- عضویت
- 10/10/20
- ارسال ها
- 1,202
- امتیاز واکنش
- 12,617
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- نیمهی تاریک وجودم...!
- زمان حضور
- 53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
در رو آروم بستم و پاورچینپاورچین حرکت کردم سمت راهپله. کل سالن تاریک بود و حتی کوچیکترین لامپی هم روشن نبود. داشتم آروم از پلهها بالا میرفتم که با صدای الهام از پشت سرم میخکوب شدم:
- الهه!
از جام یه متر پریدم و نزدیک بود پام لیز بخوره و کلاً برم به فنا. با قلبی که توی دهنم میزد، آروم برگشتم سمت...
در رو آروم بستم و پاورچینپاورچین حرکت کردم سمت راهپله. کل سالن تاریک بود و حتی کوچیکترین لامپی هم روشن نبود. داشتم آروم از پلهها بالا میرفتم که با صدای الهام از پشت سرم میخکوب شدم:
- الهه!
از جام یه متر پریدم و نزدیک بود پام لیز بخوره و کلاً برم به فنا. با قلبی که توی دهنم میزد، آروم برگشتم سمت...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان الهه خونین | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: