دل نوشته مادربزرگم دروغ می‌گوید! | SHahryar کاربر رمان ۹۸

SHahryar · 19/3/21

بسم الله
دلنوشته: مادربزرگم دروغ‌ می‌گوید!
نویسنده: پوررضا آبی بیگلو
سبک: درام

مادربزرگم حرف‌های خوبی می‌زند،
پس چرا کاری می‌کنید
که فکر کنم او...
دروغ می‌گوید؟!

SHahryar · 6/4/21

مادربزرگم همیشه می‌گوید:
- وقتی در حد مرگ عصبانی هستی، سراغ کسی نرو که تا حد مرگ عاشقشی!
حتی اگه حرف زدن باهاش باعث بشه تا حد مرگ آروم بشی... !
ممکنه دلش رو بشکونی، ناراحتش کنی... نرو پیشش، اون خودش متوجه میشه و درکت می‌کنه، تو رو می‌فهمه... .

نفهمید... .
او دروغ می‌گوید!

SHahryar · 6/4/21

مادر بزرگم همیشه می‌گوید:
- اگه حس کردی بودنت کنار من نمی‌تونه آرومت کنه
نه ظرف شستنت با آب سرد
نه سیگار کشیدنت
نه گریه کردنت
نه نصیحت‌های من
مجبوری که فحشام رو به جون بخری،
نمی‌دونم چرا همیشه روی تو جواب میده
شاید به خاطر این‌که هر سری متوجه می‌شی که به غیر از تو
کس دیگه‌ایم هست که می‌تونه عصبانی باشه
و عزیزترینت هم باشه و نتونی بهش چیزی بگی
اون موقع می‌تونی جلوی خودت رو بگیری و چیزی نگی
من مجبورم صبر کردن رو با این روش بهت یاد بدم... .

من هنوز هم صبر ندارم... .
او دروغ می‌گوید!

SHahryar · 9/6/21

مادر بزرگم همیشه می‌گوید:
- همیشه‌ی خدا یکی پیدا میشه که حالت رو خراب کنه
اما تو می‌تونی با انجام دادن "هیچ‌کاری" ذهنش رو خراب کنی

همیشه ذهنم را خراب کردند، اما همه کار کردند... .
او دروغ می‌گوید!

SHahryar · 9/6/21

مادربزرگم همیشه می‌گوید:
- وقتی با خشم به کسی میگی که زود قضاوتت نکنه، خودت هم کسی رو قضاوت نکن.
تو می‌تونی بی‌شعور نباشی!

من قضاوت کردم اما باشعورم می‌خوانند... .
او دروغ می‌گوید!

SHahryar · 9/6/21

مادربزرگم همیشه می‌گوید:
- قبل از اینکه تصمیم به نبودنت بگیری
اول یه خداحافظی کوتاه کن،
بعد از رفتنت و غیبت کبری‌ که قراره داشتی باشی،
همون کسی که زمانی می‌گفت هرگز فراموشت نمی‌کنه، طی یک حرکت انتحاری دستش رو بلند می‌کنه و ازت با شدت زیاد و عجله بیشتر خداحافظی می‌کنه؛ و یکی بهتر از «تو» جای تازه ساختت رو می‌گیره.
این یعنی...

SHahryar · 9/6/21

مادر بزرگم در جواب خشمم بخاطر ترک نزدیک‌ترینم گفت:
- من سعی کردم با قایم کردن پاکت سیگارت کاری کنم ترکش کنی، اگه بتونی چیزی که شانزده ساله رفیق حسابش می‌کنی رو ول کنی... پس می‌تونی کسی رو که دو ساله می‌شناسیش هم فراموش کنی!

می‌ترسم امتحانش کنم و نتیجه‌اش دلی نگذارد برایم؛
اگر دروغ نباشد و راست در آید چه کنم؟!

SHahryar · 9/6/21

مادربزرگم همیشه می‌گوید:
-می‌دونی مشکل کجاست؟
اونجایی که وقتی به روی کسی دوتا می‌خندی، هوا برش می‌داره
خر میشی و سوارت میشه و تو هم هیچی بهش نمی‌گی... زبونت همیشه برای من درازه!
و همونجا که عرعرکنان و چهارنعل از کنار تجربه‌های قبلیت رد میشی
یه لگدی هم بزن به بختت که ضیافت حیوون بودنت تکمیل بشه.

صداقت مادربزرگم همیشه مسیر...

SHahryar · 9/6/21

مادربزرگم همیشه می‌گوید:
- چرا پیری تو رو گرفتار خودش کرده؟!
من هنوز سرحالم اما تو رو، خُردترت کرده.
آرزوی مرگ، پیش خودِ مرگ می‌کنی!
فکر مرگ، روز به روز جاهل‌ترت کرده.
وعده‌ی برگشت می‌دی، خب خوش اومدی!
فقط بگو به من...
کی اسیرترت کرده؟

ننگ دروغگویی بر تو زدم!
ناله گویان بر سرم ضربه زدم!
عاقبت دوری کرد او از من،
روی دفتر...

SHahryar · 9/6/21

مادربزرگم همیشه می‌گوید:
- این مردم پشت سر خدا هم حرف می‌زنن،
چه برسه به تو که بنده‌ی خدایی!
حالا هر چقدر محبوب و شرافتمند باشی بالاخره یه عیبی به ریشت می‌بندن.
مردم به اندازه کافی فضول هستن،
تو با اضافه گویی فضول‌ترشون نکن.

او راست می‌گوید!

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین