خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

~Kimia Varesi~

هنرمند انجمن رمان ۹۸
هنرمند انجمن
  
عضویت
10/10/20
ارسال ها
1,201
امتیاز واکنش
12,613
امتیاز
323
محل سکونت
نیمه‌ی تاریک وجودم...!
زمان حضور
53 روز 17 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نام رمان: حربه‌ی احساس
نام نویسنده: کیمیا وارثی کاربر انجمن رمان98
ژانر: جنایی_مافیایی، عاشقانه، طنز
ناظر: The unborn
خلاصه:
این، داستان افرادی‌ست که وارد بازی بد و خطرناکی شده‌اند...
شاید ناخواسته، شاید با تصمیم غیرمنطقی؛ اما خطا کردند. وارد بازی اشتباهی شدند.
بازی‌ای که پایانی ندارد، مگر آنکه خود بازی‌کنان آن را به اتمام برسانند؛ با احساس خود...
گاهی باید با احساس تصمیم گرفت، چراکه احساس است که تمام بدی‌ها را نابود و خوبی‌ها را به قلب می‌بخشد.
احساسی که از جنس حربه است!
حربه...
احساس...

حربه‌ی احساس!




نقد و بررسی رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: *ELNAZ*، Karkiz، Jãs.I و 4 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,485
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
«به نام او»
* نقد و برسی رمان حربه احساس *

برای جمع آوری اطلاعات و شناخت دنیای هر انسانی، زندگی کردن در آن بهترین روش است.
عملا هیچ نویسنده‌ جنایی این ریسک را نمی‌پذرید چه بسا بهترین راه بدون ریسک هم دیدن فیلم و خواندن کتاب‌های خوب است.
نباید فقط به چند سریال و کتاب ضعیف اکتفا کرد! اطلاعات اشتباه به ساختار کلی رمان ضربه می‌زند همان طور که در حربه احساس این ضعف ساختاری حاصل از اطلاعات غلط وجود داشته.
دنیای زیرزمینی جنایتکاران و خلافکاران، برای یک انسان عادی چیز ساده‌ای به نظر می‌آید! اما پیچیده تر از تصور ماست.
در ابتدا نمی‌دانم چرا نام رمان حربه احساس است. کاری به ارتباطش با داستان ندارم، به نظر من در ژانری که جنایت مد نظر ماست حرف از احساسات درست نیست!
جنایی مافیایی از اسمش هم عیان است که ما دنبال خشونت و خون ریزی هستیم نه احساسات. بگذریم که رسالت دو ژانر طنز و عاشقانه را هم نمی‌فهمم!
ببینید، بعضی ژانرها را به دلیل تضاد نمی‌توان کنار هم قرار داد و مکمل نیستند. طنز و عاشقانه در کنار جنایی_مافیایی مشکلات زیادی بار می‌آورد! اگر هم بخواهید این دو عنصر را به کار ببرید مشکل نیست به شرطی که عاشقانه و طنز کمرنگ باشند، جوری که ما نتوانیم جزو ژانرهای رمان حساب کنیم.
از نظر باورپذیری هم رمان اشکالات زیادی دارد که تک و تک ذکر می‌کنم:

  • شخصیت‌ها! اولا که هویت کلی شخصیت‌ها قابل قبول نیست. اینکه یک زن رئیس باند مخدر باشد و دخترهایی هم در نقش سرباز برای او کار کند منطقی نیست! اگر حرف ما از روسپی گری بود بله من می‌توانستم شخصیت رها و آنید و صوفیه را قبول کنم اما خارج از این نقش یک زن در رمان جنایی مافیایی اکثرا به عنوان همسر و فرزند است! خلافکار هم باشد دست به کارهای جنایی نمی‌زند، سایر کارها را انجام می‌دهد.
  • چرا صوف باید رهایی را که در ماموریت‌ها موفق نمی‌شود را پیش خود نگه دارد و همچنان به او ماموریت مهم دهد؟! اگر اینگونه باشد که باند صوف پایدار نمی‌ماند! معمولا بین باندها تنها افرادی که برای رهبر مفید هستند زنده می‌مانند و با کوچکترین اشتباه محکوم مرگ می‌شوند! مگر اینکه فرد ارتباط خونی با رهبر داشته باشد، مثلا فرزند، برادر/خواهر، پدر/مادر و... در این موقع می‌توان گفت بله منطقی است صوف رها را با تمام اشتباهاتش کنار خود نگه دارد. هرچند مواردی هم موجود است که رئیس حتی به این اشخاص هم رحم نکرد!
  • جدا از این‌ها اگر از من بپرسید که شخصیت سازی قوی هست یا نه؟ می‌گویم بله قوی هست ولی مناسب نیست! شما بلدید برای هر شخصیت یک ویژگی بسازید و آنها را پردازش کنید. یعنی من می‌توانم تشخیص بدهم صوف چه جور آدمی هست، اخلاق رها چطوره و... اما نمی‌توانم بگویم این خصوصیات و این هویتی که شما برای شخصیت‌ها ساختید مناسب هست.
  • ژانر طنز واقعا به رمان ضربه زده! آیا به نظر شما باورپذیر است که یک فرد با رئیس باند مخدر و جنایتکاران کل بندازد؟! و آیا این عادی است که رئیس باند و جنایتکار به آن فرد هیچ کاری نکند و بلکه شخصا با او کلکل کند؟! صحنه‌هایی که نویسنده سعی کرده بود طنز نشان دهد بلکه زننده بود و خواننده را از رمان دلسرد می‌کرد.
سوتی‌هایی هم درباره اسلحه‌ها در رمان وجود داشت که به نظرم برای یک رمان در ژانر جنایی_مافیایی اشکال کوچکی نیست!
یهو اون یارو اومد سمت‌مون. سیخ نشستم که تفنگی گذاشت رو پای منو آنید و رفت ردیف پشت‌سری‌مون و به اونا هم داد!
چیشد؟!
نگاهی به کلت انداختم، زعاف بود!


1- روی پای او گذاشت؟! کار با اسلحه خطرناک هست و با پرت کردن و گذاشتن روی پا درواقع داریم با جان خود و طرف مقابل بازی می‌کنیم!
2- زعاف اسلحه ساخت ایران است، در واشنگتن دی سی آمریکا، زعاف ایران؟
3- اسلحه کمری زعاف بسیار قدرت کم و خطای زیادی دارد، اکثرا نظامیان ایرانی استفاده می‌کند و اصلا محبوب نیست.
4- کلت (colt) اسم شرکت اسلحه‌سازی محبوب آمریکایی است؛ یعنی یک مارک می‌باشد نه سلاح!


زعاف رو گرفتم روبه روم تا ببینم چندتا فشنگ داره

1- در داستان نیاز نیست سلاح را ذکر کنید، همین که بگویید تفنگ یا اسلحه کفایت می‌دهد.
2- فقط یک فرد که از جان خود سیر شده سلاح را رو به روی خود می‌گیرد.
3- برای اینکه تیرهای یک سلاح را ببینیم باید اول خشاب را بیرون بکشیم! با نگاه کردن به ظاهر امکان ندارد تشخیص بدهیم.

رمان روندی متعادل داشت؛ نه تند نه کند و این سرعت برای رمان منطقی است. اینکه شما از صحنه‌های غیر مهم زود می‌گذرید و روی صحنه‌های مهم پررنگ می‌شوید عاقلانست! ولیکن ترجیحا این تعادل را در مونولوگ و دیالوگ هم رعایت کنید؛ این یک جورهایی سبک قلم شما شده که دیالوگ بیشتری نسبت به مونولوگ‌ها دارید. قبول دارم نوشتن دیالوگ لـذتبخش‌تر و راحت‌تر است اما مونولوگ هم برای داستان نیاز است! توصیفاتی که در دیالوگ‌ها می‌آورید را می‌توانید به طور گسترده‌تر در مونولوگ استفاده کنید.
به طور کل، باور کردن حربه احساس به مراتب سخت بود و گمان می‌کنم انتخاب و اطلاع نویسنده اشتباه بود. سایر اصول‌ها اعم سیر، خلاصه، مقدمه، شروع، جلد، نکات ویرایشی رعایت شده بود؛ تنها مسئله بزرگ در حربه احساس باورپذیری آن است!

* سپاس بابت انتقاد پذیری شما *
هادِس

«کادر نقد رمان 98»


نقد و بررسی رمان حربه‌ی احساس | ~Kimia Varesi~ کاربر رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: -FãTéMęH-، زینب نامداری، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 11 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا