- عضویت
- 20/12/20
- ارسال ها
- 487
- امتیاز واکنش
- 10,771
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- مازندران
- زمان حضور
- 33 روز 3 ساعت 26 دقیقه
نویسنده این موضوع
-اه چیه عین خاله پیرزن افتادین به جون هم؟
قبل اینکه من حرف بزنم آراز گفت:
-بابا این بشر انگار داره خودش رو آرایش میکنه، عین شما دختره یه جا میمونه.
سودا عصبی رفت طرفش و گفت:
-چی گفتی؟
آراز که تازه فهمید چه غلطی کرده گفت:
-ه...هیچی آرشام بیا گمشو بریم دیگه.
جلوی خندم رو گرفتم و پشت سرش راه افتادم که گفت:
-حسابت رو میرسم آرشام خان...
قبل اینکه من حرف بزنم آراز گفت:
-بابا این بشر انگار داره خودش رو آرایش میکنه، عین شما دختره یه جا میمونه.
سودا عصبی رفت طرفش و گفت:
-چی گفتی؟
آراز که تازه فهمید چه غلطی کرده گفت:
-ه...هیچی آرشام بیا گمشو بریم دیگه.
جلوی خندم رو گرفتم و پشت سرش راه افتادم که گفت:
-حسابت رو میرسم آرشام خان...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اسیر دست تو | Neginii کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com