خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

sarina.k

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/4/21
ارسال ها
40
امتیاز واکنش
2,545
امتیاز
153
محل سکونت
قبرستون قلب:)
زمان حضور
13 روز 57 دقیقه
نویسنده این موضوع
گردو شکستن :
یکی از رسم هایی که در گذشته در یزد مرسوم بوده و امروزه هم تا حدودی مرسوم است رسم گردو شکستن است که در ظهر جمعه هر هفته انجام می شود به این شکل که دختران دم بخت یک کیسه گردو یا بادام و یک عدد قفل را که بسته اند همراه پیرزن یا زنی که نزدش قرآن می خواندند برمی داشتند و به طرف مسجد جامع راه می افتادند. وقتی به نزدیکی مسجد می رسیدند، مقداری قند، نبات یا شیرینی را به عنوان هدیه و کام شیرینی به خادم مسجد می دادند و خادم در ورودی مسجد را برای آنها باز می کرد تا بتوانند مراسم گردو شکستن را انجام دهند.
اصل این رسم این گونه است که دختران با بالارفتن از مناره مسجد در هر پله ای که بالا می رفتند، یک عدد گردو یا بادام زیر پا می گذاشتند و می شکستند تا به بالای مناره می رسیدند و اگر گردو یا بادام زیاد می آمد، آن را به فال نیک می گرفتند. این رسم هنوز هم وجود دارد و در پله های مسجد جامع یزد، پوسته های گردو و بادام دیده می شود.
بیرون کردن دختران :
یکی از مراسم ازدواج در استان گیلان «نارنج زنی» است. به این صورت که هنگام ازدواج، داماد نقل و سکه بر سر عروس می پاشد، بعد نارنج یا پرتقالی به طرف او می اندازد. آنگاه عروس و داماد دور چاه می گردند. عروس سکه ای به نشانه خوشبختی در چاه می اندازد و پس از آن درخت توتی در خانه می نشانند. همچنین در گیلان دختران دم بخت را غروب چهارشنبه سوری با جارو می زنند و از خانه بیرون می اندازند به این امید که تا سال بعد ازدواج کنند. البته این در استان های دیگر نظیر مازندران هم وجود دارد.
آش ابودردا:
در قدیم برخی از شیرازی ها شب چهارشنبه سوری به سعدیه رفته و د ر آب حوض ماهی آب تنی می کردند و با جام دعا و چهل کلید آب به سر می ریختند. این کار هم به خاطر سلامتی و هم به خاطر مهدگرمی انجام می شد.
همچنین رسم است که دختران دم بخت در این شب برای بخت گشایی به زیارت حضرت احمد بن موسی شاهچراغ(ع) می روند. فالگوش ایستادن در چهارشنبه سوری نیز نزد زنان شیرازی مرسوم است و زنی که بخواهد فالگوش بایستد چادر سر کرده، نیت می کند و در گوشه ای در کوچه می ایستد و بر اساس گفته عابران تفأل می زند. اگر گفته را مطابق میلش دید، خود را به مراد رسیده می داند.
رسم است بعضی از زنان برای برآورده شدن حاجت در زیر منبر مسجد جامع شیراز حلوا درست می کنند. از جمله مراسم دیگری که شیرازی ها دارند پخت آشی است به نام «آش ابودردا»؛ بعضی معتقدند وسایل اولیه این آش باید حتما از راه گدایی تأمین شود. این آش را هم به خاطر درمان بیماری و هم به خاطر بخت گشایی می پزند.
در شب چهارشنبه سوری در شیراز رسم است دختران دم بخت ابریشم هفت رنگ به کمر بسته و صبح روز چهارشنبه کودک نابالغی را وامی دارند که ابریشم را باز کند به این نیت که گره از بختشان باز شود.
باز رسم است در شیراز دخترهای بخت بسته به محل معروفی به نام «خانه سید ابوتراب» که در داخل شهر در کوچه «شیشه گرها» واقع شده است می روند و زیر درخت کهنسالی که در آن خانه وجود دارد حلوا می پزند و بین فقرا تقسیم می کنند و از صاحب آن خانه یعنی سید ابوتراب که گویا سید بزرگواری بوده و ۶۰۰ سال قبل از این می زیسته و صاحب کرامت بوده حاجت می خواهند.
عبور از کمان پنبه زن :
یکی از اعتقادات تهرانی ها قدیم در بخت گشایی دختر، این بود که وقتی پنبه زنی را به خانه می آوردند و مشغول کار می شد، پس از مدتی که کار می کرد، با تمهیدی از او می خواستند که دست از کار بکشد و برای صرف چای به داخل خانه آید، در این زمان به سرعت دختر دم بخت را می آوردند و به طوری که پنبه زن نبیند، دختر را از میان کمان پنبه زنی عبورش می دادند و اعتقاد داشتند که به زودی زه کمان هنگام کار پنبه زن پاره می شود و به این ترتیب بخت دخترشان هم بازمی گردد.
پلوی عروسی :
دخترها، قیمه پلویی می پختند و ته مانده پلوی عروسی را با آن قاطی می کردند و به فقرا می دادند که بختشان باز شود. همچنین از حنای سر عروس به اندازه یک فندق برمی داشتند و با رنگ و حنا قاطی می کردند و سر دختر خانه مانده می بستند. مادران از حنای سر عروس در مراسم حنابندان، به اندازه ای کوچک برمی داشتند و با نیت آن که دخترانشان عروس شوند بر سر آنها می مالیدند.
از دیگر رسم هایی که در تهران قدیم باب بود این که دختر یا پیرزنی از خویشان قفلی را می بستند و سه، چهارراه دورتر از خانه پیرزن از مردی که اسمش محمد یا علی بود، می خواست با کلید قفل را باز کند. با بازشدن قفل در حاجت دختر مورد نظر برای ازدواج برآورده می شد.


منبع: بیتوته


عجیب ترین آداب و رسوم ایرانی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Aliu، Tavan، Elaheh_A و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا