خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ozan♪

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
3/9/20
ارسال ها
2,122
امتیاز واکنش
43,336
امتیاز
418
سن
21
زمان حضور
132 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
نینا سنکویچ در رمان تولستوی و مبل بنفش از روزهاى سختِ از دست دادن مى‌نویسد، از درد جانکاهِ فراق، از روزهایى که امید و یاس به هم گره خورده‌اند و زندگى بوى برگ‌هاى خشکیده را مى‌دهد.
در پشت جلد رمان تولستوی و مبل بنفش آمده است:

مردم کتاب‌هایی را که دوست دارند به اشتراک می‌گذارند. آن‌ها می‌خواهند حس خوبی که موقع خواندن کتاب‌ها احساس کرده‌اند یا ایده‌هایی را که در صفحات کتاب‌ها یافته‌اند، با دوستان و خانواده سهیم شوند. خواننده کتاب با به اشتراک گذاشتن یک کتابِ محبوب سعی می‌کند همان شور، شادی، لـ*ـذت و هیجانی را که خودش تجربه کرده است با دیگران سهیم شود. چرا؟ سهیم شدن عشق به کتاب‌ها و یک کتاب بخصوص با دیگران کار خوبی است. اما از طرفی هم، برای هر دو طرف تمرین دشواری است. درست است که اهداکننده کتاب روحش را برای نگاهی رایگان آشکار نمی‌کند، اما وقتی کتابی را با این اعتراف که یکی از کتاب‌های مورد علاقه‌اش است هدیه می‌کند، انگار که روحش را بی پوشش کرده است. ما همان چیزی هستیم که دوست داریم بخوانیم. وقتی اعتراف می‌کنیم کتابی را دوست داریم، انگار داریم اعتراف می‌کنیم که آن کتاب جنبه‌هایی از وجودمان را به خوبی نشان می‌دهد، حتی اگر آن جنبه‌ها معلوم کند که ما هلاک خواندن رمان‌های عاشقانه‌ایم، یا دلمان لک زده برای داستان‌های ماجراجویانه، یا اینکه در خفا عاشق کتاب‌های جنایی هستیم.


تولوسوی و مبل بنفش | نینا سنکویچ

 

ozan♪

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
3/9/20
ارسال ها
2,122
امتیاز واکنش
43,336
امتیاز
418
سن
21
زمان حضور
132 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
جملاتی از متن کتاب تولستوی و مبل بنفش

سال‌هاى سال کتاب‌ها برایم مانند دریچه‌اى بودند که از آن به چگونگى رویارویى آدم‌هاى دیگر با زندگى نگاه مى‌کردم؛ به غم‌ها و شادى‌هایشان و به ملال و سرخوردگى‌هایشان. حالا بار دیگر براى دریافت همدلى، راهنمایى، رفاقت و کسب تجربه از آن دریچه نگاه خواهم کرد. کتاب‌ها این‌ها را و حتى بیشتر از این‌ها را به من خواهند بخشید.
هر لحظه‌اى که در زندگى تجربه مى‌شود مى‌تواند آینده را رقم بزند. زمان حال از گذشته نشئت مى‌گیرد. اتفاقات خوبى که در گذشته رخ داده‌اند، دوباره نیز روى خواهند داد. لحظه‌هاى زیبایى، نور و شادى همیشه زنده‌اند.
مردم اغلب از اهمیت زندگى در لحظه‌ى اکنون حرف مى‌زنند و غبطه مى‌خورند به اینکه کودکان بى اینکه به گذشته فکر کنند یا نگران آینده باشند از لحظات شاد اکنونشان لـ*ـذت مى‌برند. باشد! موافقم. اما این تجربه -تحربه‌ى زندگىِ سپرى شده – است که به ما امکان مى‌دهد لحظات شاد را به خاطر بیاوریم و دوباره احساس شادى کنیم. این از توانایى‌هاى ماست که لحظه‌اى را که به ما قدرت و توان مى‌دهد دوباره زندگى کنیم. بقاى ما به توانایى به خاطر آوردن بستگى دارد (کدام نوع توت را نخوریم، از حیوانات بزرگ درنده دور بمانیم، نزدیک آتش چمباتمه بزنیم ولى به آن دست نزنیم.) اما نجات ما از خود درونى‌مان به خاطره‌ها بستگى دارد.
این نعمتى است که ما انسان‌ها از آن برخورداریم؛ یک عمر چسبیدن به زیبایى‌هایى که در یک لحظه حس کرده‌ایم. ناگهان زیبایى نزد ما فرا مى‌رسد و ما با سپاسگزارى آن را مى‌پذیریم. ممکن است مکان و زمان آن را نتوانیم به خاطر بیاوریم، اما خاطره‌ها قادرند با یک جرقه، بدون هیچ هشدارى یا از روى عمد به ذهنمان هجوم بیاورند.
همیشه راه حلى براى ناامیدى هست و آن، وعده‌ى زیبایى‌هایى‌ست که در آینده در انتظار است.
عادى بودن وجود کسى یک نعمت است؛ داشتن او بدون فکر کردن به از دست دادن یا دوباره هرگز ندیدن او، این یک نعمت است.
کل دنیا باید براى هر مرگى به لرزه دربیاید، اما اگر این طور مى‌شد، ما دیگر هرگز نمى‌توانستیم رنگ آرامش را ببینیم. در حقیقت جهان با مرگ و اندوه به لرزه در مى‌آمد.
کلمات شاهدى بر زندگى‌اند؛ آنها آنچه اتفاق افتاده را ثبت مى‌کنند و به همه‌ى آن، رنگ واقعیت مى‌بخشند. کلمات داستان‌هایى را خلق مى‌کنند که تبدیل به تاریخ و ماندگار مى‌شوند. حتى داستان‌ها هم تصویرگر حقیقت اند: داستان خوب حقیقت است. داستان‌هایى درباره‌ى زندگى‌هاى به یاد مانده، که گذشته را به یاد ما مى‌آورند؛ در عین حال کمک مى‌کنند تا به جلو حرکت کنیم.
بخشیدن شکل والایى از پذیرش است؛ پذیرش اینکه زندگى عادلانه نیست.

نکته؛ هر پارگراف قسمتی از بخش کتاب است.


تولوسوی و مبل بنفش | نینا سنکویچ

 

ozan♪

نگارشگر انجمن
نگارشگر انجمن
  
عضویت
3/9/20
ارسال ها
2,122
امتیاز واکنش
43,336
امتیاز
418
سن
21
زمان حضور
132 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتاب دوستانى هم هستند که از ترسِ اینکه گنجینه‌ى کتابشان را براى همیشه از دست بدهند، هرگز کتاب امانت نمى‌دهند. (یک ضرب المثل قدیمى عربى اندرز مى‌دهد که «کسى که کتاب امانت مى‌دهد، یک احمق است؛ اما کسى که کتاب را پس مى‌دهد، احمق‌تر است.») من به پیروى از توصیه‌ى هنرى میلر همیشه اهل امانت دادن کتاب بوده‌ام: «کتاب‌ها هم مثل پول دائما باید در گردش باشند. تا جایى که بشود، قرض بدهید و قرض بگیرید؛ هم کتاب را و هم پول را! مخصوصا کتاب را؛ کتاب‌ها به مراتب بیشتر از پول، چیزى براى عرضه کردن دارند. کتاب فقط یک دوست نیست، بلکه مى‌تواند دوستان بسیارى برایتان به ارمغان بیاورد. زمانى که با ذهن و روحتان صاحب کتابى هستید، ثروتمندید. اما وقتى آن را به شخص دیگرى بدهید، سه برابر ثروتمندید.»
آیا تابه حال قلبت به خاطر تمام شدن کتابى به درد آمده است؟ آیا شده تا مدت‌ها بعد از تمام کردن کتابى نویسنده‌اش همچنان در گوشَت نجوا کند؟
شاید عشق همین باشد؛ رام کردن هـ*ـوس و تبدیل آن به چیزى سخت و دائمى.
ما جایگزین شدنى نیستیم. ما براساس اینکه چطور دوست داشته م‌ شویم منحصر به فردیم.
ابراز عشق است که ما را گرم نگه می‌دارد؛ حتى در روزهاى پایانى زمستان.
جایى که خاطره هست، خلا معنى ندارد. وقتى که من بمیرم، کسى مرا به یاد خواهد آورد و مرا باز خواهد گرداند.
یک کتاب مشترک مثل فرار با یک همراه است.

نکته؛ هر پارگراف قسمتی از بخش کتاب است.


تولوسوی و مبل بنفش | نینا سنکویچ

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا