خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

فاطمه مقاره

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/11/20
ارسال ها
562
امتیاز واکنش
4,290
امتیاز
228
محل سکونت
حس عجیب
زمان حضور
15 روز 6 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
توی این قسمت موزیک گیر افتاده بودم. هر چی می‌زدم جور در نیومد. رهام که انگار متوجه شده بود کلافه‌ام سرش رو از لبتابم درآورد و گفت:
- کجاش رو گیر کردی؟
کلافه گفتم:
- خودمون زدیم به بیراهه.
گیتار رو از دستم گرفت و توضیح داد که چجوری راحت این‌جاش رو دربیارم تشکر کردم و به کارم مشغول شدم. ساعت تقریبا نزدیک به نه بود. رهام ایستاد تا بره!
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه ملودی رفاقت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *KhatKhati*، ozan♪، ~ریحانه رادفر~ و 7 نفر دیگر

فاطمه مقاره

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/11/20
ارسال ها
562
امتیاز واکنش
4,290
امتیاز
228
محل سکونت
حس عجیب
زمان حضور
15 روز 6 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
در کمدم رو باز کردم. هیچ وقت از انتخاب لباس خوشم نمی‌اومد. برای همین باید زنگی به رایانا خواهر خوش سلیقه‌ام می‌زدم. اون همیشه لباس‌هام رو توی مهم‌ترین کار هام انتخاب می‌کرد! اون مثل پدر و مادرم نبود که من رو طرد کنه! چند بوق خورد که گوشی رو برداشت!
- سلام بر داداش نامردم! سر که نمی‌زنی اوکی! یه زنگ نمی‌تونی بزنی؟
راست می‌گفت این چند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه ملودی رفاقت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *KhatKhati*، ozan♪، ~ریحانه رادفر~ و 7 نفر دیگر

فاطمه مقاره

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/11/20
ارسال ها
562
امتیاز واکنش
4,290
امتیاز
228
محل سکونت
حس عجیب
زمان حضور
15 روز 6 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
از ماشین پیاده شدیم. کلید در رو انداختم و وارد شدم. روی مبل قهوه‌ای رنگم نشستم و جوراب هام رو به گوشه‌ای پرت کردم که با جیغ رایانا روبرو شدم:
- هی بلند شو برش دار اگه مهمون داشته باشی بازم حیثیتت می‌ره‌!
پووفی کشیدم و جورابم رو توی لباس‌شویی انداختم. غلط کردم بهش گفتم که مهمونم کی بود! بعد صبحونه مشغول پختن ناهار شدم دیدم که اونم شروع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه ملودی رفاقت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *KhatKhati*، Saghár✿، ozan♪ و 5 نفر دیگر

فاطمه مقاره

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/11/20
ارسال ها
562
امتیاز واکنش
4,290
امتیاز
228
محل سکونت
حس عجیب
زمان حضور
15 روز 6 ساعت 2 دقیقه
نویسنده این موضوع
چون که آدرس رو بلد نبودن هر چهارتاشون پشت ماشین من راه افتادن بعد از رسیدن به جلوی کافه اون ها رو به تو راهنمایی کردم مهران که از دیدن اون ها خیلی خوشحال شده بود بعد از احوال پرسی و گرفتن یه پیش منو ما رو ترک کرد و در کافه رو بست تا به قول خودش کسی مزاحم ما نشه. یاشار که خیلی دوست داشت گیتار زدن من رو بشنوه گفت:
- خب آقا رایان جان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



داستان کوتاه ملودی رفاقت | فاطمه مقاره کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ~BAHAR.SH~، *KhatKhati*، Saghár✿ و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا