خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
لبخندم کش اومد و با یه فعلا گوشی رو برگردوندم تو جیبم. چی بهتر از این؟ با انرژی برگشتم تو بیمارستان و روپوشم رو با مانتوی سرمه‌ای جذب خودم عوض کردم و به جای دمپایی‌های ضایعِ بیمارستان کفش‌های پاشنه بلند سرمه‌ای خودم رو پام کردم و در حالی که تق تق کفش‌ها رو موزائیک‌ها بهم حس غرور و زیبایی می‌داد، خودم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکم از راه رو که رفتیم و دیگه مطمئن بودم هردو تقریبا آروم شدیم گفتم:
- از تو چه خبر؟ کار جدید چی داری؟
با تاخیر جواب داد:
- خبر خاصی نیست، یکی دوتا پیشنهاد دارم؛ ولی مناسب نیستن، شاید هم قبول کنم، حالا باید دید چی می‌شه.
- رهام تو خواهر برادر داری؟
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
راضی از عوض شدن بحث، لبخند کوچیکی زد و گفت:
- بختیاری. دوست داری؟
چه طور می‌شد بگم کنارش هر غذایی می‌شه جز موردعلاقه‌هام؟
- آره، می‌خورم.
دوست داشتم بیشتر از علایقش بدونم پس ادامه دادم:
- غذای مورد علاقه‌ی تو چیه؟
نیم نگاهی کرد و گفت:
- چه طور؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
درخونه رو که باز کرد عقب کشید تا اول من برم تو و کلافه نگاه‌ش رو روی پادری چرخوند. رفتم تو خونه و با یاد اون روز افتادم که...
با کشیده شدن غذاها از دستم به خودم اومدم و دنبالش رفتم تو آشپزخونه.
- کمک می‌خوای؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکم از آب خوردم و به زور سعی کردم عادی بپرسم:
- راشا بهت آدرس نداد؟
کمی چشم‌هاش رو ریز کرد و گفت:
- نه ولی به صورت کلی گفت کدوم طرف می‌شینی.
- آها.
رفت بشینه سرجاش که یهو سرشو بلند کرد و گفت:
- تو مشکلی داری من آدرست رو بدونم؟
بلافاصله سرم رو بلند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Shirin.af

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
پشت سر من اومد تو اتاق و دست به پهلو به دیوار تکیه داد و پرسید:
- خب. من چی‌کار کنم؟
ده بیا! حالا چی بگم؟ آخه چه کاری هست که بکنه؟ دور اتاق چشم چرخوندم و بالاخره گفتم:
- یکی از کارتن‌ها رو بردار و لطفا تمام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با رفتن رهام خودم رو جمع و جور کردم و عصبی از حرکت و واکنشم روزنامه‌ها رو برداشتم و برگشتم تو اتاف، از نبود رهام استفاده کردم و لباس‌های مورددار رو چپوندم تو ساک و روش هم حوله گذاشتم. مشغول تا کردن بقیه‌ی لباس‌ها بودم که در رو زد و داخل اومد ، تله‌ها رو که شکل کتاب باز می‌شد و وسطش چسب داشت رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
- باشه.
تا اومدن راشا حرفی بینمون زده نشد و وقتی راشا اومد بیرون پیاده شدیم.
راشا:
- سلام، خسته نباشید. تموم شد؟
رهام:
- سلام. مرسی، آره فک کنم.
- سلام داداشی. آره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Shirin.af و حبیب.آ

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
رسما مخم سوت کشید. این الان راشا بود؟ حق نداشت جریان پرهام رو با رهام یکی بکنه. ناخواسته بغضم گرفت:
- وقتی تو این حرف رو می‌گی چه انتظاری از بقیه داشته باشم؟
بلافاصله پشیمون اومد جلو و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و Shirin.af

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,878
امتیاز واکنش
18,048
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
بالاخره رسیدم و پیچیدم تو کوچه‌ای نسبتا عریض. پلاک‌ها رو خوندم و ماشین رو جلوی در قرمز رنگ پلاک چهار پارک کردم؛ با استرس شالم رو درست کردم و از خیابون رد شدم، با دقت به در و آیفون نگاه کردم، تصویری نبود. با خیال کمی راحت‌تر بالاخره جراتم رو جمع کردم و آیفون زدم.
یعنی کار درستی کردم اومدم؟
نکنه دارم عجله...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بازیگر عشق | Anita.a کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Karkiz، Shirin.af و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا