خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

دونه انار

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/8/20
ارسال ها
339
امتیاز واکنش
8,936
امتیاز
313
سن
18
زمان حضور
93 روز 8 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام و یادخالق عشق
معرفی کتاب کافه اردیبهشت
خلاصه:
ماسو، تصمیم به افتتاح کافه‌ای می گیرد که ارث جد پدری برای او و خواهرش است. بازگشایی کافه، حوادث جدیدی را در زندگی او رقم می‌زند که...
کلیت اثر:
«کافه اردیبهشت» دومین اثر سارا خالوغلی است که در سال 1394 از سوی نشر برکه ی خورشید به بازار عرضه شد؛ نویسنده در این اثر با چرخش قلم خود، فضای متفاوتی از تم عاشقانه را به مخاطب عرضه می‌کند. البته در این اثر، فضای عاشقانه قصه، به دنیای بیماران MS هم گره خورده و حرف‌های جدیدی برایگفتن و شنیدن دارد.
طرح جلد و عنوان: شاید بهترین طرح جلد و عنوانی که بتوان برای این کتاب در نظر گرفت که روی طرح جلد نشسته و به نام قصه گره خورده است. گرچه که همه ماه‌های سال، زیبایی، لطافت و ویژگی‌های خاص خود را دارند؛ اما اردیبهشتی که از بهشت می‌آید، با حس و حال و فضای کتاب مأنوس‌تر بوده و طرح جلد بسیار خوب این حس را به مخاطب انتقال می‌دهد. به نظر می‌رسد انتخاب این طرح جلد و عنوان، حتی مخاطبی را که نویسنده را نیز نشناسند، به خرید کتاب ترغیب می کند.
شروع قصه: شروع قصه نیز با همان لطافت طرح جلد و آرامش عنوان کتاب توأم است. چه شروعی بهتر از یک هوای لطیف بهاری باران خورده و باز کردن کرکره‌ی ملک قدیمی آبا و اجدادی؟! فضاسازی قصه به قدری در ابتدای اثر، چشم‌گیر و گیراست که حتی مخاطب گاه حس می‌کند جای ماسو قرار گرفته و دوست دارد به جای او در خیابان گلسار قدم زده و حتی برای راه‌انداختن یک کافه قدیمی، با همه سختی‌ها کنار بیاید.
اگرچه علی‌رغم فضای‌سازی بسیار خوب اثر در ابتدای کار، حضور دو شخصیت اصلی قصه در همان ابتدای کار باعث می‌شود مخاطب برای خود پیش‌داوری کرده و از همان ابتدا شخصیت‌های قصه را در کنار هم قرار دهد؛ در حالیکه در اثر قبلی نویسنده، با چالش و تکاپوی ذهنی بیشتر مخاطب برای رسیدن به شخصیت‌های کلیدی قصه مواجه بود.
روند داستان: شروع پر از لطافت قصه، مخاطب را از احساسات خوب سرریز می‌کند؛ بعد از آن خیلی زود درگیر روزمرگی‌های دختری می‌شویم که روح بکرش هنوز درگیر دنیای ماشینی و زندگی صنعتی این روزها نشده؛ دختری که برای سرپا نگه داشتن کافه‌ای که دوستش دارد؛ برای زندگی بخشیدن به اطرافیان، از هیچ تلاشی فروگذار نیست. این روند روتین و پر از تکرار، اگرچه به ظاهر باید خسته‌کننده باشد؛ اما مخاطب آنقدر اسیر روزهای بی‌حاشیه اما سرشار از انرژی ماسو می‌شود که گاهی فراموش می‌کند کتابی به دست گرفته و یک زندگی خیالی مقابل چشمانش جان گرفته است و بایدهر لحظه منتظر اتفاقات و هیجانات بیشتری باشد.
نثر:
با توجه به نثری که این روزها در اغلب آثار چاپی به ویژه در حوزه رمان عامه‌پسند باب شده؛ این اثر از نثر قابل دفاعی برخوردار بوده و می‌توان به آن نمره قابل قبولی داد.
اما نکته مهم و بسیار آزاردهنده در این اثر، اشتباهات فاحش و پرتعداد املایی و تایپی بود که در مواقع بسیاری باعث پاره شدن رشته فکری مخاطب و تکدر خاطر می‌شد. شاید در آثاری با تعداد صفحات بالا میزان خطا قابل قبول باشد؛البته آن هم تا حدی اما با توجه به اینکه این اثر از تعداد صفحات بالایی هم برخوردار نبود، این اتفاق بسیار به چشم آمده و جای تأسف فراوانی ایجاد کرد. قطعاً همه ما می‌دانیم که هر کاری بدون خطا نبوده و احتمال اشتباه در هر کاری وجود دارد، اما میزان اشتباهات تایپی و املایی در این اثر بیش از اندازه مجاز به نظر می‌رسد. با این حال همان‌طور که پیش‌تر هم اشاره شد، اشتباهات بی‌شمار املایی و تایپی در اثر را به تنهایی نمی‌توان به گردن نشر، ویراستار و حروف‌چین انداخت، عقلایی است اگر کوتاهی خود نویسنده را نیز در این مسئله دخیل بدانیم.
همچنین در چاپ دوم این اثر که در اختیار گروه قرار داشت، صفحات سفید و یا تکراری در اثر مشاهده می‌شد که ناشی از کم‌توجهی و غفلت دست اندرکاران پروسه چاپ است. (مانند صفحات )؛ و یا حتی فقدان رعایت علایم نگارشی که باعث کژتابی فهم جملات و دوباره خوانی می‌شد از جمله موارد آزاردهنده‌ای است که خاطر مخاطب را به شدت آزرده می‌کند. قطعاً همان اندازه که نویسنده، ناشر، ویراستار، حروف چین، نمونه خوان و ... برای کار خود ارزش قائل شده و تلاش می‌کنند، مخاطب نیز انتظار دارد در ازای هزینه‌ای که پرداخت می‌کند کار کم اشتباه و تمیزی تحویل بگیرد. به جد امیدواریم در این مسیر هرکه مسئول است و ادعایی برای اثرگذاری در روند کتاب دارد، نقد را صبورانه پذیرفته و برای بهبود نقص خود تلاش کند. هیچ‌کس انسان کاملی نیست و ما نیز بر این مسئله واقفیم. توقع مخاطب از نویسنده، ناشر و سایر عوامل چاپ این است که در چاپ‌های بعدی و نیز سایر آثار ناشر، این وضعیت بهبود یافته و شاهد ارتقای کیفی کتاب‌ها از این جهت باشیم.
سوژه:
سوژه در ابتدا بسیار پیش افتاده و دست‌یافتنی به نظر می‌رسد اما در ادامه و با پرورش قصه مخاطب درگیر جذابیت قصه شده و به راحتی در یک فضای رویایی، بوی کیک وانیلی، پرتقالی و عطر خوش قهوه مدهوش می شود. با این حال هرچه بیشتر پیش می‌رویم، نویسنده با رندی خاص خود، حرف را به درد کسانی می‌کشاند که ناگهان با یک بیماری سخت مواجه شده و تصویر متفاوتی از آنها ارائه می‌کند. انسان‌هایی که می‌افتند اما نمی‌شکنند؛ دوباره شروع می‌کند، اگرچه بیماری کمر همت به شکستن‌شان بسته باشد.
شخصیت پردازی:
«کافه اردیبهشت» قصه شخصیت‌محوری نیست و مانور اصلی نویسنده روی فضاسازی و پیش‌برد قصه بوده است. ماسو شخصیت ثابت و محکمی داشت؛ دختری که بعد از چهار سال و در بدترین شرایط، خود را حفظ کرد و محکم ایستاد؛ اما بهتر از او، شخصیت سام بود. نویسنده به راحتی و به بهترین شکل ممکن، سام را به چشم مخاطب زنده کرده بود. دختران دوست دارند که مورد حمایت قرار بگیرند و در شرایط سخت، همراه و همزبانی محکم و قابل اتکا در کنارشان قرار بگیرد. چنین نکات ظریفی به خوبی در شخصیت زن قصه، مورد توجه قرار گرفته و نقش حامی او نیز به خوبی به تصویر کشیده شده است.
فضاسازی:
مهم‌ترین نقطه مثبت و اوج کار نویسنده، فضاسازی بی‌نظیر و قوی قصه بوده که حتی روند قصه، شخصیت‌پردازی، روایت و ... را تحت تأثیر قرار داده است. نویسنده با هشیاری و استفاده از اطلاعات فراوانی که نسبت به منطقه گیلان داشته، تصویرسازی بی‌نظیری از این منطقه به مخاطب ارائه کرده که نه تنها با فضای قصه مأنوس شده، بلکه به طرز عجیبی با لحظه لحظه قصه گره خورده و مخاطب را به باورپذیری رسانده است. بعضاً حتی در مقاطعی می‌بینیم که دیالوگ‌های خوب، در فضاهای مناسب به اتفاقات درست در قصه منتهی شده است. نویسنده با ترسیم محیط و دیالوگ‌های هدفمند، حس فضا را به راحتی به مخاطب منتقل کرده و این امر بدون اشاره مستقیم به محیط و اسامی الحاقی جامعه قراردادی اتفاق افتاده است. با یک فضاسازی خوب مخاطب به راحتی از غذاها، آب و هوای منطقه، رفتار مردم و ... به درون قصه کشیده می‌شود. با این حال ما در قصه شاهد مکالمه‌ای به گویش محلی نیستیم؛اما صحبت از گویش و اصالت شخصیت ها وجود دارد و این ویژگی مثبتی است که نه تنها مخاطب را از فضا دور نکرده بلکه باعث باور بیشتر او از فضا و قصه شده است.
منطق و باورپذیری: می‌توان گفت شخصیتی در این قصه عجیب، خاص و متفاوت نبود. همه از مردمی عادی بودند و قصه هم اتفاق متفاوتی را روایت نمی‌کرد. با این حال همین سادگی با روایتی متفاوت، تبدیل به یک قصه دلنشین شده بود با این حال حجم کم کتاب، گاهی باعث شد در برخی از مقاطع، شتاب تندی به قصه داده شده و یا روند قصه دچار کندی غیرمنطقی شده و فرصت هم‌ذات پنداری از مخاطب گرفته شود.
راوی:
راوی سوم شخص است و به نظر وظیفه خود را در انتقال حس به درستی انجام داده است.
پایان بندی: پایان بندی: کافه اردیبهشت با انتخاب ماسو به پایان می‌رسد. هرچند ماسو پیش از این نیز با حذف برخی افراد و جایگزینی افرادی تازه در زندگیش، مسیر زندگیش را تغییر داده و اتفاقات متفاوتی را تجربه می‌کند. در سکانس‌های پایانی نیز، می‌توان نقش پررنگ و کاتالیزورگونه سام را دید و این نقطه قوتی برای کار محسوب می‌شود. سام بی‌آنکه در انتخاب‌های ماسو دخالتی داشته باشد، به عنوان یک حای و هم‌فکر به خوبی از پس نقش خود بر آمده و مخاطب بیش از پیش شخصیت او را ملموس دیده و باور می‌کند. ماسو علی‌رغم همه سختی‌ها همچنان ماسو است و پر از امیدی که به باران مهرماه دارد و کافه‌ای که از بوی اردیبهشت پر شده؛ کافه اردیبهشت، نه یک کافه که محلی برای رسیدن به آرامشی است که گاهی ممکن است در زندگی آن را گم کنیم و ماسو به عنوان شخصیت اصلی قصه، به خوبی از پس رساندن کشتی‌اش به ساحل آرامش برآمده است.
جمع بندی:
کافه اردیبهشت در سطر سطر خود، اصالت را فریاد می‌زند. اصالتی که در ذره ذره خاک منطقه، قطره قطره خون انسان‌ها و در وجود خود نویسنده جاری است. اصالتی که خود را از فضای پر زرق و برق تهران بیرون کشانده و فراتر از یک عاشقانه صرف، داستانی را روایت می‌کند که فرای غرایز حیوانی، ترنم زیبایی از لطافت و بکری روح بشر را به تصویر می‌کشد. غریزه وجود دارد و کسی منکر آن نیست؛ اما کافه اردیبهشت، فرای اتفاقی که در برخی از رمان‌های روز و تصویر غرایز حیوانی به نام عشق، تصویر متفاوتی از عشق را عرضه می‌کند. با کافه اردیبهشت، مخاطب به دنیای دیگری پا می‌گذارد؛ جایی که هـ*ـوس می‌کنی در هوای شرجی شمال باشی، هـ*ـوس کافه‌ای با یک پنجره رو به خیابان و فنجانی قهوه و البت گاهی یک کتاب... هـ*ـوس یک کتاب‌فروشی قدیمی با کلی کتاب کهنه و حتی یک گرامافون که تصنیفی قدیمی و شاید شمالی برایت بخواند... با کافه اردیبهشت دیگر نه تنها از عشق نمی‌ترسی، بلکه دلت می‌لرزد که دچارش شوی... حتی با وجود یک بیماری سخت...
کافه اردیبهشت اثر قابل دفاعی است. اگرچه علی‌رغم نقد حسی و سرشار از انرژی مثبتی که از این اثر، در وجود مخاطب رخنه می‌کند، کار بدون نقص و اشکالی نبوده و نمی‌توان از این مسئله چشم پوشید، با این حال اشکالات اثر لابلای حس و حال خوب کتاب گم می‌شود.
از نظر گروه نقد رمان، در این آشفته بازار رمان فارسی، کافه اردیبهشت، قصه اصیلی است که باید معرفی شده و مورد حمایت قرار بگیرد.

منابع: نقدانه


معرفی کتاب کافه اردیبهشت | سارا خالوغلی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا