- عضویت
- 10/10/20
- ارسال ها
- 1,202
- امتیاز واکنش
- 12,617
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- نیمهی تاریک وجودم...!
- زمان حضور
- 53 روز 19 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
الهام گفت:
- خب جناب پارسا، همونطور که گفتم امشب تولد این دختر...
بازوش رو دور من حلقه کرد و ادامه داد:
- گلمه. بهخاطر همین اونطور که توضیح دادم، دوست دارم سنگ تموم بذارین برای این مهمونی.
پارسا لبخند گرمی زد.
- حتماً خانم زمانی! من هم برای همین اینجام.
الهام لبخند زد و بعد گفت:
- پس من تا برم روی...
- خب جناب پارسا، همونطور که گفتم امشب تولد این دختر...
بازوش رو دور من حلقه کرد و ادامه داد:
- گلمه. بهخاطر همین اونطور که توضیح دادم، دوست دارم سنگ تموم بذارین برای این مهمونی.
پارسا لبخند گرمی زد.
- حتماً خانم زمانی! من هم برای همین اینجام.
الهام لبخند زد و بعد گفت:
- پس من تا برم روی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان الهه خونین | ~Kimia Varesi~ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: