از اینکه بال ها اون رو به پل رسوندن نا پدید شدن)

متن هایی از قبیل (عصبانی شد اومد تا تلفن رو بگیره ولی بین راه پاش پیچ خورد و تلو تلو خوران به سمت لبه پل رفت و سعی میکرد تعادلش رو حفظ کنه. به سمتش دویدم تا بگیرمش ولی بهش نرسیدم. با جیغ گوش خراشی به سمت ته دره سقوط میکرد و دست و پا میزد. ناگهان نور آبی رنگی ازش ساطع شد و روی هوا معلق موند. حیرت زده با بال های سفید رنگش خیره شدم. مثل الهه ها روی هوا بود و با بال هاش به طرف بالا پرواز کرد و غرق در اون نور آبی رنگ میدرخشید. ترس در چهره خودش هم مشهود بود چه برسه به منی که زمانی که سقوط کرد مردنشو حتمی میدونستم! به محظ این که پاش به لبه پل رسید نور آبی رنگ بیشتر درخشید و بال ها ناپدید شدن) استفاده کرد.
از پارت یازدهم به بعد نیز کمی توضیحات بیشتر شده اما هنوز هم نیاز به توصیفات بیشتری دارد.
در پارت چهاردهم توضیحات شارلوت راجب گونه فرشته ها و سایر قبایل بسیار جالب و خلاقانه است و از ایده نو و دیده نشده ای استفاده شده که باید به قوه تخیل و خلاقیت نویسنده برای نوشتن این بخش جالب آفرین گفت.
در پارت بیستم، اتفاقاتی که برای جیک رخ میدهد بسیار مبهم است و چیز هایی که تعریف میکند کمی دور از ذهن است(این که یکهو متوجه دورغ گفتن اطرافیانش میشود، راجع سیاهی درونش متوجه شود، باید سلنا را فرموش کند) تمامی اینها گنگ بوده و منشا آن ها مشخص نیست. تکنیک استفاده از رخداد های غیر منتظره خوب است اما نه در حدی که منشا آن ها مشخص نباشد. لطفا برای هر رویداد یک شروع را درنظر بگیرید، در پارت های قبلی کمی مقدمه چینی کنید، سپس اتفاق را بیان کنید.
در پارت بیستم به بعد رویداد ها سریع و بدون مقدمه اتفاق می افتند و به قولی سیر بیان داستان سربع است و نویسنده فرصت تجزیه و تحلیل اتفاقات را ندارد.
به طور کلی ایده اصلی رمان خوب و جالب بود و مانند هر داستان دیگری نقاط ضعف و قوت هایی داشت. بیشتر اتفاقات داستان جدید و نو بود اما برای بهتر و قوی تر شدن قلم شما توصیه میشود: که کمی در محور توصیف لحظات مطالعه داشته باشید و از توصیات بیشتر و فضا سازی بهتری برا توضیح وقایع و رویداد ها استفاده کنید.
درزمان نوشتن دقت داشته باشید و با حوصله و سر وقت این کار ارا انجام دهید تا متنتان طوری نباشد که مخاطب حس کند که برای توضیح وقایع وقتی نگزاشته اید و به قولی بخش های مهم را فقط با یک توضیح کوچک از سر بازکرده اید.
.
.
.
سپاس بابت انتقاد پذیری شما
تیم نقد رمان۹۸
goli.e


نقد و بررسی رمان مهره های گمشده | Ashly کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi و 2 نفر دیگر

ASAL RIAZIAN

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/7/20
ارسال ها
152
امتیاز واکنش
1,069
امتیاز
213
زمان حضور
37 روز 14 ساعت 41 دقیقه
به نام خدا
نقد و بررسی رمان مهره های گمشده.

«دو قدرت جذاب یک نویسنده‌، آشنا کردن چیزهای جدید و نو کردن امور آشناست!»
این متن، سخنی از ساموئل جانسون نویسنده ی سرشناس قرن هجدهم انگلیسی است؛ او به این اشاره می‌کند که:
دوقدرتی که به جذابیت قلم نویسنده افزایش می‌دهد، آشنا کردن اشخاص یا چیز های جدید و نو کردن شخصیت هایی که با آن آشنا هستیم و برای فراموش نکردن آن ها توسط خواننده مدام باید شخصیت هارا گوشزد کنیم، است، که در رمان مهره های گمشده، نه تنها با شخصیت های جدید نتوانستیم آشنا شویم، بلکه با شخصیت های قدیم هم نمی‌توانستیم آشنا شویم؛ این یعنی شخصیت پردازی که در رمان جای کار داشت:
چون ما وقتی می‌خواهیم شخصیتی را وارد رمان کنیم، باید از او اطلاعاتی به خوانندگان رمان بدهیم؛ یعنی تا جایی اطلاعات بدهیم که خواننده ی رمانمان با شخصیت آشنا شود و بتواند با او خو بگیرد و احساساتش را درک کند، و بعد شخصیت دیگرمان را وارد رمان کنیم؛ اما دررمان مهره های گمشده مدام با شخصیت جدیدی آشنا می‌شدیم، درصورتی که توضیحی از شخصیت داده نمی‌شد شخصیت دیگری وارد رمان می‌شد؛ این باعث خسته شدن و دست کشیدن خواننده از رمان می‌شود که نویسنده باید آن را برطرف کند، هرچند تصویر سازی رمان تاحدی خوب بوده ولی چون شخصیت سازی رمان ضعیف بود، تصویر سازی رمان هم به همان دلیل لنگ می‌زد. به همین دلیل توصیه می‌کنم کمی بیشتر از مکان توضیح دهید سعی کنید آهسته تر پیش بروید، این جمله شامل سیر رمان هم می‌شود که تند است!
چون نویسنده می‌خواهد اتفاقات رمان را از زبان چند شخصیت توضیح دهد، این عمل نیز باعث می‌شود خیلی سریع از اتفاقات بگذرد و شخصیت دیگر رمان توضیحی از اتفاقی که برایش افتاده بدهد و این توضیحات هم بخاطر سیر رمان که تند و مختصر بوده و باعث می‌شد خواننده احساسات شخصیت های را دریافت نکند، و حتی چون اطلاعاتی از چهره و احساسات شخصیت رمان ندارد اورا درک نکند و چهره ی شخصیت رمان به صورت مجهولی در ذهنش تجسم می‌شد، که همه ی اینها بخاطر سیر رمان است که تند است؛ پس بهتر است چون قصد دارید اتفاقات هایی که برای شخصیت ها می‌افتد را توضیح دهید از زبان سوم شخص رمان را اداره کنید، اینگونه خواننده هم دچار احساس سردرگمی حین خواندن رمان نمی‌شود.
تا فراموش نکرده ایم بهتر است به ژانرهم اشاره ای داشته باشیم چون وقتی رمان را می‌خوانیم اولین زنگی که درذهنمان به صدا درمی‌آید، این است که یکی از ژانر های رمان فانتزی است؛ اما ما می‌دانیم ژانر فانتزی چندین سبک دارد که با خواندن رمان متوجه می‌شویم سبک فانتزی رمان مهره های گمشده، دارک فانتزی است، دارک فانتزی یعنی رمانی که درآن از موجوداتی مانند گرگینه و خون آشام وجود داشته باشد، البته احساس وحشت راهم به همراه خود داشته باشد و این احساس را به خواننده منتقل کند، چون بیان احساس وحشت، در سبک دارک فانتزی بسیار مهم است؛ که نویسنده درمنتقل کردن احساس وحشت به خواننده موفق نبوده؛ پس توصیه می‌کنم درمنتقل کردن احساسات آرام آرام پیش بروید و گویی دردل خواننده آشوب بپا کنید و ناگهان به آن اتفاق خاتمه دهید! اینگونه احساس وحشت در خواننده ایجاد می‌شود و وقتی به خودش می‌آید اتفاق به خوشی یا ناخوشی تمام می‌شود، به این صورت شما موفق درنوشتن با ژانر فانتزی به سبک دارک می‌شوید؛ البته نکته ای هم است که باید آن را وقتی سبک ژانر فانتزی رمانمان دارک فانتزی است رعایت کنیم، یعنی هنگامی که نویسنده دررمان شخصیت به هرچیزی که موجودی به نام «خون آشام...گرگینه...جادوگر...» دوست دارد یا ندارد اشاره می‌کند کمی هم درمورد ویژگی های یک خون آشام...گرگینه یا...توضیح دهد و خواننده را با این موجودات آشنا کند تا خواننده هم بتواند درکی از قدرتی که ناگهان به وجود می‌آید داشته باشد.
حالا که اشاره ای به ژانر فانتزی کردیم، بهتر است اشاره ای هم به ژانر عاشقانه که ژانر دوم رمان است، بکنیم.
همه مان می‌دانیم ژانر عاشقانه کلیشه های زیادی دارد، که دررمان مهره ی گمشده هم این کلیشه ها دیده می‌شد!
پس اول این بحث می‌خواهیم از خودمان بپرسیم عشق یعنی چه؟ یعنی کل کل کردنی که منجر به وابسته شدن و دلبستگی می‌شود؟! خیر، این کاملا یک نظریه ی اشتباه است، که دررمان مهره های گمشده بخاطر ایده به همین نظریه برخوردیم!
حال توصیف درست عشق چیست؟، توصیف عشق برای همه ی افراد متفاوت است، به عنوان مثال عشق از نظر من یعنی دلبستگی ناگهانی؛ یعنی وابستگی! این نظر من درمورد عشق است، شاید از نظر شما عشق یعنی وابستگی یعنی تپش قلب هنگام دیدن معشوق، یعنی....هر نظری که درذهنتان دارید اما وقتی درذهنتان عشق را توصیف می‌کنید باید بسنجید درواقعیت این توصیف ممکن است؟، اصلا همین کلکلی که دررمان ها باعث عشق ناگهانی میشود؛ از نظر شما درواقعیت هم ممکن است؟ شاید یک درصد ممکن است، نود و نه درصد غیرممکن! پس اگر اینطور است باید به دنبال توصیف دیگری از عشق باشیم تا قابل باور باشد!
درکل ایده ی رمان جالب بنظر می‌آمد اما رمان می‌توانست بهتر ازاین هم باشد، البته باید بگویم اسم رمان اسمی کاملا متناسب برای رمان بود، و به محتوای رمان می‌آمد و مقدمه رمان هم مانند اسم رمان جذب کننده و زیبا بود، و اما برای رفع مشکلات رمان بهتر است کلیشه های رمان را حذف کنید واینکه مواظب روند رمان باشید و رمانتان را کمی آهسته تر پیش ببرید و با توجه به اشکالات آن بهتر؛ با آرزوی موفقیت بیش از پیش!

*۵/۱۶/٠٠*
*متشکرم از انتقاد پذیری شما*
*تیم نقد رمان ۹۸*
asal_r


نقد و بررسی رمان مهره های گمشده | Ashly کاربر انجمن‌ رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، MĀŘÝM، FaTeMeH QaSeMi و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا