- عضویت
- 28/2/20
- ارسال ها
- 4,354
- امتیاز واکنش
- 51,361
- امتیاز
- 443
- محل سکونت
- ☁️
- زمان حضور
- 122 روز 21 ساعت 18 دقیقه
نویسنده این موضوع
بازىهاى خراسان عبارتند از:آب پشتکبازي، آفتاب مهتاب، آقا آقا ازچنه، ارنگارنگ، از گلاچى گل، استاد سهپايه، اشترکجا، پيشتر بيا، اِشرَت کجاست، اطلّو ماطلّو، الک دولک، اُوسَنَه بُلـ*ـبُلُدم، بلوبلو، پادشا وزيلک، تپتپ خمير، تخممرغ بازي، تسمهتسمه، تُشلهبازي، توپ زنجير پله، چشم بسته، چوببازي، خانهنشان، خَردُرنه، خَرِسوز، دال بازي، دانه شفتالوبازي، دوزبازي، دوشودوشو، ذوقىذوقي، رهارها، سناچ، سنگسنگ چليپا، سنگ و پنج، شير بگير پلنگ اومد، شيطانکبازي، علىلمبک، عمو زنجيرباف، قايم موشک، کبد بِدي، کلاهبازي، کوکوخراب، کيه کيه در مىزنه؟، گرگم به هوا، گرگم و گله مىبرم، گوکِ کُر، لحافبازي، مُجل، ماتماتو، هرنگهرنگ و ...
* اشتر کجا، پیشتر بیا (تربتحیدریه)
* پشتکبازی
* تُشلهبازی (تیلهبازی) (مشهد)
* سنگ سنگ چلیپا (سبزوار)
* علیلمبک (مشهد)
* کشتی محلی، چوخه (قوچان - بجنورد - اسفراین - فریمان - چناران)
* کیهکیه در میزنه؟ (طبس)
* گرگم و گله میبرم (مشهد)
* گوشهبازی (مشهد)
پشتکبازى
يک نفر خم مىشود و ديگران از روى او مىپرند.
اشتر کجا، پيشتر بيا (تربتحيدريه)
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند و هرکدام براى خود يک استاد انتخاب مىکنند. براى تعيين گروهى که بايد بازى را شروع کند دو استاد بين خود تر يا خشک مىکنند. استادى که برنده شده افراد خود را مىبرد و دور از چشم ياران رقيب، در گوشهٔ خرابه يا در مکان تاريکى پنهان مىکند و خودش نزد گروه رقيب برمىگردد و به آنها مىگويد که به دنبال آن بروند. گروه رقيب از او مىپرسد: 'اشتر کجا؟' و استاد مىگويد: 'پيشتربيا' . بههمين ترتيب گروه رقيب را کمکم به محل مخفىشدن ياران خود مىبرد، وقتى خوب نزديک شدند فرياد مىزند: هوى و افراد آن از تاريکى بيرون مىريزند. گروه رقيب فرار مىکند. اگر از افراد دستهٔ پنهانشده کسى توانست يکى از افراد فرارى را بگيرد تا محلى که بازى از آنجا آغاز شده و 'سرملّه' خوانده مىشود از او سوارى مىگيرد. گروه فرارى بايد با سرعت خود را به سرمله برساند.
تُشلهبازى (تيلهبازي) (مشهد)
به تعداد بازيکنان روى يک خط مستقيم و با فاصلهاى مساوى چالههاى کوچکى به قطر دو سانتيمتر و عمق ۲ - ۵/۲ سانتيمتر روى زمين حفر مىکنند. نفر اول بازي، تشلهٔ خود را لـ*ـب چالهٔ اول مىنشاند (در لهجه محلى شوند مىگويند). سپس نقطهاى را در امتداد چالهها با فاصلهٔ دو خانه بهعنوان نقطهٔ شروع بازى تعيين مىکنند. بازيکنان بهترتيب از نقطهٔ شروع تشلههاى خود را بهطرف چالهها مىزنند. در اينجا توافق مىکنند: لوکلى موکلى از سيخ تا سوزه قبوله (از سيخ تا سوزن قبول است).در اينجا چندين وضع پيش مىآيد: يکى اينکه بازيکنى که تشله را زده است تشلهاش به لبهٔ چاله برمىخورد و برمىگردد (لوکلي) که در اين حالت دوباره بايد آن را بزند. ديگر اينکه تشله به خانه برود يا به تشلهٔ بازيکن ديگر برخورد کند (تير بزند) در اينصورت نيازى به تکرار بازى نيست.شکل ديگر تشله به لبه چاله بخورد و بهطرف چپ يا راست منحرف شود (موکلي) که در اينصورت بازيکن مجدداً بايد تشله را بزند.هربار که تشله بازيکنى به تشلهٔ يکى ديگر از بازيکنان بخورد يک امتياز مىگيرد. گاهى بازى بر سر پول انجام مىشود. (به ازاء هر تير مبلغى از قبل تعيين مىکنند). وقتى اين بازى دو نفره انجام مىشود، گرفتن سه خانه برابر با يک تير بهحساب مىآيد. در اينصورت وقتى هر چهارخانه گرفته شود بازى تمام مىشود.
سنگ سنگ چليپا (سبزوار)
بچهها در يک صف مىايستند و استاد در پشت سر آنها حرکت مىکند و سنگ ريزه را به طورىکه کسى متوجه نشود در دست يکى از بازيکنان مىگذارد و مىگويد: 'سنگ سنگ چليپا / نه در زمين نه در هوا.' کسى که سنگ ريزه را در دست دارد بايد قبل از اينکه ديگران متوجه شوند و او را بزنند از صف فرار کند و خود را به محلى که قبلاً در خارج از صف تعيين شده برساند. اگر کسى قبل از خارج شدن از صف او را بزند او ديگر نمىتواند فرار کند و در صف باقى مىماند. اگر خود را به محل موردنظر برساند آن وقت استاد براى هريک از بازيکنان داخل صف نامى را انتخاب مىکند. بعد از بازيکن خارج از صف مىخواهد نام بازيکنان را حدس بزند. بازيکن حدس مىزند، اگر درست بود از آن کسى که نام آن را درست حدس زده، از فاصلهٔ محلى که ايستاده تا صف کولى مىگيرد. اگر موفق نشد دو بار ديگر فرصت حدس زدن دارد اگر در اين دوبار هم نتوانست حدس درستى بزند دوباره به صف برمىگردد.
علىلمبک (مشهد)
چوبى ضخيم را روى تکيهگاهى قرار مىدهند و دو بازيکن در دو سر آن مىنشينند و چوب بالا و پائين مىرود و بچهها مىخوانند: 'علىلمبک، شاخدمبک'
کشتى محلي، چوخه (قوچان - بجنورد - اسفراين - فريمان - چناران)
لباس مخصوص اين کشتى شلوارى است که تا سر زانو مىرسد و روپوشى که از بافتههاى پشمى و نخى محکم محلى است و چوخه نام دارد و بدون آستين مىباشد و شالى که بازيکن به کمر مىبندد.مقررات کشتى شبيه ديگر کشتىهاى سنتى است، فقط در اين کشتى نمىتوان از يک خم و دست انداختن به پائين زانو استفاده کرد. در اين کشتى پُل زدن هم ممنوع است. بازنده کسى است که شانه آن با زمين تماس حاصل کند. قضاوت در اين کشتى با پيشکسوتانى است که باچوخه نام دارند. بنابر رسم محلى جايزه اين کشتى يک قوچ است.
کيهکيه در مىزنه؟ (طبس)
بازيکنان به وسط مىآيند و حاضران همراه با آهنگ تنبک و دايره دست مىزنند و بازى شورع مىشود. داستان مربوط به دخترى است که خواستگاران بسيارى دارد و آنها پيوسته به منزل آنها مىآيند. مادر از او سئوالهائى مىکند و جوابهائى مىشنود.نمونهٔ متن از اين قرار است:مادر: گل پري، نازپرى - ديشب لـ*ـب بومد که بود؟ کل کل غليوند چه بود؟دختر: مرگ خودت، جون خودت کسى نبود - بچهٔ تاجر بچه بود - تکهٔ چپت آورده بود - بالاى سرم گذاشته بود - وقتى که من بيدار شدم - پدر سگه بجسته بود - گل سرخ و گل زرد و گل ناز - شالا من باشم و يار.
گرگم و گله مىبرم (مشهد)
يکى گرگ مىشود و ديگرى چوپان. گوسفندان پشت سر چوپان دستهاى خود را در کمر يکديگر حلقه کرده و صف مىبندند. سپس گرگ مىخواند: 'گرگم و گله مىبرم' چوپان و گوسفندان با هم جواب مىدهند 'چوپون دارم نمىذارم' به اين ترتيب هرکدام براى آن ديگرى رَجز مىخواند تا گرگ حمله مىکند و گوسفندان به اين طرف و آن طرف مىدوند. دست گرگ بههريک از بازيکنان که برسد بازيکنن مىسوزد و از بازى خارج مىشود. بازى اينقدر ادامه پيدا مىکند تا ديگر گوسفندى نماند.
گوشهبازى (مشهد)
چهارنفر در چهار گوشهٔ اتاق مىايستند و يک نفر در وسط باقى مىماند. بهمحض شروع بازى بازيکنان بايد جاهاى خود را با هم عوض کنند و نفر وسط هم بايد سعى کند جاى يکى از آنها را بگيرد. در صورتىکه موفق شود بازيکنى که جاى خود را از دست داده در وسط مىماند.
منبع:بیتوته
* اشتر کجا، پیشتر بیا (تربتحیدریه)
* پشتکبازی
* تُشلهبازی (تیلهبازی) (مشهد)
* سنگ سنگ چلیپا (سبزوار)
* علیلمبک (مشهد)
* کشتی محلی، چوخه (قوچان - بجنورد - اسفراین - فریمان - چناران)
* کیهکیه در میزنه؟ (طبس)
* گرگم و گله میبرم (مشهد)
* گوشهبازی (مشهد)
پشتکبازى
يک نفر خم مىشود و ديگران از روى او مىپرند.
اشتر کجا، پيشتر بيا (تربتحيدريه)
بازيکنان به دو گروه تقسيم مىشوند و هرکدام براى خود يک استاد انتخاب مىکنند. براى تعيين گروهى که بايد بازى را شروع کند دو استاد بين خود تر يا خشک مىکنند. استادى که برنده شده افراد خود را مىبرد و دور از چشم ياران رقيب، در گوشهٔ خرابه يا در مکان تاريکى پنهان مىکند و خودش نزد گروه رقيب برمىگردد و به آنها مىگويد که به دنبال آن بروند. گروه رقيب از او مىپرسد: 'اشتر کجا؟' و استاد مىگويد: 'پيشتربيا' . بههمين ترتيب گروه رقيب را کمکم به محل مخفىشدن ياران خود مىبرد، وقتى خوب نزديک شدند فرياد مىزند: هوى و افراد آن از تاريکى بيرون مىريزند. گروه رقيب فرار مىکند. اگر از افراد دستهٔ پنهانشده کسى توانست يکى از افراد فرارى را بگيرد تا محلى که بازى از آنجا آغاز شده و 'سرملّه' خوانده مىشود از او سوارى مىگيرد. گروه فرارى بايد با سرعت خود را به سرمله برساند.
تُشلهبازى (تيلهبازي) (مشهد)
به تعداد بازيکنان روى يک خط مستقيم و با فاصلهاى مساوى چالههاى کوچکى به قطر دو سانتيمتر و عمق ۲ - ۵/۲ سانتيمتر روى زمين حفر مىکنند. نفر اول بازي، تشلهٔ خود را لـ*ـب چالهٔ اول مىنشاند (در لهجه محلى شوند مىگويند). سپس نقطهاى را در امتداد چالهها با فاصلهٔ دو خانه بهعنوان نقطهٔ شروع بازى تعيين مىکنند. بازيکنان بهترتيب از نقطهٔ شروع تشلههاى خود را بهطرف چالهها مىزنند. در اينجا توافق مىکنند: لوکلى موکلى از سيخ تا سوزه قبوله (از سيخ تا سوزن قبول است).در اينجا چندين وضع پيش مىآيد: يکى اينکه بازيکنى که تشله را زده است تشلهاش به لبهٔ چاله برمىخورد و برمىگردد (لوکلي) که در اين حالت دوباره بايد آن را بزند. ديگر اينکه تشله به خانه برود يا به تشلهٔ بازيکن ديگر برخورد کند (تير بزند) در اينصورت نيازى به تکرار بازى نيست.شکل ديگر تشله به لبه چاله بخورد و بهطرف چپ يا راست منحرف شود (موکلي) که در اينصورت بازيکن مجدداً بايد تشله را بزند.هربار که تشله بازيکنى به تشلهٔ يکى ديگر از بازيکنان بخورد يک امتياز مىگيرد. گاهى بازى بر سر پول انجام مىشود. (به ازاء هر تير مبلغى از قبل تعيين مىکنند). وقتى اين بازى دو نفره انجام مىشود، گرفتن سه خانه برابر با يک تير بهحساب مىآيد. در اينصورت وقتى هر چهارخانه گرفته شود بازى تمام مىشود.
سنگ سنگ چليپا (سبزوار)
بچهها در يک صف مىايستند و استاد در پشت سر آنها حرکت مىکند و سنگ ريزه را به طورىکه کسى متوجه نشود در دست يکى از بازيکنان مىگذارد و مىگويد: 'سنگ سنگ چليپا / نه در زمين نه در هوا.' کسى که سنگ ريزه را در دست دارد بايد قبل از اينکه ديگران متوجه شوند و او را بزنند از صف فرار کند و خود را به محلى که قبلاً در خارج از صف تعيين شده برساند. اگر کسى قبل از خارج شدن از صف او را بزند او ديگر نمىتواند فرار کند و در صف باقى مىماند. اگر خود را به محل موردنظر برساند آن وقت استاد براى هريک از بازيکنان داخل صف نامى را انتخاب مىکند. بعد از بازيکن خارج از صف مىخواهد نام بازيکنان را حدس بزند. بازيکن حدس مىزند، اگر درست بود از آن کسى که نام آن را درست حدس زده، از فاصلهٔ محلى که ايستاده تا صف کولى مىگيرد. اگر موفق نشد دو بار ديگر فرصت حدس زدن دارد اگر در اين دوبار هم نتوانست حدس درستى بزند دوباره به صف برمىگردد.
علىلمبک (مشهد)
چوبى ضخيم را روى تکيهگاهى قرار مىدهند و دو بازيکن در دو سر آن مىنشينند و چوب بالا و پائين مىرود و بچهها مىخوانند: 'علىلمبک، شاخدمبک'
کشتى محلي، چوخه (قوچان - بجنورد - اسفراين - فريمان - چناران)
لباس مخصوص اين کشتى شلوارى است که تا سر زانو مىرسد و روپوشى که از بافتههاى پشمى و نخى محکم محلى است و چوخه نام دارد و بدون آستين مىباشد و شالى که بازيکن به کمر مىبندد.مقررات کشتى شبيه ديگر کشتىهاى سنتى است، فقط در اين کشتى نمىتوان از يک خم و دست انداختن به پائين زانو استفاده کرد. در اين کشتى پُل زدن هم ممنوع است. بازنده کسى است که شانه آن با زمين تماس حاصل کند. قضاوت در اين کشتى با پيشکسوتانى است که باچوخه نام دارند. بنابر رسم محلى جايزه اين کشتى يک قوچ است.
کيهکيه در مىزنه؟ (طبس)
بازيکنان به وسط مىآيند و حاضران همراه با آهنگ تنبک و دايره دست مىزنند و بازى شورع مىشود. داستان مربوط به دخترى است که خواستگاران بسيارى دارد و آنها پيوسته به منزل آنها مىآيند. مادر از او سئوالهائى مىکند و جوابهائى مىشنود.نمونهٔ متن از اين قرار است:مادر: گل پري، نازپرى - ديشب لـ*ـب بومد که بود؟ کل کل غليوند چه بود؟دختر: مرگ خودت، جون خودت کسى نبود - بچهٔ تاجر بچه بود - تکهٔ چپت آورده بود - بالاى سرم گذاشته بود - وقتى که من بيدار شدم - پدر سگه بجسته بود - گل سرخ و گل زرد و گل ناز - شالا من باشم و يار.
گرگم و گله مىبرم (مشهد)
يکى گرگ مىشود و ديگرى چوپان. گوسفندان پشت سر چوپان دستهاى خود را در کمر يکديگر حلقه کرده و صف مىبندند. سپس گرگ مىخواند: 'گرگم و گله مىبرم' چوپان و گوسفندان با هم جواب مىدهند 'چوپون دارم نمىذارم' به اين ترتيب هرکدام براى آن ديگرى رَجز مىخواند تا گرگ حمله مىکند و گوسفندان به اين طرف و آن طرف مىدوند. دست گرگ بههريک از بازيکنان که برسد بازيکنن مىسوزد و از بازى خارج مىشود. بازى اينقدر ادامه پيدا مىکند تا ديگر گوسفندى نماند.
گوشهبازى (مشهد)
چهارنفر در چهار گوشهٔ اتاق مىايستند و يک نفر در وسط باقى مىماند. بهمحض شروع بازى بازيکنان بايد جاهاى خود را با هم عوض کنند و نفر وسط هم بايد سعى کند جاى يکى از آنها را بگيرد. در صورتىکه موفق شود بازيکنى که جاى خود را از دست داده در وسط مىماند.
منبع:بیتوته
بازیهای محلی استان خراسان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com