آموزش • ادبیات نهم | مدرس bi nhayat.83 | متوسطه اول رمان98 •

ASaLi_Nh8ay · 28/3/21

.به نام خدا.

مدرس Matiᴎɐ✼
شما می‌توانید آموزش خود را به روش دلخواه شروع کنید.

ادبیات پایه نهم | متوسطه اول رمان 98

تدریس وظیفه‌ی ما نیست!
ولی سعی داریم بهترین ها را تربیت کنیم!

• مدیریت تالار متوسطه رمان 98 •
• متوسطه اول رمان 98 •

Matiᴎɐ✼ · 28/3/21

به نام خدا
سلام به همه دوستان خوبم.
امیدوارم که حالتون خوب باشه.
اینجا قراره که در کنار هم ادبیات نهم رو یاد بگیریم.
من براتون با ویس و عکس درس رو آموزش میدم و هم براتون نمونه سوال قرار میدم.

| آماده شده در: انجمن رمان98 |
| آماده شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 28/3/21

*ستایش*
قالب شعر: مثنوی
این شعر مناجات (تحمیدیه) است. فردوسی در این درس به راز و نیاز با خداوند می‌پردازد.
نکات مهم زیادی نداره؛ اما من آرایه‌های ادبی رو براتون قرار میدم.
مصراع دوم، نام: عالم/ جای: جهان/
مصراع سوم، کیوان، ماه، ناهید و مهر: تناسب/ گردان سپهر: چرخنده آسمان / فروزنده: روشن کننده، نور دهنده/
مصراع چهارم: برای دیدن خداوند، به چشمان خودت فشار نیاور؛ چون هرگز نمی‌توانی او را ببینی.
مصراع پنجم: انسان نمی‌تواند با ذهن محدود خویش، به درک خداوند نامحدود برسد./
مصراع ششم: هیچ کس نمیتواند خداوند را آن طور که شایسته است، ستایش کند؛ پس همیشه آماده خدمت به او باش/ هست و بست: جناس

درس اول: آفرینش همه تنبیه خداوند دل است.
آرایه‌های درس اول رو براتون میزارم.
سعی میکنم تا فردا، فایل صوتی درس رو هم براتون آماده کنم.
قاب شعر: قصیده
مصراع اول: لیل و نهار: تضاد/ نهار و بهار: جناس/ اشاره به یکسان شدن شب و روز در اول بهار و پاییز.
مصراع دوم: که و به: جناس/ اقرار: اعتراف/ آفرینش: مشتق/ تکرار واژه «ندارد»
مصراع سوم: در و دیوار: تناسب/ دیوار وجود: اضافه تشبیهی/«ت» در کلمه «فکرت» ضمیر نیست و مربوط به خود کلمه فکرت است.
مصراع چهارم: کوه، دریا، درختان: تناسب/ کوه، دریا، درختان در تسبیح‌اند: جان بخشی/مستمع: شنونده/اسرار: جمع سر‌ّ، راز/
مصراع پنجم: مرغان سحر می‌گویند: جان بخشی/ خواب جهالت: اضافه تشبیهی/ خفته: خوابیده/ سر از خواب برداشتند: کنایه از آگاه شدند/ خفته، سحر و خواب: تناسب/
مصراع ششم: بنفشه و نرگس: تناسب/ نرگس: نماد آگاه باش/ بنفشه: نماد غفلت و سرافکندگی/
مصراع هفتم: الوان: رنگارنگ/ صد برگ: صفت مرکب/ هر دو بیت داری استفهام انکاری است.
مصراع هشتم: عقل حیران شود: تشخیص/ زرین: طلایی/ عنب: انگور/ فهم عاجز شود: تشخیص/ حقه یاقوت انار: اضافه تشبیهی/عقل و فهم: تناسب/
مصراع نهم: تقدیر: سرنوشت/ مسخر کند: رام کند/ ماه، خورشید لیل، نهار: تناسب/
مصراع دهم: کرم: بخشش/ کرم و رحمت: تناسب/ هزار، یکی: تضاد
مصراع یازدهم: زعدد بیرون بودد: کنایه از غیر قابل شمارش بودند/ شکر، انعام، شکرگزار: تناسب/
مصراع دوازدهم: سعدیا: تخلص/ گوی سعادت: اضافه تشبیهی/ کج رفتار: مشتق/ راست روان: مرکب و صفت جانشین
سعدی

| آماده شده در: انجمن رمان98 |
| آماده شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 16/4/21

به نام خدا
ادامه تدریس درس اول
*نوشتن*
مترادف واژه‌ها زیر، از متن درس

ستایش=تسبیح‌اند/ انگور=عنب/ رام=مسخر/ نادانی=جهالت/ خوشبختی=سعادت/ شنونده=مستمع

* نکته *

وابسته‌ها

*حکایت سفر*
معنی کلمات
نوع نثر: ساده و روان
پیوسته: همیشه/ آسیاب: دستگاهی که غلات را آرد می‌کند.
درنگ: توقف/ گرد خویش گشتن: با خود اندیشیدن، به خود توجه کردن.
محتوای حکایت: این حکایت از زبان ابوسعید ابی‌الخیر، نقل شده است. تاکید بر خویشتن شناسی دارد و می‌گوید: شناخت واقعی، همان شناخت خود است.
اسرار توحید فی‌مقامات ابوسعید: کتابی است از احوال شیخ ابوسعید ابوالخیر که محمدبن‌منور (یکی از نوادگان ابو سعید) او را در قرن ششم نگاشته است.

| آماده شده در: انجمن رمان98 |
| آماده شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 14/5/21

به نام خدا

تدریس درس دوم

** عجایب صنع حق تعالی **

(دوستان من براتون متن‌هایی از درس که معنی مهم‌تری دارن رو به همراه آرایه‌ها و معنی کلمات رو، میزارم

)
**بدان که هر چه در وجود است همه ، صُنع حق تعالی است.

معنی : آگاه باش که هر چه در جهان هستی وجود دارد، همه را خداوند بلندمرتبه ، آفریده است.

بِدان : آگاه باش / وجود : در اینجا منظور دنیا / صُنع : آفرینش ، احسان / تعالی : بلندمرتبه /
**آسمان و آفتاب وماه وستارگان وزمین وآنچه بر وی است،چون کوه ها وبیابان ها ونهرها و آنچه در کوه هاست،ازجواهرومعادن

معنی : آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین و آن چه بر روی زمین است مانند کوه و بیابان و رودخانه و آن چه در کوه هاست از سنگ های قیمتی ومعدن ها

بر وی : بر رویِ زمین / نهرها : جوی ها ، رودخانه ها / جواهر: ج جوهر، این واژه گوهر (فارسی) بوده و بعدها تبدیل به جوهر شد / معادن : ج معدن / نباتات : ج نبات ، گیاه ، رویشی ها /

آرایه ها : دو گروه مراعات نظیر با هم آمده که شبکه ی معنایی را تشکیل داده (آسمان ، آفتاب ، ماه ، ستارگان ، زمین) و (کوه ، بیابان ، نهرها ، جواهر، معادن) / تضاد(آسمان و زمین ) / تلمیح به آیات قرآن
** آنچه بر روی زمین است ، از انواع نباتات و آنچه در برّ و بحر است ، از انواع حیوانات

معنی : و آنچه که بر روی زمین وجود دارد از گیاهان و آنچه که در خشکی و دریا وجود دارد از انواع حیوانات

نباتات : ج نبات ، گیاهان / برّ : خشکی / بحر : دریا

آرایه ها : تضاد ( برّ و بحر ) / تلمیح به آیه ی قرآن
**آنچه میان آسمان و زمین است ، چون میغ و باران و تگرگ و رعد و برق و قوس ِ قُزَح

معنی : و آن چه که در میان آسمان و زمین است ، مانند ابر و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و رنگین کمان

میغ : ابر / قوس قُزَح : رنگین کمان / رعد : به صدای ابرها می گویند( نام فارسی آن « آسمان غُرمبه » )

برق ، آذرخش برق ، صاعقه ، آتشه ( نام فارسی آن «آذرخش»

آرایه ها : تضاد(آسمان و زمین) / تناسب (میغ ، باران ، برف ، تگرگ ، رعد ، قوس قزح ) / تلمیح به آیات قرآن
**در زمین نگاه کن که چگونه بساط تو ساخته است و جوانب وی فَراخ گسترانیده

معنی : به زمین نگاه کن که [خداوند] چگونه آن را مانند فرشی برای تو ساخته و اطراف آن را وسیع گسترده است.

بساط : فرش ، هر چیز گستردنی مانند فرش و سفره ، جوانب :ج جانب ،اطراف،کناره ها(منظوراز جوانب در اینجا شرق وغرب زمین) /فَراخ:وسعت،گسترده،گستردگی/ جوانب وی:منظوراز وی«زمین»/ آرایه: تلمیح به آیات قرآن
**از زیر سنگ های سخت ، آب های لطیف ، روان کرده ، تا بر روی زمین می رود و به تدریج بیرون می آید؛

معنی : و از زیر سنگ های محکم ، آب گوارا ، جاری کرده است ، که بر رویِ زمین جاری شود و اندک اندک از زیر زمین بیرون می آید.

سخت : محکم / لطیف :زُلال ، گوارا ، خوش گوار جمع آن لَطفا / لُطف / لطیفه : جمع آن لطیف / روان : جاری / آب های لطیف : آب های زیرزمینی / به تدریج : کم کم ، اندک اندک
**
ـــ و در وقتِ بهار بنگر و تفکّر کن که زمین ، چگونه زنده می شود وچون دیبای هفت رنگ گردد ، بلکه هزار رنگ شود.

معنی : و به هنگام بهار نگاه کن ، زمین چگونه شاداب می شود و مانند پارچه ای ابریشمی ، رنگارنگ و زیبا می شود بلکه هزاررنگ می شود. / دیبا :پارچه ی ابریشمین رنگین / بلکه:اضافه براین،علاوه بر این /

آرایه تشبیه (چون دیبا)اغراق(بلکه هزار رنگ شود) /
**هر یکی را آن چه به کار باید ، داد و هر یکی را بیاموخته که غذای خویش چون به دست آورد و بچّه را چون نگه

دارد تا بزرگ شود و آشیان خویش چون کند.

معنی : آن چه لازم بود به هر یک (موجودات) داده و به هر کدام ، یاد داده که چگونه غذا به دست بیاورد و بچّه را نگه دارد تا بزرگ شود و چگونه لانه ی خود را بسازد. / آشیان : لانه /
** اگر در خانه ای شوی که به نقش و گچ کرده باشند ، روزگاری دراز ، صفت آن گویی و تعجّب کنی؛ و همیشه در خانه خدایی ، هیچ تعجّب نکنی ؟

معنی : اگر داخل خانه ای بِرَوی که نقّاشی و گچ بُری کرده باشند ، زمان زیادی ، آن را وصف می کنی و ازآن کار ، تعجّب می کنی در حالی که همیشه در خانه ی خدا (دنیا) هستی و اصلاً تعجّب نمی کنی

| آماده شده در: انجمن رمان98 |
| آماده شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 14/5/21

** ادامه تدریس
**و این عالم ، خانه ی خداست و فرش وی زمین است و لکن سقفی بی ستون و این عجب تر است و چراغ وی ماه است و شعله ی وی آفتاب ، و قندیل های وی ستارگان

معنی : و این دنیا ، خانه ی خداست و فرش آن ، زمین است و سقفِ بی ستون آن ، آسمان است که این ، بسیار عجیب است و چراغ آن ماه است و شعله ی آن ، خورشید و چراغدان هایش ستارگان هستند.

قندیل : چراغ آویز ، چراغدان /
**جز غذای خویش و یاران خویش چیزی نمی بیند ؛ و از جمال صورتِ قصر و بسیاری غلامان و سریرِمُلکِ وی،هیچ چیز ندارد.

معنی : جز غذا و یاران خویش به چیز دیگری فکر نمی کند و از زیبایی قصر و غلامان و تـ*ـخت پادشاه ، باخبر نیست.

مُلک : پادشاهی ، فرمانروایی / سریر : تـ*ـخت ، اورنگ / آرایه : تناسب( قصر ، مَلِک ، غلام )
**
ـــ اگر خواهی به درجه ی مورچه قناعت کنی ، می باش و اگر نه ، راهت داده اند تا در بُستانِ معرفتِ حق تعالی ، تماشا

کنی و بیرون آیی .

معنی : ای انسان،اگر می خواهی در حدّ و اندازه ی مورچه باشی، در همان حد ، باقی بمان (در جا بزن) و اگر نمی خواهی مثل مورچه باشی به تو اجازه داده اند که در باغ شناخت خداوندِ بلند مرتبه ، تماشا کنی
معرفت : شناخت / تعالی : بلندمرتبه / بُستان : باغ
**چشم باز کن تا عجایب بینی که مدهوش و متحیّر شوی.

پس چشم باز کن(دقّت کن) تا شگفتی های جهان را ببینی که شگفت زده و حیران شوی.

چشم باز کن : دقّت کن / مدهوش : سرگشته / متحیّر : حیران و متعجّب /
نویسنده: محمد غزالی : ابوحامد امام محمد بن محمد غزالی ، ازدانشمندان معروف دوره ی سلجوقی (قرن 5) می باشد.
از آثار مهم وی می‌توان، کیمیای سعادت » ، « نصیحة الملوک » و « احیاء العلوم الدّین را نام برد.
( وابسته‌ها رو توی پست‌های قبل، توضیح دادم.
خودتون هم تمرین کنید تا مسلط بشید. )
شعر خوانی "پرواز"
بیت اول : مرغ با تواضع از کرم پرسید : تا چه وقت می خواهی به دور خود پیله ببافی و چرا اقدام به رهایی نمی کنی :

دانش ادبی : شعر به صورت مناظره است و حرف زدن کرم و مرغ = آرایه تشخیص
بیت دوم : تا چه زمای میخواهی تنها و گوشه گیر باشی ؟ و تا کی می خواهی در جسم خود زندانی باشی ؟

دانش ادبی : محبس تن = اضافه تشبیهی /
بیت سوم : کرم پاسخ داد : من به فکر آزادی خود هستم به این علت در گوشه ای تنها نشسته ام ( گوشه گیر کرده ام )
بیت چهارم : هم سن های من تبدیل به پروانه شدند و از پیله بیرون آمدند ( آزاد شدند ) و قابل دیدن شدند.
بیت پنجم : در زندان و تنهایی به سر می برم تا به وسیله مرگ از این جهان رها شوم یا برای پریدن ،بال و پر در آورم ( زندگی کنم )

دانش ادبی : ای مرغ خانگی = تشخیص / مرغ و پر = مراعات النظیر

| آماده شده در: انجمن رمان98 |
| آماده شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 15/5/21

اینم نمونه سوال به همراه پاسخنامه که خودم براتون آماده کردم.
(ببخشید اگه خطم بده.)

| آماده شده در: انجمن رمان98 |
| آماده شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 13/6/21

~ به نام خدا ~

تدریس درس سوم

* مثل آیینه *

متن : آن ها مثل آیینه ، همان قدر که خوبی ها را پیش چشم می آورند ، عیب ها را هم به ما می نمایانند .

دانش ادبی : آن ها ( دوستان واقعی ) مانند آیینه واقعیت ها را نشان می دهند ؛ یعنی هم خوبی ها را به ما می گویند و هم غیب ها و اشکالات را بازگو می کنند .

دانش ادبی : خوبی ها و عیب ها : تضاد / مثل آیینه = تشبیه

دانش زبانی :آیینه متمم ( مثل ) حرف اضافه / عیب ها را به ما می نمایانند ، جمله چهار جزئی با مفعول و متمم

متن : رسم دوستی ، شکستن آینه نیست درست آن است که خود را اصلاح کنیم .

معنی : اگر آینه عیب های تو را به درستی نشان داد . نباید آیینه را بشکنی و از واقعیت ها فرار کنی ، بلکه کار درست آن است که خود را اصلاح کنی و از غرور و خود خواهی ، دور کنی .

دانش ادبی : راست و خطا = تضاد / بیت ضرب المثل است / خود شکن = کنایه از اصلاح کردن و ترک غرور و خود خواهی .

دانش زبانی : خود مفعول است / شکن فعل امر است / آیینه شکستن نهاد است /خطا مسند است .

توجه : آینه و آیینه جناس نیستند چون تفاوت معنایی ندارند .

~ معنی شعر کار و شایستگی~

معنی بیت اول: دوره جوانی، زمان کار و فعالیت بطور شایسته و نیک است. زمانِ به خود مغرور شدن و خیال پردازی های بیهوده نیست.

بیت دوم:اگر جوانی ات را (به دنیای فریبنده) بفروشی و از دستش بدهی، دوباره از چه کسی می خواهی جوانی ات را بخری؟ جوانی در هیچ بازاری پیدا نمی شود که بخواهی آن را بخری.

بیت سوم:جوانی ات را قدر بدان و در جستجوی حقیقت باش زیرا فرصت جوانی فقط یک بار است دیگر این فرصت تکرار نمی شود.

بیت چهارم:از راه راست منحرف نشو و همیشه در مسیر حق حرکت کن. وقتی می توانی از در وارد شوی نیازی نیست که از دیوار بالا روی!

بیت پنجم:از انسان های بزرگوار و آزاده، صبر و تلاش کردن را یاد بگیر؛ یاد گرفتن، عیب نیست.

بیت ششم:تا زمانی که جوان هستی و قلبت همچون آیینه است و زنگار گنـ*ـاه آن را نگرفته، با چشم بصیرت و آگاهی در خودت نگاه کن.

بیت هفتم:با روی هم انباشته شدن تک تک دانه ها و خوشه ها، تبدیل به خروار شدند اما از ابتدا، هیچ دانه ای خروار نبوده.

بیت هشتم: همه روزهای زندگی برای ما درس هایی پندآموز دارد. افسوس که ما دقت نمی کنیم و همچون شاگرد هشیار نیستیم که به درس های روزگار توجه کنیم.

پروین اعتصامی

حکایت: باغبان نیک اندیش
معنی کلمات
خسروی: پادشاه / موسم: زمان / فرتوتی: پیری / درخت اعمال: تشبیه
| تهیه شده در: انجمن رمان ۹۸ |
| تهیه شده توسط: bi nhayat.83 کاربر رمان 98 |

Matiᴎɐ✼ · 18/7/21

~ به نام خدا ~
تدریس درس چهارم

* هم‌نشین *
معنی لغات
مصاحبت : هم صحبتی، هم نشینی / شکیبا: بردبار، صبور / دل انگیز: خوب، پسندیده / سبکی : راحتی، آرامش / صفا: پاکی

آرایه :مصاحبت مانند وزش نسیم: تشبیه

**دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟ ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد

معنی: ایا می دانی، دیدن یار غایب، چقدر لذّت بخش است؟ مانند ابری است که در بیابان بر انسان تشنه ای می بارد.

دیدار: دیدن، ملاقات کردن / غایب : کسی که در جایی حضور ندارد. / ذوق: شوق و اشتیاق

آرایه: دیدار یار غایب به ابر مانند شده است. / تکرار « ر » و « ب / ابر و باریدن = مراعات نظیر

** چه بسیارند کسانی که لاف دوستی می زنند، امّا در حقیقت ، گرگانی در جامه‌ای میشان‌انند.

معنی: انسان های زیادی وجود دارند که بیهوده، ادّعای دوستی می کنند، امّا در حقیقت، مانند گرگ های درنده هستند که خود را در لباس گوسفندان مهربان و دوست داشتنی نشان می دهند.

لاف زدن: ادّعای زیاده از حد بیهوده گویی، خودستایی کردن / جامعه: لباس

آرایه: لاف زدن، کنایه / گرگانی هستند: تشبیه / گرگان و میشان :تضاد / گرگانی در جامه ی میشان‌اند : کنایه

**بیت:تا توانی می‌گریز از یار بد یار بد بدتر بود از مار بد

معنی: تلاش کن که از دوست بد دوری کنی زیرا، دوست بد از مار ترسناک، بدتر است.

آرایه : تکرار « ب » و « د » : واج آرایی / یار بد به مار مانند شده : تشبیه / یار و مار: جناس / بد و بد: تکرار

**بیت: مار بد تنها تو را بر جان زند یار بد بر جان و بر ایمان زند.

معنی: مار بد فقط، جان تو را می گیرد و تو را نابود می کند اما یار بد علاوه بر جان تو، ایمان و اعتقاد تو را هم از بین می برد.

تکرار حرف « ب » : واج آرایی / جان و جان : تکرار

**بیت: با بدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی، تو را پلید کند.

معنی : با انسان های بد کم تر دوستی و هم نشینی کن، زیرا انسان های بد تو را که پاک هستی، آلوده می سازند.

** آفتابی بدین بزرگی را لکه ای ابر، ناپدید کند

معنی : دوستی با بدان مانند لکّه ای ابر است که آفتاب را پنهان می کند، انسان را آلوده می سازد.

** بیت :پسر نوح، با بدان بنشست خاندان نبوّتش گم شد.

معنی: پسر نوح (ع) به خاطر هم نشینی با انسان های بد از خاندان پیامبری رانده شد و مقام و مرتبه‌ی خویش را از دست داد .

خاندان: خانواده، دودمان / نبوّت: پیغمبری، رسالت

آرایه: نوح و نبوّت : مراعات نظیر / تلمیح به داستان حضرت نوح (ع)

**سگ اصحاب کهف روزی چند پی نیکان گرفت و مردم شد.

معنی : سگ اصحاب کهف مدّتی به خاطر همراهی با انسان های خوب، به مرتبه و مقام انسانی رسید.

آرایه : تملیح به داستان اصحاب کهف

**بیت :هم نشین تو از تو، به باید تا تو را عقل و دین بیفزاید.

معنی: هم نشین تو باید از خودت بهتر باشد، تا این که چیزی را به عقل و دین تو اضافه کند.

☆ نکته زبانی ☆

هر گاه بخواهیم دو چیز را با هم بسنجیم و یکی را بر دیگری برتری دهیم، از صفت برتر و یا تفضیلی استفاده می‌کنیم.

به این مثال‌ها توجه کنید:

حسین، ماشین زیباتری از ماشین علی خرید.

فاطمه، لباس قشنگ‌تری از لباس زهرا پوشید.

نشانه‌ی صفت برتر، پسوند «تر» است که به آخر صفت ساده اضافه می‌شود.

اکنون به جمله‌های زیر دقت کنید:

آقای محمدی، مهربان ترین معلم مدرسه است.

نثر گلستان سعدی، بهترین نثر ادب فارسی است.

نشانه صفت « برترین» یا « عالی» پسوند ترین است که به آخر صفت ساده افزوده می‌شود.
| آماده شده در انجمن رمان 98 |
|تهیه شده توسط bi nhayat.83 کاربر انجمن رمان 98 |

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

مدیر آزمایشی تالار پزشکی و سلامت

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین