خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

فاطمـ♡ـه

مدیر آزمایشی عکس
مدیر آزمایشی
  
عضویت
5/8/20
ارسال ها
1,055
امتیاز واکنش
26,343
امتیاز
368
سن
20
محل سکونت
ツ☁️
زمان حضور
51 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
به نام تک نوازنده گیتار عشق...♡

نام دلنوشته: انتهای یک جاده پاییزی
نگارشگر: فاطمـ♡ـه
ژانر: عاشقانه
مقدمه:
غم انگیز است فرا رسیدن پاییز و غم انگیز تر از آن این است
که تو نباشی و من به تنهایی تا انتهای این جاده پاییزی قدم بزنم...
لینک:
دلنوشته انتهای یک جاده پاییزی


نقد و بررسی دلنوشته انتهای یک جاده پاییزی | Fatemeh83 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، ~XFateMeHX~، عسل شمس و یک کاربر دیگر

Z.A.H.Ř.Ą༻

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
16/10/20
ارسال ها
1,846
امتیاز واکنش
43,392
امتیاز
418
محل سکونت
رمان ۹۸
زمان حضور
294 روز 4 ساعت 9 دقیقه
بسم رب القلم

نقد و برسی دلنوشته انتهای یک جاده پاییزی


مقدمه:
غم انگیز است فرا رسیدن پاییز و غم انگیز تر از آن این است
که تو نباشی و من به تنهایی تا انتهای این جاده پاییزی قدم بزنم...
مقدمه به عنوان جذاب ترین و گیرا ترین قسمت هر دلنوشته باید به گونه ای باشد که در نگاه اول مخاطب را شیفته و مجذوب کند. مقدمه دلنوشته انتهای یک جاده پاییزی حرف تازه ای برای گفتن نداشت. همان جمله ها و کلمات همیشگی؛ درصورتی که دلنویس انتخاب های بهتر و مناسب تری داشت.
مثلا کلمات جدید تر و ترکیبات وصفی احساسی نو و استفاده از آرایه ها که زیبایی متن را چند برابر می کنند.
چه بگویم از این دردی که در سـ*ـینه ام حبس کرده ام؟
چه بگویم از این داغی که در کل وجودم رخنه کرده است و ذره ذره مرا می سوزاند؟
چه بگویم از این فریاد های بی صدایم که به گوش هیچ کس نمی رسد؟
چه بگویم؟
چه می توانم بگویم؟!

استفاده بیش از اندازه کلمه چه بگویم کمی در ذوق می زند.
می توانید از مترادف کلمات استفاده کنید و همچنین ترکیب های وصفی جدید بسازید.
یک وقت فکر نکنی دیگر برایم مهم نیستی...
یک وقت فکر نکنی ديگر بهت فکر نمی‌کنم...
یک وقت فکر نکنی دیگر دوستت ندارم...
من هر ساعت، هر دقیقه، هر ثانیه و هر لحظه به فکرت هستم و خواهم بود تا ابد!
این متن هم مشکلاتی را دارد که در متن بالا گفتم.
می دانی در این روز های تلخ ازت چه برایم مانده تا مانند سطل آبی خنک آرام جان قلب سوخته ام باشد؟
هر کادو و هر هدیه ای که در هر مناسبتی برایم می گرفتی مانند کلکسیونی در اتاقم چیده ام که هر کدوم از آنها تداعی کننده یک خاطره شیرین از بودنت در کنارم است...
انتخاب ترکیب سطل آب اینجا در این دلنوشته احساسی که ژانرش عاشقانه است در ذوق می زند. اگر از آرایه تشبیه یا استعاره استفاده می کردید متن ملیح تر میشد.

می گفتی سوکت این جاده پاییزی برات آرام بخشه و روح و روانت رو آروم می کنه...
و می گفتی از لگد کردن برگ های خشک درختان و شنیدن صدای خش خش آن ها زیر کفش هایت لـ*ـذت می بری

قدم زنان اشک هایی که گلوله گلوله از صورتم چکه می کنند را با پشت دست پاک می کنم و نفس عمیقی می کشم و سعی می کنم خودم رو کنترل کنم من نباید گریه کنم! باید قوی باشم...
کلمات تناسب نثری ندارند. آرایه خاصی استفاده نشده است. املا کلمه سوکت به شکل صحیح آن سکوت است.
دلنوشته ها عملا ادبی هستند و با زیبایی هر چه کامل تر با آرایه های ادبی صبیح شده اند. در دلنوشته فضاسازی بسیار حائز است که متاسفاته فضاسازی این دلنوشته ضعیف بود؛ که آن هم به خاطر نبود آرایه ها است. همانطور که گفتم آرایه ها زینت بخش دلنوشته هستند ولی متاسفانه دلنویس از آرایه های ادبی استفاده نکرده بود.
متن دلنوشته تناسب نثری نداشت. دلتویس در بسیاری از جاهای از کلمات آمیانه استفاده کرده بود که این نشانگر عجله و بی دقتی می باشد‌. موضوع دلنوشته، موضوع جدیدی نبود؛همان بحث لیلی و مجنون همیشگی بود. دلنوشته روایت گر یک داستان عاشقانه بود؛ اما دلنویس می‌توانست با استفاده از مترادف کلمات و ساخت ترکیبات وصفی جدید و بهره بردن از آرایه های ادبی همچو تشبیه، استعاره، تشخيص... نگاه مطبوع و ظریف تری به دلنوشته ببخشد.
در بعضی موارد دلنویس زیاده روی کرده است و جزئیات غیر ضروری را بیان کرده است؛ که اثر با حشور همراه شده است. این زیاده روی در اکثر متن ها دیده می شود. برای دلنوشته مرز مشخصی ارائه نشده است و به همین علت نمی توان کسی را محکوم کرد که از قواعد دستوری و نگارشی پیروی نمی کند اما مهم ترین و اصلی ترین جزء دلنوشته آرایه‌ های ادبی هستن که کمبود آن به شدت در این دلنوشته احساس می شود.
ودر آخر دلنوشته انتهای یک جاده پاییزی با ویرایش صحيح موارد گفته شده در بالا و استفاده از آرایه های ادبی می تواند به سطح مطلوبی برسد. دایره لغات خود را افزایش دهید، متن های ادبی و دلنوشته های نویسنده های خوب را بخوانید. با آرایه ها آشنا شوید آن هارا بشناسید و از آن ها برای خلقی نو بهره ببرید.

پاییز

وفادار ترین فصل خداست

حافظه ی خیس خیابان های شهر را

همیشه همراهی می کند

لعنتی، هی می بارد و می بارد…

و هر سال

عاشق تر از گذشته هایش

گونه های سرخ درختان شهر را

می بـ*ـو*سد و

لرزه می اندازد به انـ*ـدام درختان

و چقدر دلتنگ می شوند برگ های عاشق

برای لمس تن زمین

که گاهی افتادن

نتیجه ی عشق است…

قلمتان مانا:roseb:
سپاس از انتقاد پذیری شما :roseb:
تیم نقد ادبی رمان۹۸ :roseb:
Zahra


نقد و بررسی دلنوشته انتهای یک جاده پاییزی | Fatemeh83 کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Parmida_viola، Tavan، ~XFateMeHX~ و 3 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا