خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Melina.x

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/21
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
212
امتیاز
98
سن
21
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلنوشته: زیباترین رویا

نویسنده: نسیمه معرفی«Nasim.M»
ژانر: عاشقانه، تراژدی
مقدمه:
در این روزهای سرد و تاریک من تنها تو هستی که گرما و روشنایی را به زندگی‌ام می‌بخشی
ای کسی که خنده بر لبانم می‌آوری
دل من تنها گیر تو هست
من دلم را به تو هدیه داده‌ام می‌شود مواظبش باشی؟
نه! چه رویاهای زیبایی، تو رفته‌ایی و این دلی که به تو داده بوده‌ام را تیکه تیکه کرده‌ایی
دوستت دارم ای رفته از دست...


دل نوشته دلنوشته تو رفته‌ای اما... | Melina.x کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Amerətāt، goli.e، Narín✿ و 10 نفر دیگر

Melina.x

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/21
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
212
امتیاز
98
سن
21
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
چگونه این اتفاق افتاد؟ نمی‌دانم!
وارد زندگی من شدی، من را عاشق کردی و رفتی و الان تنها فقط در رویاهایم زنده‌ایی...
رویاهایی که پایانی ندارند...
رویاهایی که وقتی چشمانم را می‌بندم به وجود می‌آیند.
تو، تنها در رویاهایم زنده‌ایی!
کافیست که ببینمت...
کافیست که نگاهت کنم...
به خود می‌گویم، همین بس است برای کم شدن دلتنگی‌هایم.
اما...
دلتنگی‌هایم، هم‌چنان ادامه دارند.
همیشه آنقدر در رویاهایم محو نگاهت می‌شوم، که حتی اسمت را در گوشی‌ام رویایی سیو کرده‌ام...


دل نوشته دلنوشته تو رفته‌ای اما... | Melina.x کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: Amerətāt، goli.e، Narín✿ و 10 نفر دیگر

Melina.x

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
9/7/21
ارسال ها
25
امتیاز واکنش
212
امتیاز
98
سن
21
زمان حضور
1 روز 3 ساعت 54 دقیقه
نویسنده این موضوع
منتظر کنار پنجره نشسته‌ام!
شاید با آمدنت، یا با صدایت بلند شوم.
می‌آمدم نزدیکت و به حصار می‌کشیدمت. عطرت را بو می‌کشیدم و تو... موهای مرا ناز می‌کردی...
چقدر خوب است کنار تو بودن...
امروز، کنار پنجره منتظر تو خواهم ماند، آخه این کاره هر روزه من است!
صبح تا شب، شب تا صبح، کنار این پنجره می‌نشینم و به کوچه‌ی خالی خیره می‌شوم که شاید، تو یهویی به سرت بزند مانند قدیم دنبالم بیایی و خوشحالم کنی...
همیشه، عاشق یهویی آمدنات بوده‌ام.
آن آمدن‌های یهویی‌ات، مرا خوشحال می‌کردند...
اما الان کجایی؟!
سال‌هاست منتظر نشسته‌ام که شاید بیایی، اما باز هم نمی‌آیی!
سال‌هاست که با تو در رویاهایم زندگی می‌کنم، نه در این دنیای بی رحم بی تو بودن...


دل نوشته دلنوشته تو رفته‌ای اما... | Melina.x کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، goli.e، Narín✿ و 10 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا