3. زوج اصلی داستان شما باید قوی باشند
همانطور که می دانید، ژانر عاشقانه یک ژانر بسیار شخصیت محور است، بنابراین زوج اصلی شما باید خواننده های شما را بسیار مجذوب خود کند.
قهرمان مرد
وقتی در مورد "قهرمان مرد" یک عاشقانه فکر می کنید، احتمالاً یک مرد عضلانی خوش چهره را تصور می کنید که قهرمان زن داستان را یک دل نه صد دل شیفته خود می کند. اما نوشتن یک قهرمان مرد رمانتیک صرفاً ظاهر خوب و حرکات نمایشی نیست. بلکه باید به عمق احساسی و آسیب پذیری عاطفی او توجه کنید.
هر قهرمان به گذشته ای احتیاج دارد. قهرمانان در عاشقانه غالباً کودکی ای سختی داشته اند یا یک ضربه عاطفی را تجربه کرده و یا در رابـ*ـطه ای بوده اند که آنها را دل شکسته کرده است. این اتفاق باعث شده است تا قهرمان از نظر عاطفی بسته شود و در رابـ*ـطه احساس ناامنی کند، حتی اگر این چنین به نظر برسد که اعتماد به نفس كاملی داشته باشد. کریستین گری در سری کتاب های "50 طیف خاکستری" در واقع نمونه ی بارز این است: علی رغم شخصیتی با اعتماد به نفس بالا، او از رابـ*ـطه ی ناکارآمدی که با یک زن بسیار مسن تر در پانزده سالگی داشته است ضربه خورده است.
در هر صورت، قهرمان مرد با قهرمان زن دیدار می کند و به نوعی مجذوب او می شود. چیزی درون قهرمان زن داستان موجب شکسته شدن دیواری می شود که قهرمان مرد به دور خود کشیده است. در پایان داستان، او باید به دلیل ارتباطش با آن زن، تغییر یافته و خوشحال تر باشد.
قهرمان زن
قهرمان زن داستان نیز باید مشکلات خودش را داشته باشد. پیرنگی معمول در داستان های عاشقانه این است که قهرمان مرد، زن را در کاری یاری می کند (برای مثال اگر زن داستان دارای مشکلات مالی است، قهرمان مرد شغلی را به او پیشنهاد می دهد) و قهرمان زن نیز به شیوه ای دیگر در زندگی به او کمک خواهد کرد.
در واقع، قهرمان زن باید به همان اندازه قهرمان مرد قوی باشد. شخصیت زن داستان باید محکم باشد و فکری مستقل داشته باشد. حتی اگر قهرمان زن در ابتدا خجالتیست و اعتماد به نفس پایینی دارد، باید این شجاعت را به دست آورد که در طول داستان روی پای خودش بایستد!
برای تعامل قهرمان زن و مرد شما میلیون ها روش مختلف وجود دارد، اما نکته اصلی این است که رابـ*ـطه آنها پویا باشد. از این گذشته، اگر آنها بلافاصله بعد از ملاقات با هم عاشق شوند و هیچ مشکلی پیش روی آن ها نباشد، داستان جذابی نخواهید داشت. مهمتر از همه اینها، هر یک باید در نوع خود یک شخصیت سه بعدی داشته باشند. به آنها انگیزه ها و نقص های واقع گرایانه دهید، که در حالت ایده آل به گذشته آنها گره خورده است. این تضمین می کند که زوج اصلی رمان شما باورپذیر و جذاب باشند.
4. از موضوعات تکرار شونده ای (Trope) که امتحان خود را پس داده اند استفاده کنید
اکنون به اصل داستان می رسیم. مسیرهای ممکن بسیاری برای زوج اصلی داستان شما وجود دارد، توصیف همه آنها غیرممکن است! اما در اینجا فقط چند نمونه امتحان شده که بسیاری از نویسندگان ژانر عاشقانه با موفقیت از آنها استفاده کرده اند ارائه می شود.
از دوست یا دشمن به عشاق:
دو تا از محبوب ترین ابزارهای ژانر عاشقانه تبدیل دو دوست یا دو دشمن به عشاق یکدیگر است. زوج اصلی همدیگر را می شناسند، اما بین آن ها رابـ*ـطه عاشقانه ای وجود ندارد یا ممکن است اصلاً یکدیگر را دوست نداشته باشند.
تبدیل دو دوست به عشاق یکدیگر زمانی خوب کار می کند که درگیری یا پروژه بزرگ دیگری توجه یکی یا هر دو شخصیت اصلی را نسبت به هم منحرف می کند، بنابراین آنها تا انتهای داستان عاشق هم نمی شوند. مثلاً در فیلم Set it up دو شخصیت اصلی اینقدر ذهنشان درگیر عاشق کردن رئیس هایشان با یکدیگر است که متوجه نمی شوند که خودشان می توانند یک زوج عالی باشند.
تبدیل دو دشمن به عشاق ابزاری مناسب برای دو شخصیت است که با هم اختلاف دارند. مثلاً یکی از شخصیت ها مادر یا پدری زحمتکش است و دیگری ثروتمندیست که یک روز هم در زندگی اش کار نکرده است.
یکی در بهبود دیگری کمک می کند
همانطور که بحث کردیم، قهرمان یک رمان عاشقانه غالباً متحمل زخم های عمیقی روانشناختی در گذشته شده است. این فقط ممکن است جزئیاتی مربوط به گذشته باشد، اما می تواند به عنوان منبع درگیری زوج شما نیز باشد: این آسیب ها مانع رابـ*ـطه آنها یا سلامت روانی آن شخصیت می شود، بنابراین شخصیت دیگر داستان باید به بهبود دیگری کمک کند.
نمونه بارز این را می تواید در رمان "من پیش از تو" ببینیم، که در آن قهرمان زن داستان به نام لوئیزا مراقبت از یک مرد معلول به نام ویل را به عهده می گیرد. ویل در ابتدا ناراحت و افسرده است، اما سرانجام سفره دلش را باز می کند و حس منفی بسیار کمتری پیدا می کند، و همچنین ویل به لوئیزا کمک می کند که به پتانسیل های خود پی ببرد.