#پنجره_خاکستری
پارت اول
چشمهایش را بست روی تـ*ـخت غلتید. بوی شویندهای که با آن ملافهاش را شسته بودند، را تنفس کرد و چند ثانیهای نگذشته بود که صورتش از حرص مچاله شد. سریع از تـ*ـخت پایین آمد و ملافه را از روی تـ*ـخت جمع کرد و محکم به دیوار روبرویش کوبید. آنها حتماً از عمد ملافه را با آن شوینده شسته بودند. چطور ممکن بود ندانند که او از آن بو متنفر است!
دلش میخواست آنجا را با تمام آدمهایش آتش میزد و بعد از آنجا به پاتوق همیشگیاش میرفت. میخواست به سمت پنجره اتاقش برود که صدای قدمهای کسی در سالن اصلی به گوشش خورد. به محض شنیدن صدا روی تـ*ـخت رفت و چشمانش را بست. اصلاً حوصله دردسر جدید نداشت!
کمی نگذشت که در باز شد و کسی داخل اتاق شد. محکمتر چشمانش را روی هم فشرد و خودش را به خواب زد.
دخترک تا نزدیک تختهاش آمد و با دیدن او لبخندی زد. دستش را داخل جیب لباس سفید رنگش برد و آرام صدایش زد.
- میدونم بیداری بچه. من رو گول نزن!
وقتی جوابی دریافت نکرد، آرام روی تـ*ـخت نشست. قرص سفید و لیوان آب را به سمتش گرفت.
- اينكه كسی رفته باشه با اينكه تو رفتنش رو باور كنی؛ دوتا حرفِ جداست! من فكر میكنم آدمهایی كه راه میرن و با خودشون حرف میزنن، دقيقا همونهایی هستن كه رفتنِ كسی رو باور نكردن. همونهایی كه صدتا خاطره رو زير و رو میكنن؛ تا به يه اسم مشخص برسن. همونهایی كه برای يادآوری يه خاطره، کُلِ شهر رو بالا و پايين میرن؛ اما مگه آدم چقدر میتونه به روی خودش نياره؟ واقعيت اينه كه فراموش كردن، بيهودهترين كاری بود كه تویِ تمامِ عمرت میخواستی انجام بدی و نشده. هميشه؛ هزار دليل برای مردن هست؛ اما این مهمه که تو چه بهانهای برای زنده بودن پیدا کنی! الانم پاشو این قرص رو بخور و بخواب. به گذشته و آرمان هم فکر نکن. هر چقدر فکر کنی و زجه بزنی که برنمیگردی به گذشته. با توام پسر شنیدی اصلا چی گفتم؟
آرام از سر جایش بلند میشود و روی تـ*ـخت میشیند. بدون حرف قرص سفید و لیوان را از دخترک میگیرد و میخورد. لبخندی که روی لبان او شکل گرفت را نادیده گرفت و دوباره روی تـ*ـخت دراز کشید.
با دیدن او که حرفهايش را نادیده گرفته بود، پوفی کرد و زیر لـ*ـب گفت:
- مثل اینکه کر بودن هم بهت اضافه شده.
شنید! تمام حرفهایش را شنید؛ اما الان کمی تنهایی و سکوت میخواست و وقتی برای پیدا کردن بهانه زنده بودن که دخترک گفت!
***
در حال تایپ رمان پنجره خاکستری | *ELNAZ* کاربر انجمن رمان ۹۸
بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com