خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم الله الرحمن الرحیم

نام دلنوشته: خسوف
نگارشگر: Z.A.H.R.A کاربر انجمن رمان ۹۸
ژانر: اجتماعی، عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم
نه طاقت خاموشی، نه تاب سخن داریم
آوار ِ پریشانی ست، رو سوی چه بگریزم ؟
هنگامه ی حیرانی ست، خود را به که بسپاریم ؟
تشویش ِ هزار «آیا»، وسواس ِ هزار «امّا»
کوریم و نمی بینیم، ورنه همه بیماریم
دوران شکوه باغ، از خاطرمان رفته است
امروز که صف در صف، خشکیده و بی باریم.
حسین منزوی


دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، -FãTéMęH- و 44 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
این جا که اثر نیست از آن هلهله و شور
این جا که همه طالع پروین به زمین است
همه در خواب عمیقی که عجیب است!
مرموزترین رویایی که محجوب شده است به پیراهن اعجاب!
که گهگاه به یک زوزه سگ، بانگ شغالی
آید ز فراسو که خورند لاشه‌ی ارباب
این جا نه اثر نیست!
اثر هست، بصر نیست!


دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، -FãTéMęH- و 38 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
می‌نویسم به نام او
می‌نویسم برای او
می‌نویسم نام او را روی خطوط کش دار خمیازه های شامگاهم؛ که در میان طراوت دم و بازدم های دخترانه ام، در بهتی معصوم جوانه زده است.
می‌نویسم نام او را؛ نام اویم را!
می‌نویسم نام او را بر تیره مردمک چشم هایم؛ تا که در هاله‌ی غرق شده‌ی خود، انعکاس طولانی طلب کردنش فراموش نشود.
می‌نویسم نام او را بر تپش های تحلیل رفته‌ی احساساتم که دوباره سایه می‌گستراند در منی چون آلوده به مرگ!
آری، آری می‌نویسم نام اویم را؛ تا مُهیا سازد زمن منی دیگر!
تقدیم به الف واو


دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، Tiralin، -FãTéMęH- و 37 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
این را برای طُ می‌نویسم.
در سحرگاه مشوش ذهنم؛ قلبم جسارت به خرج می‌دهد و تشعشع های احساساتم را به کاغذ دردمند؛ تقدیم می‌کند. و کاغذ بدین سان مقدس می‌پندارد طُ قلبم را!
غم نیست اگر کشیده صیصه‌ای خطیر؛
غم نیست اگر کشیده سوط وجع!
عاقبت خواهی گشود؛ دو بال خودرا
رها خواهی ساخت پنجره را!
دامن از آن وطن بر خواهی چید.
رقص کنان تا ساحل سناریو های عاشقانه خواهی رفت.
آری، رها خواهی ساخت؛ خود را در میان خشم و هیاهو!
تقدیم به میم ب ی نون الف


دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Tiralin، -FãTéMęH-، Sajede Khatami و 35 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرانجام دوست داشتنم چه شد؟
تویی که نخواستی...
منی که جاماندم...
و خدایی که هیچ وقت؛ در امور عاشقانه دخالت نمی‌کند.
نویسنده مجهول:)



دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Tiralin، -FãTéMęH-، Sajede Khatami و 31 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوئی در واپسین تپش های خاکستری دوست دارم؛
ثانیه های مشوش، طرح او را بر پشت بام های
مه آلود چشمانم ترسیم می‌کنند.
و عشق را؛ این گرگ درنده‌ی وحشی؛ در تراکم تاریکی چشمانت رها کردم.
و زین پس جرئت کرده‌ام تا در آئینه به نجات دهنده ام نگاه کنم.



دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، Sajede Khatami، ~ASAL~ و 28 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
وصله‌ی جانم از کعبه‌ی دلفریب جادویی‌ات
بر روی مرداب افکار حشرات فاسد
در غربت شمعدانی های انتظار
بر روی قلب باد کرده سردخانه احساساتم
در سپیده ترین روزهای شوم زیستنم
در سکوت سیمگون ثانیه های کبود
بر قلب و جانم عطش رفاقت باریدی.
وصله‌ی جانم من تو را برای یک گرمی ملایم ابدی در قلبم می‌خواهم.♡
تقدیم به میم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، Sajede Khatami، M O B I N A و 23 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم
پدر ای ریشه‌ی درخت زندگانی‌ام
پناهگاه امن خانه‌ی دلم
پدر ای چو خون در بسـ*ـتر جانم روان
ساز آوای صدایت به گوشم مهر و موم شده.
پدر ای پناهگاه امن دلم
نامت تارهای اندوه را از هم می‌دراند؛ و آرامش را در کوچه رگ هایم جاری می‌کند.
گذرگاهی که نامش زمان است؛ سپید کرده موی و صورتت چین!
گرچه تیغ روزگار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Tiralin، -FãTéMęH-، Sajede Khatami و 24 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم
پدر انگار با سوختن تفاهم داشت.
به صداقت پنجره ها ایمان داشت.
آجرهای محکم خانه، نشان از پینه های دست هایش داشت.
پدر انگار با خورشید پیمان دوستی داشت.
به بدرقه ستاره ها باور داشت.
شعله های خواب آلود آتش شومینه؛ نشان از صلابت گرمای خسته‌ی وجود او داشت.
پدر ای خورشید عشق
پدر ای همنشین با درد
پدر ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، Sajede Khatami، ~ASAL~ و 23 نفر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم رب القم
پشت دریا شهری است؛ که یک دوست در آن جا دارد.
که در این پریشانی همچو فانوس به راه دارم.
دل من خیس تر از دریا؛ بی‌تاب موج صدایش؛ که گه گاهی اندوه سکوتش به اخگر می‌کشد قبله گاه نیازم را!


دل نوشته خسوف | ༻Z.A.H.Ř.Ą کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: -FãTéMęH-، Sajede Khatami، ~ASAL~ و 20 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا