خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستانم بوی گل می داد، مرا گرفتند
به جرم چیدن گل و به کویر تبعیدم کردند!
و یک نفر نگفت
شاید گلی کاشته باشد!
***
آخر قصه هایم
به خانه ی کلاغی رسیدم
که
به خانه اش نرسیده بود!
***
بازنده منم
که در را باز میگذارم
شاید که بازگردی
دزد هم که بیاید
چیز مهمی برای بردن نمی یابد
مهم من بودم
که تو بردی!
***
قرار بود
کلاغ هم
کنار قناری و شباویز
حق داشته باشد بخواند
حالا کجائید نغمه های شاد ؟
فقط کلاغ مانده و
قاری غم‌های بی قرار ما

منبع:گنجینه اشعار


اشعار سینا به‌منش

 
  • تشکر
Reactions: paria.m

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
قرار بود شعری شوم
پیش از مرگ مولفم
مرگ مخاطبم
قرار بود کسی مرا زمزمه کند
سر قرار
کنار آبشاری در شمال
میان دو بو*س*ه
سربازی
که برنگشت
از جنوب
کلامی شدم
کلافه
حسی غیرمشترک
ترجمه واژه ای بی معنی
مثل صلح
به معنای جنگ
هیچکس چشم انتظار من نیست
اما
همیشه می آیم
از هر طرف که بیایم
من یک بمب هستم
با بم ترین صدای دنیا
که آواز هایتان را
از یادتان می برم
زمین را که ببوسم
بو*س*ه هایتان را
قسم می خورم
سرم به سنگ هم بخورد
عمل میکنم
به حرفم.


اشعار سینا به‌منش

 
  • تشویق
Reactions: paria.m

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
در آن روز بارانی
کمی سرعتم را کم کردم
شناختمش
جلوی پایش
لحظه ای
ایستادم

خدا
سوار شد!
و فرمود :
مستقیم برو!
***
رهگیر رویاهایش نمی شوی
صبح
شقایقی را می بـ*ـو*سید
وبعد
ل**ب برکه ای
پاهایش در نوازش آب
بی آنکه بدانی
بارها نگاهش تا افقهای دور
رفت و برگشت
تا مثل هر پرنده مهاجری
با حلقه ای در دست
به آشیانش برگردد و
نغمه هایش را
برای تو بخواند .
***
بعد از خواندن
بسوزانش
درست مثل مردی که …
درست مثل مردی که
اشتباه گرفته بود
ستاره را با آرزو
شعر را با زندگی
مردی که فکر می کرد
انسان پرنده است
با یک نگاه
می توان پرید
به آن سوی میله ها
فکر می کرد
با تکرار همیشه همین چند واژه
می توان همراه بود تا ابد
چند واژه که به همین راحتی
می توان سوزاند
این بار فقط
پس از خواندن بسوزانش.


اشعار سینا به‌منش

 
  • تشکر
Reactions: paria.m

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه آقا!
با شصت سال سن
دیگر اهل سـ*ـیاست نیستم
از میهنم حرف نمی‌زدم
داشتم به خواهرم
–مهین–
خبر میدادم
که مادرمان
–ایران–
ازدست رفت
که قطع شد
حالا هم که یک هفته است
میهمان شمایم
جنازه‌اش
بر زمین مانده...
***
بیایید پنجره‌ها را باور کنیم
بیایید عطر افسون شده‌ی یاس را
نم صمیمی شن‌ها را
زمزمه‌ی سیال ابرها را باور کنیم
باور کنیم زمین
بی‌پرستو کسل خواهد شد...
***
هر چقدر تاب می‌خورد
تمام نمی‌شود
کودکی‌هایم.

***
با من سخنی بگو
مهتاب
بر مرداب هم می‌تابد


اشعار سینا به‌منش

 
  • تشویق
Reactions: paria.m

parädox

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
9/10/20
ارسال ها
2,829
امتیاز واکنش
37,845
امتیاز
368
محل سکونت
انتهای راهرو سمت چپ
زمان حضور
60 روز 11 ساعت 10 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم بگير
دارم به يادت
می‌افتم.

***

گوسفندانی بودیم
خرمان کردند
گرگ شدیم!
***
در شعرم
گفته بودم که دوستت دارم
وعده دادم
ترا می‌بـ*ـو*سم
خط کشيدند بر آن
بو*س*ه‌‌ام را از لـ*ـبت برداشتند
آری دستور چنين بود
شعر من اشکال دستوری داشت.
***
گنجشک نبوده‌ام
شاد و نغمه خوان
حتی روی سیم‌های خاردار
عشقبازی کنم
در آزادی کلاغ
شادم به لایق قفس بودن
که بال‌هایم
دلیلی‌ست
بر آسمان بالای سرم.


اشعار سینا به‌منش

 
  • تشکر
Reactions: paria.m
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا