- عضویت
- 18/3/20
- ارسال ها
- 391
- امتیاز واکنش
- 7,544
- امتیاز
- 263
- سن
- 24
- محل سکونت
- City of Smoke and Ash☁️
- زمان حضور
- 60 روز 20 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
نقد و بررسی فیلم ممنتو
آنچه که به طور معمول در هر فیلم سینمایی بعد از نگارش فیلمنامه و سپردنش به یک کارگردان روی میدهد، انتخاب قالب مناسبی برای به اجرا در آوردن سناریو مورد نظر توسط کارگردان است. اگر نویسنده و کارگردان شخص واحدی باشد، میتوان به تطابق بیشتر متن و اجرا و همچنین همگن بودن فیلم بسیار امید داشت اما مشخصا این موضوع به تنهایی برای ساخت یک فیلم با کیفیت مطلوب کافی نیست ولی به شدت یاری دهنده است. اینکه روایتی درخور با توجه به بنمایه اثر انتخاب و با توجه به ظرفیتهای آن اجرا شود، اولین موضوعی است که هر فیلمسازی به آن فکر میکند ولی بار تمام اثر را روی روایت منحصر به فرد فیلم گذاشتن و تمام توجه مخاطب را به این مورد جلب کردن مطمئنا عملی جز فریب کاری نیست.
لئونارد شلبی (گای پیرس) بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه مدت خود را از دست میدهد و با کمک یادداشتها، خالکوبیها و عکسهایش سعی میکند خلاء حافظهاش را پر کند. او در تلاش است تا کسی که همسرش را کشته است پیدا کند و انتقامش را از او بگیرد...
Memento یک فیلم ژانر (نئو نوآر) است که ابعاد روانشناسانه داستانی به محوریت شخصی به نام لئونارد شلبی را بررسی میکند. نکتهای که باعث توجه عامه مردم و همچنین تماشاگرانی که سینما را حرفهای تر دنبال میکند، میشود، پرداخت مبتکرانه فیلم است. Memento شامل سکانسهایی سیاه و سفید است که روایت آنها خطی و منحصر به زمان حال و سکانسهایی رنگی که وقایع به صورت برعکس (از آخر به اول) در آنها روایت میشود، است. در آخر داستان این دو نوع روایتها به هم پیوند میخورد .همانطور که از این چند سطر میتوان دریافت، نوع روایت اثر نسبت به مابقی آثار هم سبکش بدیع و خلاقانه است ولی اصولا این داستان کشش این نوع خلاقانه از روایت را ندارد. در درجه اول میتوان به این موضوع اشاره کرد که فیلم همانند اکثر آثار نوآر شخصیت محور است و داستان از پس شخصیتها میآید. شخصیتها هستند که بار دراماتیک فیلم را به دوش میکشند و داستان و نقاط عطفش را شکل میدهند؛ حتی با توجه به اینکه فیلم داستان و روایت پیچیدهاش را با توجه به شخصیتها شکل میدهد، فیلمساز نمیتواند (یا نمیخواهد) تماشاگر را متقاعد کند که چرا فیلم با دو نوع تناٰژ رنگی فیلمبرداری شده است یا چرا باید روایتی معکوس داشته باشد. میتوان حافظه معیوب شخصیت اصلی را بهانه قرار داد یا آمال و خواستههای دیگر شخصیتها را ولی این توجیهات برای توضیح موارد ذکر شده ناکافی به نظر میرسد. برای استفاده از چنین روایتی میبایست در ابتدا پتانسیل فیلمنامه را به دقت بررسی کرد و بعد از آن روایت مناسبی برای تعریف داستان انتخاب کرد. به نظر میرسد در این فیلم چنین روندی به درستی طی نشده است. در درجه بعدی دنیای اطراف کاراکترها نه برای تماشاگر (و نه حتی برای خودشان) به وضوح شکل نمیگیرد و رابـ*ـطهشان با محیط به درستی توضیح داده نمیشود. فیلم با حداقل مقدمه چینی کارش را آغاز میکند و در ادامه هم سعی در ترمیم فضا و رابـ*ـطههای ناقصش نمیکند. فیلم زاویه دیدی درست را پیش میگیرد و تمام لحظات قهرمان را رها نمیکند و با طراحی صحنه و لباسی خوب در خدمت کلیات اثر قرار میگیرد.
آنچه که به طور معمول در هر فیلم سینمایی بعد از نگارش فیلمنامه و سپردنش به یک کارگردان روی میدهد، انتخاب قالب مناسبی برای به اجرا در آوردن سناریو مورد نظر توسط کارگردان است. اگر نویسنده و کارگردان شخص واحدی باشد، میتوان به تطابق بیشتر متن و اجرا و همچنین همگن بودن فیلم بسیار امید داشت اما مشخصا این موضوع به تنهایی برای ساخت یک فیلم با کیفیت مطلوب کافی نیست ولی به شدت یاری دهنده است. اینکه روایتی درخور با توجه به بنمایه اثر انتخاب و با توجه به ظرفیتهای آن اجرا شود، اولین موضوعی است که هر فیلمسازی به آن فکر میکند ولی بار تمام اثر را روی روایت منحصر به فرد فیلم گذاشتن و تمام توجه مخاطب را به این مورد جلب کردن مطمئنا عملی جز فریب کاری نیست.
لئونارد شلبی (گای پیرس) بر اثر یک اتفاق، حافظه کوتاه مدت خود را از دست میدهد و با کمک یادداشتها، خالکوبیها و عکسهایش سعی میکند خلاء حافظهاش را پر کند. او در تلاش است تا کسی که همسرش را کشته است پیدا کند و انتقامش را از او بگیرد...
Memento یک فیلم ژانر (نئو نوآر) است که ابعاد روانشناسانه داستانی به محوریت شخصی به نام لئونارد شلبی را بررسی میکند. نکتهای که باعث توجه عامه مردم و همچنین تماشاگرانی که سینما را حرفهای تر دنبال میکند، میشود، پرداخت مبتکرانه فیلم است. Memento شامل سکانسهایی سیاه و سفید است که روایت آنها خطی و منحصر به زمان حال و سکانسهایی رنگی که وقایع به صورت برعکس (از آخر به اول) در آنها روایت میشود، است. در آخر داستان این دو نوع روایتها به هم پیوند میخورد .همانطور که از این چند سطر میتوان دریافت، نوع روایت اثر نسبت به مابقی آثار هم سبکش بدیع و خلاقانه است ولی اصولا این داستان کشش این نوع خلاقانه از روایت را ندارد. در درجه اول میتوان به این موضوع اشاره کرد که فیلم همانند اکثر آثار نوآر شخصیت محور است و داستان از پس شخصیتها میآید. شخصیتها هستند که بار دراماتیک فیلم را به دوش میکشند و داستان و نقاط عطفش را شکل میدهند؛ حتی با توجه به اینکه فیلم داستان و روایت پیچیدهاش را با توجه به شخصیتها شکل میدهد، فیلمساز نمیتواند (یا نمیخواهد) تماشاگر را متقاعد کند که چرا فیلم با دو نوع تناٰژ رنگی فیلمبرداری شده است یا چرا باید روایتی معکوس داشته باشد. میتوان حافظه معیوب شخصیت اصلی را بهانه قرار داد یا آمال و خواستههای دیگر شخصیتها را ولی این توجیهات برای توضیح موارد ذکر شده ناکافی به نظر میرسد. برای استفاده از چنین روایتی میبایست در ابتدا پتانسیل فیلمنامه را به دقت بررسی کرد و بعد از آن روایت مناسبی برای تعریف داستان انتخاب کرد. به نظر میرسد در این فیلم چنین روندی به درستی طی نشده است. در درجه بعدی دنیای اطراف کاراکترها نه برای تماشاگر (و نه حتی برای خودشان) به وضوح شکل نمیگیرد و رابـ*ـطهشان با محیط به درستی توضیح داده نمیشود. فیلم با حداقل مقدمه چینی کارش را آغاز میکند و در ادامه هم سعی در ترمیم فضا و رابـ*ـطههای ناقصش نمیکند. فیلم زاویه دیدی درست را پیش میگیرد و تمام لحظات قهرمان را رها نمیکند و با طراحی صحنه و لباسی خوب در خدمت کلیات اثر قرار میگیرد.
نقد و بررسی فیلم یادگاری | Memento
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com