خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
باعرض سلام و خسته نباشید خدمت شما خوبان، اینجانب الهه آذری مقدم در خدمت شما دوستان هستم تا بساط شادی شمارا با سری جوک هایی که درباره غذا و غذا خوردن و انواع وسایل غذایی:straight_face:فراهم کنم.
اهم:morningb:

در این تایپک بنده اون سری جوک هایی رو که گفتم قرار می‌دم.
خواهشا اسپم هایی نظیر:
هههه، خخخخ و....ارسال نکنید.
اگر خندیدید از واکنش قهقه و اگر نخندیدید از تشکر استفاده نمایید.
لطفا در هرپست هم 4الی5جوک قرار دهید.

با تشکر:morningb:


طنزِ غذایی!

 
  • تشکر
  • قهقهه
  • عالی
Reactions: MaRjAn، Leila_r، Jãs.I و 3 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
کاش میتونستم از تک تک کسایی که براشون آب بردم و تو راه ازش خوردم یا دستمو کردم توش ببینم سرده یا نه حلالیت بطلبم....:sighb:

***
باغ وحش بودیم، نگهبانه گفت این خرسه
روزی 10 کیلو غذا میخوره،
مامانم دستشو گذاشت رو شونم
به نگهبان گفت، خرس ندیدی:broken_heart:

***
‏یه بارم بچگیام سر ظهر شلوغ نکردم رفتم آروم تو بـ*ـغل مامانم دراز کشیدم؛با تعجب نگام کرد دست کشید توی موهام گفت چه دختر خوبی شدی
فقط حیف که خندیدم مامانم دید نیم کیلو قند توی دهنمه
دیگه بقیشو یادم نمیاد همه جا تاریک شد:broken_heart:

***
ایران تنها جاییه که ...





"میرزا قاسمی" اسم غذاست
و "ریحانه جعفری" اسم آدم :aiwan_light_girl_cray2:


کلا هیچی سرجاش نیست :l1b:


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: رز سیاه، MaRjAn، Leila_r و 7 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
زن داييم تو اینستاگرامش عكس يه سفره با يه عالمه غذاها مختلف گذاشت زيرش نوشت ناهار امروز،












داييم زیرش کامنت گذاشت اينارو كى ميپزى ما نميبينيم؟ زن داييم اینستاشو پاک كرد کلا:l1b:

***
خبرنگار ارشد نیویورک تایمز یه مقاله از خاطراتش در ایران نوشته:
ایرانی‌ها زیر قابلمه برنج‌شون یه تیکه نون می‌ذارن برشته میشه و بعدش که غذا آماده شد، سر اون یه تیکه نون دعواشون میشه :tongueym:



آقا درسته ته‌دیگ خیلی مهمه
ولی توریست می‌بینید آبروداری کنید :l1b:

***
حیف نون میره دبی تو رستوران میگه:
الکباب
کباب براش میارن
میگه:الپیاز
پیاز براش میارن
میگه:البرنج
برنج براش میارن

با غرور میگه چقدر خوبه آدم عربی بلد باشه

گارسونه بهش میگه اگه من ایرانی نبودم الکوفت هم بهت نمیدادن داداچ
:morningb:
***

شما چجورﻯ میرین رستوراﻥ از غذاتون عکس میگیرین؟




ما تا غذا برسه از گشنگی نوﻥ و سماق میخوریم، غذا که میرسه دیگه انگاﺭ شیپور حمله ﺭو زدن:big_grin:


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: رز سیاه، MaRjAn، Leila_r و 6 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
معده دخترها بعد از شب یلدا
یه قاچ هندونه
نصف انار
صد گرم تخمه
نصف موز
نصف استکان چایی
نصف نصف بشقاب شام
نصف ژله
نصف شیرینی

حالامعده پسرها
دو تا هندونه کامل
5 عدد انار
2 کیلو تخمه
شش عدد موز
یه سماور چایی
یه مرغ کامل
به اضافه کلی چیز دیگه....

جالب اینجاست که بعد از یلدا دخترا میگن امشب زیادروی کردم. رژییمم شکست

ولی پسرا میگن جمعیت زیاد بود روم نشد چیزی بخورم:straight_face::l1b:

***
رو نوشابه کوکا کولا نوشته "اورجینال"






انگار مثلا اگر تقلبی باشه روش مینویسن "داداش حقیقتش این تقلبیه":big_grin:

***
این وانتیا که بلندگو میگیرن دستشون میوه میفروشن انقدر تند میرن که باید




خودت یه بلندگو ورداری
دنبالش بدویی بگی نگه دار:broken_heart:

***

روزی کشاورزی در مزرعه خود یک غاز زخمی پیدا کرد


مرد با آنکه کار زیادی داشت ، دست از کار کشید و غاز زخمی را به خانه برد

ابتدا کمی اب به او داد
و سپس او را کباب کرد و خورد.

متاسفانه اینجا ایران است و داستان ها بر اساس انتظارات شما خاتمه نمیابد:straight_face:


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • تشکر
  • خنده
Reactions: رز سیاه، MaRjAn، Jãs.I و 5 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
خدا دانشجو رو آفرید ؛ بعد یه نگاه کرد بهش گفت نه اینطور میمیره از گرسنگی




بعد تخم مرغ رو آفرید :l1b:
***
خدا ليمو عمانى رو جاى گوشت زير دهن هيچ مسلمونى نفرسته.







بلند بگو آمییین:broken_heart:
***
به عشقتون میگین جانان؟!




ما تو اون نون هامونو میزاریم:l1b:
***
میدونی تلخ ترین چیز زندگی چیه؟







این که در فریزر رو باز کنی ظرف بستنی شکلاتی رو ببینی خر کیف شی بعد درشو باز کنی ببینی توش پیاز سرخ کرده فریز شده باشه...!:broken_heart:


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: رز سیاه، MaRjAn، ~حنانه حافظی~ و 4 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
حالا از بحث تخم مرغ و مرغ بگذریم


من درگیر اینم اولین بار که ماست درست کردن اون یه قاشق ماستو از کجا اوردن؟ :tongueym:
***
ظهر با داداشم سر ِته‌دیگ سیب‌زمینی دعوا میکردیمو همدیگه رو میزدیم که صدای گوینده راز بقا از تلویزیون اومد: گورخر و تمساح جوان بدون هیچ جنگی در کنار برکه مشغول نوشیدن آب هستند. بنده خدا بابام یه آهی کشید و رفت تو اتاقش دیگه بیرون نیومد:straight_face:
***
یه روزی دوستای مامانم با دختراشون اومده بودن خونمون

همه داشتند پرتقال پوست می کندند که من وارد شدم




بر خلاف انتظار شما هیشکی دستشو نبرید

فک کنم چاقو ها تیز نبودن :broken_heart:
***
هرچي پرژك ازش شامپو نساخته
مامانِ من باش ترشي انداخته :/



طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: رز سیاه، MaRjAn، Leila_r و 4 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی آدما بهتون نیاز دارن باشید
وگرنه گوجه سبز اول فروردین 100تومنه
اخر بهار سه کیلو 10تومن!

***
ﺩﯾﺸﺐ ﮔﺎﺭﺳﻮﻥ ﺗﻮ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺍﺯ ی نفر ﭘﺮﺳﯿﺪ :

ﭘﯿﺘﺰﺍﺗﻮﻧﻮ ۱۲ ﺗﯿﮑﻪ ﮐﻨﻢ ﯾﺎ ۶ ﺗﯿﮑﻪ؟

ﮔﻔﺖ: ﻭﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺍﯼ ﻧﻪ ۱۲ ﺗﯿﮑﻪ ﺯﯾﺎﺩﻩ !!!
ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﻢ ﺑﺨﻮﺭﻡ ﻫﻤﻮﻥ ۶ ﺗﯿﮑﻪ ﺵ ﮐﻨﯿﺪ




ﺷﻔﺎﻱ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﯾﻀﺎ، ﺧﺼﻮﺻﺎ ﻣﺮﯾﺾ ﻣﻨﻈﻮﺭ ...
ﺍﺟﻤﺎعا ﺻﻠﻮﺍﺕ ﻣﺤﻤﺪﯼ ﭘﺴﻨﺪ ﻋﻨﺎﯾﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ:straight_face:
***
ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﮐﻮﺩﮐﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ



ﭼﻨﺪﺗﺎ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﻡ.
ﺑﻌﺪ ﺩﺭﺍﺯ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﻡ
ﻭ ﺷﮑﻤﻤﻮ ﺗﮑﻮﻥ ﻣﯿﺪﺍﺩم



ﺍﺯ ﺗﻮ ﺷﮑﻤﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﺁﺏ ﻣﯿﻮﻣﺪ!
یه ﺍﺣﺴﺎﺱ شبیه به ﺳﻮﺍﺣﻞ
ﺻﺨﺮﻩ ﺍﯼ ﺑﻬﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯿﺪﺍﺩ !:big_grin:
***
اینکه عروسی عشقت رو ببینی خیلی دردناکه ولی تاحالا از تو خورشت گوشت برداشتی بذاری دهنت بفهمی لیمو امانی بوده؟:broken_heart:



طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MaRjAn، ~حنانه حافظی~، Whisper و 2 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
دکتر به داداشم گفته بود برای کاهش وزنت شبا به جای شام باید پیاده روی کنی،



شیش ماه رفت دیدیم از قبلم چاقتر شده یه روز تعقیبش کردم دیدم پیاده میره تا سر خیابون یه پیتزا میخوره برمیگرده:l1b:
***
ولى سخت‌تر از همزمان تموم كردن پلو و كباب، تلاش برای تموم كردن همزمان حجم بسته اينترنت و تاریخ تموم شدنشه:broken_heart:
***
اولین شکست عشقیمو روزی خوردم که

بابام جوجه ای که بزرگ کرده بودمو
ناهار دادن خوردم

بعد گفتن پرواز کرده رفته:sighb:
***
یارو واسه ماهیگیری
نارنجک میندازه تو رودخانه

.

.

.

یه مشت ماهی ریز و کوچیک میاد رو آب میزنه زیر گریه میگه ... بمیرم زدم تو مهدکودکشون:straight_face:


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MaRjAn، ~حنانه حافظی~، Whisper و 2 نفر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
آقا خونه شماهم اینجوریه؟

یه بسته شکلات که تو خونه باشه تا وقتی اولین نفر بازش نکنه تا یه ماه هم دست نخورده باقی میمونه ولی وای به روزی که افتتاح بشه ۱۰ دقیقه دخلش اومده:broken_heart:
***
دختره توی پروفایلش نوشته بود.
نون و پنیرو کیوی پسر نیاد تو پی وی!


رفتم تو پی وی براش نوشتم
نمك بریز رو شلغم؛ اعتماد بنفست تو حلقم...

هیچی دیگه الان چند ماهه ولم نمیکنه ميگه عاشق شيرين زبونيم شده...
بنظرتون بگم غلط کردم ولم میکنه...
***
ﺍﻭﻥ ﭼﯿﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺟﺰ ﺣﻀﺮﺕ ﺁﺩﻡ؟




ﺑﻠﻪ ﻫﻤﻮﻥ ﻃﻮﺭ ﮐﻪ ﺣﺪﺱ ﺯﺩﯾﻦ ﺷﯿﺮ ﻣﺎﺩﺭ ﻧﯿﺴﺖ:big_grin:
رکب از ﺭﻓﯿﻘﻪ ...
بعدا بازم ازتاریخ براتون میگم
تاریخ خیلی عجیبه:tongueym:
***

امریکاییه با ایرانیه ﯾﻪ ﺑﺎر با ﻫﻢ ﻣﻴﺮﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﻪ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ، امریکایی ﻣﻴﺒﻴﻨﻪ ﻫﯿﭽﮑﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﻧﻴﺴﺖ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻣﻴﺬﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﺟﻴﺒﺶ ﻭُ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ...

ﺑﻪ ایرانیه ﻣﻴﮕﻪ
: ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ، ﺍﻳﻨﻪ ﺣﻴﻠﻪ امریکاییها..؟


ایرانیه ﻣﻴﮕﻪ : ﭘﺲ ﺑﺮﻳﻢ ﻣﻨﻢ ﻳﻪ ﭼﺸﻤﻪ ﺍَﺯ ﻫُـﻨـﺮم رو ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻧﺖ ﺑﺪﻡ، ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎﺷﻪ...

ﺑﺮﻣﻴﮕﺮﺩﻥ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﯽ، ﻣﻴﮕﻪ ﺳﻪ ﺗﺎ ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﺑﺪﻩ ﻣﻴﺨﻮﺍﻡ ﻭﺍﺳﺖ ﺟﺎﺩﻭ ﻛﻨﻢ، ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﻴﻪ ﻫﻢَ ﺍﻭﻟﻴﺸﻮ ﻣﻴﺪﻩ،ایرانیه ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ، ﺩﻭﻣﻴﺸﻮ ﻣﻴﺪﻩ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ، ﺳﻮﻣﻴﺶ ﻫﻢ ﻣﻴﺨﻮﺭﻩ ... ﺷﻴﺮﯾﻨﯽ ﻓﺮﻭﺷﻴﻪ ﻣﻴﮕﻪ: ﭘﺲ ﻛﻮ ﺟﺎﺩﻭش!؟



ﻣﻴﮕﻪ ﺗﻮ ﺟﻴﺐ امریکاییه ﺭﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻛـُﻦ، ﺻﺤﻴﺢ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﭘﻴﺪﺍﺵ میکنی:big_grin:


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
Reactions: MaRjAn، ~حنانه حافظی~، Whisper و یک کاربر دیگر

Elaheh_A

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/10/20
ارسال ها
1,158
امتیاز واکنش
17,924
امتیاز
323
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
59 روز 6 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
موهایش سپید گشت کودکی که دفتر خاطراتم را خواند...

چون با سر کردمش تو گونی آرد!
فضولِ نکبت!:straight_face:
***
الان وانتیه داشت رد میشد با همون صدای جذاب و خش دارش میگفت

پیاز دارم گوجه دادم خیار دارم

سیب زمینی دارم
بعد برگشت عقب وانتش و نگاه کرد گفت نه سیب زمینی ندارم ببخشید:l1b:

بعد زد تو سر بـ*ـغلیش گفت خاک توسرت سیب زمینی ها کو؟:straight_face:
***
نمونه یک شوهر رمانتیک: زن:عزيزمممم شام بريم بيرون؟؟؟










مرد:باشه عزيزم سفره رو بنداز توحياط:big_grin:
***
ای تو روحت ملوان زبل :broken_heart:
باز یادم افتاد
.
.
بچه ک بودم وقتی اسفناج میخوردم حس میکردم زورم زیاد شده
میرفتم تو کوچه دعوا،

مثله خ:morningb::morningb:ر کتک میخوردم بر میگشتم


طنزِ غذایی!

 
  • قهقهه
  • خنده
Reactions: MaRjAn، ~حنانه حافظی~ و عروس شب
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا