خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

فاطمـ♡ـه

مدیر آزمایشی عکس
مدیر آزمایشی
  
عضویت
5/8/20
ارسال ها
1,057
امتیاز واکنش
26,333
امتیاز
368
سن
19
محل سکونت
ツ☁️
زمان حضور
51 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
#معماری
وحدت بخش بودن به اين معني است كه همة اجزاء در پرتو يك هدف ويژه، جايگاه و نقش و معني و مفهوم پيدا كنند. در اين صورت است كه اجزاي كثير، نماد وحدت
ميشوند و وحدت از دل كثرت بر مي‌آيد.
براي نمونه رعايت تناسبات و هندسه، نزد بيشتر فرهنگها و در بيشتر شيوه‌هاي معماري، نماد وحدت شمرده ميشود و اين شايد تنها به اين دليل باشد كه درك و
انتقال مفهوم وحدت از راه هندسه عدد و شكل براي اذهان ما سادهتر است. ولي بايد توجه داشت كه وحدت اجزاء، امري كيفي است كه بر كــلّ سامانه چيرگي مييابد نه
بر شكل يا كالبد يا خلاصه بخشي ازآن. گاه ممكن است همان هنگام كه ميپنداريم چند عنصر ويژه از معماري، وحدت را القاء كردهاند، به دليل همين تمايزشان از ديگر
اجزاء، وحدت را از ميان بردهاند. وحدت و هماهنگي و مفاهيمي خود بنياد يا اعتباري نيستند، بلكه مفاهيمي حقيقي هستند و در رابـ*ـطه با انسان (هنرمند و مخاطب) قابل توجيه و تفسير و تحقيق هستند.
به گمان ما تمام آنچه كه دربارة تقارن، تعادل، تباين، مقياس و ضرباهنگ (ريتم) و ديگر ويژگيهاي سامانه‌هاي هنري و معماري در تاريخ معماري تجربه شده و در بيان‌ نظريه‌پردازان معماري آمده همه تلاشي است براي دستيابي به اجزاء و عناصر ريشه‌اي در نحوة ادراك و احساس ما از خود و جهان بيروني، براي اينكه از اين اجزاء در پديدآوردن يك سامانة هنري و معماري بهره‌گيري شود.
در هر سامانة معماري، هدف اصلي و هدف‌هاي فرعي همچون تار و پود، همه‌ جزاء و عناصر را به هم ميپيوندد و روابط ميان آنها را برقرار ميكند. در معماري ميتوان اين همنوايي و همبستگي را در نحوة ساماندهي فضا و كالبدها نيزجستجو كرد كه عملاً در نقشه‌هاي كف (پلان) ساختمان، نماها و دورنماها (پرسپكتيو) نشان داده‌ميشود. در هر نقشه كف، ميتوان بخشهايي را از هم جدا كرد كه داراي اجزايي
هستند و در عين حال يك كلِ تمام به نظر ميرسند. نماها را ميتوان به تكه‌هايي جدا كرد و هر كدام را بررسي كرد و به اين نتيجه رسيد كه ويژگيهايي كه در كليت كالبد
ساختمان وجود دارد، در اجزاء آن به گونهاي نمود پيدا كردهاند. تناسب و توازن خطوط و اجزاء، پيش آمدگي‌ها و بازشوها و... همه و هر كدام از سامانه‌هاي خود آنچنان كامل به نظر ميرسند كه گويي نيازي به ديگر سامانه‌ها ندارند. اماهنگامي كه هدف كل مطرح ميشود به همة آنها نياز هست، بدين گونه اجزاء به «وحدت» ميرسند، ما‌ ميتوانيم آن را «وحدت كالبدي» بناميم.
به اين ترتيب ميخواهيم به اين حقيقت برسيم كه يك فضاي خاص بدون هيچگونه ارتباط و بستگي با هدف اصلي معماري كمتر ميتواند واجد ارزش باشد.
وجود يك سامانة مركب از فضاهاي خاص و با ارتباطات خاص است كه ويژگيه‌اي فضايي را جلوهگر ميسازد. اين نكته اساسي است. البته ميدانيم بسياري ازنظريه‌پردازان معماري براي خود فضا، و هندسة ويژة آن و ... ارزش ويژه قائل هستند.
اما به باور ما، براي شكل هندسي به خودي خود و بدون ارتباط با هيچ چيز حتي زمينة‌آن دشوار است كه مفهوم ويژهاي برشمريم. ضمن آنكه در نهايت ارزش مفاهيم تنها در
نسبت آنها با كمال انسانها قابل داوري خواهد بود.
مثلاً آلبرتي در كتابش گفته: «بناهاي مذهبي بايد يا دايرهاي باشد يا داراي شكلي
مشتق از دايره مانند مربع، شش ضلعي و هشت ضلعي منتظم و نظاير آن، زيرا دايره
اصولاً كاملترين و طبيعيترين شكل هندسي و در نتيجه نمودي مستقيم از عقل الهي
است.» گرچه پس از آن افزوده «كليساي آرماني بايد داراي طرحي چنان متناسب و
هماهنگ باشد كه چون مظهري از وجود رباني جلب توجه كند.» (توسلي،همان، 29 (به
نظر او فقط با استفاده از نقشههاي متراكم در مركز ميتوان به اين هدف دست يافت.
نادر اردلان نيز در «حس وحدت» ميگويد: «موضوع اصلي در معماري سنتي‌ايران، تبديل مربع به دايره از راه كاربرد مثلث است، مربع نماينده و مظهر زمين خاكي و
نشان دهنده كميتهاست و در مقابل، دايره مظهري از بهشت و آسمان و نشاندهنده
كيفيتهاست.»به گمان ما تنها در پرتو يك هدف ويژه، چنين كمالي براي معماري به دست
ميآيد، و نه تنها كاربرد مربع و دايره به صورت انتزاعي. چون با مربع و مثلث و دايره
ميتوان هزاران شكل ديگر ساخت كه هيچ ارزشي هم نداشته باشد، كمال در شكل‌‌ نيست، بلكه در آن چيزي است كه شكل بدان دلالت ميكند. در گفتة اردلان ظاهراً
مربع و دايره تبديل مربع به دايره زير گنبدخانهها و فضاي بالاي آن است. احساسي كه حجم مكعب و نقشه مربع آن با انسان مخاطب و حاضر در آن پديد ميآورد، احساس سكون و آرامش كالبدي و تمركز دروني است. اين شرايط، مناسبترين وضع براي انديشيدن و تفكر و حال نيايش و عبادت است. فضاي كهكشاني بالاي آن همچون
آسمان بي انتها دل را با ابديت و جاودانگي پيوند ميزند و پرواز روح و تصعيد جان را تسهيل ميبخشد.

منبع:
کتاب تاریخ و مبانی معماریو​


وحدت و ترکیب در معماری

 
  • تشکر
Reactions: ASaLi_Nh8ay
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا