فضاسازیداستان چیست؟
داستان نویسی، شامل عناصر مختلفی میشود. یکی از مهمترین آنها، «فضاسازی داستان» است. حالا امروز ما میخواهیم به بررسی این عنصر بپردازیم.
منظور از فضای داستان چیست؟
فضای داستان، درواقع همان محیطی است که قهرمان داستان و شخصیتها در آن حضور دارند و رویدادها در آن به وقوع میپیوندند.
فضای داستان میتواند حتی درون اشخاص نیز باشد. چشمانتان را ببندید و به آنچه علاقه دارید فکر کنید. اکنون شما وارد فضای ذهن خود شدهاید. اما زیاد آنجا نمانید. سریع چشمتان را باز کنید و در همین فضای حقیقی زندگی کنید.
ما در داستان از عنصر فضا استفاده میکنیم تا ذهن خواننده را درگیر داستان کرده و او را آموزش دهیم تا بهتر زندگی کند.
چگونه فضاسازی کنیم؟
بخش اول : توصیف صحنه
پیش از اونکه توصیف یک صحنه رو شروع کنین، از خودتون 6 تا سوال بپرسید و جواب هر کدوم رو جلوش بنویسین. این سوالات به شما کمک می کنن که بتونین فضاسازیِ موثرتری رو در طول داستان داشته باشین.
1- داستان در کجا قرار داره ؟
2- داستان چه زمانی به وقوع پیوسته ؟
3- آب و هوا و به طور کلی هوای داستان چطوره ؟ آیا داستان در روز آفتابی اتفاق می افته؟ آیا شبه ؟ هوا بارانیه؟ برف میاد ؟
4- وضعیت مردم و جامعه به چه صورت هست ؟
5- محیط اطراف چگونه س؟ آیا در یک شهر مدرن هستیم ؟ آیا در یک جنگل هستیم ؟ آیا در یک روستا هستیم ؟
6- چه جزئیات ویژه ای باعث میشه که بهتر بتونیم محیط رو تصور کنیم ؟
دوست دارین توصیفتون از محیط به صورت کلی یا با جزئیات باشه ؟
چطور صحنه رو توصیف می کنین؟ آیا با دوربین از فاصله ی دور به یک شهر نگاه می کنین و کمتر جلو می رین یا اول از جزئیات حرف میزنین ؟ بنا به موقعیت داستان تصمیم بگیرین که زاویه ی دیدتون چطور باشه؟ آیا نیازی هست کل شهر رو توصیف کنین ؟ یا فقط به توصیف خانه بسنده می کنین ؟ این خود شما هستین که باید مشخص کنین چه نوع توصیفی به داستانتون میاد.
بهتره که اول از کلیات شروع کنین و کم کم وارد جزئیات بشین. مثلا از توصیف یک قلمرو، کشور، ناحیه، منطقه شروع کنین به شهر برسین و بعد یک محله از شهر رو توصیف کنین. شاید هم اول بخواین از توصیف ظاهریِ یک شخص شروع کنین و بعد در مورد نوع مردمی که در شهر زندگی می کنن حرف بزنین. ( نمونه ی این نوع توصیف رو در کتاب " عطش مبارزه " نوشته ی سوزان کولینز داریم که وقتی در مورد پانم صحبت می کنه، اول از توصیف لباسهای عجیب و غریب و آرایش عجیب مردم حرف می زنه و بعد یه تصور کلی از کل آدمهایی که تو پانم زندگی می کنن میده. )
همین راه با بیان احساسات، افکار و تصورات کاراکتر در مورد محیطی که دارن توش زندگی می کنن یا واردش شدن، به داستان معنی می کنه و خواننده رو بهتر جذب می کنه.
از حواس پنجگانه برای توصیف محیط استفاده کنین!
حواس پنجگانه مثل لمس، بویایی، بینایی، شنوایی و مزه ها. خیلی از نویسنده ها هستن که فقط از یک قوه ی بینایی برای توصیف داستاناشون استفاده می کنن این باعث می شه که نوشته تنها یک بعدی باشه. البته که می تونین از حس بینایی برای توصیف اجسام و موقعیتهاشون استفاده کنین اما برای اینکه نوشته تون حس بهتری بگیره بهتره که از بقیه ی حواستون هم استفاده کنین.
تصور کنین می خواین یه اتاق رو توصیف کنین و شما از قبل در مورد اینکه برای مثال کاناپه، آباژور یا مبل ها چطور در اتاق قرار گرفتن حرف زدین، نظرتون در مورد اینکه اتاق چه بویی میده چیه ؟ ( بوی خوش قرمه سبزیِ مادربزرگ در اتاق پخش شده بود یا به مشام می رسید)
یا فرض کنین کاراکتر شما توی یک بیابون بی آّب و علف گیره افتاده، چطوره که در مورد شن های نرمی که زیر پاهاش جریان دارن صحبت کنین.
و یا اینکه شاید شخصیت شما داره از یه صخره بالا می ره؟ آیا تیزیِ سنگ ها دست و پاهاش رو زخمی می کنه ؟
می تونین در مورد مزه ی غذای مورد علاقه ی کاراکترتون وقتی یه لقمه از اونو توی دهنش می زاره هم صحبت کنین.