خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
عصر رنسانس، عصر جداانگارى علم و دین و تفکیک قلمروهاى آن دو است. در این دوران، بسیارى از دانشمندان و متخصصان غرب به ویژه آنان که از برخورد نادرست ارباب کلیسا با نخبگان علمى ناخشنود بودند به نسبت سنجى میان علوم مختلف با دین پرداختند. ییکى از مسائلى که در این عصر مورد توجه قرار گرفته مسأله حقوق انسان و علم حقوق و نسبت آن با دین و گزاره هاى دینى بود. عده اى از حقوقدانان مى گفتند: قلمرو دین محدود به مسایل آن جهانى و آخرت انسانها بوده و نسبت به مسایل دنیوى و مشکلات و نابسامانى هاى آن ساکت است. گروسیوس هلندى از حقوقدانان برجسته قرن هفدهم در این باره مى گوید: (خداوند به اعمال و کردار مخلوقات کارى ندارد.)1 سیطره دانش غربى از یک سو، و بهره گیرى شرقیان از دستاوردهاى فریبنده آنـان از سـوى دیگر، و جیره خوارى شرقیــان بر سر سفره پر زرق آنان، سبب شد تا باور جدایى دین از حقوق بشر در میان مسلمانان و به خصوص حقوقدانان مسلمان نیز رسوخ یابد و گروهى معتقد شوند که اسلام هیچ سیستم و نظام حقوقى ندارد، چرا که این حقوق آن اندازه ارزشمند و پرارج نیست تا خداوند در آن دخالت کند، و اگر هم اسلام را داراى نظام حقوقى بدانیم چنین سیستمى بیش از آن که به نفع اسلام باشد به ضرر آن خواهد بود، زیرا در این صورت باید بپذیریم دین اسلام در تمام اعمال فردى و اجتماعى دخالت مى کند و آزادى و اختیار انسان را از میان مى برد، و این خود از ضعف دین اسلام حکایت دارد نه حقانیت و قوت آن. در مقابل، گروه دیگرى از حقوقدانان، اسلام را داراى نظام حقوقى دانستند، نظامى که با آزادى انسان سازگار است و ارزش آن را دارد که خداوند به بیان آن بپردازد. این گروه معتقدند که دین، کتابهاى آسمانى و پیامبران، نخستین نظامها و سیستمهاى حقوقى را در جامعه بشرى وضع کرده اند و قرآن به عنوان یقینى ترین منبع شناخت اسلام بر این امر تصریح کرده است: (کان الناس أمّة واحدة فبعث الله النبییّن مبشّرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه) بقره / 213 افزون بر این در بسیارى از آیات، از اهل ایمان خواسته شده است تا جز بر اساس احکام و قوانین و حقوق تعیین شده از سوى وحى، حکم نرانند. (ومن لم یحکم بما أنزل الله فاولئک هم الفاسقون) مائده / 47 (ومن لم یحکم بما أنزل الله فاولئک هم الکافرون) مائده / 44 (ومن لم یحکم بما أنزل الله فاولئک هم الظالمون) مائده / 45 در آیاتى نیز از پیامبر خواسته شده بر اساس آیات قرآن حکم کند و اختلافات مردم را برطرف کند و از هوسهاى دیگران به هنگام بیان حکم بپرهیزد. تعبیر (من لم یحکم) ظهور در کار قضا و محاکمات حقوقى میان مردم دارد، ولى آیه سوره مائده و تعبیر (و أن احکم بینهم) مى تواند صریح در امر قضا و حکم میان مردم باشد.

تأملى در مفهوم حق
پیش از آن که بخواهیم نظرى درباره آراى یادشده ارائه دهیم، شایسته است تأملى در مفهوم (حق) داشته باشیم. حق، واژه اى عربى است و معادل آن در زبان فارسى هستى پایدار و ثبوت است، یعنى هر چه از ثبات و پایدارى برخوردار باشد. 2 کلمه حق و مشتقات آن در قرآن کاربرد فراوان دارد (الحق) 194 بار، (حق) 33 مرتبه، (حقاً) 17 مرتبه و (حقّه) سه بار در قرآن به کار رفته است. این واژه که به صورت مصدر، اسم مصدر و صفت در آیات قرآن به کار رفته است، در معانى بسیارى به کار رفته است که برخى از آنها عبارتند از: قرآن (زخرف / 29)، اسلام (اسراء / 81)، عدل (اعراف/ 81)، توحید (زخرف/ 86)، صدق (یونس/ 4)، قرض (بقره / 282)، دلیل (حج / 4) و… . برخى از مفاهیم حق در قرآن با اصطلاح بکار رفته از طرف حقوقدانان و فقیهان، هماهنگ و همخوان است، مانند آیات: (و فى أموالهم حقّ للسائل و المحروم) ذاریات/ 19 و در اموال آنها حقى براى سائل و محروم است. (والذین فى اموالهم حقّ معلوم. للسائل و المحروم) معارج/ 25ـ24 و آنها که در اموالشان حق معلومى است براى تقاضا کننده و محروم. (فإن کان الذى علیه الحقّ سفیهاً او ضعیفاً) بقره/ 282 و اگر کسى که حق بر ذمه اوست سفیه یا ضعیف است… (فلیملل الذى علیه الحقّ) بقره / 282 و آن کسى که حق بر عهده اوست باید املا کند. (فآت ذاالقربى حقّه و المسکین و ابن السبیل) روم/ 38 پس حق نزدیکان و مسکینان و در راه ماندگان را ادا کن.

منبع: پرتال جامع علوم انسانی


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
حق در اصطلاح فقیهان

این واژه در کتابهاى فقهى گاه مفهوم وسیعى دارد و تمام احکام وضعى و تکلیفى و تأسیسى و امضایى را در برمى گیرد و در مواردى نیز حق در برابر حکم قرار گرفته است. مرحوم نائینى مى نویسد: (اگر مجعول شرعى به دنبال خود اضافه و سلطه نداشته باشد حکم است و نام گذارى آن به حق، به لحاظ معناى لغوى آن است.) 3 علامه بحرالعلوم مى نویسد: (حق، قدرتى است اعتبارى و قراردادى که به موجب آن یک انسان بر مالى یا شخصى یا هر دو مسلط مى گردد; مانند عین مستأجره، که مستأجر نسبت به یکى از اموال مخصوص موجر سلطنت دارد.)4


حق در اصطلاح حقوقدانان

براى (حق) در منابع حقوقى تعریفهاى گوناگونى آمده است. از آن جمله نویسنده کتاب (مقدمه علم حقوق) مى نویسد: (حق، امتیازى است که قواعد حقوقى براى تنظیم روابط اشخاص به سود پاره اى از آنان در برابر دیگران ایجاد مى کند.)5 در مقدمه همین کتاب نیز مى خوانیم: (براى تنظیم روابط مردم و حفظ نظم و اجتماع، حقوق براى هر کس امتیازهایى در برابر دیگران مى شناسد و توان خاصى به او مى بخشد. این امتیاز و توانایى را حق مى نامند که جمع آن حقوق است (حقوق فردى) نیز گفته مى شود. حق حیات، حق مالکیت، حق آزادى شغل و زوجیت به اعتبار همین معنى است که با عنوان حقوق بشر مورد حمایت قرار مى گیرد.)6 ییکى دیگر از حقوقدانان مى نویسد: (حق، اقتدار، سلطه و امتیازى است که براى اشخاص یا شخص، اعتبار شده و دیگران مکلف به رعایت آن مى باشند، مانند: حق مالکیت، حق زوجیت، ابوت، اکتشاف و… )7 نویسنده کتاب (حقوق اساسى) به صورت تفصیلى و روشن تر حق را تعریف مى کند: (افرادى که در درون جامعه زندگى مى کنند براى تأمین نیازمندى هاى خود حرکت مى کنند و عمل مى نمایند، در نتیجه با یکدیگر ارتباط برقرار مى نمایند، حرکت و عمل و رابـ*ـطه آنها نیاز به مرزبندى و تحدید حدود دارد. نتیجه نبودن حد و مرز، تعدى و بی احترامی افراد به جان و به دسترنج یکدیگر است. جوامع بشرى در طول هزاران سال به تجربه دریافته اند که براى جلوگیرى از هرج و مرج و تعدى براى حرکت و عمل فرد در داخل جامعه، حدودى تعیین کنند که در چهارچوب آن حدود، فرد فاعل مختار باشد و اگر از آن حدود بی احترامی کرد قوه نماینده جامعه او را گوشمالى دهد. این حدود همان است که به آن حقوق مى گویند و مفرد آن (حق) است.)8 در کنار این تعریفها و سایر بیانهایى که حقوقدانان ارائه کرده اند باید چند نکته را از نظر دورنداشت: 1. ارائه تعریفى جامع و مانع براى حقوق با توجه به اختلاف نظامها و سیستمهاى حقوقى میسر نیست، زیرا هر تعریفى که محققان حقوق عرضه مى کنند تنها با نظام حقوقى مورد قبول آنان سازگار است و ممکن است با تعریفى که سایر نظامهاى حقوقى براى حقوق مى آورند ناسازگار نماید. بلى، اگر در تمام تمدنها و ملتها یک نظام حقوقى وجود داشت آن گاه ممکن بود تعریفى که مورد قبول همگان باشد ارائه شود. 2. حق از مفاهیم اعتبارى است و داراى ماهیت نیست، بنابراین نمى توان مفهوم آن را به جنس و فصل تحلیل کرد و به اصطلاح نمى توان تعریفى حقیقى براى حق جست وجو کرد، در نتیجه تمام تعریف هایى که براى حق از سوى حقوقدانان بیان شده و مى شوند، تعریف لفظى و غیر حقیقى هستند تا آنجا که برخى از فلاسفه، حق را غیرقابل تعریف دانسته اند و اظهار داشته اند: (درباره معناى اصطلاحى حق که در علم حقوق مطرح است باید گفت که تعریف اصطلاحى آن از حدگذارى و تحدید ماهوى ممکن نیست… حق اصطلاحى از مفاهیم اعتبارى است، اگر حق، داراى ماهیت بود و حد و رسم داشت قابل ترسیم و تحدید بود.)9


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
حقوق قرآن، آمیزه اى از (امتیاز) و (تکلیف)

اگر چه واژه (حق) و (حقوق) تعریفى دقیق را به آسانى بر نتابد، اما مى توان برخى ویژگیها و ممیزات آن را در یک کالبد شکافى مفهومى دریافت و آن را گونه اى تعریف و شناسایى به شمار آورد. چنانچه نمونه ها و مصادیق حق را در قرآن مورد توجه قرار دهیم، خواهیم یافت که هر حقى بر دو پایه 1. امتیازى به صاحب حق 2. تکلیفى بر طرف مقابل، استوار است. یعنى; هر کجا تکلیفى جعل شده است در برابر، عده اى حق پیدا مى کنند، مثلاً زمانى که کسى متاعى را از فروشنده اى مى خرد، در برخى موارد، براى خریدار (حق فسخ) قرارداده شده است و مشترى با شرایطى خاص و در زمان تعیین شده، مى تواند متاع را باز گرداند و پولى را که پرداخته است باز پس گیرد. اگر دقت شود، در حق فسخ دو چیز موجود است: الف. امتیازى براى خریدار که با آن مى تواند معامله را فسخ کند که در اصطلاح حق نامیده مى شود. ب. وظیفه و تکلیفى بر فروشنده که موظف است پیشنهاد فسخ را از سوى خریدار گردن نهد. نمونه دیگر را در (حق قصاص) مى توان شاهد بود، به خویشان مقتول (اولیاء دم) حق قصاص داده اند در حالى که قاتل یعنى محکوم، مکلف به تسلیم در برابر قصاص کنندگان است.


انواع حقوق در قرآن

حقوق قرآن را به چهار گروه مى توان تقسیم کرد: 1. قواعدى که امتیاز بهره ورى و تکلیف حق پذیرى در آن متوجه فرد است. (ذى حق و من علیه الحق، فرد است) 2. قواعدى که (ذى حق) و (من علیه الحق) جامعه و یا اکثریت و یا گروهى از افراد جامعه اند. 3. قواعدى که (ذى حق) فرد است و (من علیه الحق) اکثریت افراد را تشکیل مى دهند. 4. قواعدى که (ذى حق) اکثریت افرادند و (من علیه الحق) فرد است.

مشترکات قواعد حقوقى قرآن و سایر قواعد حقوقى

حقوقدانان به ویژه فلاسفه حقوق براى قواعد حقوقى ویژگیهایى بیان مى کنند، مانند کلى بودن، الزامى بودن، داشتن ضمانت اجرا و… 10 که این ویژگیها در قواعد حقوق قرآن نیز مشهود است. الف. کلى بودن حقوقى که در قرآن به صورت قاعده حقوقى مطرح شده است موردى و شخصى نیست، بلکه عام و فراگیر است. چنان که قواعد حقوقى متعارف نیز چنین ویژگى دارند11،


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
چه این که بر اساس آیات قرآن تمام انسانها در برابر قانون مساوى هستند و هیچ فردى بر دیگرى برترى ندارد. براى نمونه، یکى از حقوق شخص انسان که در شمار حقوق غیرمالى قرارداده شده، حق مصونیت از لطمه زدن به حیثیت و شرافت است. هیچ شخص یا مقامى نباید به این حق مسلم انسان تعدى کند و با تهمت، افترا، دروغ و… حیثیت و آبروى افراد را ببرد. (و الذین یرمون المحصنات الغافلات لعنوا فى الدنیا و الآخرة و لهم عذاب ألیم) نور / 23 کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر (از هرگونه آلودگى) و مؤمن را متهم مى کنند در دنیا و آخرت از رحمت الهى بدورند و عذاب بزرگى براى آنهاست. در آیه شریفه که به منظور دفاع از حیثیت و آبروى افراد نازل شده است، ویژگى قواعد حقوقى که همان کلى بودن و فراگیرى است وجود دارد به این معنى که آیه چنان که در بحث اسباب نزول مطرح است اختصاص به کسى ندارد که به عایشه یا ماریه قبطیه تهمت زد، بلکه هر کس در هر زمان و در هر مکانى که در شرایط مشابه قرار گرفت، اگر چنان تهمتى بزند، شرایط قذف در حق وى جارى خواهد شد (در اصطلاح قرآن پژوهان، ملاک، عموم آیه است نه خصوص سبب). ب. الزامى بودن دومین ویژگى قواعد حقوقى متعارف الزامى بودن آنهاست در عین آن که قاعده حقوقى کلى است و شامل تمام افراد مى گردد وقتى بر موردى تطبیق شد حالت اجبار دارد 12 و براى رسیدن به هدف حقوق و ایجاد نظم و انضباط در جامعه باید رعایت قواعد حقوق الزامى باشد. این ویژگى قواعد حقوقى متعارف در قواعد حقوقى قرآن نیز وجود دارد با این تفاوت که منشأ الزام و ملاک یا عامل الزام در قواعد حقوقى متعارف تنها قرارداد و همبستگى اجتماعى و ترس از واکنش مردم است، اما در قواعد قرآن افزون بر این عوامل، اعتقاد به نظارت پنهان خداوند و پاداش و جزاى او نیز هست. آیه قبل با حدى که براى قذف در شریعت اسلام تعیین شده و الزامى که در آیات دیگر در مورد اجراى حدود الهى بیان گردیده است، نشانگر بُعد الزامى حقوق قرآنى است. براى نمونه حق حیات را مى توان برشمرد که یکى از حقوق فردى به شمار مى آید. در قرآن از بین بردن این حق با کشتن و نابودى همه اجتماع و جامعه، برابر معرفى شده است. (ومن قتل نفساً بغیر نفس أو فساد فى الأرض فکأنّما قتل الناس جمیعاً) مائده / 32 هر کس انسانى را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روى زمین بکشد، چنان است که گویى همه انسانها را گشته است. بنابراین اگر فردى زندگى همه نوع خود را نابود کند و جان او را بگیرد، خانواده مقتول حق خون خواهى و قصاص خواهد داشت. (یا أیها الذین آمنوا کتب علیکم القصاص فى القتلى الحرّ بالحرّ… ) بقره / 78 اى افرادى که ایمان آورده اید، حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما الزامى شده است. البته این الزام براى کل جامعه و مجریان احکام است که چشم از این حق بر نگیرند و درخواست خانواده مقتول را بى پاسخ نگذارند و گرنه خود خانواده مقتول در اصل قصاص حق انتخاب دارد. ج. داشتن ضمانت اجرا قاعده حقوقى، قاعده اى است که از سوى دولت وحکومت یا هر نیروى دیگر تضمین شده باشد. 13 در برخى کشورها، قواعد حقوقى ضمانت اجراى مدنى دارد و در تعدادى کشورها ضمانت اجراى کیفرى، در جمهورى اسلامى قواعد حقوقى از سوى حکومت تضمین شده است، حکومت اسلامى موظف است بر قواعد حقوقى قرآن عمل کند و اجراى آنها را تضمین نماید.


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
براى نمونه: حق حاکمیت، نمونه بارز حق عینى است. براساس این حق، هیچ فردى نباید به اموال دیگران دستبرد بزند و آنها را از سلطه و اختیار مالک خارج سازد. اگر شخصى مال دیگرى را سرقت کند، حکومت اسلامى بایستى بر اساس آیات وحى که در شکل یک قاعده حقوقى است مال مالک را از سارق باز پس گیرد و آن را به مالک برگرداند و سارق را نیز مجازات کند. (والسارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما جزاء بما کسبا نکالاً من الله) مائده/ 38 دست مرد و زن دزد را به کیفر عملى که انجام داده اند به عنوان یک مجازات الهى قطع کنید. اما از سوى دیگر میان قواعد حقوقى قرآن با سایر نظامهاى حقوقى تفاوتى هست; در قواعد حقوقى متعارف تنها ضمانت اجراى دولتى وجود دارد که اگر ترس از آن نباشد قانون زیر پاگذاشته مى شود، ولى در قواعد حقوقى قرآن، هم حکومت اسلامى و هم ترس از عذاب اخروى، وجدان، تمایل به نزدیکى به خداوند و… اجراى قواعد حقوقى را تضمین مى کنند و مردم را به مراعات آنها وا مى دارند. د. یکى دیگر از ویژگیهاى قواعد متعارف که برخى از حقوقدانان مطرح کرده اند و در قواعد حقوقى قرآن نیز وجود دارد، آن است که حوزه و قلمرو قواعد حقوقى نباید از اجتماع خارج باشد، اگر انسان زندگى اجتماعى ندارد و به صورت کاملاً انفرادى زندگى مى کند نه حقى دارد و نه تکلیفى نسبت به دیگران.14 (کان الناس أمّة واحدة فبعث الله النبییّن مبشّرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه) بقره/ 213 مردم یک دسته بودند، خداوند پیامبران را برانگیخت تا مردم را بشارت و بیم دهند، و کتاب آسمانى که به سوى حق دعوت مى کرد، با آنها نازل نمود، تا در میان مردم در آن چه اختلاف داشتند داورى کند. این آیه شریفه و آیات دیگرى که علت نزول کتابهاى آسمانى و آمدن پیامبران را بیان مى کنند همه حاکى از آن هستند که قواعد حقوقى قرآن یا با عبارتى کلى تر قواعد حقوقى اسلام، در صورتى معنى مى یابند که اجتماعى باشند. البته این موضوع در زمینه قواعد حقوق اجتماعى مطرح است، ولى در اسلام و چه بسا سایر ادیان الهى، حقوق دیگرى نیز وجود دارند که در قلمرو حقوق انسان نسبت به خویش یا حق خداوند بر انسان مى گنجند که در آن میدان، هر چند انسان به صورت انفرادى و جداى از جامعه هم باز مشمول همان حقوق است، اما با دقتى دریافت مى شود که در آن موارد نیز انسان با نگاهى الهى و جهان بینى خاص دین، موجودى تنها و کاملاً بریده از همه چیز و همه کس دیده نشده است. چه این که انسان در تنهاترین حالت ها، در محضر خداوند و از آن اوست. وهمین بینش، منشأ حقوق مى شود که در جهان بینى غیرالهى، جاى آن حقوق خالى است. از آن جمله این که انسان همان گونه که حق ندارد جان دیگرى را بگیرد، حق ندارد به جان خود لطمه اى وارد نماید.


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
هدف حقوق از دیدگاه هاى گوناگون

ییکى از موضوعات مهم و پیچیده فلسفه حقوق، تعیین و شناخت هدف حقوق و قواعد حقوقى است. این بحث از سویى در ایجاد و وضع قواعد حقوقى بسیار کارساز است و راهگشاى قانونگذار است و از سوى دیگر طرح مسأله پر اهمیت (مبانى حقوق) و شناخت مبانى حقوق بدون این بحث امکان پذیر نیست. حقوقدانان و به خصوص فلاسفه حقوق در این زمینه کوشیده اند تا به این پرسشها پاسخ گویند: هدف اصلى و واقعى قواعد حقوقى و حقوق انسان چیست؟ آیا هدف حقوق، تأمین آزادى افراد و حفظ حقوق فردى در برابر جامعه و قدرت هیئت حاکمه و دولت است، یا هدف، اجتماع و جامعه انسانى است؟ آیا قانونگذاران به هنگام وضع قوانین و حقوق، احترام به حقوق طبیعى و کمال و رشد افراد را در نظر دارند یا هدف آنها از وضع و تصویب قواعد حقوقى احترام به جامعه و آرمانها و تکامل اجتماع است؟ کوتاه سخن آن که آیا در وضع حقوق، اصالت به فرد داده شده یا به جامعه و اجتماع؟ در پاسخ به این پرسشها، دیدگاه هاى متفاوتى از سوى فلاسفه حقوق ابراز شده است. بعضى از این دیدگاه ها کاملاً در برابر یکدیگرند و بعضى همسازتر مى نمایند. دو دیدگاه کاملاً ناسازگار عبارتند از: الف. مکتب حقوقى اصالت فرد (individualisme) ب. مکتب حقوقى اصالت اجتماع (Socialism)

مکتب حقوقى اصالت فرد

پیروان این مکتب، حقوق فردى را بر حقوق جامعه یا اکثریت افراد، مقدم مى دارند. آنها مى گویند: (جامعه زاییده توافق ضمنى اشخاص است و وجود طبیعى ندارد. جامعه چیزى جز اجتماع افراد نیست، هر فردى در این اجتماع، وجودى آزاد و مستقل از جمع دارد; مى تواند با جمع و در کنار آنها زندگى کند و یا از جامعه و اجتماع کناره گیرد و به صورت انفرادى به زندگى ادامه دهد. نتیجه این که جامعه در خدمت فرد است و اگر در جامعه حقوقى وضع و تصویب مى شود، هدف، تأمین آزادى فرد و احترام به شخصیت و حقوق طبیعى اوست. نیاز فرد به اجتماع براى حمایت از حقوق فردى خویش است و اگر فرد از برخى حقوق فطرى خود چشم مى پوشد، تنها براى حفظ اجتماع و دفاع از حقوق فردى و جلوگیرى از تعدى و بی احترامی به آن حقوق است.)15 جان لاک یکى از پیروان مکتب اصالت فرد مى گوید: (براى حفظ حقوق طبیعى نیاز به قدرتى بود که بر اساس قرارداد اجتماعى شکل گرفت، و افراد از برخى حقوق خود به نفع دولت دست برداشتند تا دولت بتواند در برابر از حقوق فردى ایشان دفاع کند.)16 ژان ژاک روسو در (قرارداد اجتماعى) مى نویسد: (آن گاه که انسان به اجتماع قدم گذاشت، بین او و اجتماع قراردادى منعقد شد. بر اساس این قرارداد هر فرد قسمتى از آزادیها و حقوق خویش را مى دهد و در برابر، هیأت اجتمـاع از سـایر حقوق و آزادیهاى او حمایت و پشتیبـانى مى کند.) به باور طرفداران این مکتب، دولت، نقش پلیس را دارد و بایستى از افراد و حقوق ایشان در برابر تعرضات و … دفاع کند و هیچ گونه و ظیفه اى براى ترقى دادن و تکامل و رشد آنها ندارد.17 در این مکتب، اشخاص از جهت حقوقى در برابر یکدیگر مستقل و آزادند، و عدالت مفهومى جز برابرى و تناسب سود و زیان ناشى از معاملات و اعمال حقوق ندارد. حقوق بدون توجه به شایستگى و نیازمندى افراد، باید تعادل بین اموالى را که مبادله مى شوند فراهم سازد. دولت هیچ سهمى در توزیع ثروت و سنجش لیاقتها ندارد و عدالت معاوضى است. در اعمال حقوقى آن چه فرد اراده کند عادلانه است و چون هر کس بیش از دیگران مى تواند سود و زیان خود را تشخیص دهد، امکان بسته شدن قراردادهاى ظالمانه نمى رود.18


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مبانى مکتب اصالت فرد

با دقت و تأمل در گفته ها و نوشته هاى فردگرایان بر این حقیقت رهنمون مى شویم که دست کم دو پیش فرض در شکل گیرى این مکتب وجود داشته است:

* الف. حقوق فطرى یا طبیعى
نخستین مبناى مکتب اصالت فرد، مسأله حقوق فطرى است. حقوق فطرى یا طبیعى در برابر حقوق موضوعه به کار مى رود. حقوق موضوعه مجموع قواعدى هستند که در زمان معین بر ملتى حکومت مى کنند و اجراى آنها از سوى سازمانهاى اجتماعى تضمین مى شود. اما حقوق فطرى قواعدى هستند برتر از حکومت و قانونگذار، قانونگذار کوشش دارد این حقوق را بشناسد و در وضع و تدوین حقوق موضوعه از آنها به عنوان معیار و راهنما سود برد. این حقوق بر خلاف حقوق موضوعه، ثابت و غیرقابل تغییرند و در تمام زمانها و مکانها انسانها به صورت مساوى از آن برخوردارند و بر خلاف حقوق موضوعه که از اجتماع نشأت گرفته، این حقوق از طبیعت انسان، عقل بدیهى و نظم جهان نشأت مى گیرند.19 سیسرون مى گوید: حقوق طبیعى به وسیله عقل بشر به عنوان دستاوردى از تجربه اش درک مى شود. 20 گروسیوس، پرفندرف و دکارت فرانسوى معتقدند: حقوق فطرى دستاورد عقل بشر و برخاسته و نشأت گرفته از طبیعت امور است.21 عدالت خواهى، حق ازدواج، حق حیات، حق مالکیت و… از جمله حقوق فطرى و طبیعى خوانده شده اند.

* ب. عدالت معاوضى
دومین مبناى مکتب اصالت فرد، مسأله عدالت معاوضى است. طرفداران این مکتب هیچ حقى براى دولت در توزیع ثروت و سنجش لیاقتها نمى بینند و به اصطلاح عدالت توزیعى را باور ندارند. آنها مى گویند: افراد اجتماع، آزاد و مستقل هستند، همه ضرورتهاى اجتماع بر پایه قرارداد اجتماعى تکیه ندارند و حاکمیت اراده، عدالت و برابرى را به همراه مى آورد. آنچه فرد اراده مى کند حتماً عادلانه است، زیرا با وجود توانایى افراد بر شناخت سود و زیان خود، امکان بسته شدن قراردادهاى غیر عادلانه وجود ندارد. بدین سان در این مکتب، وظیفه دولت تنها پشتیبانى از توافق اشخاص است و نمى تواند به بهانه رعایت عدل و انصاف، تعهدات طرفین را نادیده انگارد.

مکتب حقوقى اصالت اجتماع

در برابر مکتب فردگرایان، گروهى از فلاسفه حقوق، مکتب اصالت اجتماع را مطرح کرده اند، هر چند اندیشه اصیل بودن اجتماع از گذشته اى دور در نوشته ها و آثار فلاسفه به روشنى دیده مى شود. در این مکتب، انسانها اجزاء تشکیل دهنده دولت و مانند اتمهایى هستند که به جسم شکل مى دهند چنان که هر اتم وابسته به کل است و از خود آزادى و استقلال ندارد، هر فرد نیز مانند اتمها وابسته به جامعه است و از خود اراده مستقلى ندارد. بنابراین فرد در زندگى اجتماعى حقى ندارد و زندگى خصوصى کاملاً بى معنى است، هر چه وجود دارد باید فداى جامعه و منافع آن گردد. روابط حقوقى و اجتماعى مردم باید متکى به قواعد و اصولى باشد که از خود اجتماع پدید آمده و ادراک و فهم و درک این قواعد و اصول نیز از راه مشاهده، آزمایش و تحقیق در حوادث حقوقى و اجتماعى امکان پذیر است. در نگاه طرفداران اصالت اجتماع، هدف حقوق، تأمین سعادت اجتماع و ایجاد نظم در زندگى اجتماعى است و افراد هیچ حق مطلقى در برابر جامعه و منافع اکثریت ندارند. و چیزى به نام حقوق فطرى در مسأله اقتصاد اصلاً وجود ندارد، چنان که اگوست کنت مى گوید: افراد تکلیف دارند نه حق.22


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مبانى مکتب اصالت اجتماع
1. انکار حقوق فطرى

طرفداران اصالت اجتماع مانند ساوین یى، ریموند سالى، هانرى کاپیتان، اوگوست کنت و… حقوق فطرى را باور ندارند و آن را به عنوان مبنایى براى قواعد حقوقى و حقوق موضوعه نمى پذیرند. این مکتب که بیش تر در رژیمهاى سوسیالیستى طرفدار دارد، حقوق و قواعد حقوقى را برون ذاتى مى داند و افراد را قبل از وضع حقوقى ذى حق نمى شناسد. به اعتقاد صاحبان این مکتب، حق، موهبتى الهى یا ودیعه فطرى نیست، بلکه امتیازى است که در جهت تأمین منافع عمومى به افراد جامعه داده مى شود و همیشه با تکالیف همراه است، بنابراین افراد نمى توانند ازاین حق، هر کجا خواستند استفاده نمایند، بلکه باید تنها در جهت منافع عمومى که هدف اصلى اعطاى حق به افراد است از آن سود برند.23

2. عدالت توزیعى
جامعه گرایان، وجود فرد خارج از اجتماع را غیرقابل تصور مى دانند. به باور ایشان هر کس، وابسته به گروه یا دسته و اجتماعى است که در آن زندگى مى کند و قواعد حقوقى بایستى تکالیف وى را نسبت به گروه و اجتماع، و هم چنین تکالیف گروهها و اجتماعات را نسبت به افراد روشن نماید. از سویى دولت حق دارد از افراد جامعه در راستاى رسیدن به آمال و آرزوهاى عمومى مالیات بگیرد و آنها را به خدمت سربازى وادار کند و از سوى دیگر باید عواید ملى و درآمدهاى حاصل از مبادلات اقتصادى را عادلانه تقسیم کند.24

هدف حقوق در قرآن

با توجه به آیات قرآن، برقرارى امنیت، تأمین امنیت، استقرار عدالت و… را مى توان از اهداف حقوق در قرآن به شمار آورد. در این بحث سؤال این است که تأمین عدالت براى چه کسى، برقرارى امنیت به چه منظورى و استقرار عدالت به کدام هدف؟ آیا قواعد حقوقى و حق هایى که در قرآن بیان شده است براى تأمین و برقرارى امنیت در حقوق فردى است یا این قواعد براى تکامل اجتماع و جامعه اسلامى وضع شده است و هیچ توجهى به حقوق فردى افراد ندارد؟ به دیگر سخن آیا قرآن در اهداف حقوقى خود، مکتب اصالت فرد را تأیید مى کند، یا مکتب اصالت اجتماع را، و یا نظریه اى دیگر دارد؟ براى پاسخ به این سؤال، نخست باید نگاه قرآن به انسان و جامعه را جویا شد و پس از آن هدف حقوق قرآنى را جست وجو کرد. در نگاه قرآن، انسان موجودى است دوبعدى، با دو میدان نیاز و متناسب با آن دو میدان حقوق. انسان از یک سو داراى بعد جسمانى و نیازهاى مادى و حقوق متناسب با آن است، و از سوى دیگر داراى روح و نیازهاى روحى و معنوى و متناسب با آن داراى حقوق معنوى است. (و بدء خلق الانسان من طین) سجده / 7 خداوند آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. (فاذا سوّیته و نفخت فیه من روحى) حجر/ 29 پس آن گاه که جسم آدم سامان یافت و تکمیل شد و از روح خویش در آن دمیدم…. (و قلنا یا آدم اسکن انت و زوجک الجنّة و کلا منها رغداً حیث شئتما) بقره/35 و آن گاه که گفتیم اى آدم، تو و همسرت در این بهشت سکنى گزینید و از هر چه مى خواهید بخورید. در این آیه انسان، نیازمند به مسکن و غذا و برخوردار از آن حق دانسته شده است.


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
(إنا هدیناه السبیل إمّا شاکراً و إمّا کفوراً) دهر/3 ما انسان را به راه بایسته و صحیح هدایت مى کنیم و او یا شکرگزار خواهد بود و یا کفرپیشه. دراین آیه و مانند آن نیاز معنوى انسان به هدایت و قدرت انتخاب گرى وى یادآورى شده است. انسانى که قرآن معرفى مى کند براى ارضاى خواسته ها و نیازها و تمایلات خود بایستى در کنار دیگران زندگى کند. زندگى در انزوا از نظر قرآن، یک بدعت است و نه یک رهنمود دینى. انتخاب همسر و تشکیل خانواده، حقوق متقابل مادى و معنوى را به وجود مى آورد. مثلاً خانواده این حق را پیدا مى کند که هم نیازهاى مادى و ضرورى او از سوى پدر خانواده تأمین شود و هم بخشى از نیازهاى معنوى آن. مجموع این نظرگاه ها به انسان، این نتیجه را به دست مى دهد که انسان در نگاه وحى هم شخصیتش موضوعیت دارد و هم جامعه اش، هم جسمش و هم روحش، هم حقوق مادى دارد و هم حقوق معنوی… و به فرد و جامعه باید همپاى هم اندیشید. انسان به دلیل ساختار خاص وجود خود، هم داراى حقوق طبیعى است و هم داراى حقوق اجتماعى. حقوق طبیعى انسان، نشأت یافته از ساختار مادى و روحى است که وى را نیازمند به تأمین جسم و تغذیه روح کرده است و حقوق اجتماعى او ریشه در ناگزیرى انسان از تشکیل خانواده و انتخاب همسر و الفت با محیط خویشاوندى و… دارد.

حقوق طبیعى انسان، از مبانى حقوقى قرآن

یکى از مبانى حقوقى قرآن، حقوق طبیعى انسان است که جایگاه مهمى را به خود اختصاص داده است. و حقوق طبیعى انسان در اسلام بسیار گسترده تر از حقوق طبیعى مطرح در مکتبهاى غربى است. از آنجا که از دیدگاه اسلام و قرآن، آفرینش جهان، هدفمند و داراى غایت است و شعورى کلى بر نوامیس آفرینش حاکم است و هدف کلى از آفرینش نیز همان کمال انسان است، و از سوى دیگر انسان براى رسیدن به این هدف و مقصد اعلى نیازمند برآورده ساختن خواسته هاى طبیعى و جسمانى است، بنابراین او مى تواند از آنچه در طبیعت است در راستاى این هدف بهره جوید و اگر این حق طبیعى براى او نبود راه رسیدن به کمال بسته بود. در نتیجه وجود خواسته هاى طبیعى در انسان ثابت بودن حقوق طبیعى را براى او ایجاب مى کند. از جمله حقوق طبیعى که قرآن براى انسان قائل است، موارد زیر هستند:

* حق حیات
یکى از حقوق طبیعى که بسیار مورد توجه فلاسفه حقوق قرار گرفته حق حیات است و به اصطلاح برخى از فلاسفه، صیانت ذات حق طبیعى انسان است. در قرآن، حیات، موهبتى الهى خوانده شده و هیچ فرد یا مجموعه اى نمى تواند این حق را از فرد سلب کند و یا به صورت فیزیکى و غیرفیزیکى به جسم و روح انسان آسیب برساند. (ولاتقتلوا النفس التى حرّم الله إلاّ بالحقّ) اسراء / 32 و کسى را که خداوند خونش را حرام شمرده نکشید جز به حق. (ولاتقتلوا أولادکم خشیة إملاق نحن نرزقهم و إیّاکم إنّ قتلهم کان خطأ کبیراً) اسراء/ 31 و فرزندان تان را از ترس فقر نکشید! ما آنها و شما را روزى مى دهیم; بى تردید کشتن آنها گنـ*ـاه بزرگى است. (ولاتقتلوا أنفسکم إنّ الله کان بکم رحیماً) نساء/ 29 و خودکشى نکنید، خداوند نسبت به شما مهربان است.


قرآن و حقوق انسان

 

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,644
امتیاز واکنش
13,283
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
* حق مالکیت
حق مالکیت یکى از حقوق طبیعى خوانده شده است، این حق که ازنیازها و ویژگیهاى انسان به وجود مى آید مورد توجه خداوند قرار گرفته است و در بسیارى از آیات بر این حق مسلم انسان تأکید شده است. در آیات قرآن، مالک حقیقى همه موجودات، خداست و جهان و تمام آفریده ها در دست اراده و قدرت اوست، با خواست او ایجاد شده و با اراده او محو مى گردد. (و لله ما فى السموات و ما فى الأرض و کان الله بکل شیئ محیطاً) نساء/ 126 خداوند به عنوان مالک همه هستى و مالک انسان، با توجه به نیازهایى که در انسان پدید آورده، حق مالکیت را به او بخشیده است. (ولاتأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلاّ أن تکون تجارة عن تراض منکم) نساء / 29 (إن ترک خیراً الوصیة للوالدین و الأقربین بالمعروف) بقره / 180 تعبیرهایى مانند (اموال شما) ، (تجارت از روى رضایت)، (وصیت براى دیگران) همه نشان دهنده حق مالکیتى هستند که خداوند براى افراد انسان در نظر گرفته و مورد امضا قرار داده است.

حقوق طبیعى ـ معنوى انسان

بر خلاف باور طرفداران اصالت اجتماعى و مخالفان حقوق فطرى و به تعبیر لئواشتراوس، قرارداد گرایان، ازنظر قرآن انسانها فطریاتى دارند. خداوند به هنگام آفرینش انسانها چنان که به انسانها خواسته ها و آرزوهاى مادى داده است، به آنها ویژگیها و خصوصیاتى نیز که معنوى خوانده مى شوند ارزانى داشته است که آن ویژگیها و به تعبیرى آن گرایشها در تمام انسانها به صورت طبیعى و ذاتى وجود دارند، مانند حقیقت جویى، خیرخواهى ، گرایش به زیبایى، عشق، خداپرستى، عدالتخواهى، عزت جویى و… . (فأقم وجهک للدین حنیفاً فطرة الله التى فطر الناس علیها) روم / 30 پس روى خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتى است که خداوند انسانها را بر آن آفرید. تأمل در آیه مى نماید که: 1. انسانها بر خلاف باور ماتریالیستها و گروهى از اگزیستانسیالیست ها داراى فطرتند. 2. چنان که در تعریف حقوق طبیعى، تغییرناپذیرى و پایدارى به عنوان یک شاخصه اصلى براى حقوق فطرى معرفى شد، در فطرتى که خداوند به انسان داده است این ویژگى وجود دارد و فطرت انسان هیچ دگرگونى و تغییر را بر نمى تابد (لاتبدیل لخلق الله). 3. تشریع، تابع تکوین است. یعنى حقوق، ریشه در ساختار و طبیعت انسان دارد. وقتى انسانها بر اساس نوع خلقت و ساختار وجود خود و بر اساس فطرت، جویاى حقیقت باشند، در تشریع قوانین و حقوق، مى بایست آن حقیقتها مورد توجه قرار گیرد; یعنى قانون گذار نیز در مقام وضع و تدوین حقوق موضوعه باید به این حق فطرى انسانها توجه کند و قانونهایى را وضع کند که با این حقوق مسلم ناسازگار نباشد. علامه طباطبایى در تفسیر آیه (فأقم وجهک للدین… ) مى نویسد: (دین جز حیات و راه و روشى که انسان باید از آن پیروى کند و به سعادت برسد نیست. بنابراین، تنها هدف و غایت انسان دسترسى به سعادت است. چنان که تمام مخلوقات نیز به سوى سعادت خود هدایت فطرى شده اند و به گونه اى آفریده شده اند و از امکاناتى بهره مند گشته اند که به آن غایت برسند.


قرآن و حقوق انسان

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا