- عضویت
- 17/11/20
- ارسال ها
- 1,787
- امتیاز واکنش
- 12,068
- امتیاز
- 323
- سن
- 19
- محل سکونت
- MASHHAD
- زمان حضور
- 90 روز 8 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
غالیان فرقه های بوده اند که نسبت به اهل بیت (علیهمالسلام) به ویژه امام علی(علیهالسلام) غلو می کرده اند. غلو به معنای این است که کسی اوصاف خداوند را برای یکی از مخلوقات او قائل شده و او را به مقام الوهیت برساند. در بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام فرقه های غالیه به نام های مختلفی ظهور کرده و سپس اکثر آنها منقرض شده اند. در این نوشته مبارزه امام هادی (علیهالسلام) با این فرقه ها مورد توجه قرار گرفته است.
در نگاه قرآن و اهل بیت، پیامبران از آغاز تا پایان زندگی به رسالت خود مؤمن و مطمئن بودند و هیچ گاه تردیدی در رسالت خود نداشتند. پیامبر اسلام نیز چنین بود. خداوند پیش از رسالت، آن حضرت را آماده پذیرش پیام خود ساخت و محمد با اطمینان و ایمان به رسالت خود با فرشته وحی دیدار کرد. با وجود این، برخی از مورخان اهل سنت مانند طبری با توجه به برخی روایات ضعیف، به داستان سرایی پرداخته و نوشته اند: او در نخستین دیدار با فرشته وحی دچار تردید شد و برای اطمینان با خدیجه مشورت کرد و او ماجرا را با ورقه در میان گذاشت و ورقه پیامبر را مطمئن ساخت که او نیز مانند موسی پیامبر خداست. همچنین طبری گزارش کرده که پس از وحی نخستین، پیامبر چنان دچار بیم و ترس شد که می خواست خود را از بالای کوه به زیر اندازد.[۱] امام هادی (علیهالسلام)، پیامبر را از هر گونه تردید و شک و حالت غیر طبیعی مبرا داشته و در ین باره به فرزندش ابومحمد عسکری فرموده است:
«هنگامی که محمد(صلیالله علیه و آله) تجارت شام را ترک کرد و آنچه خداوند به وی داده بود به نیازمندان بخشید، هر روز به کوه حرا می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست و در شگفتی های رحمت و بدیع حکمت خدا می اندیشید. او به اطراف آسمان نظری دوخت و کرانه های زمین و دریاها و دره ها و دشت ها و بیابان ها را از نظر می گذرانید و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی درس عبرت می آموخت. از آنچه می دید، به یاد بزرگی خدا می افتاد و آیات و نشانه های او را یادآور می شد و در نتیجه خدای را به حقیقت عبادت می کرد. چون به چهل سالگی رسید، خداوند به قلب وی نظر کرد. دل او را بهترین و روشن ترین و نرم ترین دل ها یافت.
در آن هنگام خداوند فرمان داد تا درهای آسمان گشوده شود و محمد از آنجا به ملکوت آسمان ها می نگریست. خداوند به فرشتگان اجازه داد تا از آسمان به زمین فرود آیند. آنان به زمین آمدند و محمد(صلیالله علیه و آله) آنها را دید و سپس خداوند محمد را مشمول رحمت ویژه خود کرد و دستور داد رحمت خداوند از ساق عرش، سر و چهره محمد را در بر گیرد.
در آن لحظه محمد(صلیالله علیه و آله) به جبرئیل که در هاله ی از نور قرار داشت، نظر کرد. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت: چه بخوانم ؟ جبرئیل گفت: یا محمد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ…»؛ « نام خدیت را بخوان که جهان و جهانیان را آفرید؛ خدایی که انسان را از علق خلق کرد. بخوان که خدایت کریم و بزرگوار است».
جبرئیل پس از انجام ادای رسالت خود به سوی آسمان رفت و محّمد از کوه فرود آمد. آن حضرت عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله پیک وحی دیده بود، بی هوش و دچار تب شد.
او از ینکه مبادا قریش و مکیان نبوت او را دروغ پندارند و او را مجنون بدانند، هراسان بود؛ چه او از روز نخست خردمند ترین بندگان خدا و بزرگ ترین آنها بود و هیچ چیز مانند شیطان و کارهای دیوانگان را ناپسند نمی شمرد.
در این هنگام مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که به وی نیروی بیشتری عطا کند و در نتیجه، خداوند به دلش قوت بخشید. بدین منظور ، کوه ها و صخره ها و سنگلاخ ها را بری او به سخن درآورد . پیامبر به هر کدام از اجسام می رسید، به او سلام می کردند و می گفتند: السلام علیک یا رسول الله، ای حبیب خدا مژده باد که خداوند تو را از میان همه مخلوقات پیشین و بندگان، برتر و زیباتر و پرشکوه تر و گرامی تر گردانیده است. از سخنان قریش هراسی به دل راه مده؛ زیرا بزرگ کسی است که خداوند جهان به وی بزرگی بخشید و او را گرامی بدارد. از این رو، از تکذیب قریش و سرکشان عرب ناراحت نباش که به زودی خداوند تو را به عالی ترین جایگاه و بالاترین درجه خواهد رسانید.
پس از آن نیز پیروانت به وسیله جانشین تو علی بن ابی طالب از نعمت وصول به دین حق برخوردار و شادمان می گردند. دانش های تو از طریق علی در میان بندگان و شهرها و سرزمین ها منتشر می شود. به زودی دیدگانت به وجود دخترت فاطمه روشن می گردد و از وی و همسرش علی، حسن و حسین که سروران بهشتیان خواهند بود، پدید می آیند.
در نگاه قرآن و اهل بیت، پیامبران از آغاز تا پایان زندگی به رسالت خود مؤمن و مطمئن بودند و هیچ گاه تردیدی در رسالت خود نداشتند. پیامبر اسلام نیز چنین بود. خداوند پیش از رسالت، آن حضرت را آماده پذیرش پیام خود ساخت و محمد با اطمینان و ایمان به رسالت خود با فرشته وحی دیدار کرد. با وجود این، برخی از مورخان اهل سنت مانند طبری با توجه به برخی روایات ضعیف، به داستان سرایی پرداخته و نوشته اند: او در نخستین دیدار با فرشته وحی دچار تردید شد و برای اطمینان با خدیجه مشورت کرد و او ماجرا را با ورقه در میان گذاشت و ورقه پیامبر را مطمئن ساخت که او نیز مانند موسی پیامبر خداست. همچنین طبری گزارش کرده که پس از وحی نخستین، پیامبر چنان دچار بیم و ترس شد که می خواست خود را از بالای کوه به زیر اندازد.[۱] امام هادی (علیهالسلام)، پیامبر را از هر گونه تردید و شک و حالت غیر طبیعی مبرا داشته و در ین باره به فرزندش ابومحمد عسکری فرموده است:
«هنگامی که محمد(صلیالله علیه و آله) تجارت شام را ترک کرد و آنچه خداوند به وی داده بود به نیازمندان بخشید، هر روز به کوه حرا می رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار می نگریست و در شگفتی های رحمت و بدیع حکمت خدا می اندیشید. او به اطراف آسمان نظری دوخت و کرانه های زمین و دریاها و دره ها و دشت ها و بیابان ها را از نظر می گذرانید و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهی درس عبرت می آموخت. از آنچه می دید، به یاد بزرگی خدا می افتاد و آیات و نشانه های او را یادآور می شد و در نتیجه خدای را به حقیقت عبادت می کرد. چون به چهل سالگی رسید، خداوند به قلب وی نظر کرد. دل او را بهترین و روشن ترین و نرم ترین دل ها یافت.
در آن هنگام خداوند فرمان داد تا درهای آسمان گشوده شود و محمد از آنجا به ملکوت آسمان ها می نگریست. خداوند به فرشتگان اجازه داد تا از آسمان به زمین فرود آیند. آنان به زمین آمدند و محمد(صلیالله علیه و آله) آنها را دید و سپس خداوند محمد را مشمول رحمت ویژه خود کرد و دستور داد رحمت خداوند از ساق عرش، سر و چهره محمد را در بر گیرد.
در آن لحظه محمد(صلیالله علیه و آله) به جبرئیل که در هاله ی از نور قرار داشت، نظر کرد. جبرئیل به سوی او آمد و بازوی او را گرفت و سخت تکان داد و گفت: ای محمد! بخوان. گفت: چه بخوانم ؟ جبرئیل گفت: یا محمد «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ * خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ…»؛ « نام خدیت را بخوان که جهان و جهانیان را آفرید؛ خدایی که انسان را از علق خلق کرد. بخوان که خدایت کریم و بزرگوار است».
جبرئیل پس از انجام ادای رسالت خود به سوی آسمان رفت و محّمد از کوه فرود آمد. آن حضرت عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسیله پیک وحی دیده بود، بی هوش و دچار تب شد.
او از ینکه مبادا قریش و مکیان نبوت او را دروغ پندارند و او را مجنون بدانند، هراسان بود؛ چه او از روز نخست خردمند ترین بندگان خدا و بزرگ ترین آنها بود و هیچ چیز مانند شیطان و کارهای دیوانگان را ناپسند نمی شمرد.
در این هنگام مشیت خداوند بر آن قرار گرفت که به وی نیروی بیشتری عطا کند و در نتیجه، خداوند به دلش قوت بخشید. بدین منظور ، کوه ها و صخره ها و سنگلاخ ها را بری او به سخن درآورد . پیامبر به هر کدام از اجسام می رسید، به او سلام می کردند و می گفتند: السلام علیک یا رسول الله، ای حبیب خدا مژده باد که خداوند تو را از میان همه مخلوقات پیشین و بندگان، برتر و زیباتر و پرشکوه تر و گرامی تر گردانیده است. از سخنان قریش هراسی به دل راه مده؛ زیرا بزرگ کسی است که خداوند جهان به وی بزرگی بخشید و او را گرامی بدارد. از این رو، از تکذیب قریش و سرکشان عرب ناراحت نباش که به زودی خداوند تو را به عالی ترین جایگاه و بالاترین درجه خواهد رسانید.
پس از آن نیز پیروانت به وسیله جانشین تو علی بن ابی طالب از نعمت وصول به دین حق برخوردار و شادمان می گردند. دانش های تو از طریق علی در میان بندگان و شهرها و سرزمین ها منتشر می شود. به زودی دیدگانت به وجود دخترت فاطمه روشن می گردد و از وی و همسرش علی، حسن و حسین که سروران بهشتیان خواهند بود، پدید می آیند.
مبارزه امام هادی (علیهالسلام) با غالیان
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com